جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > (عکس) بهترین بازیگران زن هالیوود؛ 30 ستاره‌ بزرگ از دوران طلایی تا امروز

(عکس) بهترین بازیگران زن هالیوود؛ 30 ستاره‌ بزرگ از دوران طلایی تا امروز

هالیوود با آن تاریخ دور و درازش، اتفاقات مختلف و دوران‌های پر فراز و فرودی را پشت سر گذاشته. شاید در دنیای امروز این تصور پیش آید که جایگاه بازیگران زن هالیوود در گذشته، جایگاهی نه چندان مورد توجه و نه چندان رفیع بوده است. اما مطالعه‌ی تاریخ چیز دیگری به ما می‌‌گوید.

طبعا هر فرد علاقه‌مند به سینما با شنیدن نام هر فیلم خاطره‌انگیزی، ابتدا نام یا تصویر بازیگران آن اثر در ذهنش نقش می‌بندد. از آن جا که سینمای هالیوود، بیش از هر جای دیگر این کره‌ی خاکی، توجه مخاطب را به خودش جلب کرده و تماشاچی بیشتری دارد، ‌طبیعی است که بازیگران هالیوودی در بین عامه‌ی مردم مشهورتر باشند. پس از میان بازیگران زن خارجی هم، سهم بازیگران زن هالیوود چشم‌گیرتر از دیگر سینماها است. در این مقاله سری به بازیگران زن هالیوود زده‌ و کارنامه‌ی ۳۰ بازیگر زن خارجی را مرور کرده‌ایم.

به همین دلیل هم در این مقاله خبری از بازیگران بزرگی مانند ستسوکو هارا از ژاپن یا سوفیا لورن از ایتالیا یا ایزابل هوپر و ژولیت بینوش از فرانسه و دیگرانی چنین نیست. چرا که شاید برخی نام‌ها مانند سوفیا لورن به حدی در دنیا شناخته شدند که توانستند در هالیوود هم برای خود جایی دست و پا کنند اما در نهایت بازیگرانی رشد یافته در گوشه‌ی دیگری از جهان به حساب می‌آیند.

هالیوود با آن تاریخ دور و درازش، اتفاقات مختلف و دوران‌های پر فراز و فرودی را پشت سر گذاشته. شاید در دنیای امروز این تصور پیش آید که جایگاه بازیگران زن هالیوود در گذشته، جایگاهی نه چندان مورد توجه  و نه چندان رفیع بوده است. اما مطالعه‌ی تاریخ چیز دیگری به ما می‌‌گوید.

از همان زمان شکل‌گیری نظام استودیویی و پا گرفتن فیلم‌‌های بلند سینمایی در دهه‌ی دوم قرن بیستم به مدد کارگردان بزرگی مانند دیوید وارک گریفیث، بازیگرانی چون «مری پیکفورد» و «لیلین گیش» اولین ستارگان هالیوودی لقب گرفتند و تصویرشان بلافاصله سر از مجلات و روزنامه‌ها درآورد. در آن دوران بود که تهیه کنندگان و هالیوودنشینان متوجه قدرت ستاره‌ها در فروش سریع‌تر بلیط و کسب درآمد شدند و از آن جایی که اولین این ستارگان هم، بازیگران زن هالیوودی بودند، آنان را جدی گرفتند و در صدر نشاندند.

با هرچه جلوتر رفتن زمانه و اهمیت پیدا کردن سینما در زندگی مردم، جلوه‌ی ستاره‌ها هم تغییر کرد. زمانی در دوران سینمای ناطق فرارسیده بود که بازیگران زن هم باید قدرت اغواگری داشته باشند و هم بتوانند مانند زنی ساده، در خانه به وظایف مادرانه بپردازند. یعنی می‌شد جلوه‌‌هایی از شخصیت‌های عظیم نمایشی در نقش‌های تازه پیدا کرد.

یک سر برخی کاراکترها به خباثت لیدی مکبث می‌رسید و سر دیگرش به معصومیت دزدمونا. به همین دلیل هم به بازیگرانی توانا نیاز بود که بتوانند هر نقشی را به درستی از کار دربیاورند. در این دوران بود که نقش‌های پیچیده یکی یکی از راه می‌رسیدند و بازیگران را با چالش مواجه می‌کردند.

همین دوران که مصادف با دوران کلاسیک سینمای آمریکا و عرصه‌ی یکه‌تازی سینماگرانی مانند جان فورد، آلفرد هیچکاک، ارسن ولز، هوارد هاکس و دیگران است، مهم‌ترین دوران حضور بازیگران زن هالیوود بر پرده‌ی سینما به شمار می‌رود. گرچه دهه‌ی ۱۹۷۰ هم توانایی رقابت با این دوره را دارد، اما اغلب شاه نقش‌ها در همین دهه‌های ۱۹۳۰، ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ برای زنان نوشته شد. با آغاز دهه‌ی ۱۹۷۰ و عوض شدن زمانه، سینمای تازه‌ای پاگرفت که مختصات ویژه‌ی خودش را داشت؛ جهان تیره‌تر شده و سایه‌ی معصومیت از بین رفته بود.

حال سینما به دنبال زنانی می‌گشت که یا قربانی هستند یا قربانی کننده. گرچه تصویر اولی پررنگ‌تر از دومی است اما زنان بیشتر در چارچوب تلاش برای فرار از جهان مردسالار تصویر می‌شدند. این دنیا زمانی که عمق لازم را پیدا می‌کرد و فیلم‌های معرکه‌ای بیرون می‌داد، بازیگران زن بزرگی مانند جین فوندا یا فی داناوی در آن پیدا می‌شد که می‌توانست در نقش‌هایی بازی کند که هم جان بستاند و هم مانند دخترک معصومی در گوشه‌ای زار بزند.

چرخ‌های روزگار چرخید و دنیا مدام رنگ عوض کرد و به این جا رسید. در این روزگار گرچه نقش زنان در فیلم‌ها پررنگ‌تر شد و فیلم‌های با محوریت آن‌ها افزایش یافت، اما از آن جایی که از کیفیت آثار چهار گوشه‌ی دنیا کاسته شد، شاه نقش‌های معرکه‌ی کمتری هم شکل گرفت. طبیعتا استعداد بازیگران کم نشده اما هر دوره‌ای مختصات خودش را دارد و پرسونای بازیگران هم معلولی از علت‌های هر دوران ویژه‌ای است. پس همواره کمیت، تضمین‌ کننده کیفیت نیست.

بهترین بازیگران زن هالیوود

۳۰. اسکارلت جوهانسون (Scarlett Johansson)

گرچه امروزه در میان بازیگران زن هالیوود نامش بیشتر به خاطر رسوایی‌های مختلف و پرونده‌ی شکایت از همسر سابقش یعنی وودی آلن سر زبان‌ها است اما او زمانی یکی از شمایل‌های بازیگران زن دهه‌ی ۱۹۷۰ به شمار می‌رفت. در مقدمه اشاره شد که در دهه‌ی هفتاد، عمده‌ی نقش‌های زنان به دو دسته‌ی قربانی یا قربانی کننده تقسیم می‌شد و میا فارو دقیقا بازیگر مناسبی برای دسته‌ی اول به شمار می‌رفت.

