10 شخصیت فیلمهای ترسناک که به راحتی کشته نمیشوند
ژانر ترسناک پر از انواع شرورها و هیولاها است. در حالی که بسیاری از آنها تا پایان فیلم شکست میخورند. برخی از آنها به طرز باور نکردنی سختکش هستند. فیلمهای ترسناک واقعا فرمول مشخصی برای شرورهای خود و نحوه شکست دادن آنها ندارند.
بسیاری از این فیلمها شرورهای ماوراالطبیعه دارند که میتوانند شیاطین، ارواح، هیولاها، بیگانگان یا انواع دیگر موجودات باشند، و اگرچه معمولا ضعف خاصی دارند که کلید شکست آنهاست، اما برخی از آنها بسیار پیچیدهتر از آنچه در ابتدا به نظر میرسد ظاهر میشوند.
دیگر فیلمهای ترسناک به سراغ شرورهای انسانی میروند که در تئوری باید راحتتر شکست بخورند چون باید ضعفهای انسانی داشته باشند، اما حتی این شرورها نیز مرزهای خود را گسترش داده و به سختکُشترین شخصیتها تبدیل شدهاند.
برخی دیگر ترکیبی از انسان یا حیوان با ماوراءالطبیعه هستند، که نه تنها آنها را وحشتناکتر میکند بلکه در برابر تمام تلاشهای شخصیتهای اصلی برای کشتنشان مقاومت بیشتری پیدا میکنند. در حالی که بسیاری از این شرورها در نهایت کشته شدند، برخی دیگر از فیلمها و سریهای خود جان سالم به در بردهاند و به نظر میرسد که آنها جاودانه هستند.
۱۰. کندی من در مجموعه فیلمهای کندی من
- به انگلیسی: Leatherface
شخصیت اصلی منفی در این مجموعه است. او با وجود اینکه چندین بار ظاهرا کشته شده، همیشه بازمیگردد. صورت چرمی در اولین فیلم این مجموعه یعنی کشتار با ارهبرقی در تگزاس زنده ماند. اما در دنباله آن، که با عنوان کشتار با ارهبرقی در تگزاس ۲ ساخته شد، ظاهرا پس از انفجار یک نارنجک کشته شد.
با این حال، او در فیلم کشتار با ارهبرقی در تگزاس ۳ بازگشت. جایی که در پایان فیلم قرار بود غرق شود؛ اما مشخص شد که او زنده مانده است. از آن زمان تاکنون، صورت چرمی در تمام فیلمهای این مجموعه زنده مانده است. با اینکه او موجودی فراطبیعی نیست، قدرت بدنی خارقالعادهاش و جاودانگی ظاهری او را میتوان به قدرت فیزیکی زیادش نسبت داد.
یکی از جنبههای جذاب و پیچیدهی شخصیت صورت چرمی تحلیل روانشناختی اوست. برخلاف بسیاری از قاتلان سینمایی که انگیزههای مشخصی برای قتل دارند صورت چرمی به شکلی غریزی و به دلیل فشارهای خانوادگی به کشتار دست میزند. او نه از روی لذت یا انگیزهای شخصی، بلکه به عنوان ابزاری برای خانوادهاش عمل میکند. عدم توانایی او در برقراری ارتباط اجتماعی و استفاده از ماسک به عنوان هویتی جعلی، نشاندهندهی وضعیت روانی پیچیدهای است که او را به یکی از شخصیتهای عمیقتر ژانر وحشت تبدیل میکند.
۸. موجود در فیلم تعقیب میکند
- به انگلیسی: The Entity
داستان فیلم بر محور جی هایت میچرخد. او پس از برقراری رابطه با دوستپسرش، متوجه میشود که توسط موجودی مرموز تحت تعقیب قرار گرفته است. تنها کسانی که به نفرین دچار شدهاند، قادر به دیدن این موجود هستند. این موجود میتواند شکل هر انسانی را به خود بگیرد و اگر فردی که نفرین را حمل میکند توسط این موجود گرفتار شود، کشته میشود و موجود به دنبال فردی میرود که نفرین را به او منتقل کرده است.
