جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > (عکس) 10 سکانس فراموش نشدنی سریال بازی تاج و تخت

(عکس) 10 سکانس فراموش نشدنی سریال بازی تاج و تخت

داستان سریال بازی تاج و تخت در دو سرزمین خیالی به نام وستروس و اسوس جریان دارد. و دارای دو خط داستانی اصلی است. در داستان اول نبرد هفت خاندان سلطنتی برای تصاحب تخت آهنین جهت حکمرانی بر هفت اقلیم را به نمایش می‌گذارد. خط داستانی دوم در شمالی‌ترین نقطه این سرزمین و یورش موجودات‌ترسناک و باستانی به نام وایت واکرها به فرمانده‌ای شاه شب را شرح می‌دهد.

سریال بازی تاج و تخت یکی از برترین سریال‌های جهان است که بر پایه رمان نغمه یخ آتش نوشته جرج آر آر مارتین ساخته شده است. این سریال از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ به نمایش در آمد و به دلیل داشتن صحنه‌های جذاب، اکشن و رمانتیک همچنین به دلیل داشتن شخصیت‌های عمیق مشهور است.

داستان سریال بازی تاج و تخت در دو سرزمین خیالی به نام وستروس و اسوس جریان دارد. و دارای دو خط داستانی اصلی است. در داستان اول نبرد هفت خاندان سلطنتی برای تصاحب تخت آهنین جهت حکمرانی بر هفت اقلیم را به نمایش می‌گذارد. خط داستانی دوم در شمالی‌ترین نقطه این سرزمین و یورش موجودات‌ترسناک و باستانی به نام وایت واکرها به فرمانده‌ای شاه شب را شرح می‌دهد.

همه این داستان‌ها حول محور قدرت، خیانت، سیاست و روابط انسانی شکل می‌گیرد. در هر فصل، بینندگان با شخصیت‌های مختلف، دسیسه‌ها و جنگ‌ها مواجه می‌شوند که هر کدام به نوعی در تلاش برای بقا و برتری هستند. در قلب داستان، تخت آهنین و مقر پادشاهی (کینگ لندینکگ) قرار دارد که نماد قدرت و سلطنت است. خاندان‌های مختلف مانند استارک‌ها، لنیسترها، تارگرین‌ها و براتیون در یک جنگ بی‌پایان برای دستیابی به این قدرت قرار دارند. هر خانواده دارای تاریخ، فرهنگ و رمز و رازهای خود است که باعث می‌شود داستان به شدت جذاب و پیچیده شود.

بازی تاج و تخت همچنین به روابط انسانی و چالش‌هایی که افراد در مواجهه با انتخاب‌های سخت دارند، می‌پردازد. آیا وفاداری به خانواده مهم‌تر است یا اخلاق؟ آیا برای بقا باید دست به هر عملی زد؟ این سؤالات، بینندگان را به تفکر واداشته و باعث می‌شود که داستان برای آن‌ها معنا پیدا کند. در ادامه با بررسی ۱۰ صحنه فراموش نشدنی از این سریال با ما همراه باشید.

* هشدار: در ادامه این مقاله بخشی از داستان سریال «بازی تاج و تخت» اسپویل می‌شود.

۱۰. اعتراف اولنا به قتل جافری

سانسا استارک دختر بزرگ ند استارک فرمانروای قدرت‌مند شمال است. سانسا با جافری براتیون، نامزد می‌شود. این ازدواج به نوعی نماد وحدت و قدرت سیاسی بین خاندان استارک و خاندان براتیون است. اما این اتحاد از همان ابتدا با بحران‌ها و چالش‌های زیادی روبرو می‌شود. جافری اول از همه دستور اعدام ند استارک را صادر می‌کند و سر ند استارک با تحقیر فراوان به سانسا نشان می‌دهد. سپس جفری با تحقیر و خشونت به سانسا آسیب می‌زند و این مسئله به شدت بر روان و شخصیت او تاثیر می‌گذارد.

ازدواج سانسا با جافری نه تنها به او آسیب‌های جسمی می‌زند، بلکه باعث ایجاد بحران‌های روحی عمیق در او می‌شود. سانسا به شدت تحت فشار روانی و عاطفی قرار می‌گیرد و این فشار بر زندگی او سایه می‌افکند. او به تدریج از یک دختر با رویاهای شیرین به فردی ناامید و مضطرب تبدیل می‌شود که به دنبال بقا و فرار از وضعیت خود است.