با آن صورت استخوانی و اندام لاغر و چهره‌ی غمزده‌اش که انگار در هر لحظه به تازگی از گریه و زاری فارغ شده، خیلی زود به مهم‌ترین نقش کارنامه‌ی حرفه‌ای خود رسید؛ بازی در نقش مادر، در یکی از ترسناک‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما یعنی «بچه رزمری». همین شاه نقش تصویر میا فارو را برای همیشه در تاریخ سینما جاودانه کرد تا به عنوان زنی در خاطره‌ها باقی بماند که گرچه قربانی است و فرزندی از شیطان دارد، اما هنوز هم عاشق جگرگوشه‌اش است و برایش لالایی می‌خواند.

او در ادامه با شوهر آینده‌اش برخی از پیچیده‌ترین شخصیت‌ها را ساخت. از «هانا و خواهرانش» تا تصویری فانتزی از حضور یک زن مجنون در فیلم «رز ارغوانی قاهره». در این جا هم او زنی دست و پا چلفتی است که عاشق تصویر مردی بر پرده‌ی سینما است و ناگهان در جهانی رویایی، به دیدار او می‌رود. این در هم‌تنیدگی و جدال میان معصومیت جاری در سینما با وحشت جاری در دنیای واقعی، به خوبی در حال نزار این بازیگر هویدا است تا میا فارو با شاه نقش دیگری در جهان سینما ماندگار شود.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: آنتونی مان، رومن پولانسکی، وودی آلن، پیتر ییتس، رابرت آلتمن و جوزف لوزی
  • بهترین فیلم: بچه رزمری (Rosemary’s Baby)
  • بهترین نقش‌آفرینی: بچه رزمری
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: یک عروسی (A Wedding)، زلیگ (Zelig)، مراسم محرمانه (Secret Ceremony)، رز ارغوانی قاهره (The purple Rose Of Cairo) و هانا و خواهرانش (Hannah And Her Sisters)

۲۸. فی داناوی (Faye Dunaway)

ناگهان با فیلم «تایتانیک» تبدیل به ستاره‌ای شد که در دور افتاده‌ترین نقاط عالم هم نامی شناخته شده بود. ناگهان راهی را که کمتر کسی در عرض چند دهه طی می‌کند، یک شبه طی کرده بود. کیت وینسلت خیلی زود به سرشناس‌ترین بازیگر زمانه‌اش تبدیل شد و این خطرناک‌ترین اتفاقی است که می‌تواند برای هر بازیگری شکل بگیرد؛ چرا که اگر بازیگر در باد آن خوشنامی و شهرت بخوابد، خیلی زود از قله‌ سقوط می‌کند و فراموش می‌شود.

اما کیت وینسلت می‌دانست که برای فرار از این موقعیت باید به عنوان بازیگر خوبی شناخته شود که آن موفقیتش به پای شانس و اتفاق نوشته نشود. پس او رفته رفته در فیلم‌های مختلف، در نقش‌های متفاوت ظاهر شد و توانایی بازیگری خود را به رخ کشید. عصر حاضر، برای بازیگران زنی مانند او که توانایی اجرای نقش‌های مختلف و شخصیت‌های متنوعی را دارند و در یک تیپ خاص نمی‌مانند، دوران بسیار خوبی است؛ چرا که تعداد آثار زن‌محور خیلی بیشتر از گذشته است. وینسلت هم همین را فهمید و درجا نزد.

به همین دلیل هم می‌توان طیف متنوعی از نقش‌ها را در کارنامه‌ی او دید؛ از عاشق دل خسته و مجنونی در شاهکار چارلی کافمن یعنی «درخشش ابدی یک ذهن بی‌آلایش» گرفته تا زنی شکست خورده در «جاده انقلابی». از یک قربانی تام و تمام جهان مردسالارانه و جنگی خانمان‌ئوز در «کتاب‌خوان» تا تصویر زنی پخته در فیلم «کشتار» رومن پولانسکی.

کیت وینسلت از آن دست بازیگران زن هالیوودی است که نقش‌آفرینی‌هایش همیشه از یک استاندارد خاص پایین‌تر نیامده و به همین دلیل هم از بازی‌های فاجعه در کارنامه‌اش کمتر خبری است. او حتی در بدترین فیلم‌ها هم می‌تواند گلیمش را از آب بیرون بکشد. از سوی دیگر بازی‌های خوب هم کم ندارد.

به همین دلیل هم انتخاب بهترین بازی کارنامه‌اش کار سختی است. ممکن است عقیده‌ی کسی در انتخاب بهترین بازی‌اش با عقیده‌ی نگارنده متفاوت و کاملا هم حق به جناب وی باشد و این فرق می‌کند با کارنامه‌ی بازیگری مانند میا فارو که یکی از نقش‌هایش با فاصله بهترین بازی عمر او را شامل می‌شود؛ تا آن جا که اجماعی حولش شکل بگیرد.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: جیمز کامرون، آنگ لی، پیتر جکسون، کنت برانا، مایکل وینترباتم، چارلی کافمن، استیون دالدری، رومن پولانسکی، استیون سودربرگ و مارک فارستر
  • بهترین فیلم: درخشش ابدی یک ذهن بی‌آلایش (Eternal Sunshine Of The Spotless Mind)
  • بهترین نقش‌آفرینی: کتاب‌خوان (The Reader)
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: تایتانیک (Titanic)، قلم‌پرها (Quills)، کشتار (Carnage)، جاده انقلابی (Revolutionary Road) و در جستجوی ناکجاآباد (Finding Neverland)

۲۶. آنجلینا جولی (Angelina Jolie)

وقتی هوارد هاکس برای اولین بار لورن باکال را دید، تصور نمی‌کرد که کسی بتواند در برابر کاریزمای همفری بوگارت قد علم کند و خرد نشود. آن هم دخترکی کم سن و سال که هیچ سابقه‌ای نداشت و اصلا کسی نامش را نشنیده بود. اما او در جدال کلامی چنان از پس بوگی برآمده بود که هم دل این ستاره را با خود برد و عاشقش کرد و هم هوارد هاکس بلافاصله برای اقتباس خود از رمان ارنست همینگوی یا همان فیلم «داشتن و نداشتن» در نقش مقابل بوگی انتخابش کرد.

چشمان نافذش در کنار قدرت ردیف کردن پشت سر هم کلمات، از آن چهره‌ی استخوانی و صورت کشیده، زنی ساخته بود که هم می‌توانست نقش زنان خانه خراب کن فیلم‌های نوآر را بازی کند و هم معشوقه‌ای شجاع باشد که به یک زندانی در حال فرار کمک می‌کند. اما لورن باکال با مرگ شوهرش، یعنی همفری بوگارت، زانوی غم بغل کرد و کمتر بر پرده ظاهر شد. البته کارش را هم تا آن زمان کرده و نامش برای همیشه در سینما جاودانه شده بود اما نمی‌شد که برای همیشه سینما را از خودش محروم کند.

او که در اوج جوانی، شانه به شانه سرشناس‌ترین و ستاره‌ترین بازیگر تاریخ سینما درخشیده بود، حال در فیلم‌هایی ظاهر می‌شد که یاد خوش آن دوران را با خود به همراه داشت؛ یادی توام با اندوه یک دوران از دست رفته. مهم‌ترین این نقش‌ها هم نقش زنی سرد و گرم چشیده در فیلم «تیرانداز» دان سیگل بود که در کنار یکی دیگر از ستارگان هم عصر شوهرش یعنی جان وین، در کهنسالی قرارش داد.

