ما همگی ابداع شکسپیریم
شرق: «اضطراب تأثیر» از مهمترین آثار هارولد بلوم، منتقد ادبی سرشناس انگلیسی است. در این کتاب نظریههای ماتریالیسم فرهنگی را که شکسپیر و دیگر شاعران حاصلجمع نیروهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عصر خودشان میدانند، ناقص و حتی شریرانه میخواند. او معتقد است شعر تنها در پاسخ به شعر گذشته پدیدار میشود و انگیزه شاعر متأخر در بستر رقابت با سنت ایجاد میشود. بلوم تخیل شعر روشنگری را در 300 سال، از میلتون تا استیونس در گرو این اضطراب میداند. بلوم در نقدی فرویدی، مسئله شاعر متأخر با پیشگامش را با عقده اودیپ مرتبط میداند. این کتاب در شش بخش تدوین شده که عناوین آن از این قرار است: «انحراف یا کجفهمی شاعرانه»، «فرجامبخشی یا تکمیل و برابرنهاد»، «الوهیتزدایی یا بازانجام و گسست»، «میانفصل بیانیهای بر نقد برابرنهادی»، «دیوش یا والایش متقابل»، «وارستگی یا پالایش و خودتنهاانگاری» و «حلول یا بازگشت مردگان». چنانکه در دیباچه کتاب «رنج آلایش» آمده است میزان زیادی از اولین پیشنویس چیزی که تبدیل به «اضطراب تأثیر» شد در تابستان 1967 نوشته شده بود. ویرایش آن پنج سال به طول انجامید تا اینکه این کتاب کوچک در ژانویه ۱۹۷۳ منتشر شد. بلوم مینویسد: «بیش از بیست سال از پذیرش این کتاب میگذرد و من همچنان مرددم و در تردید هم باقی میمانم. این دیباچه جدید بهجای تلاش برای توضیح، به دنبال روشنکردن و گسترش دیدگاه من درباره فرایند تأثیر است که هنوز در بسیاری از زمینهها، چه در هنرهای عالی، چه در زمینههای روشنفکری و چه در حوزه عمومی، در هالهای از ابهام قرار دارد. هایدگر بااینکه با خشنودی از او متنفرم، برای من سرمشقی دارد: لازم است در یک اندیشه تأمل کنیم، تنها در یک اندیشه و تا انتها درباره آن به تعمق بپردازیم. هیچ پایانی برای تأثیر وجود ندارد، کلمهای که شکسپیر به دو معنای متفاوت اما مرتبط به کار برده است». بلوم معتقد است کسی نمیتواند به مسئله تأثیر بیندیشد بیآنکه مؤثرترین مؤلف در چهار قرن اخیر را در نظر بگیرد. «من گاهی اوقات گمان میبرم ما واقعا به سخنان یکدیگر گوش نمیدهیم، زیرا دوستداران و رفقای شکسپیر هرگز به سخنان دیگران گوش نمیدهند. این موضوع بخشی از این حقیقت کنایی است که ما همگی ابداع شکسپیریم. تا آنجا که ما میدانیم، ابداع انسان اسلوبی از تأثیر است برتر از ادبیات صرف. من نمیتوانم چیزی به نظر امرسون درباب این تأثیر بیفزایم. شکسپیر یا شاعر» در انسانِ بازنماییشده (1850) همچنان در برآورد دقیقِ مرکزیتبخشیدن به شاعر یگانه است: به همان میزان که شکسپیر از رده نویسندگان برجسته خارج است، از توده نیز بیرون است. او بسیار خردمند است، درحالیکه خرد دیگران در تصور میگنجد. یک خواننده خوب میتواند بهنوعی در ذهن افلاطون رسوخ کند و از دریچه ذهن او ببیند و بیندیشد، اما نمیتوان به درون ذهن شکسپیر رسوخ کرد. ما هنوز بیرون از دروازهها هستیم. توان اجرایی و خالقیت شکسپیر منحصربهفرد است. هیچ انسانی نمیتواند تخیلی بهتر از این داشته باشد».
در افزونه این کتاب، مترجم مقالهای با عنوان «اضطراب تأثیر در بوطیقا و شعر معاصر فارسی» درباره رابطه شعر و نظریهپردازی نیما و اسلاف و اخلافش با توجه به نظریه اضطراب تأثیر نوشته است که در آن سعی دارد این مفهوم را در نسبت با کار شاعریِ نیما، شاملو و براهنی بررسی کند.
منبع: sharghdaily-942128