گفتگو با محمد پورگِردی، نویسنده داستان و فیلمنامه
کار نویسنده درست نویسی است
محمد پورگِردی متولد ۱۳۵۷اصفهان و دانش آموخته ادبیات نمایشی و سینما است. این نویسنده داستان، نمایشنامه و فیلمنامه، سال 1388 جایزه ادبی ایران برای داستان کوتاه «بی عصا» را از آن خود کرده است. از او دو مجموعه داستان «پیاده تا افق» و « همین حوالی» چاپ شده است. این مدرس داستان و فیلمنامه در حال حاضر درگیر نوشتن دو فیلمنامه برای سریال است. با هم پاسخ های پورگِردی را می خوانیم:
*محمد پورگردی را چقدر می شناسید؟
محمد پورگردی هم مثل بقیه افراد هر جامعه، نسبت به اتفاق ها و واکنش هایش می شود حدس زد که کیست و چه شخصیتی دارد. معمولا انسان با توجه به شرایط و حوادثِ موجود شخصیت و هویت اصلی اَش رو می شود. بیشتر خودم را شبیه به شخصیت های داستان های صادق هدایت می بینم. آرام ، منزوی و ساکت.
*دوران کودکی و نوجوانی شما چطور بود؟
دوران کودکی در یک خانواده تقریبا شلوغ بزرگ شدم،۶ خواهر برادر، و به دور از پدر، پُر از کار و اضطرابِ مدرسه و آینده ای که برای خودم تقریبا معلوم بود. کتابهای ژول ورن در آن دوره مد بود. شخصیت کُنتِ مُونت کریستو همچنان در ذهنممانده است. رمان های ایرانیِ خوبی خواندم.(همسایه ها) اولین رمانی بود که از احمد محمود و (اوسنه بابا سبحان) هم اولین رمانی بود که از محمود دولت آبادی خواندم و با آثار هدایت آشنا شدم و بلافاصله مشغول خواندن آنها شدم. بازی های معمولی انجام می دادم اما اصلا اهل بازی نبودم ، یعنی لذتی نمی بُردَم چون آدم رقابتی نبودم. هنوزم از بازی کردن لذتی نمی بَرَم.
*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟ کتاب های تاریخی و به خصوص تاریخ شفاهی چه جایگاهی در سبد مطالعاتی شما دارند؟
هیچ الگوی خاصی ندارم. کتابهای بیهوده زیاد خواندم و وقت گذاشتم. الان تقریبا حساب شده و شناخته شده سراغ کتاب و مطالعه می روم. الگوی هر کس به شرایط روحی شخص مرتبط هست. ولی پیشنهاد می کنم لیست ۲۰ نویسنده ایرانی و خارجی را تهیه کنند و از هر کدوم یک یا دو اثر بخونند. با این شیوه هم متوجه سلیقه خودشان شده و هم آثار مهمی را خوانده اند. آثار تاریخی طبیعتا نه برای شخصِ منِ نویسنده،که برای عموم هم بسیار اهمیت دارند. مگر می شود تاریخ خود و جهان را ندانست و حرکت درست و شایسته ای کرد! تاریخ های شفاهی معمولا دستکاری شده اند و کار را برای پژوهش و آگاهی سخت تر می کنند اما با این حال گریزی از آن نیست و بی شک جایگاه ویژه ای برای من دارد.
* رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟ چه فرصت هایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار می گیرد؟
رابطه ام با آن خوب است اما با ملاحظه. شما با چهره ی پنهانِ جوامعی مثل ما که پر است از نیرنگ و نقاب آشنا می شوید و یک جامعه شناسی بهتری می شود از آن دریافت کرد. ولی آلوده شدن به آن، مثل قدم زدن در یک جنگل مسموم است که کم کم ریه های شما را درگیر می کند. مراقبت های خودش را لازم دارد. این فضا، نیرو و جهانِ خودش را برای نوشتن می خواهد که من بلدِ آن نیستم. فضای مجازی به نوعی پیش نیاز زیستن در قرنِ جاریست که برای معرفی و فروش ادبیات و کلا آثار چاپ شده بسیار مفید است.