سال‌ها آمد و رفت و لورن باکال کمتر بر پرده ظاهر شد. تا این که در شاه نقش دیگری در فیلمی از کارگردان دانمارکی یعنی لارس فون تریه درخشید. قبلا راب رینر از کاریزمای او در حضوری کوتاه در فیلم «میزری» در نقش یک ناشر و ویراستار کتاب بهره برده بود اما این بازی در نقش یکی از اهالی دهکده‌ای موسوم به «داگویل» بود که چهره‌اش را به نسل تازه شناساند.

برای پی بردن به قدرت مسحورکنندگی‌اش در میان بازیگران زن هالیوود بر پرده‌ی سینما، فقط کافی است که یک سکانس را تماشا کنید: سکانس نواختن پیانو در فیلم «داشتن و نداشتن». همان جایی که بوگی بزرگ را به گوشه‌ی قاب می‌فرستد و خودش تمام میزانسن هوارد هاکس را طلب می‌کند. همین حضور از این اولین بازی لورن باکال، بهترین نقش‌‌آفرینی‌اش را می‌سازد.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: هوارد هاکس، دلمر دیوس، جان هیوستن، داگلاس سیرک، سیدنی لومت، دان سیگل، رابرت آلتمن، راب رینر و لارس فون تریه
  • بهترین فیلم: خواب ابدی (The Big Sleep)
  • بهترین نقش‌آفرینی: داشتن و نداشتن (To Have And Have Not)
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: گذرگاه تاریک (Dark Passage)، کی لارگو (Key Largo)، بر باد نوشته (Written On The Wind)، تیرانداز (The Shootist) و داگویل (Dogville)

۲۴. الیزابت تیلور (Elizabeth Taylor)

در اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی جولیا رابرتز انتخاب اول بسیاری از کارگردانان برای بازی در قالب نقش اول زن فیلم‌های درام با لحنی رومانتیک بود و یکی از بهترین بازیگران زن هالیوود به حساب می‌آمد. او خیلی سریع توانسته بود در همان تجربیات اولیه‌ی خود به شهرت برسد و فیلم «زن زیبا» (Pretty Woman) با حضور او توانست دروازه‌های موفقیت، ثروت و شهرت را برایش بگشاید.

چهره‌ی معمولی، ظاهر ساده و قیافه‌ی صمیمی او باعث شد تا خیلی از مخاطبان جولیا رابرتز را سریع و به مانند یکی از اعضای خانواده‌ی خود بپذیرند؛ چرا که او بر خلاف بسیاری از ستاره‌های هم عصرش هیچ چیز غیرزمینی نداشت تا غیرقابل لمس به نظر برسد. جولیا رابرتز شبیه به زنی بود در همین همسایگی به نظر می‌رسید، آدمی معمولی که هر زنی در سرتاسر دنیا کسی مانند او را می‌شناخت؛ همین موضوع احساس همذات‌پنداری و نزدیکی با او را برای مخاطبان زن سینما ساده‌تر می‌کرد.

یکی از خصوصیات ویژه‌ی او که به نظر می‌تواند کارنامه‌ی هر بازیگر دیگری را تباه کند، عدم ریسک‌پذیری و بازی در قالب همین نقشهای ثابت و سرراست بود. او کمتر از این قالب خارج شد، به ویژه در دوران جوانی. اما به خاطر همان خصوصیات منحصر به فردش چنان مورد اقبال قرار گرفت که توانست این مشکل را به نقطه قدرت کارنامه‌ی بازیگری خود تبدیل کند. حال که سنش کمی بالاتر رفته و دیگر نقش دختر عاشق قصه برازنده‌اش نیست، باز هم در قالب زنانی معمولی با دلمشغولی‌هایی معمولی می‌درخشد.

جولیا رابرتز تاکنون یک بار موفق به دریافت جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شده و آن هم به خاطر بازی در فیلم «ارین براکویچ» به کارگردانی استیون سودربرگ بوده که یکی از متفاوت‌ترین نقش‌آفرینی‌های او هم هست. همین موضوع نشان می‌دهد که وی اگر نقش‌های مختلف و متنوع را انتخاب می‌کرد، می‌توانست در نقش‌های متفاوتی نسبت به شمایل آشنای خود بدرخشد و احتمالا در جایی بالاتر از این لیست قرار گیرد.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: استیون سودربرگ، هربرت راس، جوئل شوماخر، استیون اسپیلبرگ، رابرت آلتمن، آلن جی پاکولا، وودی آلن، لاسه هالستروم، نیل جردن، استیون فریزر
  • بهترین فیلم: ارین براکویچ (Erin Brackovich)
  • بهترین نقش‌آفرینی: ارین براکویچ
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: یازده یار اوشن (Ocean’s Eleven)، ناتینگ هیل (Notting hill)، آگوست: اوسیج کانتی (August: Osage County)، مایکل کولینز (michael Collins) و پرونده پلیکان (The Pelican Brief)

۲۲. شارلیز ترون (Charlize Theron)

شرلی مک‌لین کارش را به شکلی آرمانی آغاز کرد. او یکی از بازیگران اصلی استاد انگلیسی یعنی آلفرد هیچکاک در فیلم «دردسر هری» بود. شاید این فیلم با شاهکارهای استاد فاصله داشته باشد، اما از گرمایی معرکه بهره برده که مخاطبش را حسابی سرگرم می‌کند و همین هم به دیده شدن مک‌لین کمک کرد. اصلا یکی از دلایل گرمای لذتبخش فیلم، همین حضور پر حرارت شرلی مک‌لین بود. او می‌رفت که با آن چهره‌ی معصوم و قلب پاکش تبدیل به شمایلی از زنانی تبدیل شود که می‌‌توانند مردی را تا آخر عمر عاشق خود کنند.

در همین دوران بود که بیلی وایلدر قابلیتش را کشف کرد و او را به پروژه‌ی «آپارتمان» فراخواند. آن دختر معصوم و از همه جا بیخبر فیلم، در کنار جک لمون دست و پا چلفتی چنان درخشید که وایلدر نتوانست خیلی زود زوج آن‌ها را فراموش کند. با در اختیار داشتن این دو، او ترکیبی از دو آدم معمولی در اختیار داشت که در حین عادی بودن، می‌توانستند دل هر مخاطبی را با خود ببردند.

به همین دلیل هم در فیلم دیگرش یعنی «ایرما خوشگله» به سراغشان رفت. در این دو اثر معرکه شرلی مک‌لین نقش زنی را بازی می‌کند که به نظر به راحتی مرد را به مراد دلش می‌رساند؛ اما آهسته آهسته چنان این مرد فلک زده و از همه چیز بیخبر را می‌چزاند که گرچه چندان اخلاقی نیست، اما لبخندی به پنهای صورت بر لب مخاطب می‌نشاند.

