جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > نقد فیلم جوکر: جنون مشترک؛ قاتلی به نام عشق

نقد فیلم جوکر: جنون مشترک؛ قاتلی به نام عشق

فیلمی از دنیای جوکر هم که بدون هیجان و اضطراب شدنی نیست، برای همین Joker: Folie à Deux سعی دارد این بار هیجانات و اضطراب را به قسمت دیگری از احساسات انسانی بیاندازد، به درگیری‌های عاطفی و عاشقانه که ذاتاً کشش و گنجایش آن مقدار هیجانی را ندارد که می‌توانیم از یک فیلم جنایی دریافت کنیم.

ریتم کند و موسیقی اتمسفریک فیلم اول Joker، چنان رفته‌رفته تا انتهای فیلم با هم در سرعت و توازن هم‌گام می‌شوند که آن جنون و اکستازی به وجود آمده از تلفیق آن‌ها، از گنجایش ظرفیت فیلم بیشتر می‌شود. یعنی یک فیلم دو ساعته، دیگر از پس آن بر نمی‌آید که آبشار روان جنون فیلم را، در پیمانه‌ی خود جا دهد، و جوکر یک، درست در همین‌جا تمام می‌شود و ما هیچوقت شاهد سرریز شدن آن آبشار از پیمانه‌اش نیستیم.

پس فیلم Joker: Folie à Deux (جوکر: جنون مشترک)، به عنوان پیمانه‌ی جدید، چاره‌ای نداشت که نیمی از خود را بی‌اختیار، از جنون به جا مانده‌ی فیلم اول پر کند. به همین خاطر تا نیمه‌ی ابتدایی فیلم، همان چیزی را داریم که در جوکر اول داشتیم و تنها از آن لحظه به بعد است که فیلم دوم، سعی می‌کند مشتقات خود را روی نموداری بکشد که از اثر قبلی چنان فیلمی ساخته بود.

درست در اینجاست که اولین سکانس موزیکال فیلم وارد سناریو می‌شود، یعنی بزرگترین وجه تمایز فیلم Joker: Folie à Deux نسبت به نسخه‌ی پیشینش. اولین صحنه‌ی موزیکال چنان یکپارچه در طی سناریو فیلم رخ می‌دهد که لذت موسیقیایی و بصری می‌آفریند.

اما درست از همین لحظه است که Joker: Folie à Deux کم‌کم راه خود را از فیلم اول جدا می‌کند. حالا سکانس‌های موزیکال بیشتری وارد سناریو می‌شود و ببینده‌ای را که به دنبال روایتی هیجانی‌تر و روبه‌جلوتر شبیه به فیلم اول بود، ناامید می‌کند. برای نقد فیلم Joker: Folie à Deux و نکات ضعف و قوت آن، با ما همراه باشید.

 

پس فیلم Joker: Folie à Deux از نظر سرعت روایت قصه، هواداران فیلم اول را ناراحت می‌کند. اما همان کیفیت ماورایی فیلمبرداری اثر قبلی را در این فیلم هم پیدا می‌کنید. زوایایی که ریاضی‌وار به دقیق‌ترین شکل ممکن انتخاب شده‌اند و نقطه‌های تمرکز نماها که تقارن در آن‌ها حتی چشم‌های غیرسینمایی را هم ناخودآگاه به تحسین می‌گشاید. در Joker: Folie à Deux هم به مانند فیلم اول، تصاویر برای چشم به مثابه موسیقی هستند برای گوش.

موسیقی که در فیلم جوکر هم‌اندازه‌ی دوربین در پرداخت قصه و جلوبرد آن نقش دارد، در این فیلم گامی فراتر می‌گذارد و حتی تئاتر و سینما را هم در عهده‌ی خود می‌گیرد تا بتواند سکانس‌های موزیکال خلق کند.

سکانس‌های موزیکال به خودی خود، یعنی حتی اگر جدا از قصه به عنوان یک کلیپ ویدئویی از شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شد، جزو باکیفت‌ترین ویدئو موزیک‌های تولید شده تا به حال بود. اما با این که سکانس‌ها در بافت قصه قرار دارند، به علت کم‌تر شدن فاصله‌ی این سکانس‌ها با هم در طول زمان پیش‌روی فیلم و پدیدار شدن مداوم‌شان در سناریو، ریتم اولیه فیلم را از نفس می‌اندازند و آن را کلاً از نظر حسی و ذهنی، به چیز دیگری تبدیل می‌کند.

در فیلم اول فینیکس با دنیای بیرون خود مبارزه می‌کند، اما با سر چرخاندن Joker: Folie à Deux به دنیای درون، آرتور نه فقط دل عاشقش را می‌بیند، بلکه این بار به جای پلیس و دولت که نمادی بیرونی بودند، شورشی‌ها را می‌بیند. جوکر در این جا از شورشی‌ها که اتفاقاً در فیلم اول قهرمانان قصه بودند، دقیقاً به همان شکلی ضربه می‌خورد که از دنیای بیرون، شاید نوع ضربه متفاوت باشد، اما حس آخر هردوی آن‌ها شبیه به هم است: «ناامید شدن از دیگری». ناامیدی تمام و کمال از «هر» کس دیگری. جوکر نه دیگر از دولت و شورشی، نه از چپ و راست، بلکه از «انسان» ناامید و سپس بیزار می‌شود.

