جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > سریال ارباب حلقه‌ها نه یک بیماری، بلکه علائم یک سرطان بدخیم در هالیوود است!

سریال ارباب حلقه‌ها نه یک بیماری، بلکه علائم یک سرطان بدخیم در هالیوود است!

The Lord of the Rings همان مقیاس و استانداردی است که تمام داستان‌های قلمرو ادبیات گمانه‌زن – و نتیجتا، بخش اعظمی از صنعت سرگرمی امروز – خود را با آن اندازه‌گیری و معیارسنجی می‌کنند. این اثر نه تنها سنگ معیار طلایی هنرمندان، بلکه مخاطبانی است که عیار یک داستان ابدی و نامیرا را به خوبی درک می‌کنند.

من به عنوان یک طرفدار ارباب حلقه‌ها، نمی‌دانم از چه چیزی بیشتر متنفر باشم؛ از اینکه آمازون پرایم ویدیو دارد یکی از چیزهای مورد علاقه‌ام در این دنیا را خراب می‌کند، یا اینکه علی‌رغم تمام کمبودها، «حلقه‌های قدرت» در وضعیت کنونی یکی از اقتباس‌های خوب تلویزیونی محسوب می‌شود، حتی اگر این مورد به لطف قدرت شگفت‌انگیز منبع اقتباسش باشد.

حتی پس از گذشت چندین دهه از انتشار، اثر ادبی تالکین سایه عظیمی روی سنت داستان‌سرایی غرب انداخته و میراث The Lord of the Ring بدون هیچ‌گونه خدشه‌ای مورد احترام همگان است. البته در این میان نباید نقش سه‌گانه تحسین‌شده پیتر جکسون را فراموش کنیم. وقتی می‌گوییم میراث ارباب حلقه‌ها، درباره پایه‌گذاری و آغاز یک ژانر کاملا جدید در ادبیات صحبت می‌کنیم.

وقتی می‌گوییم میراث ارباب حلقه‌ها، درباره نویسنده‌ای صحبت می‌کنیم که آفت‌های جامعه مدرن را بهتر از هر فیلسوف و متفکری در زمان خودش درک نمود. وقتی می‌گوییم میراث ارباب حلقه‌ها، از شخصیت‌هایی ابدی تعریف می‌کنیم که شجاعتشان بی‌پایان و شرافتشان مثال‌زدنی است.

وقتی می‌گوییم میراث ارباب حلقه‌ها، احتمالا درباره جهانی صحبت می‌کنیم که زیبایی‌اش از گزند تمام زشتی‌ها و درگیری‌هایی که در آن شکل گرفته در امان مانده است. ادای احترام به زبان در طبیعی‌ترین و آهنگین‌ترین حالتش، ادای احترام به شعر در قدرتمندترین و تاثیرگذارترین حالتش، و ادای احترام به داستان‌سرایی، زمانی که آتش به جان و قلب انسان‌ها می‌افکند.

The Lord of the Rings همان مقیاس و استانداردی است که تمام داستان‌های قلمرو ادبیات گمانه‌زن – و نتیجتا، بخش اعظمی از صنعت سرگرمی امروز – خود را با آن اندازه‌گیری و معیارسنجی می‌کنند. این اثر نه تنها سنگ معیار طلایی هنرمندان، بلکه مخاطبانی است که عیار یک داستان ابدی و نامیرا را به خوبی درک می‌کنند.

و بنابراین، در این دوران تاریک و پر هرج و مرج، زمانی که ابهام اخلاقی قانون نانوشته داستان‌های حماسی است، زمانی که داستان‌سرایی ملغمه آشفته‌ای از ایدئولوژی‌های متناقض و  سنت‌های فراموش‌شده تمدن است – از رمانتیسیسم و رئالیسم و مدرنیسم گرفته تا هرگونه «یسم» دیگر که به ذهنتان خطور کند – شاید ملاقات دوباره با ارباب حلقه‌ها یک شرط‌بندی احمقانه به‌نظر برسد.

زیرا در حالی که ما با آغوش باز تلاش‌های نافرجام برای اقتباس از داستان‌های مختلف را نادیده می‌گیریم و حتی به ذات امروزی هالیوود که یک بار تیر را به هدف می‌زند و دفعه بعدی کیلومترها با سیبل فاصله دارد می‌خندیم – البته که طی چند سال اخیر مورد دوم بسیار بیشتر از مورد اول رخ داده – بازگشت به The Lord of the Rings یک یادآور تلخ از تمام چیزهایی است که ما در فرآیند ساخت این ماشین غول‌آسای تولید محتوا از دست داده‌ایم.

سریال حلقه‌های قدرت شکستی برای تیم سازنده‌اش محسوب نمی‌شود. حتی می‌توان ادعا کرد که این سریال از هیچ لحاظ یک شکست محسوب نمی‌شود و آمار و ارقام نیز – تا جایی که به سهام‌داران ربط دارد – این موضوع را به خوبی تایید می‌کنند. The Rings of Power‌دقیقا همان چیزی است که در چشم‌انداز امروزی هالیوود جان سالم به‌در می‌برد، دقیقا همان چیزی که رویکرد فرمولی هالیوود از سازندگان می‌‌خواهد: متوسط در بی‌نقص‌ترین حالت ممکن، به‌شدت غیر جاه‌طلب، بی‌خطر و خنثی، از لحاظ خلاقیت سر به‌راه، و از لحاظ مضمونی تهی.