اما شرلی مک‌لین فقط بازیگری این چنین نبود و یک چهره معمولی میان بازیگران زن هالیوود به حساب نمی‌آمد. او در آثار دیگر هم خوش می‌درخشید. از وسترن گرفته تا کمدی و فیلم‌های غم‌بار. چهره‌ی معصومش می‌توانست هر پدیده‌ای را به امری مقدس تبدیل کند. حتی در قالب شخصیتی خیره‌سر در فیلمی مانند «حضور» هال اشبی هم مخاطب درکش می‌کند و نمی‌تواند از اعمالش دلخور شود.

اگر نگاهی به لیست کارگردان‌هایی بیاندازید که او را هدایت کرده‌اند، در خواهید یافت که شرلی مک‌لین کارنامه‌ای بینظیر از خود به جا گذاشت که تا سینما وجود دارد، نامش ماندگار خواهد بود. او بالاخره برای فیلم «شرایط مهرورزی» اسکاری تصاحب کرد، اسکاری که خیلی زودتر باید به خاطر «آپارتمان» دریافتش می‌کرد.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: ویلیام وایلر، جیمز ال بروکس، بیلی وایلدر، دان سیگل، هربرت راس، باب فاسی، لوییس مایلستون، وینسنت مینلی و آلفرد هیچکاک
  • بهترین فیلم: آپارتمان (The Apartment)
  • بهترین نقش‌آفرینی: آپارتمان
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: ایرما خوشگله (Irma La Doce)، دردسر هری (The Trouble With Harry)، ساعت بچه‌ها (The Children’s Hour)، دو قاطر برای خواهر سارا (Two Mules For Sister Sara)، حضور (Being There) و شرایط مهرورزی (Terms Of Endearment)

۲۰. مرلین مونرو (Marilyn Monroe)

احتمالا همه ویوین لی را با بازی در نقش اسکارلت اوهارای فیلم «بربادرفته» اثر ویکتور فلمینگ می‌شناسند. اثری که چنان در دنیا سر و صدا کرد که حتی فیلمی مانند «تایتانیک» هم در عصر حاضر توان برابری با آن را ندارد. هنوز هم با محاسبه‌ی نرخ تورم «بربادرفته» پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما است و البته رکورد فروش بلیط را هم در دست دارد.

پس حتما از دیدن نام فیلم «اتوبوسی به نام هوس» به عنوان بهترین فیلم و بهترین نقش‌آفرینی ویوین لی، تعجب می‌کنید. شخصا معتقدم او در هر دو اثر عالی است اما الیا کازان چنان بازی بی‌نقصی از او در این فیلم گرفته که نه تنها تبدیل به بهترین بازی او، بلکه به یکی از بهترین بازی‌های تاریخ سینما تبدیل می‌شود. ضمن این که جایگاه «بربادرفته» در تاریخ سینما را بیشتر به خاطر شهرت بیش از حدش می‌دانم.

ویوین لی به عنوان یکی از بهترین بازیگران زن هالیوود، با ‌آن وقار انگلیسی ذاتی خود، برای هالیوودنشینان مانند موهبتی بود. اما در کشورش یعنی انگلستان هم حسابی درخشید و با کارگردان‌های مهمی کار کرد. اما شاید مهم‌ترین بخش کارش، بازی در تئاتر لندن وحضور در قالب شخصیت‌های نمایش‌نامه‌های ویلیام شکسپیر باشد.

همین دوران بود که سبب آشنایی او با بازیگر شکسپیرینی چون لارنس اولیویه شد. بنا به تمام دلایلی که عرض شد، بسیاری معنقدند که سه چیز پرسونای ویوین لی را می‌سازد؛ بازی در فیلم «بربادرفته»، بازی در فیلم «اتوبوسی به نام هوس» و حضور در کنار لارنس اولیویه چه در صحنه‌ی تئاتر و چه به عنوان همسر.

ویوین لی برای بازی در همین دو فیلم مهم زندگی‌اش هم برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد تا از معدود زنان بازیگری باشد که توانسته بیش از یک بار اسکار را به خانه ببرد. در «بربادرفته» چنان حضور معرکه‌ای دارد که بازیگر بزرگی مانند کلارک گیبل را تحت تاثیر حضورش قرار می‌دهد و در «اتوبوسی به نام هوس» در برابر مارلون براندو، با آن حضور خیره‌ کننده‌اش، کم نمی‌آورد.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: ویکتور فلمینگ، الیا کازان، مروین لیوی، الکساندر کوردا، ژولین دوویویه، آناتول لیتواک و استنلی کریمر
  • بهترین فیلم: اتوبوسی به نام هوس (A Streetcar Named Desire)
  • بهترین نقش‌آفرینی: اتوبوسی به نام هوس
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: بربادرفته (Gone With Wind)، دریای آبی عمیق (The Deep Blue Sea)، آنا کارنینا (Ana Karenina)، آن خانم همیلتون (That Hamilton Woman) و انگلستان در آتش (Fire Over England)

۱۸. ریتا هیورث (Rita Hayworth)

کمتر بازیگری در تاریخ سینما و بین بازیگران زن هالیوود می‌تواند با کاریزمای خود، تمام پرده را مانند باربارا استنویک تحت تاثیر قرار دهد. مهم نبود که فیلم بر پرده یک کمدی اسکروبال پر سر و صدا یا شوخ و شنگ چون «آتیش پاره» باشد یا یکی از تلخ‌ترین فیلم‌های تاریخ یعنی «غرامت مضاعف». حضور باربارا استنویک در هر صورت چنان درخشان بود که مخاطب را متقاعد می‌کرد.

چهره‌‌اش توان انتقال هر احساس متناقضی را داشت. از سویی یک نوع شکنندگی ظریف در آن وجود داشت که با یک شیطنت پر رمز و راز ترکیب شده بود و همین هم مردهای مقابلش در فیلم‌ها را تا آستانه‌ی سقوط به دروازه‌های جهنم پیش می‌برد تا به هر ساز او برقصند و از سمت دیگر معصومیتی در وجودش بود که وی را مناسب بازی در نقش زنان ساده می‌کرد. البته این معصومیت هم با نوعی زرنگی ترکیب شده بود که سبب می‌شد حتی نقش یک زن ساده را هم با نوعی زبلی در هم آمیزد.

حضورش در فیلم‌های مختلف باعث شده بود که در دوران کلاسیک، برخی او را بزرگترین بازیگر زن تمام دوران بدانند. این که کارگردانی چون بیلی وایلدر ناگهان نوآری با بازیگری بسازد که همین چند وقت قبل، با یک کارگردان متخصص در ساختن آثار نوآر یعنی هوارد هاکس، در یک کمدی حاضر شده و بلافاصه سر از فیلم تریلری ساخته‌ی آناتول لیتواک در آورد، فقط خبر از یک استعداد بی‌نظیر می‌دهد.

باربارا استنویک از اولین بازیگران زنی بود که در قالب یک نقش نماند و پرسونای سینمایی خود را با شخصیت‌های مختلف، با پس‌زمینه‌های مختلف ترکیب کرد. این از او زنی پیشگام در سینما می‌سازد که در کنار گرتا گاربو و مارلنه دیتریش در دهه‌ی ۱۹۳۰ قرارش می‌دهد و از ستاره‌ای مانند لوییز بروکس که فقط با یک تیپ به یاد آورده می‌شود، جدا می‌کند؛ به همین دلیل هم این همه کارگردان بزرگ، برای بازی در نقش‌های مختلف، خواهانش بودند. این باعث شده که باربارا استنویک، صاحب یکی از جذاب‌ترین کارنامه‌های بازیگری در تاریخ سینما باشد.