یکی دیگر از تاریک‌ترین و بحث‌برانگیزترین لحظات سریال، شب عروسی سانسا با رمزی بولتون است. در این صحنه، رمزی به طرز وحشتناکی به سانسا حمله می‌کند. هرچند که دوربین جزئیات زیادی از این صحنه را نشان نمی‌دهد، اما چهره ترس و وحشت روی صورت تیون گری‌جوی  که شاهد این جنایت است، به وضوح احساسات بینندگان را به تصویر می‌کشد.

تیون، که خود قربانی رمزی بوده و در حال حاضر دچار بحران هویت است، به وضوح از این صحنه وحشت می‌کند. او نمی‌تواند چشم از این نمایش وحشتناک بردارد و احساس ناتوانی و بی‌پناهی او بازتابی از احساسات بینندگان نسبت به این قسمت است.

۸. نبرد حرام زادگان: حماسه‌ای از آغاز تا پایان

اوبرین مارتل که به نام افعی سرخ نیز شهرت دارد یکی از شخصیت‌های برجسته‌ی فصل چهارم سریال است. اوبرین با جذابیت و جنگاوری‌هایش به سرعت توانست نظر مخاطبان زیادی را به خود جلب کند. سال‌ها پیش، در جریان قیام رابرت براتیون، سر گرگور به دستور تایوین لنیستر به خانه تارگرین‌ها در مقر پادشاهی حمله کرد و الیا مارتل، همسر ریگار تارگرین، را به طرز وحشیانه‌ای به قتل رساند.

این جنایت نه تنها شامل قتل الیا بود، بلکه گرگور فرزندان او را نیز به قتل رساند. این قتل عام وحشتناک یکی از دلایل اصلی نفرت اوبرین از گرگور و خانواده لنیستر است. اوبرین از این فرصت برای محاکمه مبارزه‌ای استفاده می‌کند تا انتقام خواهر و فرزندانش را از قاتل آن‌ها بگیرد.

نبرد بین اوبرین و گرگور در قالب یک محاکمه به وسیله نبرد صورت می‌گیرد. تایوین لنیستر موافقت می‌کند که سرنوشت تیریون لنیستر در این مبارزه تعیین شود. تیریون که به اشتباه به قتل جافری متهم شده است، جان خود را به دست اوبرین می‌سپارد تا از او در برابر گرگور دفاع کند. اوبرین که انگیزه‌ای شخصی برای رویارویی با گرگور دارد، این فرصت را غنیمت می‌شمارد تا هم انتقام خواهرش را بگیرد و هم عدالت را برای تیریون محقق سازد.یکی از نکات برجسته این مبارزه، شور و احساسات شدیدی است که اوبرین در هنگام نبرد از خود نشان می‌دهد. او در هر مرحله از مبارزه، گرگور را مجبور به اعتراف به جنایت‌هایش می‌کند.

در لحظه‌ای که اوبرین می‌توانست کار گرگور را تمام کند، غرور و خشم او مانع از این می‌شود که ضربه نهایی را وارد کند. این تاخیر فاجعه‌آمیز، به گرگور فرصتی می‌دهد تا با آخرین نیروی خود ضربه‌ای مرگبار وارد کند. کوهستان ناگهان اوبرین را به زمین می‌اندازد، او را گرفتار می‌کند و در یکی از وحشتناک‌ترین صحنه‌های سریال، سر اوبرین را با دستانش می‌شکند.

۶. مرگ ند استارک به دستور جافری: آغاز تراژدی و تغییر سرنوشت وستروس

پیش از پرداختن به این سکانس از بازی تاج و تخت اجازه دهید تا کمی زندگی سرسی را بررسی کنیم. سرسی، فرزند خاندان لنیستر و خواهر دوقلوی جیمی، از همان ابتدا در تلاش بود تا جایگاه خود را در دنیای مردسالار وستروس به دست آورد. او از همان کودکی درک کرد که به عنوان یک زن، جایگاه اجتماعی او ضعیف‌تر از برادرانش است و همین امر باعث شد که در طول سال‌ها به شدت به قدرت سیاسی و خانوادگی اهمیت دهد.

