خاورمیانه، امنیت منطقهای و بازنمایی برجام
شرق: «گرایشهای سیاسی در خاورمیانه و امنیت ملی ایران» عنوان کتابی است از حمید احمدی که اخیرا توسط نشر نی منتشر شده است. نویسنده در این کتاب امنیت ملی ایران را در بستر منطقهای که در آن به سر میبریم تحلیل کرده است. او میگوید برخلاف برخی دیگر از مناطق جهان همچون اروپا که از کشمکش و دشمنی میان کشورها در آنها خبری نیست، خاورمیانه منطقهای است که اینگونه کشمکش و دشمنیها میان کشورهای واقع در آن فراوان به چشم میخورد. خاورمیانه منطقهای است حاصل فروپاشی امپراتوری عثمانی و دربرگیرنده کشورهایی که بسیاری از آنها پیشینه قبلی نداشتهاند و بنابراین بر سر سرزمین، مرزها، منابع و گروههای انسانی موجود در آن با یکدیگر اختلاف نظر و کشمکش دارند. مشکل امنیت بهطور عام و امنیت ملی در خاورمیانه بهطور خاص مفهوم مجموعه امنیتی منطقهای را، که از سوی برخی نظریهپردازان امنیت بهویژه مکتب کپنهاگ مطرح شده است، پرمعنی میکند. خاورمیانه نهفقط دربرگیرنده کشورهایی است که بیشتر آنها در قرن بیستم از سوی بازیگران خارجی پایهگذاری شدهاند و بنابراین درگیر اختلافات مرزی، سرزمینی، قبیلهای و خاندانی با یکدیگرند، بلکه بهعنوان یکی از رخنهپذیرترین مناطق جهان، کانون نفوذ و رقابت میان بازیگران بزرگ نظام جهانی معاصر نیز بوده است. پژوهشهای موجود پیرامون امنیت ملی ایران و چالشها و تهدیدات بیرونی فراروی آن بیشتر تحت تأثیرات مطالعات بینالمللی، بهویژه مطالعه تأثیرات استراتژیک و ژئوپلیتیک ناشی از سیاست ابرقدرتها یا بازیگران منطقهای، بوده است. اما پژوهش کنونی بر زمینه کمتر شناختهشده اما بسیار مهم دیگر، یعنی تأثیر اندیشهها و گرایشهای سیاسی محیط پیرامونی بر امنیت ملی ایران متمرکز شده است. از آنجا که اندیشهها و گرایشهای سیاسی در خاورمیانه بر سه محور ناسیونالیسم، چپ مارکسیستی و اسلامگرایی استوار بودهاند، نویسنده نگاه این گرایشها و جریانها و دولتهای طرفداران آنها به ایران و تأثیر سیاستهای ناشی از این گرایشها بر امنیت ملی کشورمان را بررسی و تحلیل کرده است. این کتاب دارای دو بخش کلی است که بخش اول آن به گرایشهای سیاسی معاصر در خاورمیانه مربوط است. این بخش دارای هفت فصل با این عناوین است: «چارچوب نظری، مفهومی و تحلیلی کتاب»، «ناسیونالیسم عرب و پانعربیسم»، «ناسیونالیسم ترک و پانترکیسم»، «ناسیونالیسم یهود و صهیونیسم»، «گرایشهای چپ مارکسیستی در خاورمیانه»، «گرایشهای سیاسی اسلامگرا در خاورمیانه». «گرایشهای قومگرا در خاورمیانه». بخش دوم کتاب به بررسی گرایشهای سیاسی در خاورمیانه و تأثیر آنها بر امنیت ملی ایران پرداخته است. این بخش نیز دارای شش فصل با این عناوین است: «ناسیونالیسم عرب- پانعربیسم و امنیت ملی ایران»، «ناسیونالیسم ترک -پانترکیسم و امنیت ملی ایران»، «ناسیونالیسم یهود (صهیونیسم) و امنیت ملی ایران»، «گرایشهای چپ مارکسیستی و امنیت ملی ایران»، «گرایشهای اسلامگرا و امنیت ملی ایران»، «گرایشهای قومگرا در خاورمیانه و امنیت ملی ایران». در پایان کتاب نیز به جمعبندی نهایی، تحلیل دادهها و راهکارها پرداخته شده است.