یکی از دلایل دیگر این درخشش و این کارنامه پر فراز و فرود، به حضور مداومش بر پرده بازمی‌گردد. او قریب به شصت سال در سینما حضور داشت و از آن بازیگرانی نبود که با از بین رفتن جوانی، فراموش شوند و عرصه را ترک کنند.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: فرانک کاپرا، آناتول لیتواک، هوارد هاکس، بیلی وایلدر، فریتس لانگ، ویلیام ولمن، سیسیل ب دمیل، روبن مامولیان، رابرت وایز، جان استرجس، داگلاس سیرک، ساموئل فولر و کینگ ویدور
  • بهترین فیلم: غرامت مضاعف (Double Idemnity)
  • بهترین نقش‌آفرینی: غرامت مضاعف
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: آتیش‌پاره (Ball If Fire)، چهل اسلحه (Forty Guns)، ببخشید، شماره اشتباه است (Sorry, Wrong Number)، استلا دالاس (Stella Dallas) و برخورد در شب (Clash By Night)

۱۶. نیکول کیدمن (Nicole Kidman)

از معدود بازیگران زنی بود که توانست هم در عصر صامت و هم در دوران ناطق بدرخشد و جایگاه ویژه‌ای در فهرست بهترین بازیگران زن هالیوود به دست آورد. با عوض شدن سر و شکل سینما و اضافه شدن صدا، توان دیالوگ‌گویی و هم‌چنین جنس صدای بازیگران اهمیت زیادی پیدا کرد. بسیاری در این دوران دوام نیاوردند و حذف شدند. اما این موضوع شامل حال جوآن کرافورد نشد، او نه تنها صدایی یکه و منحصر به فرد داشت، بلکه به دلیل فرار از بازی در نقش زنان زیبا، تبدیل به بازیگری متفاوت در دوران خود شده بود که کمتر کسی به وی شباهت داشت.

امروزه تا نام او به گوشمان می‌خورد، زنی مقتدر به ذهن متبادر می‌شود که حتی مردان دور و برش هم از وی حساب می‌برند. آن ابروهای پر پشت و آن چشمان نافذ، در کنار صدای پر ابهتش از او زنی ساخته بود که نمی‌شد در قالب دخترکان شکننده تصورش کرد. پس کمتر در چنین نقش‌های حاضر می‌شد و به دنبال شخصیت‌هایی می‌گشت که به زیبایی ظاهری بازیگر وابسته نباشند.

به همین دلیل هم اوج کارنامه‌اش بعد از چهل سالگی است. در این دوران بود که او در کنار کسانی چون بتی دیویس و جون فونتین، تبدیل به یکی از گزینه‌های همیشگی زنان میانسال در فیلم‌های مهم هالیوود تبدیل شد. البته اگر قرار بود که این زن گذشته‌ای تیره و تار داشته باشد یا به سختی یک سنگ تصویر شود، حتما تبدیل به گزینه‌ی اول کارگردانان آن دوره تبدیل می‌شد. گرچه نظام استودیویی و استخدام بازیگران توسط یک کمپانی، دست و بال کارگردانان را برای انتخاب آزادانه می‌بست.

همین پرسونا هم در نهایت او را به فیلمی رساند که در تاریخ سینما برای همیشه ماندگارش کرد. اگر فیلم‌های «چه بر سر بیبی جین آمد؟» و «میلدرد پیرس» می‌توانند برای هر ستاره‌ای کافی باشند تا جایی برای خود در عالم هالیوود دست و پا کند، این بازی در فیلم «جانی گیتار» نیکلاس ری بود که نام او را برای همیشه ماندگار کرد؛ آن هم در قالب نقش زنی که تمام یک شهر وسترن، روی انگشتش می‌گردد.

گرچه «جانی گیتار» بهترین نقش‌آفرینی او است اما جوآن کرافورد یک بار به خاطر بازی در فیلم «میلدرد پیرس» اثر مایکل کورتیز توانست جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر زن را کسب کند.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: لوییس مایلستون، ادموند گولدینگ، جرج کیوکر، مایکل کورتیز، نیکلاس ری، رابرت آلدریچ و دیوید میلر
  • بهترین فیلم: جانی گیتار (Johnny Guitar)
  • بهترین نقش‌آفرینی: جانی گیتار
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: چه بر سر بیبی جین آمد؟ (what Happened To Baby Jane?)، میلدرد پیرس (Mildred Pierce)، ترس ناگهانی (Sudden Fear)، دیزی کنیون (Daisy Kenyon) و تسخیر شده (Possessed)

۱۴. اوا گاردنر (Ava Gardner)

گرتا گابو یکی از قدیمی‌ترین بازیگران حاضر در لیست بهترین بازیگران زن هالیوود است. او را بیشتر به خاطر بازی در درام‌های صامت دهه‌ی ۱۹۲۰ می‌شناسیم اما باز هم به واسطه‌ی یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های دوران ناطق سینما یعنی بازی در قالب نقش اصلی «نینوچکا»، بین مخاطب عام مقبولیت دارد. زمانی ارنست لوبیچ بزرگ تصمیم گرفت که درامی پیرامون وضعیت سیاسی زمانه‌اش بسازد. جالب این که هنوز جنگ سرد آغاز نشده بود اما او اولین فیلم با چنین مضمونی را مانند یک پیشگو روانه‌ی پرده‌ی سینماها کرد و حسابی دنیایی را دست انداخت.

در آن جا گرتا گاربو نقش زنی را بازی می‌کرد که از مولفه‌های ثابت بازیگری‌ او بهره می برد. گرتا گاربو به عنوان بازیگری صورت سنگی و خشک در عالم سینما شناخته شده بود. گرچه کارگردانانی مانند ادموند کولدینگ توانسته بودند جلوه‌های دیگری از بازی او را نمایان کنند اما باز هم اکثر مخاطبان، گاربو را به عنوان بازیگری با نمایان کردن کمترین میزان از احساس می‌شناختند. ارنست لوبیچ همین را دستاویزی قرار داد تا یکی از بهترین کمدی‌های تاریخ سینما را بسازد، به شکلی که در یک بخشش گاربو همان زن صورت سنگی همیشگی باشد و در قسمت دیگرش فورانی از احساسات را بر پرده نمایان کند.

از سوی دیگر گرتا گاربو از معدود بازیگرانی است که سینمای صامت را به دوران ناطق وصل می‌کند و پلی بین این دو می‌زند. هر چه از تاثیر این نسل در پگسترش دستور زبان سینما بگوییم، کم است؛ چرا که آن‌ها بودند که سینما را به جلو هل دادند و طرحی تازه درانداختند. یکی دیگر از نقاط قوت بازیگری گاربو، عدم وابستگی‌ او به فیلم‌ساز ثابتی است. اگر سری به لیست فیلم‌های کارگردانان بزرگ آن زمانه بیاندازید، متوجه خواهید شد که هر کدام بازیگر بزرگی زیر نظر داشتند و مدام با او همکاری می‌‌کردند. گرتا گاربو فاقد همچین موضوعی بود.

