جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > کمونیست‌های ایران باستان چه کسانی بودند؟ از زنان «اشتراکی» تا مردانی که «کاشته» شدند

کمونیست‌های ایران باستان چه کسانی بودند؟ از زنان «اشتراکی» تا مردانی که «کاشته» شدند

شاید «کمونیسم باستانی» اصطلاح چندان دقیق و درستی نباشد، اما واقعیت این است که یکی از جنبش‌های فرهنگی و مذهبی ایران باستان، به دلیل تاکید زیادش که بر زندگی و اقتصاد «اشتراکی»، شباهت قابل ملاحظه‌ای با آن چیزی داشت که ما امروزه به عنوان کمونیسم می‌شناسیم.

فرادید| آیین زرتشتی که احتمالا حدود 1000 سال قبل از میلاد مسیح پایه‌گذاری شد، تا قبل از تاسیس امپراتوری ساسانی به مدت نزدیک به ۱۲۰۰ سال بود که در ایران رواج داشت اما در عین حال دارای یک ساختار مرکزی رسمی نبود. برخی از شاهان ایرانی احتمالا پیرو این دین بودند، اما پیش از بنیان‌گذاری امپراتوری ساسانی توسط اردشیر اول، مرکزیت دینی منسجمی برای این دین در کار نبود.

به گزارش فرادید؛ اردشیر ساسانی که خود از خانواده‌ای روحانی آمده بود، با همراهی موبدان زرتشتی، آیین زرتشتی را در ایران رسمیت داد و نظام مذهبی سفت و سختی را پدید آورد. اشراف از ساختن و مدیریت معابد خصوصی بدون نظارت سلطنتی منع شدند و روحانیانی که تعالیم متفاوتی داشتند نیز سرکوب شدند. سیاست‌های رسمی سرکوب سایر ادیان همچون مسیحیان و بوداییان نیز در این دوره اجرا شد.

تصویر احتمالی قباد یکم بر روی بشقاب عهد ساسانی

قباد توانست برای مدتی قدرت خود را تثبیت کند، اما در این فرآیند، بیشتر و بیشتر از متحدان سنتی خاندان ساسانی دور شد. احتمالا همین دوری از متحدان سنتی بود که باعث شد او به مزدک روی آورد. جنبش مزدکی تا زمان به قدرت رسیدن قباد، حمایت بسیاری از دهقانان، بازرگانان و حتی اشراف در جنوب غربی ایران را به‌دست آورده بود. این آیین هم می‌توانست وزنه‌ای علیه سنت‌گرایانی باشد که قباد را تهدید می‌کردند و هم می‌توانست به عنوان راه‌حلی برای مشکلات اقتصادی آن زمان در نظر گرفته شود. به همین دلایل بود که قباد مزدک و برخی از اشراف مزدکی را به دربار سلطنتی دعوت کرد.

با وجود اینکه اتحاد یک «شاه» با معتقدان به یک آیین اشتراکی چندان منطقی به نظر نمی‌رسد، اما دست‌کم در این یک مورد آن‌ها یکدیگر را به‌عنوان متحدانی مفید به رسمیت شناختند. گفته می‌شود که مزدک قباد را متقاعد کرد که ذخایر غلات خود را باز کند و آن‌ها را در اختیار مردم قرار دهد و قراردادهای انحصاری اشراف برای دسترسی به منابع آب را نیز لغو کند.

کودتا علیه قباد و بازگشت او

قباد اول با پذیرش آموزه‌های مزدک، دشمنی اشراف سنت‌گرا و موبدان با خود را عمیق‌تر و افزون‌تر کرد. در نتیجه، در سال ۴۹۶ میلادی، گروهی از اشراف با سربازان خود وارد یکی از کاخ‌های ساسانی شدند و قباد را دستگیر کردند و برادر کوچکترش جاماسب را به‌عنوان شاه جدید بر تخت نشاندند. شاه جدید از اعدام برادرش امتناع ورزید و او را به «قلعه فراموشی» در خوزستان تبعید کرد. اما قباد هنوز متحدانی داشت. او نه تنها از قلعه فراموشی فرار کرد، بلکه به همراه آن‌ها از ایران گریخت و به دنبال پناهندگی نزد پادشاهی هپتالیان در آسیای مرکزی رفت.