سرسی لنیستر به‌عنوان ملکه، همواره به دنبال حفظ و افزایش قدرت تاج و تخت خود و خانواده‌اش بود. او از هر ابزاری که در اختیار داشت، اعم از دسیسه‌های سیاسی، توطئه‌ها و حتی روابط خانوادگی، برای پیشبرد اهدافش استفاده می‌کرد. اما در فصل پنجم سریال، زمانی که او به اشتباه یکی از خطرناک‌ترین بازی‌های قدرت را آغاز می‌کند و مذهبیون افراطی را به قدرت می‌رساند.

در نهایت خود او قربانی این بازی خطرناک می‌شود.سرسی که با هدف ضربه زدن به مارجری تایرل، ملکه جوان و رقیب خود، به سراغ گنجشک اعظم و مذهبیون افراطی می‌رود، تصور می‌کند که می‌تواند با استفاده از آن‌ها قدرت خود را تقویت کند. اما او نمی‌داند که این گروه، که در ابتدا ابزار قدرت او بودند، به زودی به بزرگترین دشمنش تبدیل می‌شوند.

پس از افشای رابطه نامشروع سرسی با برادرش جیمی لنیستر، او دستگیر می‌شود و مجبور به اعتراف می‌گردد. قدم شرمساری سرسی، لحظه‌ای است که او را مجبور می‌کنند از زندان مذهبیون خارج شود و  از خیابان‌های شلوغ و کثیف مقر پادشاهی عبور کند. در حالی که جمعیت او را با القاب ناپسند خطاب می‌کنند و به سوی او زباله و آشغال پرتاب می‌کنند این صحنه به‌وضوح نشان‌دهنده شکستی عمیق برای او است. زنی که همیشه به عنوان نماد غرور و قدرت شناخته می‌شد، حالا در معرض دید همگان تحقیر می‌شود.

۴. دنریس تارگرین و به آتش کشیدن مقر پادشاهی

اژدهایان در وستروس همواره نماد قدرت بی‌بدیل و سلطه بی‌پایان بوده‌اند. این موجودات عظیم و هولناک از دیرباز همراه و خدمتگزار خاندان تارگرین بودند. تارگرین‌ها به لطف این اژدهایان افسانه‌ای توانستند بر هفت اقلیم فرمانروایی کنند و برای سال‌های طولانی بر تاج و تخت آهنین مسلط باشند. اما در طول زمان، با شروع جنگ‌های داخلی و ضعف‌های پیاپی، قدرتشان فرو ریخت. در نهایت، قیام رابرت براتیون پایانی بر سلطنت آن‌ها بود و همه اژدهایان، جز سه اژدهای دنریس تارگرین، نابود شدند.

دنریس تارگرین در طول داستان حماسی خود سه اژدها داشت: دروگون، ویسریون و ریگال. ویسریون که نامش از برادر فقید دنیریس، ویسریس، گرفته شده بود، از سه اژدهای او بیشتر به خاطر رنگ طلایی و شکوهش مشهور بود.

در یکی از حساس‌ترین نبردهای فصل هفتم بازی تاج و تخت، جان اسنو و گروهش تصمیم می‌گیرند برای مقابله با ارتش مردگان، به آن‌سوی دیوار سفر کنند و یکی از وایت‌واکرها را اسیر کنند. در این میان، گروه درگیر نبردی شدید با ارتش مردگان می‌شود.

دنریس به کمک اژدهایان خود به نبرد می‌شتابد و پیروزی در دسترس به نظر می‌رسد؛ اما شاه شب با مهارتی عجیب، نیزه‌ای یخی به سوی ویسریون پرتاب می‌کند و اژدها را از پا درمی‌آورد. سقوط ویسریون در آب‌های یخ‌زده نه تنها پایان یک اژدها بود، بلکه نشانه‌ای از عواقب ترسناک آینده‌ای تاریک بود.

پس از مرگ ویسریون، یکی از لحظات بی‌سابقه و تکان‌دهنده سریال رخ می‌دهد: شاه شب با قدرت جادویی خود، ویسریون را به عنوان یک اژدهای مرده احیا می‌کند. این احیا شدن، نقطه عطفی در داستان بود. اکنون شاه شب نه تنها دارای ارتشی بی‌پایان از مردگان بود، بلکه سلاحی جدید و قدرتمند به نام ویسریون را در اختیار داشت که می‌توانست به راحتی دیوار عظیم را نابود کرده و راه را برای ورود ارتش مردگان به وستروس هموار کند.