پس چرا ما اینقدر ناراحت و عصبانی هستیم؟ اینقدر عجیب است که ببینیم ارباب حلقه‌ها دنباله‌رو تقریبا تمام محصولات هالیوودی در یک دهه اخیر باشد؟ واقعا فکر کردیم چون با ارباب حلقه‌ها طرفیم، حلقه‌های قدرت به شکل معجزه‌آسا از چاه مرگ آرزوی میلیون‌ها طرفدار جان سالم به‌در می‌برد؟ انتظار داشتیم به این خاطر که تالکین اساسا با سازوکارهای زندگی مدرن و صنعتی مخالف بود، همان کمپانی‌هایی که او از آن‌ها تنفر داشت (دیزنی تنها یک نمونه از آن‌هاست) اثر ادبی او را تنها بگذارند؟

سریال حلقه‌های قدرت چیزی جز علائم یک بیماری که دارد تمام صنعت سرگرمی را می‌بلعد، نیست. اما من این مقاله را نمی‌نویسم تا صرفا یک موعظه فلسفی ارائه کنم. من می‌خواهم درباره این بیماری و ذات آن حرف بزنم؛ اینکه از لحاظ فنی دقیقا چه چیزی دارد داستان‌سرایی را در این عصر هرج و مرج محتوایی از میان می‌برد.

مرگ سبک و قتل فرم

در مورد پیتر جکسون، این کارگردان کمترین وقت را صرف آماده‌سازی برخی از مهم‌ترین اکسپوزیشن‌ها (هرگونه ارائه اطلاعات و یا پرده‌برداری از وقایع، هویت‌ها و…) و جهان‌سازی فیلم‌هایش می‌کند. شما نیازی ندارید درباره وضعیت روهان یا نماد آن چیزی بشنوید. شما نیازی به خواندن تاریخچه گاندور ندارید. یا حتی نیازی نیست یک شخصیت فرعی برای شما از عظمت Tower of the Guard برایتان بگوید تا به شکوه آن پی ببرید.

همه این موارد از طریق ست‌پیس‌های جسورانه و حتی زوایای دوربین جسورانه‌تر بازگو می‌شود. طراحی لباس‌ها برخلاف سریال حلقه‌های قدرت بسیار ناب و دسته اول است، در حالی که سریال آمازون به شکلی نومیدانه تلاش دارد تا حس و حال فیلم‌های پیتر جکسون را مو به مو بازسازی کند. دیالوگ هم نه بیش از حد متواضعانه نوشته شده و نه بیش از حد از ارتباطش با روایت ارباب حلقه‌ها مطمئن است. همه چیز در نهایت به عنوان ابزاری مورد استفاده قرار گرفته تا کاملا در خدمت فیلم به عنوان یک ذات واحد باشد.

ما نمی‌توانیم با گالادریل ارتباط برقرار کنیم یا با او همدرد شویم، زیرا علی‌رغم یک سری دیالوگ زننده مثل «جوش و خروشی درون من است!» یا این حقیقت که مدت زمان زیادی جلو دوربین قرار می‌گیرد، حلقه‌های قدرت نتوانسته او را به عنوان یک شخصیت دوست‌داشتنی و جذاب معرفی کند.

هالیوود امروزی فکر می‌کند دیالوگ‌های رگباری میان شخصیت‌ها به راحتی این کار را انجام می‌دهد، غافل از اینکه همه چیز به یک مدیریت عالی دوربین و چند خط قدرتمند دیالوگ بستگی دارد که نمی‌خواهد احساسات مخاطب را به شکل مصنوعی برانگیزد، بلکه با ظرافت هرچه تمام‌تر از طریق رفتارها، کنش‌گری‌ها و کنایه‌ها شاخصه‌های کلیدی یک کاراکتر را به معرض نمایش می‌گذارد.

اگر یکی از آثار فرمولی و جدید هالیوود می‌خواست شخصیت آراگورن را به تصویر بکشد، اوضاع از این قرار بود: شخصیت‌های مختلف در طی داستان مدام از شرافت و شجاعت او می‌گفتند. حتی آراگورن خودش چند بار با شخصیت‌های دیگر درباره درستی و توجیه‌پذیری اهدافش بحث و مجادله می‌کرد و اینکه چگونه همه نسبت به نیات او دچار سوء تفاهم هستند.

حال در مقابل، پیتر جکسون به صورت ناگهانی نشان می‌دهد که آراگورن برای نجات جان مردم از دست موجود شروری چون گریما (Grima Wormtongue) وارد مهلکه می‌شود. او نشان می‌دهد آراگورن چگونه یک اسب را به خاطر اینکه «به اندازه کافی جنگ را تجربه کرده» آزاد می‌:ند. رویکردی اولی که برایتان ترسیم کردیم توخالی، خالی از عمیق و ناکارآمد است. رویکرد دوم اما ظریف، جزئی‌نگر و خاطره‌انگیز است.