*شما سراغ شعر و داستان رفتید یا داستان و شعر سراغ شما آمد؟ دوست دارید شما را بیشتر شاعر بنماند و بشناسند یا نویسنده؟ چرا؟
قطعا نوشتن سراغ من آمد یا بهتر است بگویم من ناخواسته نویسنده به دنیا آمدم که خود موهبتی ست خدادادی. با ورود به مشاغل گوناگون در سالهای گذشته ، هیچ وقت نوشتن از سرم دست بردار نبود .بنابراین برای تکمیل کردن خودم و این حرفه با عشق سراغ ادبیاتِ نوشتاری رفتم و سرک کشیدن به ادبیاتِ نمایشی محصول همان عشق بود. من شاعر نیستم اما شعر می نویسم . طبیعتا داستان نویس، چون ادبیات نمایشی و کلا هنرهای دیگر مانند شعر ، موسیقی ، نقاشی ، پیکره تراشی ، رقص و سینما ،همه شان وام دار داستان هستند و از طرفی داستان نویس می بایست بر تمام هنرها اِشراف داشته باشد، هرچند ما هنرِ مجزا نداریم و همه شان در کنار هم و در هم معنی پیدا می کنند و جز این اصلا نمی تواند باشد.
*شما چقدر سراغ متون ادبی و مسئله اقتباس رفته اید؟ اصولا اقتباس برای فرهنگ و هنر چه دستاوردهایی دارد و تا چه اندازه لازم و ضروری است؟
همه کارهایی که امروزه نوشته می شوند به نوعی اقتباس است. ریشه در ادبیات کهن دارند. اقتباس برای هر جامعه ای که نگران فرهنگ و هنرش هست لازم است. حفظ ریشه ها و اخلاق و اصالت تنها از طریق ادبیات ممکن است.
*زندگی چه سهمی در آثار شما دارند؟ روایت شما از زندگی چه تفاوتی با دیگر روایت ها دارد؟
آثار هر نویسنده جدا از زندگی اش نیست. معمولا نویسنده خودش را در آثارش جا می گذارد. دیگران معمولا یک بار زندگی می کنند، نویسنده نه، نویسنده به همراه داستانهایش چندین بار بیشتر زندگی می کند، مرگ و تولد را صدها بار تجربه می کند و خوب می داند که عمر چقدر کوتاه است.
* نوجوانان و زنان در مجموعه کارهای شما چه جایگاهی دارند؟ نوجوانان شما چقدر می خواهند بزرگ تر از سنشان باشند و چقدر دوست دارند در عالم کودکی باشند؟ زنان کارهای شما چقدر سعی می کنند جهان زنانه را ارائه دهند و چقدر شبیه مردان هستند؟
هر دو در بیشتر داستانهای من هستند و حضورهای شگفت انگیزی دارند. نوجوانان داستانهای من،در همان سن هستند و نمی خواهند بزرگ شوند و همان جهان شان را دوست دارند. زنان اما هیچ شباهتی به مردان ندارند. هر چند کمرنگ اند اما خودشانند. به همان اندازه قوی، به همان اندازه ضعیف.کارِ نویسنده درست نویسی است.
* به نظر شما بهترین نویسندگان ادبیات نمایشی ایران امروز چه کسانی بوده اند؟
کسانی که تاریخ این سرزمین را خوب خوانده اند. مثل استاد بهرام بیضایی، محمد چرمشیر ، نغمه ثمینی و …
* اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟
قطعا تفاوت نویسنده ها در همین اقلیم و جغرافیاست که جهانِ ادبی شان را متفاوت می کند.
* از فرهنگ و ادبیات عامه چقدر در آفرینش کارهایتان استفاده می کنید؟
خیلی زیاد. خیلی زیاد. چون کمک به حفظ آنها و شرح شان در ادبیات امروز ، ما را دچار یک رمزگشایی از زیست و اخلاق در ادوار مختلف می کند.
* برای نوشتن چقدر پژوهش انجام می دهید؟ چرا؟
بستگی به داستان دارد. بعضی از داستانها از آبشخور پیشین شما تغذیه می کند ولی بی شک پژوهش کمک کننده است چون در پژوهش شما به دستاوردهای جدیدی دست پیدا می کنید و داستان های دیگری از پهلوی آن بیرون خواهد زد.
* عشق در آثار شما چه نقشی را بازی می کند؟
عشق های یک طرفه همیشه برایم جذاب تر بوده اند.و حتا به گمانم عشق های دو طرفه محصولِ ابتدا یک طرفه بودن هستند.هر چند در داستان های من عشق آنچنان پررنگ نیست و اینکه چرا جایش خالیست برای خودم هم پرسشی ست.
