فریدون عباسی: قالیباف گفته در ۱۴۰۰ کاندیدا نمیشود
فریدون عباسی نماینده مجلس یازدهم گفت: درباره آقای قالیباف مخالف اخذ التزام هستم ولی شنیدهام که آقای قالیباف در جلسه فراکسیون رسما اعلام کرده که در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ کاندیدا نخواهد شد.
اگرچه عمده اصولگرایان میکوشند با اخذ ضمانت یا تعهد از حضور قالیباف در انتخابات آینده جلوگیری کنند ولی فریدون عباسی، معاون احمدینژاد و رییس وقت سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی، برخلاف آنان، نهتنها با این مساله مخالف نیست که احتمال حضور خود را هم در انتخابات ریاستجمهوری آینده منتفی نمیداند. جالب آنکه او از احتمال تایید صلاحیت شخص محمود احمدینژاد سخن میگوید و او را به دریافت نظر استمزاجی شورای نگهبان دعوت میکند. اینها، اما تمام گفتههای این نماینده فعلی مجلس نیست که حالا خود را اصولگرا به معنی مرسومش نمیداند. او در بخشی از اظهارات خود صراحتا از مقوله شنود نمایندگان مجلس دفاع میکند و درحالی آن را عامل بازدارنده نمایندگان در ارتکاب به فساد میخواند که از نمایندگان ادوار مجلس گرفته تا برادر و مشاور ارشد رییسجمهوری فعلی بارها و بارها از این مهم انتقاد کردهاند.
به گزارش اعتماد، عباسی که حالا به عنوان نماینده کازرون در مجلس شناخته میشود ازسوی برخی تحلیلگران «جعبه سیاه ماجرای ترور دانشمندان هستهای» نیز معرفی شده، آنهم درحالی که او خود در لیست تروریستهایی قرار داشت که هرگز بازداشت نشده و پروندهشان ازجمله مهمترین پروندههای امنیتی مفتوح جمهوری اسلامی است. هرچه بود عباسی آن زمان پیرو هشدار نهادهای امنیتی و البته سرعت عملش توانست از این مهلکه تروریستی جان سالم به در ببرد. هشدارهایی که شاید همان است که حالا سبب شده عباسی با گلایه از انتقادها به نهادهای امنیتی در این پرونده، اشتباهات آنان را با خطای پزشکان و مهندسان قیاس کند. قیاسی که البته بهزعم برخی ناظران، نادقیق و حتی معالفارق است، اما عباسی در گفتوگوی خود با «اعتماد» که متن آن را در ادامه میخوانید، هم بر اصل این قیاس تاکیدی ویژه دارد و هم البته به تفاوتهای خطای امنیتی و پزشکی واقف است. رویکردی نسبتا متناقض که در بخشی دیگر از اظهارات او نیز به چشم میخورد و شاید همین مساله است که سبب شده او امروز نه بهطور کامل عضوی از فراکسیون «نیروهای انقلاب» باشد و نه به تمامی همسو با یاران رییسجمهوری سابق ایران.
آقای عباسی شما از جمله نمایندگانی محسوب میشوید که در دولت آقای احمدینژاد سالها فعالیت کردید و امروز با همراهی دیگران، وزرا و معاونان او در مجلس حضور دارید. آینده سیاسی «احمدینژادیها» را -چنانکه مصطلح است- در مجلس چطور پیشبینی میکنید.
در مرحله اول باید عرض کنم که اطلاق کلیدواژه «احمدینژادی» به جمع و گروهی از نمایندگان مجلس کار درستی نیست. برخی از آقای احمدینژاد موجودی با چهره نامناسب ساختهاند و بعد به دیگران هم میگویند احمدینژادی تا مردم را بترسانند. احمدینژاد فردی فهیم و تحصیلکرده است و خدماتی داشته و البته اشتباهاتی. مثل شخص من که در روزهای مدیریتم، اشتباهاتی داشتهام. «احمدینژاد» یک ایدئولوژی نیست، او یک شخص است و گروهی نیز در دولتش با او همکاری داشتند. آیا با افرادی که با آقای خاتمی کار کردند، میگویید «خاتمیچی»؟ طبیعتا خیر!
در مرحله دوم نیز باید بگویم که برخلاف تصور بسیاری از افراد، تعداد مدیران دولتهای نهم و دهم حاضر در مجلس زیاد نیست. حدود ۲۰ نفر از مقامات این دولتها که سابقه حضور و فعالیت در سطح وزیر، معاون وزیر یا استاندار در دولتهای نهم و دهم را داشتند در مجلس یازدهم حاضرند. ممکن است فرماندارانی نیز باشند ولی سطح مدنظر ما برای استاندار به بالاست که تعدادشان همان ۱۸ تا ۲۰ نفر است که در قیاس با ۲۳۰ نماینده دیگر که در شورای ائتلاف نیروهای انقلاب حاضر هستند، رقم قابلتوجهی نیست. رای آقای قالیباف به عقیده من نشانگر طیف فکری مجلس یازدهم است؛ بدین معنا که حتی مستقلان و اصلاحطلبان مجلس هم ترجیح دادهاند در این دوره به آقای قالیباف رای دهند که نشانگر اتفاقنظر در مجلس و کشور است.
این بدین معناست که مدیران دولتهای احمدینژاد قصد ندارند فراکسیون جداگانه تشکیل دهند، به هر حال جلساتی را تحت عنوان جبهه خدمت برگزار کردید.