4_11zon

و این همان حقیقت تلخ و آزاردهنده درباره سریال‌های جدید است؛ اینکه من به سختی می‌توانم یک صحنه مهم را از تمام یک فصل به یاد آورم یا به یک تعامل مهم و خاص فکر کنم آن هم در حالی که تنها یک روز از تماشای جدیدترین اپیزود گذشته است. محتوای مدرن آنچنان عوامانه و جنریک طراحی شده که شما به سختی می‌توانید پس از خاموش کردن تلویزیون اکثر بخش‌های آن را به یاد آورید.

من قبلا فکر می‌کنم این کار به صورت عمدی انجام می‌شود؛ اینکه ایده کمپانی‌های بزرگ برای تولید محتوا آن است که دردسر ساخت یک چیز به یاد ماندنی و تاثیرگذار را تجربه نکنند. شما دیگر نیازی به تاثیر منحصر به‌فرد یک هنرمند بزرگ روی این سریال‌ها ندارید، چراکه صحبت درباره اعداد و ارقام – به عقیده تهیه‌کنندگان و مدیران ابرشرکت‌ها – همه چیز را در جنبه بازاریابی و جذب مخاطب حل می‌کند.

«ما بزرگترین بودجه تاریخ تلویزیون را داریم!» چنین جملاتی از دهان این افراد خارج می‌شود، بدون اینکه بفهمند کارشان در مقایسه با سه‌گانه پیتر جکسون (که در آن زمان تنها با ۲۸۱ میلیون دلار، معادل تقریبا ۵۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۲۴ سه فیلم سینمایی عظیم را کارگردانی کرد) چقدر احمقانه و توخالی به‌نظر می‌رسد.

«ما هزاران ست‌پیس و صحنه عظیم ساخته‌ایم!» بیزنس‌من‌های هالیوود متوجه نمی‌شوند که بدون فیلم‌برداری حرفه‌ای و روایت‌محور، تمام این پول‌ها به هدر رفته و اگر از پرده‌های سبز استفاده می‌کردند خیلی به نفعشان بود. «فصل نخست پربیننده‌ترین سریال در پلتفرم ما بود!» اما نه کسی آن را دوباره تماشا می‌کند و نه حتی پس از یک هفته، کسی درباره اتفاقات آن حرف می‌زند.

این بیماری تنها گریبان‌گیر سریال Rings of Power نبوده است. مسئله درباره یک تیم تولید در تلویزیون نیست، بلکه همه آن‌ها مشکل دارند. مدل تجاری هالیوود از بیخ و بن دچار یک مریضی لاعلاج است. این تاملی بر عوامانه و بی‌روح بودن آثار به شکل خودخواسته است؛ مرگ سبک و فرم آن هم به قیمت بهره‌گیری از فرمولی که بیشترین درآمدزایی را در کمترین زمان ممکن به همراه داشته باشد.

و زمانی که این جریان شکست می‌خورد، احتمالا به زعم کمپانی‌ها تقصیر فرمول نیست. این طرفداران هستند که نمی‌توانند این اثر پربودجه و میلیارد دلاری را درک کنند! یا شاید هم فکر کنند همه چیز تقصیر اقلیت‌هایی است که با تنوع جنیستی و نژادی هالیوود مخالف هستند – بدون اینکه در نظر بگیرند خیلی از آثاری که چنین رویکردهایی در پیش گرفته‌اند، به موفقیت‌های قابل توجه دست پیدا کرده‌اند.

اما بیاید صادق باشیم؛ اکثر این سهام‌داران و صاحبان تجارت سرگرمی اصلا مسائل را از دید من و شما نمی‌بینند. برای آن‌ها، سه‌گانه ارباب حلقه‌ها از پیتر جکسون و سریال حلقه‌های قدرت از آمازون یکی هستند. «او الف داشت، ما هم داریم. او مبارزات حماسی داشت، ما هم داریم. چه چیزی کم است؟» باید اعتراف کرد که این حقیقت هم خنده‌دار و هم ترسناک است.

دوستان خوب من، رویاپردازیان گم‌گشته یک زمان و مکان دور، عاشقان سرزمین میانه، هنرمندان و دوست‌داران هنر و ابراز خلاقیت انسانی؛ چه تلخ است که تمام تفکرات، غر زدن‌ها و خرده گرفتن‌هایمان چیزی جز صدایی فراموش شده در دوردست‌ها نیست. فریادهای ما که نه مطلوب است و نه کسی می‌خواهد آن را بشوند، تا ابد در تاریکی شب غرق خواهد شد. یا شاید گهگاه در یک پست بلاگ به رشته تحریر درآید.

اما حداقل ما هنوز به یاد داریم که این جسم بی‌جان از ابراز عواطف متعالی انسانی چه بود و چگونه بود. و این باید ارزشی داشته باشد، درست می‌گویم؟

منبع: مجله بازار

منبع: faradeed-207259

برچسب ها
نسخه اصل مطلب