در سال ۴۹۹ میلادی، قباد در رأس یک ارتش هپتالی به ایران بازگشت تا تاج‌ و تخت خود را بازپس بگیرد. آن‌ها از مرز خراسان عبور کردند، جایی که ارتش محلی تحت فرماندهی یکی از پسرعموهای قباد قرار داشت. این فرمانده همراه با ارتش خود به قباد پیوست و عملاً یک چهارم گسترۀ امپراتوری را بلافاصله به قباد بازگرداند. با توجه به چشم‌انداز یک جنگ داخلی خونین، اشراف تسلیم قباد شدند و قباد به سلطنت بازگشت. با این حال، در نتیجۀ این واقعه، شاه به این موضوع پی برده بود که نمی‌تواند به‌طور کامل با ساختار قدرت موجود مقابله کند.

سکه ضرب شده با تصویر خسرو انوشیروان

طبق روایت فردوسی، یکی از مهم‌ترین عقاید مزدک که موجب دشمنی خسرو انوشیروان شده بود، مسئلۀ اشتراکی بودن زنان بود. فردوسی از زبان خسرو نقل می‌کند که در این صورت پسرها نمی‌توانند پدران خود را بشناسند و بدینگونه هرآنچه به عنوان اصل و نسب شناخته می‌شود از میان خواهد رفت:

چنین گفت کسری به پیش گروه

به مزدک که ای مرد دانش‌پژوه

 

یکی دین نو ساختی پر زیان

نهادی زن و خواسته در میان

 

چه داند پسر کِش که باشد پدر؟

پدر همچنین چون شناسد پسر؟

 

چو مردم سراسر بود در جهان

نباشند پیدا کهان و مهان

 

که باشد که جوید در کهتری؟

چگونه توان یافتن مهتری؟

 

جهان ز این سخن پاک ویران شود

نباید که این بد به ایران شود

در آن زمان، خسرو به اندازه کافی بزرگ شده بود تا به تنهایی قدرت را در دست بگیرد، و شاید به دلیل ترس از کودتای دیگری بود که قباد تسلیم شد و به خسرو اجازه داد تا پاکسازی را انجام دهد. شاهزادۀ ساسانی شروع به اعدام اشراف مزدکی کرد و خود مزدک را نیز به کاخ فراخواند و در آنجا او را دستگیر و اعدام کرد.

5

صحنه اعدام مزدکیان در یکی از نسخه‌های مصور شاهنامه با قدمت بیش از 300 سال

فردوسی در توصیف اعدام مزدک به دست انوشیروان گفته است که خسرو ابتدا تعدادی از یاران مزدک را کشت و در یکی از باغ‌های قصر آن‌ها را با سر در زمین «کاشت»؛ سپس به مزدک گفت که به آن باغ برود تا از زیبایی آن لذت ببرد. وقتی مزدک وارد باغ می‌شود با آن صحنۀ هولناک روبه‌رو می‌شود. پس از آن خود مزدک یا به گفتۀ فردوسی آن «مرد بی‌دین» را نیز به دار می‌آویزند و سپس او را تیرباران می‌کنند:

به درگاه کسری یکی باغ بود

که دیوار او برتر از راغ بود

 

همی گرد بر گرد او کنده کرد

مر این مردمان را پراگنده کرد

 

بِکِشتَندشان هم به سان درخت

زبر پای و زیرش سرآگنده سخت

 

به مزدک چنین گفت کسری که رو

به درگاه باغ گرانمایه شو

 

درختان ببین آنکه هر کس ندید

نه از کاردانان پیشین شنید

 

بشد مزدک از باغ و بگشاد در

که بیند مگر بر چمن بارور

 

همانگه که دید از تنش رفت هوش

برآمد به ناکام زو یک خروش

 

یکی دار فرمود کسری بلند

فروهشت از دار پیچان کمند

 

نگون‌بخت را زنده بر دار کرد

سر مرد بی‌دین نگون‌سار کرد

 

از آن پس بکشتش به باران تیر

تو گر باهشی راه مزدک مگیر

پس از اعدام شخص مزدک، کشتار بزرگ جوامع مزدکی در ایران آغاز شد. جنبش مزدکی به سرعت فروپاشید و آنطور که از منابع تاریخی برمی‌آید، ظاهراً بلافاصله از بین رفت. از آن پس در آیین زرتشتی رسمی «مزدکی بودن» تقریباً مترادف با «مرتد بودن» شناخته شد.

منبع: faradeed-207344

برچسب ها
نسخه اصل مطلب