مگر ظلم فراموش میشود
فیلم سینمایی «شین» درامی است دلهرهآور با مایههای ترسناک که تلاش شده با تکیه بر یک ماجرای واقعی از بستری ایرانی و اینجایی برای بسط مفهوم ظلم و تاوان سنگین آن از گذشته تا حال بهره ببرد.
گونه سینمای دلهره و وحشت، سابقه قابل اتکایی بهواسطه ساخت فیلمهای متعدد و ثبت تجربههای متنوع در ایران ندارد. در پنج دهه گذشته، به زحمت و با اغماض تعداد این آثار به عدد انگشتان دو دست رسیده؛ بهخصوص که همین تراکم کمّی در چند سال اخیر ایجاد شده است.
اغماض از آن جهت که در بسیاری از این آثار رویکرد دلهره و ترسآفرینی در تداخل با ژانرهای دیگر تحت تأثیر قرار گرفته و به همین دلیل نمیتوان آنها را صرفا در این گونه سینمایی طبقهبندی کرد. از نمونههای قابل تأمل آن میتوان به «شب بیستونهم» و «طلسم» در دهه 60، «اقلیما»، «آل»، «اثیری» و «خوابگاه دختران» در دهه 80 و «ماهی و گربه»، «زالاوا»، «آن شب» و «پوست» در دهه 90 و 1400 اشاره کرد.
نگاهی اجمالی به این آثار مؤید این نکته است که مهمترین چالش گونه دلهره و ترس در سینمای ایران، بومیسازی ترس یا به گفته بهتر، وحشتآفرینی با تکیه بر ریشههای ایرانی است. حتی وقتی قرار است از الگوهای تثبیتشده و آشنای این ژانر در سینمای جهان وام گرفته شود.
نکته اینجاست که مخاطبان امروز فیلمهای ایرانی ارتباطی تنگاتنگ با سینمای جهان و آثار قوی و ضعیف دارند و به همین واسطه ارزیابی و عیارسنجی کیفی در لحظه اتفاق میافتد. به این ترتیب فیلمها فرصت کوتاهی برای راه پیداکردن به دل مخاطب و ایجاد انگیزه برای پیگیری و مهمتر از آن، همدلی و همذاتپنداری با درام و کاراکترهای داستانی دارند.
پروسهای که برای یک فیلم دلهرهآور میتواند حیاتیتر باشد؛ چراکه وقتی قلاب ایجاد جذابیت، تعلیق و کنجکاوی به درستی ذهن مخاطب را نشانه نرود، همراهی با مخاطبِ سرخورده از همان نقطه قطع میشود، نه اینکه کمرنگ شود! او به سالن سینما آمده تا دلهره و تعلیق تسخیرش کند و به کمتر از آن رضایت نمیدهد!
«شین» از آثار متأخر ساختهشده در این ژانر است که از یک ماجرای واقعی وام گرفته، به قلم شهرام ابراهیمی و میثم کزازی نوشته شده و با کارگردانی کزازی به عنوان اولین تجربه سینمایی ساخته شده است. فیلمی که حول محور خانهای مرموز و متروکه پیش میرود که با ورود چند تازهوارد؛ پرده از راز یا به گفته بهتر، ظلمی که در گذشته این خانه روا شده، برداشته میشود.
در درامهای اینچنینی که حول محور احضار گذشته در حال با تکیه بر یک مکان عینی پیش میرود، آنچه اهمیت پیدا میکند، استناد به رویدادی در گذشته است که ریشه در باورها، اعتقادات، آداب و مناسبات جاری در آن جغرافیا و زمان خاص داشته باشد.
در فیلم این اصل حیاتی به درستی مد نظر قرار گرفته و با طراحی رویدادی ملتهب در گذشته که منجر به ناپدیدی و مرگ احتمالی دخترک خردسال (شیرین) شده، شاهد خوانشی آشنا از روابط و مناسبات مخدوش بین خانواده اعیان و خدمه در قدیمالایام هستیم که قربانی آن، کلفت خانه و دخترک نامشروع او، شیرین بودهاند.
