15 نکته جالب درباره انیمه شهر اشباح که احتمالا نمیدانستید
هایائو میازاکی در دنیای انیمه یک اسطوره است. این مرد هنرمند در سال 2001 انیمیشن درخشانی به نام شهر اشباح (Spirited Away) را کارگردانی کرد. داستان این انیمهی تماشایی درباره دختر کوچکی به نام چیهیرو است که پس از تبدیل شدن والدینش به خوک، وارد یک دنیای اسرارآمیز میشود.
این انیمه با تاکید بر موضوعاتی مثل هویت و پاداش صبور بودن یک ماجرای جذاب را روایت میکند. علاوه بر این انیمه شهر اشباح عمیقا به اهمیت و مفهوم مهربانی میپردازد. قهرمان کوچک داستان، چیهیرو باید از این دنیای جادویی و عجیب بگذرد آن هم در حالی که با چالشهایی مواجه میشود که شجاعت و ارادهاش در بوتهی آزمایش قرار میگیرد.
وقتی هایائو میازاکی در سال 2013 بازنشستگی خود را اعلام کرد، طرفداران فیلمهای منحصربهفرد استودیو جیبلی مجبور شدند با این واقعیت کنار بیایند که دیگر اثر جدیدی از این مرد بااستعداد نخواهند دید.
حتی افرادی که انیمه دوست ندارند هم شهر اشباح را دیدهاند و از آن لذت بردهاند. به راحتی میتوان گفت که این انیمه یکی از بهترین آثار میازاکی است. با وجود اینکه بعد از اکران و محبوبیت شهر اشباح جزییات زیادی از آن فاش شده است، اما چند نکته جالب درباره این انیمه و تولید آن وجود دارد که بسیاری از آن بیاطلاعند. اطلاعاتی که اگر از طرفداران شهر اشباح باشید حتما برایتان جالب خواهد بود.
15. انیمه شهر اشباح در فهرست بهترین فیلمهای قرن قرار دارد
چین مقررات سختی برای رسانههای خارجی بهویژه فیلمهای آمریکایی و ژاپنی وضع کرده است. اکران مجدد انیمه همسایه من توتورو (My Neighbor Totoro) در دسامبر 2018 اولین باری بود که یکی از آثار میازاکی در سینماهای چین نمایش داده میشد. بازپخش اخیر انیمه شهر اشباح در سال 2019 با اکران داستان اسباببازی 4 در چین همزمان شد و تا 21 ژوئن 2019، این انیمه بیش از 3 میلیون دلار و بیشتر از داستان اسباببازی 4 در چین فروش داشت.
اهمیت فرهنگی و عملکرد بهتر انیمه شهر اشباح نسبت به داستان اسباببازی 4 نشاندهنده حجم بیشتر و بهتر کاری است که میازاکی انجام داد. تاثیر انیمیشن داستان اسباببازی ثابت شده است، اما شهر اشباح مخاطبان را با ترکیبی از نوستالژی و مفاهیم عمیق مجذوب خود میکند. این به مخاطبان میگوید که پذیرش رو به رشد فیلمهای انیمیشن حتی فراتر از کشورهای مبدا آنها است. این دستاورد همچنین نشان میدهد که چگونه فیلمهای انیمیشن میتوانند از مرزهای جغرافیایی فراتر بروند و برای مخاطبان بیشتری قابل درک باشند.
13. انیمه میازاکی پر از ارجاعات پنهان است
طرفداران دوآتشه انیمه شهر اشباح از قبل میدانند که بسیاری از نامهای شخصیتها بازتابی از کاراکتر اصلی آنها است. ترجمه نام کاماجی، مرد هشتدستی که اتاق دیگ بخار را اداره میکند، میشود پیرمرد دیگ بخار و نام کامل هاکو یعنی کواکو به معنای رودخانه است. به خاطر تغییرات زبانی در دوبلههای غیرژاپنی فیلم، ممکن است بسیاری از طرفداران از سطح ظرافت استفادهشده در نامهای دیگر آگاه نباشند. مثل توپهای کوچک سیاه اتاق دیگ بخار که سوسوواتاری نامیده میشوند و به معنای دودههای سرگردان است یا روح اوشیرا سامای که به معنای ارباب سفید بزرگ است.