این موجود همچنین نمادی از اضطراب و ترسهای روانشناسانهای است که شخصیتهای فیلم تجربه میکنند. این موجودیت میتواند به نوعی نماد ترسهای اجتماعی، ناامنیهای جنسی و نگرانیهایی باشد که بسیاری از افراد در طول زندگی خود تجربه میکنند. موجودیت همیشه در حال تعقیب است، بدون اینکه بتوان آن را فراموش کرد یا از آن دور شد. این ویژگیها به نوعی استعارهای از ترسها و نگرانیهایی هستند که هرگز واقعاً از بین نمیروند و همیشه در پس ذهن افراد باقی میمانند.
جی با کمک دوستانش برنامهای میریزد تا این موجود را با برقگرفتگی در استخر بکشد، اما در پایان فیلم مشخص میشود که موجود همچنان فعال است. با توجه به اینکه اطلاعاتی درباره منشأ و ماهیت این موجود در دست نیست، در حال حاضر به عنوان یک شرور جاودانه در نظر گرفته میشود.
۷. کریپر در فیلم جیپرز کریپرز
- به انگلیسی: Xenomorphs
زنومورفها، انگلهای درونزاد و موجودات بیگانهای هستند که در دنیای علمی تخیلی مجموعه فیلمهای بیگانه برای دههها به شکار و وحشتآفرینی پرداختهاند. این موجودات از بدو ظهور خود، به عنوان یکی از ترسناکترین و بیرحمترین دشمنان انسانها و سایر موجودات زنده شناخته شدهاند. از خون فوقالعاده اسیدی و کشندهشان گرفته تا قدرت تولیدمثل سریع و بیوقفهشان، همه این ویژگیها باعث شده تا نابودی کامل آنها به یک ماموریت تقریباً غیرممکن تبدیل شود.
یکی از ویژگیهای متمایز و هولناک زنومورفها، سرعت و قدرت خارقالعادهشان است. آنها در کمترین زمان ممکن میتوانند به قربانیان خود حمله کنند و قدرت فیزیکی بینظیرشان در کنار استقامت و بیرحمی وصفناپذیر، آنها را به موجوداتی تبدیل کرده که عملا هیچ رحمی برای هیچ کس ندارند.
همین قدرتهای مرگبار کافی نیست، ظاهر آنها هم به تنهایی به اندازهای ترسناک است که حتی شجاعترین افراد را به لرزه میاندازد؛ جمجمه براق و بیچهره، دندانهای تیز و غیراخلاقی، و بدنی که از هراس و خشونت خالص ساخته شده است، صحنههایی از یک کابوس واقعی را تداعی میکند.
اما اگر فکر میکنید با کشتن چند زنومورف از شرشان خلاص میشوید، سخت در اشتباهید. حتی اگر تعداد زیادی از این موجودات ترسناک نابود شوند، تا زمانی که یک تخم یا فیسهاگر (همان انگلهایی که در بدن میزبانان زنده جا میگیرند) باقی مانده باشد، زنومورفها به حیات وحشتبار خود ادامه خواهند داد. آنها با سرعتی غیرقابل تصور تکثیر میشوند و هرگز دست از شکار برنمیدارند.
۵. ایت (آن) در فیلم آن
- به انگلیسی: Chucky
اگرچه چاکی از پلاستیک ساخته شده؛ اما او بارها و بارها در طول مجموعه فیلمهااز مرگ بازگشته است. عروسک چاکی پس از آن که یک قاتل سریالی روح خود را از طریق یک مراسم وودو به آن منتقل کرد به زندگی آمد و از آن زمان به بعد، به کشتارهای متعددی در طول دههها ادامه داده است. چاکی بارها سوزانده و نابود شده است. اما همواره فردی وجود دارد که بخواهد او را به زندگی بازگرداند.
