پشت فرمان مزدا ژست پولدارها را میگرفتم
در عرض چند ثانیه مزدا را سرقت میکرد. در زندان آموزش دیده بود و به قول خودش در عرض سه سوت در خودروی مزدا را باز میکرد. با کتوشلوار پشت فرمان مینشست و گاز میداد. آنقدر گاز میداد و ویراژ میداد که بنزین خودرو تمام میشد. خیابانهای شمال تهران را میگشت. سرعت میگرفت و گاهی اوقات هم کورس میانداخت. بعد از آن هم خودرو را مقابل پارکینگ خانهها پارک میکرد و به سراغ یک مزدای دیگر میرفت. تنها انگیزهاش دوردور و سرعت با مزدا ٣ بود. خودش میگوید وقتی پشت فرمان این خودرو مینشیند، هیجان زیادی دارد، انگار که روی ابرها رانندگی میکند. برای همین مزداهای مردم را میدزدید تا بتواند انرژی و هیجانش را تخلیه کند، اما وقتی نامزدش متوجه شد و دست به خودکشی زد، همه چیز لو رفت و مهرداد برای بار سوم دستگیر شد. ماجرای دزدیها و دستگیری این سارق جوان را به روایت خودش بخوانید:
چند سال داری؟
٢٨ سال.
بار چندم است که دستگیر میشوی؟
بار سوم. یکبار به خاطر حمل موادمخدر، یکبار هم سرقت مزدا و اینبار هم باز به اتهام سرقت مزدا ٣ دستگیر شدم.
چرا فقط مزدا سرقت میکنی؟
برای اینکه من عاشق این خودرو هستم. معمولا مزدا ٣ را به این دلیل میدزدند که بازکردن در آن خیلی راحت است، اما من به خاطر عشقم به این خودرو آن را سرقت میکنم. وقتی پشت فرمان مزدا مینشینم، انگار روی ابرها هستم. دور دور و ویراژ با این خودرو خیلی هیجانانگیز است.
یعنی فقط با این خودروها تفریح میکردی؟
بله. آنها را سرقت میکردم، در خیابانها گاز میدادم، سرعت میگرفتم، پشت فرمان ژست میگرفتم. معمولا هم با کتوشلوار به سرقت میرفتم. ژست کتوشلوار پشت فرمان مزدا خیلی خوب بود.
به خودروها آسیبی نمیزدی؟
نه، وقتی سرقت میکردم، انگار که این خودروها را از کسی امانت گرفتهام، دقیقا حواسم بود که هیچ آسیبی به آنها وارد نکنم. حتی یک خط هم روی هیچکدام از خودروهایی که دزدیدم، نیفتاده بود.
بعد از اینکه کارت با این خودروها تمام میشد، آنها را چه کار میکردی؟
معمولا مقابل درِ پارکینگ خانهها پارک میکردم و میرفتم.
چرا؟
برای اینکه سد معبر کند و باعث شود با پلیس تماس بگیرند. میخواستم زودتر به دست صاحبانشان برسد.
چند خودرو تا بهحال سرقت کردی؟
١٥تا.
چطور دستگیر شدی؟
نامزدم باعث شد که دستگیر شوم. او به تازگی متوجه شده بود که سرقت میکنم. حالش خیلی بد بود. آن روز انگار قرص خورده بود تا خودکشی کند. در حالت طبیعی نبود. با هم بحث کردیم. آن روز یک خودروی مزدا سرقت کرده بودم، اما چون با نامزدم بحثم شد، مزدا را مقابل پارکینگ پارک کردم. نامزدم هم بدون اطلاع من رفته و خودرو را برداشته بود. انگار میخواسته من دوباره سراغ آن خودرو نروم، چون در حالت طبیعی نبود، با چند خودروی دیگر تصادف کرده بود. برای همین پلیس او را گرفت و متوجه سرقتیبودن خودرو شد. بعد از آن هم من دستگیر شدم.
یعنی از سرقتهایت خبر نداشت؟
نه، اصلا نمیدانست من دزدی میکنم. وقتی متوجه شد، حالش خراب شد.
او هم دستگیر شده؟
بله، فعلا بازداشت است. ولی او در سرقتهایم هیچ نقشی نداشت.
درس خواندی؟
فوقدیپلم کامپیوتر دارم.
شغلت چه بود؟
مکانیک خودروهای سنگین مثل آفروید بودم. درآمدم هم بد نبود.