* اگر قرار باشد تنها یک پاراگراف از نوشته های خودتان را انتخاب کنید، آن پاراگراف کدام است؟
مردها میوه های هسته تلخی هستند دخترم،گوش می کنی؟ از همه شان بترس، به خصوص کسانی که روزی به تو می گویند که شما مثل خواهرم هستی، از اینان بیشتر بترس،که اینها به خواهر خود هم رحم نمی کنند.(داستانِ ماهِ نهم)
* شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟ سهم مولفان و ناشران در این بین چقدر است؟
مولفان و ناشران سهم بسیار کمی دارند. نظام سیاسی و نظام آموزش و پروش بیشترین تاثیر را دارند.اینکه از طریقِ نگارش و انتخاب بهترین گزینه ها و شیوه ها در کتابهای درسی ، بتوان بچه ها را از کتاب گریزان نکرد بهترین درمان و پیشنهاد برای خوانش کتاب است.
* محیطی که در آن رشد کرده اید و زندگی می کنید تا چه اندازه در کارهای شما دیده می شود؟
محیط بیشترین تاثیر را معمولا دارد. نمی شود از محیط هایی که زیست نکرده ایم چیزی بنویسیم و درست دربیاید.گاهی این محیط است که به داستان نویس دستور نوشتنِ داستان را می دهد.
*قهرمانان های شما تا چه اندازه در شهر و در اطراف شما دیده می شوند؟
قطعا قهرمان های داستان ها، پیرامون خود نویسنده هستند و البته خود نویسنده درون قهرمانش حرکت می کند.
* تا کنون چند بار به مرگ فکر کرده اید؟ مرگ در آثار شما چقدر و چگونه حضور دارد؟
سوال کودکی و تا اکنون من بوده است. همیشه در نوشته هایم مرگحضور دارد و تاثیر گذار بوده.آن قدر که مقوله ی مرگ در داستان های من هست عشق نیست.مرگ ، نه به معنای تلخ و زشت بودن اش ، نه،بلکه بیشتر مسبب امید بوده تا ناامیدی.
* اگر قرار باشد یک جایزه ادبی جدید را شما طراحی کنید دوست دارید این جایزه در حوزه خلق اثر باشد و یا در حوزه نقد؟ چرا؟
در حوزه نقد به گمانم. ما به اندازه کافی آثار خلق شده و خوانده نشده داریم و نقد همیشه باعث خلقِ آثارِ بهتری می شده و می شود.
*چقدر به پرسه زدن اعتقاد دارید و کجاها پرسه می زنید؟
همیشه لازم می دانم. در واقعیت پرسه زدن در کتابفروشی ها، محله ها و بافت های قدیمیِ شهرهای مختلف را دوست دارم. مثلا بازار زنجان را هنوز ندیده ام و دلم می خواهد ببینم.اما در تخیل پرسه زنی های بیشتری انجام می دهم. هر جایی که در واقعیت نتوانم بروم در تخیل می روم. به هر شهری ، به هر زمانی ، حتا گاه در بهشت و گاه در جهنم پرسه هایی می زنم.
* در داستان زندگی خودتان، کجاها دانای کل هستید؟
موقع خوابیدن . چون بی زمان و مکان می شویم . و هر اتفاقی بیفتد می گوییم در خواب بوده ایم وگرنه انسان هیچ گاه نمی تواند دانای کل باشد .
*زوایه دید شما با چه کسانی فاصله دارد؟
متعصبینِ به هر چیز.
*هم اکنون مشغول نوشتن چه کاری هستید؟ بزودی از شما چه اثری منتشر می شود؟
در حال حاضر نوشتن دو سریال و یک فیلمنامه سینمایی را در دست دارم و احتمالا مجموعه شعرم به زودی چاپ خواهد شد.
*و سخن آخر
سخن آخر اینکه، فرزندانمان را رها کنیم. عمر کوتاه است. اجازه بدهیم شکست بخورند. حامی شان باشیم. اجازه بدهیم بارها و بارها شکست بخورند. نگران نباشیم. بیشتر پدر و مادر باشیم تا معلم اخلاق.و با هزاران سرعت خودمان را به جهان فرزندان مان برسانیم وگرنه جهانیان این کار را به جای ما انجام خواهند داد.