ریدلی اسکات در احیای فرنچایز بیگانه کجا اشتباه کرد؟
در حالی که همه ما برخلاف دیگر نقاط جهان، کماکان منتظر تماشای «Alien: Romulus» هستیم، تصمیم گرفتم در این مطلب از مقالات سینمایی به دو فیلم Alien: Covenant و Prometheus برگردم.
این دو اثر آنقدرها هم که در محافل سینمایی گفته میشود فیلمهای بد یا معمولی نیستند. با این حال، آنها یک اشتباه جدی مرتکب شدند.
در فضا، هیچ کس فریاد شما را نخواهد شنید
قبل از بررسی آن دو اثر بازهم باید این نکته را تکرار کرد که همه چیز در دو نسخه اول Alien کار میکند. طراحی صحنه شگفتانگیز بود و سبک آیندهنگر آن حتی امروزه نیز نشانگر کیفیت است. زنومورف بسیار خوب به نظر می رسید. و این موجود هیولایی بود که مستقیماً از کابوسها بیرون آمده بود، آن هم با دقتی که شایسته دست توانای استادان رنسانس جلوههای ویژه بود.
ریدلی اسکات یک فیلم ترسناک ساخت که شما را از ابتدا تا انتها در تعلیق نگه داشت. او هیولا را به شیوهای واقعا استادانه پنهان کرد. هیولا مثل سگی که مدتها بود پیاده روی نرفته دور سفینه فضایی میدوید. حتی فضای ترسناک فیلم را فضایی تنگ، بسته و خفه کننده تکمیل میکرد. طراحی صحنه نیز شگفت انگیز بود. این یعنی شما میتوانستید احساس کنید که در یک سفینه فضایی هستید و این خطر در گوشه و کنار در کمین است. یا شاید در هر دیوار؟ این واقعیت که هیچکس نمیدانست زنومورف واقعاً چیست، یک مزیت بزرگ دیگر برای بیگانه بود. این جانور چه کاری میتواند انجام دهد و چه کاری نمیتواند انجام دهد؟ چگونه با آن مبارزه کنیم؟ آیا او را میتوان کشت؟
چیزی که بیگانه را از خون آشام یا گرگینهها متمایز میکرد این بود که یک هیولا کاملاً جدید بود که برای عموم ناشناخته بود. معلوم نبود از او چه انتظاری باید داشت. این هیولا به طرز شیطانی سریع و باهوش بود و بهتر از یک انسان میتوانست پنهان شود.
او یک قاتل کامل بود. ما همچنین نمیتوانیم متن نمادین برآمده از این فیلم را فراموش کنیم: «در فضا، هیچ کس فریاد شما را نخواهد شنید.» این یک شعار ساده است، اما تخیل بسیاری را جذب میکند. به خصوص که هالووین یک سال قبل از آن به نمایش درآمد.
حال بیایید پس از معرفی این آثار ماندگار به سراغ دو فیلم جنجالی این فرنچایز برویم.
پرومتئوس فیلم بدی نیست…
ریدلی اسکات میخواست تاملاتی در مورد انسانیت درج کند. نه تنها گذشته و چگونگی پیدایش نژاد ما، بلکه آینده. بنابر همین نگاه دیوید یکی از جذاب ترین شخصیتهای این برند است. او گواه این بود که چگونه مردم به خدا نزدیکتر شدند. صحنه افتتاحیه، جایی که او را در حال مراقبت از کشتی میبینیم، عالی است. او بسکتبال بازی میکند، فیلم تماشا میکند و موهای خود را مانند یکی از شخصیتهای اثری که در حال تماشای آن است، حالت میدهد. مایکل فاسبندر در این نقش عالی است. او کاملاً انسانی و هم زمان غیر انسانی است.
ملاحظات پساانسان گرای کارگردان و میل به رویارویی با نیاز ما برای خلق و کنترل همه چیز در اطرافمان، به ارباب شدن بر جهان، محور داستانی بسیار جالبی است. این یک ماجراجویی بود. یک سیاره جدید خطرناک برای کاوش و یک خدمه متنوع که ممکن است شخصیتهای آن به اندازه کافی برای نوشتن مقالههای روانشناختی در موردش توسعه نیافته باشند، اما خاص بودند و نقشهایشان را به خوبی ایفا کردند.
البته، چند تصمیم غیرقابل درک وجود داشت، مانند برداشتن کلاه ایمنی در یک سیاره بیگانه یا دست زدن به هر چیزی که در طول مسیر با آن روبرو میشدند. من تا حدودی این را درک میکنم، زیرا وقتی گربهای را در خیابان میبینم، باید او را هم نوازش کنم، اما اگر این گربه در سیارهای بیگانه بود و به طرز عجیبی به من خش خش میکرد، احتمالاً آن را رها میکردم.
انتظارات طرفداران و رویکرد ریدلی اسکات به این فیلم در دورترین حالت ممکن از هم قرار دارد. برخی انتظار بازگشت به ریشهها، دیدن یک زنومورف در صفحه بزرگ یا آگاهی از منشأ آن را داشتند. اما به نوبه خود، آقای اسکات ترجیح داد ملاحظات فلسفی خود را در مورد پیدایش نژاد بشر و آینده آن در مواجهه با توسعه سایبرنتیک و هوش مصنوعی توسعه دهد. و همه اینها با بودجه هنگفت صورت گرفت. پول به کار آمد، زیرا پرومتئوس هنوز هم یک شگفتی بصری واقعی است که بر بسیاری از تولیدات معاصر برتری دارد.
بیگانه: پیمان؛ یک مزیت یا یک شکست؟!