دخترکی که روح سرگردانش، تاوان ظلمِ رفته بر خود و مادرش را در طول زمان از بازماندگان آن خانواده، برادران ناتنیاش، فریدون و فرامرز (جمشید هاشمپور و سیامک اطلسی) بازمیستاند. گویی فریدونخان با دختر، نوشین (غزاله نظر) و نوهاش، حنا (حنا مک نلی) برای آشکارسازی این راز به خانه متروک احضار شده تا با پذیرش حقیقت با آرامش از دنیا برود.
به این ترتیب با درامی سروکار داریم که باید تور قصه و توزیع اطلاعات گذشته در حال، به تدریج و با تمهیداتی پیش برود که لایه بیرونی داستان شکل بگیرد. این لایه اولیه قصه، همان داستان بازگشت نوشین با پدری افلیج و خاموش و دخترش به ایران است که خط فرعی پدرشوهر (که میخواهد حضانت حنا را بگیرد)، پناهبردن آنها به این خانه متروکه را به نوعی اجباری جلوه میدهد تا ارتباط بین گذشته و حال برقرار شود.
فیلمساز تلاش کرده با طراحی سکانس ورودی (پروژه عکاسی داماد و عروس روحزده) که ارتباط مستقیمی با قصه نوشین ندارد، ابتدا خانه را معرفی کرده و این لوکیشن را در روندی تدریجی تبدیل به شخصیتی مرموز کند که در رویدادهای پیرامون خود دخلوتصرف میکند؛ آنهم بهواسطه ماجرایی که در آن اتفاق افتاده است.
این سکانس کاشت خوبی در ابتدای کار است که برداشت مناسبی از آن نشده و به گونهای رها میشود که در انتها به نقطه ثبات نسبی هم نمیرسد و نقصانی در درام ایجاد میکند. درحالیکه مؤلفههای دیگری همچون عروسک کهنه، مراحل کاشت، داشت و برداشت را به درستی طی کرده و جای خود را در روند نقبزدن از گذشته به حال و ارتباط بین دخترکان/ زنان پیدا میکند.
در طول فیلم و مسیر پهنشدن تدریجی تور قصه با کاراکترهای متعددی مواجه میشویم که به نظر میآید حضوری کاربردی تنها در جهت ردوبدلشدن اطلاعات و پیشبرد درام دارند، اما ارتباط آنها با لایه اولیه قصه به درستی برقرار میشود.
همچون حضور به اندازه کاراکتر شهاب حسینی، نگاه ناظر او که در خانه متروکه از دست طلبکارها مخفی شده، ابتدا شبههبرانگیز به نظر میآید. اما بعد از اعلام حضورش قرار است خیال مخاطب از وجود روح و نیرویی ماورایی در خانه راحت شود! درحالیکه از این پس، حضور محسوس روح شیرین در خانه بیشتر خودنمایی کرده و دلهره و تعلیقی فراتر را به درام تزریق میکند.
در بخش میانی که قرار است نوعی ارتباط ذهنی بین نوشین و حنا با روح سرگردان شیرین در خانه برقرار و به کشف راز گذشته بهواسطه فلاشبکهای نوشین منجر شود، این روند و ریتم کلی فیلم با کندی و سؤالهایی پیش میرود.
پروسهای که طی آن شاهد واکاوی نوشین در پستوهای تاریک خانه به شکل تصویری هستیم و به موازات آن شنونده روایت عمو فرامرز و فریدونخان در مسیر جستوجوی مادر شیرین و برملاشدن حقیقت هستیم. در این مسیر سؤالهایی به وجود میآید که مهمترین آن، چرایی حضور نوشین در فلاشبکهای گذشته، منطق این طراحی و بهویژه کارکرد این کشف و حضور برای کاراکتر است.
با وجود کاستیهایی که فیلم به جهت ریتم بخش میانی و منطق برخی پرسشهای فیلمنامهای با آن مواجه است، میتوان «شین» را تجربهای قابل قبول برای حرکتی رو به جلو در گونه فیلمهای دلهره و وحشتآفرین ایرانی دانست.
فیلمی که امتیاز مهمی از وجوه فنی، تکنیکی و بصری وارد کار کرده؛ از فیلمبرداری، طراحی صحن، لباس و موسیقی تا ترکیبی جذاب از بازیگران حرفهای گذشته و حال حتی در نقشهای فرعی با حضوری به اندازه (بازی در سکوت جمشید هاشمپور نمونه برجسته آن است) و کارگردانی که اولین حضورش قابل تأمل است.
منبع: sharghdaily-938246