مساله‌ای که کسی مانند مارلنه دیتریش را حسابی بالا کشید، اما با توجه به شیوه‌ی بازی گاربو، می‌توانست تبدیل به نقطه ضعفی برای وی شود. عجیب این که بازیگری به بزرگی او، هیچ‌گاه نتوانست نظر آکادمی را به خود جلب کند؛ شاید هم آکادمی هنوز آن قدر پخته نبود که قدر بزرگی چون او را بفهمد.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: ویکتور شوستروم، ادموند گولدینگ، روبن مامولیان، جرج کیکور و ارنست لوبیچ
  • بهترین فیلم: نینوچکا (Ninotchka)
  • بهترین نقش‌آفرینی: نینوچکا
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: آنا کریستی (Anna Christie)، جسم و شیطان (Flesh And The Devil)، کمیل (Camille)، زنی با روابط (A Woman On Affairs) و زن دو چهره (Two Faced Woman)

۱۲. کیت بلانشت (Cate Blanchett)

دختر هنری فوندا و خواهر پیتر فوندا، به نظر کار سختی برای ورود به هالیوود نداشت. اما او خیلی سریع، مانند برادرش از مسیر پدر جدا شد و به سینمایی پیوست که دقیقا نقطه مقابل دوران کلاسیک بود. فیلم‌هایی مانند «کت بالو» یا «تعقیب» و همکاری با کارگردانان تازه‌ی آمریکایی که سودای دیگری نسبت به کلاسیک سازان در سر داشتند، معرف همین وضع جین فوندا است.

در آغاز دهه‌ی ۱۹۷۰ و با بازی در فیلم «کلوت» اثر آلن جی پاکولا، به یکی از نمادهای سینمای ‌آن دوران تبدیل شد. شخصا این شاهکار آلن جی پاکولا را تیره و تارترین تصویری می‌دانم که سینمای آمریکا ساخته و جهانی تلخ‌تر از آن را سراغ ندارم. پارانویا و تاریکی این جهان به قدری است که زنی توان ایستادگی در برابرش را ندارد و چاره‌ای نیست که به قربان‌گاه برود. البته وضع مردان هم چندان بهتر نیست. پایان تاریک این فیلم و صدای جین فوندا به عنوان راوی، یکی از تلخ‌ترین پایان‌بندی‌های تاریخ سینما را رقم زده.

فارغ از بازی معرکه‌اش در فیلم «کلوت»، بازی در نقش لیلیان هلمن، نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس سرشناس آمریکایی در فیلم «جولیا»، تریلر سیاسی و ماجراجویانه‌ی فرد‌ زینه‌مان، نام جین فوندا را بیش از پیش سر زبان‌‌ها انداخت. حضورش در کنار ونسا ردگریو، در آن کافه‌ی بین راهی در جایی در اروپا و به شکلی مخفیانه، یکی از درخشان‌ترین سکانس‌های زنانه در تاریخ سینما است.

در همان دوران هم بود که خودش در زندگی شخصی مانند لیلیان هلمن وارد فعالیت‌های سیاسی و بشر دوستانه شد و هیچ‌گاه هم آن را رها نکرد. این موضوع تا جایی ادامه داشت که از او چهره‌ای مهم در هالیوود ساخت و به مثالی در بین هنرپیشه‌های فعال تبدیل شد.

جین فوندا هر افتخاری را که می‌توانسته به دست آورده است. او دو اسکار دارد، دو بفتا و تعداد زیادی جایزه‌ی دیگر. در دهه‌ی ۱۹۸۰ سری هم به فعالیت‌های ورزشی زد و تعدادی ویدئوی تمرین آماده کرد که حسابی فروخت و کارش گرفت. همه‌ی این‌ها از او انسانی چند وجهی ساخته که دست به هر چه زده، طلا شده است و البته به یکی از بهترین بازیگران زن هالیوود هم تبدیل شده.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: الیوت سیلوراشتاین، آرتور پن، آلن جی پاکولا، ژان لوک گدار، فرد زینه‌مان، هال اشبی، مارتین ریت، پائولو سورنتینو، روژه وادیم و سیدنی پولاک
  • بهترین فیلم: جولیا (Julia)
  • بهترین نقش‌آفرینی: کلوت (klute)
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: کت بالو (Cat Ballou)، تعقیب (The Chase)، پابرهنه در پارک (Barefoot In The Park)، مگر آن‌ها اسب‌ها را خلاص نمی‌کنند؟ (They Shoot Horses, Don’t They?) و خانه عروسک (A Doll’s House)

۱۰. آدری هپبورن (Audrey Hepburn)

تصویری مقتدرانه‌تر از تصویر سیگورنی ویور در مجموعه‌ی «بیگانه» بله کارگردانی کسانی چون ریدلی اسکات، جیمز کامرون و دیوید فینچر، از یک بازیگر زن سراغ دارید؟ سینمای ترسناک هنوز که هنوز است از وجود زنان به عنوان قربانی استفاده می‌کند، آنان یا در حال فرار هستند یا در حال فریاد کشیدن، اما سیگورنی ویور این مجموعه فیلم‌ها، بیدی نیست که با حضور بیگانه‌ای بلرزد. تصویرش در این فرنچایز، در اوج جنبش‌های برابری خواهانه‌ی زنان آمریکایی در دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی، تبدیل به تصویری آرمانی از زن شد.

از آن پس بود که در دنیا به ستاره‌ای تبدیل شد و بی امان بین بازیگران زن هالیوود درخشید. چهره‌اش خبر از خشونتی می‌دهد که در چهره‌ی کمتر بازیگر زنی وجود دارد و به همین دلیل هم می‌توان او را در قالب زنان خشن باور کرد. بهترین استفاده از این خصوصیت را رومن پولانسکی در فیلم «دوشیزه و مرگ» از او کرده و تصویر زنی را بر پرده انداخته که ابایی از شکنجه کردن ندارد. به ویژه که بن کینگزلی در برابرش حضور دارد و مقهور شخصیت او قرار می‌گیرد.

البته این به آن معنا نیست که نمی‌توان سیگورنی ویور را در قالب دیگری تصور کرد. مثلا آثار کمدی رمانتیک هم در بین فیلم‌هایش وجود دارد یا فیلم‌هایی ملودرام. او در چنین آثاری هم موفق ظاهر شده و توانایی خود را حسابی به رخ کشیده است. به همین دلیل هم در این جای فهرست بهترین بازیگران زن هالیوود قرار می‌گیرد.