«برجام؛ هماوردی گفتمانهای رسانهای» کتابی است از پویا نعمتاللهی و محمدرضا رسولی که همانطورکه از عنوانش هم برمیآید پژوهشی است که با هدف واکاوی برجام در کانتکست رسانههای داخلی صورت گرفته است. این کتاب در 9 فصل نوشته شده و نویسندگان مقدمهای مختصر هم در ابتدای اثر نوشتهاند. آنها در مقدمه به این نکته اشاره کردهاند که تاکنون بسیاری از پژوهشگران حوزههای علوم اجتماعی و انسانی به ویژه از منظر سیاست و روابط بینالملل پژوهشهایی پیرامون برجام به انجام رساندهاند اما در این خصوص پژوهش جامعی از منظر علوم ارتباطات و رسانه انجام نشده است. کتاب فوق تلاشی است برای پرکردن این جای خالی که به نزاع گفتمانی حول برجام در رسانههای داخلی توجه کرده است. نویسندگان کتاب میگویند یکی از حوزههایی که به پدیده برجام به مفهوم عام گفتمانی آن واکنش نشان داده، رسانهها هستند. رسانهها که خود بازتابدهنده جریانهای مرتبط با مسئله برجام بودند در منازعهای گفتمانی برجام را در دال مرکزی دیالوگ خود قرار داده و صحنهای از معارضه را له یا علیه کنشهای پیوستار برجام رقم زدند. در این میان مطالعهای که بتواند این صحنه هماوردی گفتمانی را به تصویر بکشد، شاید از ضرورتهای شناختی تام این پیوستار بود. بر این اساس در این کتاب سعی شده تا همگرایی و واگرایی گفتمان رسانهای برجام مورد توجه قرار گیرد.
«برجام؛ هماوردی گفتمانهای رسانهای» پژوهشی آکادمیک است که به مثابه یک ضرورت و اولویت و با دغدغه مطالعه کنشها و واکنشهای گفتمانی رسانه، از بدو خلق برجام تا مقطع خروج آمریکا از آن به منظور ثبت در تاریخ تعامل برجام و رسانه صورت گرفته است. در فصل اول کتاب کلیات و چارچوب اثر شرح داده شده است. نویسندگان کتاب میگویند اساسا تحلیل گفتمان نه یک رویکرد واحد، بلکه مجموعهای از رویکردهای میانرشتهای است که میتوان از آنها در انواع گوناگون مطالعهها و کندوکاوها در قلمروهای مختلف اجتماعی استفاده کرد. با این اوصاف هدف از تحلیل گفتمان را میتوان به شکل زیر تعریف کرد: نشاندادن رابطه بین نویسنده و خواننده، روشن کردن ساختار عمیق و پیچیده تولید متن یا همان جریان تولید گفتمان، نشاندادن تأثیر بافت متن از حیث واحدهای زبانی در کنار بافت موقعیتی (عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی و شناختی) بر روی گفتمان، نشاندادن موقعیت و شرایط خاص تولیدکننده گفتمان، آشکارسازی بیثباتی معنا (بدین ترتیب که معنا همیشه در حال تغییر است، هرگز کامل نیست و هیچوقت به طور کامل درک نمیشود)، آشکارسازی رابطه بین متن و ایدئولوژی (چراکه تحلیل گفتمان همواره میخواسته نشان دهد که هیچ متن یا گفتار یا نوشتاری بیطرف نیست بلکه آگاهانه یا ناآگاهانه به موقعیت خاصی وابسته است) و به چنگ آوردن تکنیک و روش جدیدی برای مطالعه متن، رسانهها، فرهنگها، علوم، سیاست و اجتماع. به یک معنا وظیفه تحلیلگر گفتمان میتواند بررسی راهها و روشهایی باشد که طی آن ساختارهای معانی، نحوه خاصی از عمل را ممکن میسازد و لذا تحلیلگر باید سعی در درک چگونگی تولید، کارکرد و تحول گفتمانهایی کند که فعالیتهای کارگزاران (عاملان) را ساخت میدهد. بدین منظور اولویت با مفاهیم سیاسی مانند ضدیت، عاملیت، قدرت و سلطه است.
منبع: sharghdaily-939998