ژاپن چگونه از یک کشور فئودالی به یک امپراتوری نیرومند تبدیل شد؟
فرادید| در نیمه دوم قرن نوزدهم، ژاپن تغییرات سریعی را پشت سر گذاشت که آن را از یک کشور فئودالی به یک قدرت جهانی جهانی تبدیل کرد. مشخصه بارز این پیشرفت سریع، بازگشت تمام قدرتها و اختیارات به شخص امپراتور تحت عنوان «بازسازی میجی» است.
به گزارش فرادید، این دوره پس از سه قرن انزوای کامل ژاپن از دنیای خارج (عصر اِدو) به وجود آمد. مشخصه عصر ادو، حکومت قبیله توکوگاوا بود که کشور را در مقام جنگسالاران مسلط (شوگون) رهبری میکردند، در حالی که خانواده امپراتوری قدرت نمادین و تشریفاتی داشتند.
«بازسازی میجی» منجر به ظهور امپراتوری ژاپن شد. با این حال، این تکامل بدون هزینه نبود و هزینه پیشرفت ارزانتر از سالها اصلاحات جسورانه، آشفتگی و خونریزی نبود.
عصر ادو: آستانهی بازسازی میجی
ورود کشتیهای آمریکایی: تصویری از گردهمایی نگهبانان فئودال توسط توشو شوگتسو، ۱۸۸۹
سیاستهای اتخاذشدهی توکوگاوا ایاسو و فرزندانش در فرونشاندن آشفتگی داخلی و حفظ صلح با کشورهای خارجی نتیجه داد. با این حال، انزواگرایی نسبت به دنیای خارج، توانایی ژاپن برای تجارت یا به روز ماندن در حوزه پیشرفت تکنولوژی کشورهای خارجی را محدود کرد.
جز این، توکوگاوا شوگونات سلسله مراتب اجتماعی سختی را تحمیل کرد و ساموراییها را در صدر و بازرگانان را در پایینترین رتبه قرار داد. فقدان درگیری عمیقاً این ساختار را نامتعادل کرد، زیرا ساموراییها به آرامی شیوههای جنگجوئی خود را رها کردند و به لذتهای دنیوی مختلف پرداختند. از سوی دیگر، بازرگانان به تدریج طبقه اجتماعی ثروتمندی ایجاد کردند و بدهیهای پایین و بالا را به تساوی جمعآوری کردند.
این نظم دقیق تحمیلشده توسط قبیله توکوگاوا در سال ۱۸۵۳ در هسته خود متزلزل شد. مَتیو سی. پِری، دریادار آمریکایی، با چهار کشتی جنگی مدرن به ژاپن آمد و از این کشور خواست مرزهایش را برای تجارت باز کند یا با تلافی فاجعهبار مواجه شود. پنج سال بعد، پیمان هریس میان امپراتوری ژاپن و ایالات متحده آمریکا امضا شد و شرایط سودمندی برای بازرگانان آمریکایی در امپراتوری خورشید بهمراه داشت.
این رویداد تأثیر دومینویی بر کل ژاپن داشت، زیرا سران قبایل مختلف و سیاستمداران برجسته، از جمله ساموراییها، ضرورت مدرنسازی کشور را درک کردند. اتحاد ساتسوما-چوشو به رهبری سایگو تاکاموری، کیدو تاکایوشی و دیگر رهبران بزرگ، نور امید بود. این اتحاد خواستار لغو شوگونات و بازگرداندن قدرت اجرایی به امپراتور شد. هدف آنها تقویت امپراتوری ژاپن بود تا توانایی رویارویی با تهدیدات قریبالوقوع استعماری را داشته باشد.
فروپاشی اقتصاد و بمبارانهای نیروی دریایی خارجی که در برابر حضور غرب در بازارهای ژاپن مقاومت میکردند، کشور را در یکی از بدترین بحرانهای سیاسی از دوره سنگوکو، باکوماتسو، فرو برد که به تدریج به بازسازی میجی منجر شد.
بازسازی میجی و سقوط شوگونات
سایگو تاکاموری با افسرانش در شورش ساتسوما علیه رژیم بازسازی میجی
شکست شوگونات پایان مشکلات امپراتوری نوظهور ژاپن نبود. پس از بازگرداندن تمام زمینهای دایمیو به خانه امپراتوری، میجی سیستم فئودالی هان را لغو و آن را با یک بخش اداری مدرن استانی جایگزین کرد. این اقدام موجب ایجاد شکاف در اتحاد ساتسوما - چوشو شد، زیرا جناح سنتگرا که قبیله ساتسوما نماینده آن بود و آن را اداره میکرد با چنین مدرنیسم شدیدی مخالفت بود.