بالا رفتن سن هیچ از کاریزمای این زن کم نکرد. او هنوز هم می‌تواند تمام توجهات را به خود جلب کند. به همین دلیل هم وقتی جیمز کامرون می‌خواهد نقش زنی نظامی و مقتدر را در «آواتار» به کسی پیشنهاد دهد، اول به سراغ وی می‌رود. همین الان هم قسمت تازه‌ی «آواتار» بر پرده است و سیگورنی ویور کماکان به درخشیدن ادامه می‌دهد.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: ریدلی اسکات، جیمز کامرون، مایک نیکولز، رومن پولانسکی، ویلیام فریدکین، پیتر ییتس، وودی آلن، دیوید فینچر و جاس ویدون
  • بهترین فیلم: بیگانه (Alien)
  • بهترین نقش‌آفرینی: بیگانه
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: بیگانه‌ها (Aliens)، مرگ و دوشیزه (Death And Maiden)، دختر شاغل (Working Girl)، معامله قرن (Deal Of The Century) و آواتار (Avatar)

۸. دایان کیتون (Diane Keaton)

به نظر نمی‌رسید که آن دخترک با استعداد فیلم جمع و جور «دهشت‌زده» که اتفاقا همسر جوئل کوئن، یکی از کارگردان‌های فیلم هم هست، این چنین نام خود را در تاریخ سینما ماندگار کند و به یک چهره برجسته بین بازیگران زن هالیوود تبدیل شود. او چهره‌ی چندان زیبایی نداشت که بتواند پله‌های ترقی را یک شبه طی کند و باید تلاش می‌کرد تا خود را ثابت کند. البته که در این راه بیش از هر کس دیگر، بازی در فیلم‌های شوهر و برادر شوهرش به وی کمک کرده‌ تا نامی به هم بزند و همه‌ی جوایز ممکن برای یک بازیگر زن درو کند.

امروزه حضور فرانسیس مک‌دورمند در هر فیلمی، خیال مخاطب را از تماشای حداقل یک بازی خوب در آن اثر راحت می‌کند. آن قامت کوتاه، آن صورت معمولی و آن شمایل عادی، از او هنرپیشه‌ی معرکه‌ای برای بازی در قالب نقش‌های زنان معمولی ساخته است و اتفاقا بهترین نقش‌آفرینی وی هم در چنین نقشی رقم می‌خورد؛ یعنی «فارگو».

فیلم «فارگو» زن پلیسی را به عنوان قهرمان درامش دارد که حتی تا دقیقه ۳۰ فیلم هیچ خبری از او نیست. او زن پا به ماهی است که در جریان یک پرونده‌ی جنایی با ابعادی عظیم قرار می‌گیرد. هیچ چیز او غیرمعمولی نیست و به نظر نمی‌رسد که در این پرونده راه به جایی ببرد و جالب این که همین معمولی بودن در نهایت به کارش می‌آید.

این معمولی بودن، با بالاتر رفتن سن و پخته‌تر شدن، با چیزهای دیگری آمیخته می‌شود. مثلا در «سه بیلبورد بیرون ابینگ، میزوری» او شمایل یک زن عادی را می‌گیرد و با یک خشونت و جنون روبه افزایش پیوند می‌زند. یا در آثار وس اندرسون این سادگی با نوعی تیزهوشی و نبوغ همراه می‌شود. تا این که کار به مهم‌ترین شخصیت زن یک اثر نمایشی در تاریخ بشر، یعنی بازی در قالب لیدی مکبث در فیلم «تراژدی مکبث» (The Tragedy Of Macbeth) می‌شود. فرانسیس مک‌دورمند نقش‌آفرینی معرکه‌ای در این فیلم اقتباس شده از نمایش‌نامه‌ی ویلیام شکسپیر دارد.

البته که نمی‌توان حضورش را در فیلم «سرزمین خانه‌به‌دوشان» اثر کلوئی ژائو فراموش کرد. اثری که نتیجه‌اش کسب جایزه‌ی اسکاری بود.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: برادران کوئن، مارتین مک‌دونا، سم ریمی، رابرت آلتمن، گاس ون سنت، وس اندرسون، کلوئی ژائو و سارا پلی
  • بهترین فیلم: فارگو (Fargo)
  • بهترین نقش‌آفرینی: فارگو (Fargo)
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: دهشت‌زده (Blood Simple)، سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری (Three Billboard Outside Ebbing missouri)، تقریبا مشهور (Almost Famous)، برش‌های کوتاه (Shortcuts) و سرزمین خانه‌به دوش‌ها (Nomadland)

۶. مارلنه دیتریش (Marlene Dietrich)

جودی فاستر از آن دسته از بازیگران زن هالیوود است که می‌توانست بیش از این‌ها در مرکز توجه باشد. اما از جایی به بعد شیوه‌ی تازه‌ای از زندگی را در پیش گرفت و کمتر در فیلمی ظاهر شد. در این دوران بود که ناگهان به کارگردانی رو آورد و نشان داد که کارگردان بدی هم نیست. اما همین کار را هم با جدیت ادامه نداد و مدتی است که به جز نقش‌های گذری، خبر چندانی از وی نیست.

جودی فاستر خیلی زود کارش را در عالم سینما آغاز کرد. از اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی. اما این حضور در فیلم «راننده تاکسی» در کنار رابرت دنیرو بود که نامش را سر زبان‌ها انداخت. در آن جا او نقش دخترک نوجوانی را بازی می‌کرد که توسط مردی کثیف و پست استثمار می‌شد. با پیدا شدن سر و کله‌ی رابرت دنیرو، موقعیت او هم تغییر می‌کرد. جودی فاستر در آن جا به رغم سن و سال کمش، موفق شده که تصویری درجه یک از پلشتی شهر نیویورک ارائه دهد و نماد معصومیتی باشد که از دست رفته یا لکه‌دار شده است.

جودی فاستر به درخشیدن در عالم سینما ادامه داد، تا این که بازی در یکی از بهترین شخصیت‌هایی که تاکنون برای زنی روی کاغذ نوشته شده، به وی پیشنهاد شد؛ بازی در قالب نقش اصلی فیلم «سکوت بره‌ها». هالیوود در حال پوست انداختن بود و قرار بود تصویری از یک زن در دل تشکیلات مردانه‌ی اف بی آی بسازد که پرونده‌ای پر سر و صدا را حل می‌کرد. جثه‌ی کوچک جودی فاستر این کنتراست را عمق بخشید اما آن چه که در نقطه‌ی مقابل به وی کمک کرد که بدرخشد، شیطنت و اقتداری بود که در چشمانش نهفته بود.

او با همین چشم‌ها من و شمای مخاطب را مانند دکتر هانیبال لکتر متقاعد می‌کرد که امکان موفقیتش وجود دارد. در نهایت هم درخشش در همین نقش، نام او را برای همیشه به تاریخ سینما سنجاق کرد. ادامه‌ی همین اقتدار را می‌توان در فیلم «اتاق وحشت» دیوید فینچر هم دید؛ گرچه به خوبی «سکوت بره‌ها» از کار درنیامده است.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: مارتین اسکورسیزی، جاناتان دمی، آلن پارکر، دیوید فینچر، کلود شابرول، دنیس هاپر، اسپایک لی و رابرت زمکیس
  • بهترین فیلم: راننده تاکسی (Taxi Driver)
  • بهترین نقش‌آفرینی: سکوت بره‌ها (The Silence Of The Lambs)
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: اتاق وحشت (Panic Room)، متهم (The Accused)، تماس (Contact)، باگزی مالون (Bugzy Malone) و خون دیگران (The Blood Of Others)

۴. بتی دیویس (Bette Davis)

به لحاظ افتخارات بین بازیگران زن هالیوود، فقط یک بازیگر می‌تواند با مریل استریپ رقابت کند و آن هم کاترین هپبورن است؛ یکی از بهترین بازیگران جهان. اما ما در این مقاله به جایزه‌های این مراسم و آن جشنواره که چند صباحی کسی را در مرکز توجه نگه می‌دارند، کاری نداریم. کاترین هپبورن این موفقیت‌ها را به خاطر چیز دیگری به دست آورده است. او بازیگری توانا بود که هم می‌توانست نقش زنی عاشق‌پیشه را بازی کند و هم زنی قدرتمند که در هر شرایطی توان شوخی کردن دارد.