این بخشی از سفر چیهیرو است، چون او نام خود را از دست میدهد و توسط یوبابا «سن» نامیده میشود. این نماد از دست دادن هویت اوست و تغییر نام یک نقطه عطف حیاتی برای دنیای شهر اشباح است. در نهایت، در داستان، چیهیرو یاد میگیرد که خود را بشناسد و نام واقعیاش را به یاد میآورد. فیلم این ایده را پیش میبرد که نامها قدرت دارند و اگر کسی نام خود را از دست بدهد، احساسش را هم از دست خواهد داد.
11. ریشههای افسانههای بومی در خلق شخصیت یوبابا
اینکه برای مخاطبان انیمه شهر اشباح سوال پیش نیامده که چگونه یک ساحره پیر و فرتوت میتواند بچهای بزرگتر از خودش به دنیا بیاورد خیلی عجیب است! اما پسر یوبابا، یعنی بو، در واقع با الهام از یک قهرمان عامیانه ژاپنی به نام کینتارو شکل گرفت. کینتارو که توسط یک یامائوبا یا ساحره کوهستانی در جنگل بزرگ شده است، از اندازه عظیم و قدرت فراوان خود برای مبارزه با هیولاها و خرسها استفاده و به چوببرها کمک میکند.
در افسانههای بومی، کینتارو از اندازه و قدرت خود برای محافظت از دیگران استفاده میکند. با این حال، در فیلم، بو کاملا وابسته به مادرش است. طبیعت بیش از حد محافظتکننده یوبابا استعارهای است برای اینکه والدین چگونه میخواهند فرزندان خود را از بدترین واقعیتهای جهان حفظ کنند.
9. صداپیشه چیهیرو واقعا یک کودک بود
در همان اوایل انیمه شهر اشباح میبینیم که والدین چیهیرو به خوک تبدیل میشوند. در حالی که طرفداران معمولی فیلم فرض میکنند که این یک استعارهی ساده و رایج برای نشان دادن نتایج طمع است، میازاکی در واقع استعارهی خود را با کمی اهمیت تاریخی ارائه کرده است. در نامهای از یک مخاطب که این صحنه را زیر سوال میبرد، استودیو جیبلی تایید کرد که تبدیل شدن والدین به خوک قرار بود منعکسکننده شرایط مردم در دوران حباب اقتصادی ژاپن در دهه 1980 باشد.
این ارجاع احتمالا از نظر بینندگانی که در مورد تاریخ ژاپن اطلاعات زیادی ندارند دور مانده، اما این نکته به همین خاطر در فهرستمان قرار گرفته است. این ارجاع همچنین میتواند انتقادی از جامعه معاصر باشد زیرا به حباب اقتصادی ژاپن اشاره میکند. در این مدت، بسیاری از مردم به ثروت علاقه زیادی پیدا کردند که اغلب به قیمت روابط آنها تمام میشد. با تبدیل والدین چیهیرو به خوک، میازاکی میخواهد آن را به عنوان نمادی از چگونگی تبدیل شدن مردم به حیوان نشان دهد که از طمع بیش از حد ناشی میشود.
7. صداپیشه مادر چیهیرو برای واقعیتر شدن صحنه حین ضبط غذا میخورد
میازاکی برای خلق چیهیرو از دختر دوستش الهام گرفت. او در مصاحبهای که در دسامبر 2001 در جشنواره انیمیشن پاریس انجام داد، گفت که این فیلم را زمانی ساخت که متوجه شد فیلمهای کمی درباره دختران ده ساله وجود دارد. او با شخصیت چیهیرو میخواست به این دختران بگوید: «نگران نباش، همه چیز در نهایت خوب خواهد شد، آینده برایت روشن است.» کلماتی واقعا قدرتمند از مردی که هنر او مردم را در هر گوشهای از جهان تحت تاثیر قرار میدهد.
منبع الهام میازاکی منجر به این شد که چیهیرو ویژگیهایی داشته باشد که واقعا در بسیاری از دختران جوان هم به چشم میخورد. منبع الهام اورجینال برای خلق یک شخصیت مهم است چون به مخاطبان اجازه میدهد تا راحتتر ارتباط برقرار کنند و خود را در آن ببینند. انیمه شهر اشباح همچنین بهعنوان یک چراغ راهنما عمل میکند و به بینندگان جوان میگوید که در سفرشان تنها نیستند.