با این حال، من راهی دیگر برای لذت بردن از این فیلم جدای بازیها پیدا کردم. این راه خیلی ساده است و خوشحال میشوم آن را با شما به اشتراک بگذارم. اما آن راه ساده این است که فقط با آن مانند یک فیلم ترسناک درجه B یا شاید Z رفتار کنید.
شاید با نگاه سختگیرانه، بیگانه: پیمان نه تنها یک دنباله ضعیف، بلکه یک فیلم بیگانه ضعیف و یک فیلم ترسناک ناامیدکننده باشد، اما زمانی که به آن به عنوان یک فیلم درجه پایینتر نگاه کنید، در آن صورت بسیار سرگرمکننده است. در واقع با نگاه معمولیتر تماشای حماقت و غیرمنطقی بودن داستان فیلم قابل چشم پوشی است.
اما هر دوی این فیلمها، یعنی چه پرومتئوس و چه بیگانه: پیمان، یک اشتباه بزرگ مرتکب شدند. اشتباه این بود که ریدلی اسکات نمیدانست چه میخواهد. همه میدانیم که پرومتئوس با بیگانه متفاوت بود. این یعنی آن فیلم برای لژیون هوادارانش، خیلی متفاوت بود.
البته پرومتئوس روی پاهای خودش میایستاد و گهگاه چشمکی به گذشته فرنچایز میزد. اما ملاحظات درون آن فیلم به وضوح چیزی بود که کارگردان را مورد توجه قرار داد. اسکات میل داشت دنیایی را که در سال 1979 به مردم معرفی کرد کشف کند، اما در برابر فشار هواداران سر تعظیم فرود آورد. او میخواست با بیگانه: پیمان چیزی را به آنها بدهد که از قبل میخواستند. این یعنی اسکات هم دیگر مانند پرومتئوس شکست دیگری را نمیخواست. و این به طرز متناقضی بزرگترین اشتباه بود.
پرومتئوس به مخاطبان خودش نیاز داشت. اینطور نیست که طرفداران بیگانه نبودند که فیلم را دوست داشته باشند، زیرا تعداد آنها بسیار زیاد است و در انجمنهای مختلف اینترنتی قابل مشاهده هستند. اما مشکل این است که ریدلی اسکات محصول سال 2012 خود را به عنوان نوعی غربال که بتواند گروه جدیدی از مخاطبان را بسازد، تلقی نکرد. من مطمئن هستم که دنباله کامل پرومتئوس با استقبال بهتری روبرو میشد زیرا مخاطب میدانست که این بار چه انتظاری دارد. در عوض، اسکات برنامههای خود را رها کرد و تقریباً به کل برند بیگانه پایان داد.
اما چرا منِ مخاطب منتظر بیگانه: رومولوس هستم؟
ممکن است کسی این تصور اشتباه را داشته باشد که من یک متعصب فیلم پرومتئوس هستم، یا عاشق مفاهیم بیش از حد شلوغ، و با این نگاه نمیتوانم از آن آثار ساده استودیویی لذت ببرم، زیرا برای لذت بردن از کشتار خونین در فرنچایز بیگانه به یک رویکرد شارکنادویی نیاز دارم. اما من در واقع عاشق دو فیلم اول این فرنچایز هستم.
بنابراین،من نمیتوانم صبر کنم تا ببینم فده آلوارز در فیلم خودش چه کرده است. من معتقدم از آنجایی که ریدلی اسکات برنامههای خود برای توسعه Prometheus را رها کرد، بهترین راه حل در چنین شرایطی این است که مسیر استودیو را دنبال کنید و بنابراین به طرفداران آنچه را که میخواهند ارائه دهید. خب با بررسیهای منتشر شده پیرامون فیلم جدید بیگانه، به نظر میرسد این نیاز به طور کامل پاسخ داده شده است.
اما بازهم میگویم فیلم بیگانه: پیمان یک تقلید ضعیف و تلاشی برای ترکیب دو دنیای متفاوت بود که هیچ کس را راضی نکرد (نه طرفداران پرومتئوس و نه طرفداران روح خشن فرنچایز بیگانه). اما اکنون فیلم Alien: Romulus وعده میدهد که محصولی منسجم است و از همان ابتدا به عنوان بازگشت به ریشهها تعریف شده است. دو سال پیش فیلم Prey ثابت کرد که حتی پس از سالها تولید دنبالههای ضعیف یا متوسط میتوان یک فرنچایز را به عظمت ابتداییاش بازگرداند.
بنابراین، من معتقدم که تصمیم برای ساختن یک فیلم ترسناک دیگر دستوری برای موفقیت در این فرنچایز است. علاوه بر این، به نوعی، تاریخ در حال تکرار است، زیرا Alien: Romulus بودجه عجیبی ندارد، یعنی بودجه آن حدود 70 میلیون است. برای مقایسه: فیلم بیگانه: پیمان حدود 90-110 میلیون هزینه داشت. و این کاملا تفاوت نگاه دو فیلمساز در روند تولید را نشان میدهد. و همانطور که میدانیم، همیشه محدودیتهای مالی ما را مجبور به خلاقیت میکند. همچنین خوشحالم که کارگردان از بهترین بازی این جهان، یعنی Alien: Isolation الهام گرفته است. این طرح به نظر من یک بازی سینمایی کامل است.
اکنون تنها کاری که باید انجام دهیم این است که منتظر باشیم و امیدوار باشیم که در طول نمایش فیلم جدید بیگانه، قلبمان از شادی و هیجان به انفجار نزدیک نشود.
منبع: ویجیاتو
منبع: faradeed-203137