جرج کیوکر را استاد بازی گرفتن از هنرپیشه‌های زن می‌دانستند. زنان بسیاری در فیلم‌های او درخشیدند و بهترین بازی کارنامه‌ی خود را در اثری از او ارائه کردند. توانایی‌های کاترین هپبورن سبب شد که کیوکر بیش از هر بازیگر دیگری با او کار کند. توانش در اجرای سکانس‌هایی با دیالوگ‌های پینگ پنگی در کنار یک کاریزمای ذاتی، از کاترین هپبورن زنی ایده‌آل برای بازی در فیلم‌های او ساخته بود.

کمتر بازیگری می‌توانست در برابر کاریزمای همفری بوگارت قد علم کند. یکی از آن‌ها لورن باکال بود که در همین مطلب به آن اشاره شد اما شاید هیچ کس به اندازه‌ی کاترین هپبورن در «ملکه آفریقایی» نتوانسته باشد همفری بوگارت را زیر سایه‌ی بازی خود ببرد. «ملکه آفریقایی» نمونه‌ی معرکه‌ای از همان بازی‌های هپبورن در نقش زنان قدرتمند و بذله‌گو است.

اما شاید هیچ فیلمی به اندازه‌ی «بزرگ کردن بیبی» نتوانسته باشد تصویر او را در تاریخ سینما ماندگار کند. هوارد هاکس نیاز به بازیگر زنی داشت که بتواند دمار از روزگار کری گرانت درآورد. هپبورن به خوبی این کار را انجام داد و نتیجه تبدیل به یکی از بهترین کمدی اسکروبال‌های تاریخ سینما شد.

گرچه باید اعتبار بهترین بازی او را به فیلم «داستان فیلادلفیا» داد. فیلمی کمدی که او را در مرکز یک مثلث عشقی قرار می‌دهد. دو سر دیگر این مثلث کری گرانت و جیمز استیوارت قرار گرفته‌اند. حضور کاترین هپبورن بر پرده در این فیلم، حد اعلای بازی یک بازیگر در یک اثر کمدی است.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: جرج کیوکر، جرج استیونس، هوارد هاکس، جان هیوستن، سیدنی لومت، استنلی کریمر، جان فورد و فرانک کاپرا
  • بهترین فیلم: بزرگ کردن بیبی (Bringing Up Baby)
  • بهترین نقش‌آفرینی: داستان فیلادلفیا (The Philadelphia Story)
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: دنده آدم (Adam’s Rib)، حدس بزن چه کسی برای شام می‌آید؟ (Guess Who’s Coming To Dinner)، ملکه آفریقایی (The African Queen)، زنان کوچک (Little Woman) و ماری اسکاتلند (Mary Of Scotland)

۲. مریل استریپ (Meryl Streep)

انگار اجماعی حول کارنامه‌ی بازیگری اینگرید برگمن وجود دارد که او را صاحب جایگاه برترین بازیگر زن تاریخ کند؛ در عین حال احتمالا بهترین بازیگر میان بازیگران زن هالیوود. حتی میان هنرپیشه‌های مرد هم چنین اجماعی وجود ندارد. بانوی بازیگر، با آن چشمان پر از احساسش، آن چنان کارنامه‌ی پر حسرت و لحظات نابی از خود برجا گذاشته که می‌توان بارها تماشا کرد یا سر کلاس‌های بازیگری آموزشش داد. از آن چرخاندن سر و گرداندن نگاه در فیلم «بدنام» در لحظه‌ی حضور هر دو مرد زندگی‌اش در مهمانی تا آن نگاه‌های ملتمسانه به ریک برای گرفتن مجوز خروج از شهر در «کازابلانکا».

«بدنام» هیچکاک نه تنها کامل‌ترین فیلم استاد است، بلکه مجموعه‌ای از بهترین‌های تاریخ سینما را در خود جای داده. شخصا معتقدم که اینگرید برگمن نه تنها بهترین بازی کل کارنامه‌اش را ایفا کرده، بلکه بهترین حضور یک بازیگر زن در تاریخ سینما را رقم زده. هیچ‌گاه هیچ بازیگر زنی چنین در کمال نیست. انگار یکی دو سال پس از ریک در «کازابلانکا» و فرار به آمریکا، هنوز مبارزه با نازی‌ها برای آن السای بی‌پناه تمام نشده و باز هم باید عشقی شورانگیز را در فراغ یار دوام بیاورد تا خدمتی به بشریت کند. جالب این که هیچکاک می‌داند این بار باید عشق را نجات دهد، تا به نجات بشریت کمک کند.

برگمن پس از دهه‌ی طلایی ۱۹۴۰ به واسطه‌ی تماشای فیلم «رم، شهر بی‌دفاع» (Rome’ Open City)، دلباخته‌ی سازنده‌ی ایتالیایی آن یعنی روبرتو روسلینی شد و آمریکا را به قصد اروپا ترک و با روسلینی ازدواج کرد. البته در این سال‌ها برای بازی در فیلم‌های مختلف به آمریکا بازمی‌گشت اما در همکاری با شوهرش کارنامه‌ای دریغ‌آمیز و هوش‌ربا ارائه داد که شاید بهترینش «سفر به ایتالیا» باشد؛ تصویری معرکه از تلواسه‌های یک زن در گذر از یک تاریخ باستانی. از سوی دیگر جوش و خروش درونیات یک زن درمانده هیچ‌گاه به اندازه‌ی «استرومبولی» (Stromboli) تکان دهنده نبوده و بخش اعظم این تکان دهندگی هم به هماهنگی کامل بازی واقع‌گرای برگمن با دوربین شوهرش بازمی‌گردد؛ کاری که اساسا از بازیگر رشدیافته در هالیوود کلاسیک بعید بود.

اینگرید برگمن با کارنامه‌ای هوش‌ربا در آستانه‌ی بازنشستگی بود که به هموطن و هم نامش یعنی اینگمار برگمان پیوست تا با هم کار کنند. حیف بود که این دو غول سینما اثر مشترکی نداشته باشند. نتیجه فیلم «سونات پاییزی» شد که شاید در کارنامه‌ی اینگمار برگمان اثری متوسط حساب شود، اما اینگرید برگمن معرکه‌ای دارد که در آستانه‌ی کهنسالی هم بینظیر است.

    همکاری با کارگردان‌های شاخص: آلفرد هیچکاک، اینگمار برگمان، مایکل کورتیز، روبرتو روسلینی، جرج کیوکر، ژان رنوآر، سیدنی لومت، ویکتور فلمینگ، استنلی دانن، آناتول لیتواک و لوییس مایلستون
  • بهترین فیلم: بدنام (Notorious)
  • بهترین نقش‌آفرینی: بدنام
  • پنج فیلم‌ شاخص دیگر: کازابلانکا (Casablanca)، سفر به ایتالیا (Journey To Italy)، چراغ گاز (Gaslight)، اروپا ۵۱ (Europa 51) و سونات پاییزی (Autumn Sonata)

منبع: خبرآنلاین

منبع: faradeed-210416

برچسب ها
نسخه اصل مطلب