اما هر بار که چاکی به زندگی بازمیگردد، این پرسش مطرح میشود: آیا واقعا میتوان او را برای همیشه نابود کرد؟ بهطور کلی، اگر هیچکس نباشد که بخواهد او را دوباره به زندگی برگرداند، چاکی میتواند بهطور قطعی نابود شود. در این میان، او به نمادی از وحشت و ترس تبدیل شده است، که نشان میدهد حتی موجودات مصنوعی هم میتوانند در دنیای وحشت زندگی کنند و به کشتار ادامه دهند.
۳. مایکل مایرز در مجموعه فیلمهای هالووین
- به انگلیسی: The Thing
ساخته جان کارپنتر، یکی از نمادهای برجسته ژانر ترس و علمی تخیلی است. داستان فیلم در یک پایگاه تحقیقاتی در قطب جنوب روایت میشود. جایی که گروهی از دانشمندان با موجودی بیگانه مواجه میشوند که توانایی جذب و تقلید موجودات زنده را دارد. این ویژگی موجود باعث ایجاد هرج و مرج و پارانویا در بین اعضای گروه میشود، زیرا دیگر نمیتوانند تشخیص دهند چه کسی انسان است و چه کسی موجود.
این وحشت از ناشناخته و تغییر، فیلم را به یکی از ترسناکترین آثار تاریخ سینما تبدیل کرده است. موجود به قدری سریع گسترش یافت که تقریبا شکستناپذیر بود. در پایان فیلم، اشارهای میشود که شاید یکی از شخصیتها، مکریدی یا چایلدز، خود موجود باشند.
۱. جیسون ورهیز در مجموعه فیلم جمعه سیزدهم
- به انگلیسی: Jason Voorhees
یکی از پرآوازهترین مجموعههای سینمای وحشت است که از سال 1980 با اکران اولین فیلم آغاز شد. داستان این مجموعه در اطراف دریاچه کریستال لیک جریان دارد. جایی که نفرینی تاریک بر آن سایه افکنده و منجر به ظهور قاتل بیرحمی به نام جیسون وورهیز میشود. هرچند جیسون در اولین فیلم تنها به صورت یک افسانه حضور داشت، اما در دنبالههای بعدی تبدیل به شخصیت اصلی و نماد این سری شد.
جیسون وورهیز، که با ماسک هاکی معروفش شناخته میشود، به یکی از نمادهای ژانر اسلشر تبدیل شده است. او با بیرحمی قربانیانش را تعقیب میکند و از ابزارهای مختلفی مانند چاقو و تبر برای کشتن آنها استفاده میکند. این فرنچایز به شکلی خلاقانه از ترس، هیجان و خشونت استفاده میکند. او دهههاست که در کمپ کریستال لیک همه را به وحشت انداخته است.
او بارها مورد تیراندازی و ضربه چاقو قرار گرفته و ظاهرا کشته شده، اما همیشه راهی برای بازگشت پیدا میکند. جیسون در کودکی بر اثر غرق شدن در دریاچه جان باخت و نسخه بزرگسالیاش که به عنوان قاتل در این مجموعه شناخته میشود. او به عنوان موجودی جاودانه شناخته میشود و آینده فیلمهای این فرنچایز ممکن است توضیحاتی درباره جاودانگیاش یا نقطه ضعفی که به شکست نهاییاش منجر شود، ارایه دهد.
سخن آخر
در نهایت، این شخصیتها بهدلیل ویژگیهای منحصر بهفرد و قدرتهای فوقالعادهای که دارند، به یکی از سختترین شرورهای تاریخ سینما تبدیل شدهاند. آنها نهتنها ترس را به ما القا میکنند، بلکه همیشه در حال بازگشت هستند تا ما را بترسانند. قدرت آنها در بازگشت به زندگی و ادامه دادن به ترس و وحشت، آنها را از دیگر شخصیتها متمایز میکند و به این ترتیب، به قهرمانان بیرحم دنیای ترسناک تبدیل میشوند.
منبع: مایکت
منبع: faradeed-208523