نقش پردازی لیدی گاگا در نقش هارلی کوئین به دو بخش تقسیم می‌شود. از یک منظر اگر بخواهیم افراطی به قضیه نگاه کنیم، می‌توانیم انتخاب او را صرفاً وابسته و به خاطر بخش موزیکال ببینیم. اما در بخش دوم نقشش، که شامل لحظات معمولی و غیرموزیکال می‌شود چطور؟ (کی فکرش را می‌کرد در نقد فیلمی از جوکر برای ارجاع به سکانس‌ها از لفظ «غیر موزیکال» استفاده کنیم؟) در فیلم Joker: Folie à Deux، نقش هارلی کوئین طوری نوشته شده که انگار در میان جمعیت عظیم مردم دیوانه، او تنها فرد سالم و عاقل است. اما سالم و عاقل در چه بستر و مفهومی و نسبت به چه چیزی (کانتکست)؟ نسبت به روان جوکر.

او سلامت روان آرتور را، در جوکر بودن او می‌بیند، و این آگاهی را که خود جوکر هم از آن خبر ندارد یا حداقل از آن اجتناب می‌کند، می‌خواهد عاشقانه به او انتقال دهد، نگران، دلسوز، و عاشقانه. و لیدی گاگا از به تصویر کشیدن این بخش از نقشِ نوشته برای هارلی کوئین بر می‌آید و می‌تواند با احساسات صورت و دیالوگ‌های خود این حس را انتقال دهد. در واقع هارلی کوئین در این جا بیشتر شبیه یک دختر مشتری ثابت کافه‌های تنگ و تاریک است، که می‌خواهد پسر عجیب و مجنونی را که گاه به کافه می‌آید، نجات دهد.

در کل فیلم Joker: Folie à Deux احتمالاً خیلی‌ها را ناامید می‌کند و این به خاطر راه متفاوتی است که نسبت به فیلم قبل برمی‌گزیند... و این طبیعی‌ است. حتی از نظر فنی و پرداخت هم، ایراداتی به فیلم وارد است. اما به شخصه، عاشق فرنچایز جوکر و فضایی که خلق می‌کند هستم، و وقتی یک قدم عقب‌تر می‌روم و با دیدی کلی‌تر به هر دوی این فیلم‌ها نگاه می‌کنم، هیچ جداییِ راهی نمی‌بینم، همان نگاه اتمسفریک و تیز و عمیق فیلم اول را می‌بینم که این بار به لایه‌ی دیگری از روان جوکر دست گذاشته، و پرداخت به این لایه‌ی روانی، از اساس نمی‌تواند آن را به شکل فیلم اول جذاب کند.

برای همین من به جوکر وقت دادم تا حرف‌هایش را بزند، حتی وقتی در اواسط از ریتم افتاد و شاید با سکانس‌های موزیکال شورش را در آورده بود. اما در نهایت و با توجه پایان فیلم، به شکل کلی از حرفی که زد خوشم آمد. به نظرم در حال حاضر با توجه به نوع انتظار مخاطب و تب و تابی که برای این نسخه داشت، این فیلم نتواند محبوبیت خوبی به دست آورد، ولی حدس می‌زنم در چند سال دیگر، چند سال دیگری که کمی آرام‌تر به این فیلم نگاه شود و از ریتم افتادن آن توسط سکانس‌های موزیکال شما را از کوره خارج نکند، آن وقت این فیلم به فیلمی کالت تبدیل شده است. اما من نمی‌خواهم تا موقع کالت شدنش صبر کنم و نمره‌ی قبولیم را همین الان بهش می‌دهم.

فیلم Joker: Folie à Deux احتمالاً خیلی‌ها را ناامید می‌کند و این به خاطر راه متفاوتی است که نسبت به فیلم قبل برمی‌گزیند.... و این طبیعی است. حتی از نظر فنی و پرداخت هم، ایراداتی به فیلم وارد است. اما به شخصه، عاشق فرنچایز جوکر و فضایی که خلق می‌کند هستم، و وقتی یک قدم عقب‌تر می‌روم و با دیدی کلی‌تر به هر دوی این فیلم‌ها نگاه می‌کنم، هیچ جداییِ راهی نمی‌بینم، همان نگاه اتمسفریک و تیز و عمیق فیلم اول را می‌بینم که این بار به لایه‌ی دیگری از روان جوکر دست گذاشته، و پرداخت این لایه‌ی روانی، از اساس نمی‌تواند آن را به شکل فیلم اول جذاب کند.

منبع: ویجیاتو

منبع: faradeed-212730

برچسب ها
نسخه اصل مطلب