5. انیمه شهر اشباح بدون فیلمنامه ساخته شد
در انیمه شهر اشباح صحنهای با روح بدبو وجود دارد که به لحظهای قدرتمند در فیلم تبدیل میشود. با این حال، این صرفا محصول تخیل نبود، بلکه تجربهی واقعی میازاکی بود. این صحنه از تلاشهای شخصی او برای تمیز کردن یک رودخانه محلی الهام گرفته شده بود، جایی که او و چند نفر دیگر یک دوچرخه را از رودخانه بیرون کشیدند. کارگردان این صحنه را با پیامی عمیق در مورد تاثیر آلودگی بر طبیعت گنجانده است. هنگامی که چیهیرو با روح بدبو روبرو میشود، بلافاصله از کثافت آن منزجر میشود که میتوان آن را استعارهای برای چگونگی تاثیر آلودگی بر رودخانهها و اکوسیستمها دانست.
چیهیرو روح را تمیز میکند و خارهایی پیدا میکند که نماد زبالههایی است که انباشته شده و به سلامت رودخانه آسیب رسانده است. این هم صحنه عمیقی است چون در این لحظه سفر چیهیرو از ناآگاهی به آگاهی تبدیل میشود. میازاکی روح بدبو را بهعنوان قربانی آلودگی و همچنین نمادی از قدرت طبیعت نشان میدهد. با این کار، کارگردان از بینندگان میخواهد که به پیامدهای اعمال خود بر محیط زیست بیشتر توجه کنند.
3. در انیمه شهر اشباح ارجاعات زیادی به افسانههای بومی ژاپنی وجود دارد
این فیلم حتی از نظر انیمیشن هم برجسته است، چون حتی با وجود امکان استفاده از روشهای دیجیتال عمدتا به صورت دستی کشیده شده است. عناصری از طریق تصاویر تولید شده توسط رایانه در این انیمه گنجانده شده است اما شهر اشباح غالبا از فرآیند زمانبر استفاده کرد، زیرا هر فریم به صورت دستی کشیده و رنگآمیزی میشود. با وجود خستهکننده بودن این فرآیند، شخصیتها با جزئیات پیچیده و احساسات واضح به تصویر کشیده شدند. این هنر انیماتور را برجسته و همچنین با مخاطب ارتباط برقرار میکند و جلوههای بصری خیرهکنندهی اثر، ادراک فیلمهای انیمیشن را در سطح جهانی دوباره تعریف کردهاند.
وقتی تصاویر کامپیوتری شروع به متداول شدن کردند، شهر اشباح ثابت کرد که انیمیشن دستی جادوی متفاوتی دارد و هنوز هم میتواند به نتایج زیبایی ختم شود. این فیلم تحسین زیادی کسب کرد و این شناخت کل ژانر انیمیشن را ارتقا داد. انیمه شهر اشباح هنوز هم به اندازه زمان اکرانش تاثیرگذار است و بهعنوان الگویی برای آثار بعد از خود عمل میکند. انیمه شهر اشباح چیزهای مختلفی را برای ساختن یک فیلم فوقالعاده با هم ترکیب و مخاطبان را مجذوب خود کرد و در نقطه درست آنها را تحت تاثیر قرار داد.
1. موسیقی فیلم بیاندازه تاثیرگذار است
موسیقی متن انیمه شهر اشباح ساخته جو هیسایشی به چشمانداز شگفتانگیز فیلم افزود و تجربهای را خلق کرد که بینندگان را عمیقا تحت تاثیر قرار داد. تمام موسیقیهای متن این انیمه متنوع هستند و شامل طیف وسیعی از آهنگسازیها میشوند، با این حال، قطعه «ایستگاه ششم» از بقیه برجستهتر است.
این موسیقی متن شامل صحنه محوری سفر چیهیرو با قطار در امتداد گستره وسیعی از آب است. این لحظه مهمی است زیرا گذار از دنیای انسانها به دنیای ارواح را نشان میدهد. موسیقی با لایههایی از پیانو و سازهای زهی پر میشود و احساسی از دلتنگی را برمیانگیزد که بازتابی از مبارزات درونی چیهیرو است.
هیسایشی تجربهی شنیداری شگفتانگیزی خلق میکند که مکمل روایت بصری میازاکی است. موسیقی قابل درک است چون احساسات مشترک انسانی را در خود جای داده است و میتواند مخاطبان را در یک تجربه واقعی با هم مرتبط کند. قطعهی «یک روز تابستان» هم که در ابتدای فیلم استفاده میشود بسیار نوستالژیک است و مثل سفر چیهیرو معصومیت دوران کودکی را به تصویر میکشد. این موسیقیهای متن به پیشرفت داستان کمک میکنند و اجازه میدهند ارتباط با شخصیتها بسیار قویتر شود.
منبع: مایکت
منبع: faradeed-214276