۱۰ راز فیلمهای «هری پاتر» که شاید ندانید و هرگز حل نشوند
در طول سری فیلمها و کتابهای «هری پاتر»، خردهداستانها و عناصر جادویی زیادی معرفی شدهاند تا داستان را غنیتر کرده و به پیشبرد آن کمک کنند. اما مشکل اینجاست که افزودن ابعاد بیشتر به یک محصول رسانهای میتواند آن را پیچیدهتر کند و هرچه پیچیدگی بیشتر، احتمال بروز سؤالات بیپاسخ نیز بیشتر خواهد شد. متأسفانه رازهای حلنشده در جای جای دنیای هری پاتر دیده میشوند و ذهن طرفداران را به خود مشغول کردهاند. برخی از این سوالات نسبتاً کماهمیت و جزئی هستند، اما برخی دیگر واقعاً گیجکنندهاند و حتی تهدیدی برای انسجام داستان محسوب میشوند.
پیش از آنکه سریال هری پاتر از راه برسد، به ۱۰ مورد از بزرگترین رازهای حلنشده نسخههای سینمایی هری پاتر پرداختهایم؛ این اسرار که خاتمه و جزئیات مهم داستان را از مخاطبان دریغ کردهاند، بر اساس میزان ابهام و تأثیرشان بر داستان رتبهبندی شدهاند.
۹. استن شانپایک – دوست یا دشمن؟
استن شانپایک برای اولین بار در کتاب سوم وارد داستان شد. او متصدی عجیب و غریب اتوبوس شوالیه است که هری را به «دیگ سوراخ» میبرد. او شخصیت دوستداشتنی و عجیبی است و شاید ندانید که در مجموعه کتابهای هری پاتر شانپایک در واقع یکی از مرگخواران است.
در درس «مد-آی مودی» (Mad-Eye Moody) درباره سه نفرین نابخشودنی، توضیح داده میشود که نفرین امپریوس بهطور خاصی خطرناک است، زیرا تشخیص این که آیا کسی با میل خود جرمی مرتکب میشود یا به تسخیر کسی که نفرینش کرده، درآمده است، دشوار است. در جریان جنگ دوم جادوگری، شانپایک کارهای پلیدی برای مرگخواران انجام داد اما مدعی شد که تحت نفرین امپریوس بوده است و با این بهانه از مجازات فرار کرد. اما آیا او واقعاً نفرینشده بود؟ هیچ مدرکی در این باره وجود ندارد که ثابت کند او نفرینشده بود یا نه. پس این که آیا واقعاً از لرد ولدمورت پشتیبانی میکرد یا خیر، همچنان یکی از رازهای هری پاتر باقی میماند.
۷. الدر واند یا ابر چوبدستی – گریندل والد چگونه آن را به چنگ آورد؟
ابر چوبدستی، که بهعنوان قویترین چوبدستی در دنیای جادوگری شناخته میشود، طلسمی خاص دارد: این چوبدستی فقط زمانی از یک جادوگر اطاعت میکند که به حق به دست آورده شود؛ یا از طریق شکست دادن صاحب اصلی آن در دوئلی شرافتمندانه یا حتی کشتن او. در فیلم «جانوران شگفتانگیز: اسرار دامبلدور»، گِلرت گریندلوالد آن را در اختیار دارد، اما در مبارزه از آلبوس دامبلدور شکست میخورد، که ثابت میکند دامبلدور به چه نحو به این چوبدستی دست پیدا کرده است.
اما گریندلوالد چگونه آن را به چنگ آورده بود؟ در افسانهها آمده که او آن را از سازنده چوبدستی، گریگوروویچ، دزدیده است. پس چرا چوبدستی آنقدر خوب از او اطاعت میکرد و به او اجازه استفاده میداد؟ چطور گریندلوالد به این اندازه استادانه بر این چوبدستی قدرتمند مسلط شد؟ شاید جهان هری پاتر هیچگاه پاسخی به این رازهای سؤالبرانگیز ندهد.
۵. فوکس – چگونه با دامبلدور پیوند برقرار کرد؟
فوکس، ققنوسی زیبایی که از پرهای او در طراحی چوبدستیهای ولدمورت و هری به عنوان هسته استفاده شده است. او در دفتر دامبلدور زندگی میکند و دارای تواناییهای جادویی بسیاری است. فوکس به عنوان یکی از معروفترین شخصیتهای غیرانسانی در هری پاتر، همچنان احساسات خود را نشان میدهد و قدرت بالایی در شفا بخشیدن و التیام دادن دردها دارد؛ بهعنوان مثال، اشکهای او به بهبود زخم هری از نیش باسیلیسک کمک کردند.
اما هرگز توضیح داده نشده که دامبلدور و فوکس چگونه با یکدیگر آشنا شدند. فوکس از کجا آمده و چه دلیلی دارد که به دامبلدور اعتماد کند؟ هواداران خوشحالاند که فوکس را در داستان دیدهاند، اما همچنان این سؤال باقی است که چرا و چگونه او در دفتر دامبلدور حضور پیدا کرده است.
۳. پرده ویل – چیست و از کجا آمده؟
در «هری پاتر و محفل ققنوس»، هری و دوستانش به وزارت سحر و جادو و بخش دپارتمان اسرار سفر میکنند، که پر است از اشیای جادویی اسرارآمیزی که وزارت قصد بررسی و مطالعه در مورد آنها را دارد. در یک اتاق بزرگ و خالی، یک طاق سنگی بزرگ قرار دارد که یک حجاب نازک و شفاف در آن موج میزند. هری و لونا میتوانند صدای زمزمههایی را از آن سوی این پرده بشنوند. در ادامه داستان، زمانی که سیریوس بلک کشته میشود، او در دل این پرده میافتد و ناپدید میشود.
این شیء مرموز که به نام «پرده» (Veil) شناخته میشود، هیچگاه در مورد نحوه کشف آن و هدف اصلی آن توضیحی داده نمیشود. نظریه محبوب این است که این پرده نوعی دروازه به دنیای مردگان است، اما این که در آن سو چه چیزی وجود دارد، هیچوقت معلوم نمیشود. شاید سیریوس جواب آن را بداند، اما به دلیلی او هرگز بعد از اینکه هری با او از طریق سنگ رستاخیز صحبت میکند، دربارهاش چیزی نمیگوید.
۱. افسون فیدلیوس – چرا پاترها لقمه را دور سر خود چرخاندند؟
در جریان جنگ اول جادوگری، والدین هری، جیمز و لیلی پاتر، از افسون پیچیده فیدلیوس برای پنهان کردن محل زندگی خود استفاده کردند. هدف این افسون، این بود که موقعیت آنها به عنوان یک راز باقی بماند و فقط توسط نگهبان راز فاش شود. جیمز تصمیم گرفت که دوست قدیمی خود، پیتر پتیگرو را به عنوان نگهبان راز انتخاب کند. البته پیتر در نهایت آنها را لو داد و ولدمورت را به درب خانه آنها کشاند و باعث مرگشان شد.
اما نکته اینجاست: جیمز میتوانست لیلی را به عنوان نگهبان راز انتخاب کند یا برعکس، و این تصمیم امنیت آنها را بسیار بیشتر میکرد. احتمالاً ولدمورت هرگز نمیتوانست آنها را پیدا کند. این راهحل به قدری واضح است که واقعاً جای تعجب دارد که چرا این کار را نکردند. در واقع، این سؤال بهعنوان یکی از رازهای هری پاتر مطرح نمیشود، بلکه به نوعی یک نقص آشکار در داستان است.
منبع: خبرآنلاین
منبع: faradeed-213237