باوجود تنشهای مختلف، اتحاد موفق به تشکیل دولتی شد که زیر نظر امپراتور به طور غیررسمی به نام «جِنرو» فعالیت میکرد. جنرو اصلاحات مختلفی از جمله لغو سلسلهمراتب اجتماعی و نوسازی ارتش را ارائه کرد. با این حال، یکی از سیاستهای اصلی اُلیگارشی، لغو تدریجی طبقه سامورایی بود.
ساموراییها در دهه ۱۸۷۰ حدود ۱.۹ میلیون جنگجو داشتند. در تمام دوره ادو، به اعضای این طبقه حقوق ثابت پرداخت میشد که بر امور مالی دولت جدید سنگینی میکرد. جنرو برای اصلاح این وضعیت، در سال ۱۸۷۳ مالیات سنگینی بر درآمد ساموراییها وضع کرد. سه سال بعد، امپراتور تغییری را در حقوق ساموراییها به اوراق قرضه دولتی اعمال کرد.
اصلاحات نظامی و اجتماعی به اقدامات مالی سنگینی که بر ساموراییها تحمیل شده بود اضافه شد. حق حمل سلاح به همه شهروندان مرد ژاپن داده شد، با وجود اعتراض شدید سایگو تاکاموری و ساموراییها که تنها ذینفعان این امتیاز در سیستم قدیمی بودند. افزون بر این، دولت خدمت سربازی اجباری را برای همه مردان بالای ۲۱ سال اجرا کرد. این تغییرات منجر به بیرون راندن نخبگان سامورایی از قدرت شد.
قبیله ساتسوما به رهبری سایگو تاکاموری از اتحاد کناره گرفت. روز ۲۹ ژانویه ۱۸۷۷، ساتسوماها ارتشی متشکل از ۲۵۰۰۰ تا ۳۵۰۰۰ سامورایی جمع کردند و علیه بازسازی میجی قیام کردند.
شورش ساتسوما
نیروهای امپراتوری ژاپن حین نبرد در طول جنگ اول چین و ژاپن (۱۸۹۴-۱۸۹۵)
پس از شورش ساتسوما، دولت میجی آخرین اصلاحات را آغاز کرد که منجر به تبدیل شدن ژاپن به یک امپراتوری مدرن شد. سال ۱۸۸۹، مقامات امپراتوری یک قانون اساسی مبتنی بر مدل پروس را تصویب کردند و دولتی شبیه دولت کشورهای اروپایی ایجاد کردند. بنابراین، ژاپن به طور مشترک توسط امپراتور به عنوان رئیس کشور و نخستوزیر به عنوان رئیس دولت اداره میشد.
افزون بر این، دولت ژاپن یک برنامه صنعتیسازی سریع راهاندازی کرد که کشور را مدرن میکرد و برخی از نمادینترین شرکتهایی که هنوز هم پابرجا هستند، به وجود میآورد. در این دوره بود که سازمانهایی مانند میتسوبیشی موتورز و گروه میتسویی متولد شدند.
ارتش و نیروی دریایی حامیان اصلی اصلاحات صنعتی و اقتصادی بودند. در دهه ۱۸۹۰، ژاپن شکاف نظامی با غرب را کاهش داد. امپراتوری به تدریج یک سیاست توسعهطلبانه اتخاذ کرد و به دنبال ایجاد نفوذ دائمی بر کره بود.
روز ۲۵ ژوئیه ۱۸۹۴، امپراتوری ژاپن به طور رسمی به چین اعلام جنگ کرد. نفوذ بر کره و چیرگی در دریای زرد از اهداف اصلی توکیو بودند. در کمتر از یک سال، نیروهای زمینی و دریایی چین متحمل شکستهای ویرانگری شدند. سلسله چینگ که به شدت تحقیر شده بود، در نبردهای کره، منچوری، تایوان و دریای زرد شکست خورد. روز ۱۷ آوریل ۱۸۹۵، معاهده شیمونوسکی امضا شد که طی آن چین استقلال کره را به رسمیت شناخت و شبهجزیره لیادونگ، تایوان و جزایر پنگو را برای همیشه به ژاپن واگذار کرد.
پیروزی ژاپن آغاز یک دوره توسعهطلبانه قوی در تاریخ امپراتوری بود. در ۵۰ سال بعد، ژاپن به مبارزه با روسیه، آلمان، بریتانیای کبیر و ایالات متحده آمریکا برای چیزگی بر اقیانوس آرام ادامه داد. سال ۱۹۴۵، با شکست در جنگ جهانی دوم، ژاپن دستخوش یک سری اصلاحات اساسی شد و روشهای تهاجمی خود را کنار گذاشت.
امپراتور میجی تا سال ۱۹۱۲ زندگی کرد و با مرگ او دوران بازسازی میجی نیز پایان یافت.
مترجم: زهرا ذوالقدر
منبع: faradeed-214421