۲. مرگ جافری براتیون

دنریس تارگرین، در آغاز داستان بازی تاج و تخت، دختری جوان و ساده است که در تبعید به‌سر می‌برد. او وارث تاج و تخت وستروس است که خاندانش به دست قیام رابرت براتیون سرنگون شده و او به همراه برادرش، ویسریس، به صورت مخفیانه بزرگ شده است. دنریس در این مرحله از زندگی‌اش، شخصیتی مطیع و ضعیف به نظر می‌رسد که تحت کنترل برادر خشن و تشنه قدرتش قرار دارد.

ازدواج دنریس با کال دروگو، رهبر دوتراکی‌ها، نقطه آغاز تغییرات اساسی در زندگی اوست. او به تدریج یاد می‌گیرد که چگونه قوی و مستقل شود و برخلاف شرایط اولیه‌اش، قدرتی درونی در خود پیدا می‌کند که در نهایت او را به سوی تبدیل شدن به یک رهبر بزرگ و الهام‌بخش هدایت می‌کند. خاندان تارگرین‌ها با اژدهایان پیوندی دیرینه داشتند. در حقیقت، یکی از دلایل اصلی برتری این خاندان در وستروس، توانایی کنترل اژدهایان بود. با این حال، پس از سقوط تارگرین‌ها، اژدهایان نیز به تاریخ پیوستند و دنیا سال‌هاست که بدون این موجودات افسانه‌ای باقی مانده است.

دنریس در روز عروسی‌اش سه تخم اژدها را به عنوان هدیه دریافت می‌کند؛ تخم‌هایی که گفته می‌شود از زمان‌های بسیار دور و از آخرین روزهای اژدهایان به جا مانده‌اند. این تخم‌ها در نگاه اول بی‌جان و سنگ‌شده به نظر می‌رسند و بیشتر به عنوان نمادهایی از گذشته فراموش شده تلقی می‌شوند. اما دنریس از همان ابتدا ارتباطی خاص با این تخم‌ها احساس می‌کند. او به تدریج در می‌یابد که این تخم‌ها بیشتر از آنکه یک شی تزئینی باشند، سرشار از قدرت و سرنوشت هستند.

لحظه تولد

لحظه‌ای که دنریس به طور کامل به عنوان مادر اژدهایان ظاهر می‌شود؛ در پایان فصل اول سریال رخ می‌دهد. پس از مرگ کال دروگو و شکست تلاش‌هایش برای نجات او، دنریس در یک اقدام نمادین و جسورانه خود را به آتش می‌سپارد. این آتش نمادی از مرگ و تولد دوباره است، چرا که او نه تنها با این عمل به گذشته‌اش پایان می‌دهد، بلکه از آتش به عنوان یک تارگرین حقیقی و مادر اژدهایان ظهور می‌کند.

در این لحظه، تخم‌های اژدها که تا آن زمان بی‌جان بودند، در میان شعله‌های آتش شکسته شده و سه اژدهای جوان متولد می‌شوند. دنریس، که بدون آسیب از آتش بیرون می‌آید، در آغوش این اژدهایان قرار می‌گیرد و لقب مادر اژدهایان به آن داده می‌شود. از این لحظه به بعد، اژدهایان نقش اساسی در سفر دنریس ایفا می‌کنند. آن‌ها نه تنها به عنوان ابزارهای نظامی قوی و مخرب عمل می‌کنند، بلکه نمادی از قدرت و عظمت دنریس نیز هستند. او که زمانی یک دختر ضعیف و بی‌قدرت بود، اکنون با این موجودات افسانه‌ای، به عنوان یکی از قدرتمندترین شخصیت‌های تمام تاریخ شناخته می‌شود.

سخن آخر

این صحنه‌های بازی تاج و تخت نشان‌دهنده لحظات مهم، هیجان‌انگیز و غیرقابل فراموش شدن در بازی تاج و تخت هستند و نقش اساسی در تعریف شخصیت‌ها، وقایع و روایت کلی سریال داشتند. هر یک از آن‌ها تاثیر عمیقی بر مخاطبان گذاشت و به نقطه عطف‌های مهمی در داستان تبدیل شدند.

منبع: مایکت

منبع: faradeed-211180

برچسب ها
نسخه اصل مطلب