من در آن جلسات که شما میفرمایید، حاضر نبودم. جلساتی که بنده شرکت داشتم، بیشتر دوستانه و برای تبادلنظر و انتقال تجربه بوده و اینطور نبوده که کار سیستماتیکی صورت بگیرد. نتیجه و خروجی آن جلسات هم نشانگر همین مساله است؛ چراکه از جمع آنان فقط آقای نیکزاد بود که توانست وارد هیات رییسه شود. این روند در کمیسیونها نیز به عقیده من، پابرجا خواهد بود و بعید است تغییر چندانی ایجاد کند. بهطور کلی، اما باید گفت که مدیران دولتهای نهم و دهم به نظرات فراکسیون ائتلاف و اکثریت پایبند بودهاند و بعید است فراکسیون جداگانهای تشکیل شود.
سوال دیگر به ریاست فراکسیون ائتلاف نیروهای انقلاب برمیگردد. ظاهرا در جلسات برگزار شده آقای زاکانی در جایگاه رییس نشستهاند. این روند پابرجا خواهد بود؟
من نشنیدهام که آقای زاکانی به عنوان رییس فراکسیون نیروهای ائتلاف انتخاب شده باشد و با این سمت شناخته شود. رایگیری هم برای این مساله برگزار نشده است. در جلسات ممکن است آقای زاکانی در جایگاه رییس نشسته باشد ولی این اتفاق بر اساس یک توافق صورت گرفته است؛ یعنی گفتهاند فردی که خود قصد ورود به هیات رییسه را ندارد، بهتر است جلسه را اداره کند و این اتفاق هم افتاده به هرحال آقای زاکانی فردی معقول است و کسی حرف خاصی روی او ندارد. جلسات هم بالاخره باید یک مبصر داشته باشد!
مساله دیگر به حضور شما در کمیسیونها برمیگردد. شما شخصا به کدام کمیسیون تمایل دارید.
من پیش از انتخابات مجلس نیز گفته بودم که باتوجه به سالها حضورم در جنوب، تسلطم برای مسائل مرتبط با حوزه انرژی به ویژه نفت، اولویت اولم ورود به کمیسیون انرژی است، اما اگر امکان این مهم فراهم نشود در جهاد سازندگی نیز حضور داشتهام و سالهای سال نیز به تولید ماشینآلات سنگین مشغول بودم بنابراین میتوانم در کمیسیون صنایع و معادن هم حاضر باشم. از سوی دیگر بنده سابقه علمی و پژوهشی بسیاری دارم از اینرو میتوانم در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس یازدهم نیز موثر واقع شوم، اما اولویت نخست من، کمیسیون انرژی است. البته برخی افراد از احتمال حضور بنده در کمیسیون امنیت ملی سخن میگویند و در این مسیر به سوابق من در سازمان انرژی اتمی همچنین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره میکنند، اما همانطور که گفتم ترجیح و اولویت من کمیسیونهای انرژی و صنایع است؛ و احتمالا هم برای ریاست این کمیسیونها اقدام خواهید کرد.
مساله ریاست دست ما نیست؛ چراکه بنده از کانال فراکسیون نیروهای انقلاب اقدام نمیکنم و بهطور مستقل وارد عمل خواهم شد؛ همچون انتخابات ریاست مجلس. بنابراین برای من اصل نظر نمایندگان است نه نیروهای بیرون از پارلمان. افراد بسیاری با من تماس گرفتند و گفتند که ما فلان کمیسیون را برای شما کنار گذاشتهایم! اما پاسخ من به آنها این بود که شما چه کارهاید که برای من کمیسیون کنار بگذاری؟! نماینده مجلسی یا از مردم رای گرفتهای؟
این تماسها از سوی افراد بود یا نهادهایی خاص؟
من چندان وارد این بحث نمیشوم، اما افرادی که تماس گرفتند، افراد دلسوزی بودند که وابستگیهایی نیز به گروههایی دارند، منتها شخصا دوست ندارم که کسی به من پیشنهاد ریاست فلان کمیسیون را بدهد و در مقابل بخواهد که من با آنها همراه شوم. من همانطور که برای ریاست مجلس به صورت مستقل وارد شدم و کاری به فراکسیون نداشتم در بحث کمیسیونها هم مستقل خواهم بود. به اعضای کمیسیون نگاه میکنم و اگر کسی بهتر از من بود، میگویم او اداره کند، اما اگر نبود، بنده داوطلب خواهم شد البته ممکن است در کمیسیون همه چیز براساس شایستگیهای افراد پیش نرود و اوضاع براساس تبانی و لابیهای پشتپرده رقم بخورد که بحث دیگری است. همیشه هستند افرادی که تلاش میکنند به صورت قومی یا جناحی فعالیت کنند و بگویند فلان کمیسیون برای شما در ازایش بهمان کمیسیون را به ما بدهید که تقریبا در تمام مجالس هم این مساله وجود داشته است. این هماهنگیها البته همیشه هم بد نیست و ممکن است موجب بهبود کیفیت اقدامات مجلس شود، اما اگر غیر از این باشد، مضر است.
درباره نوع رابطه مجلس و دولت آن هم در سال پایانی دولت اظهارات بسیاری مطرح شده؛ به نظر شما که از جمله مخالفان سفت و سخت ریاست فعلی سازمان انرژی اتمی محسوب میشوید، رابطه دو قوه مقننه و مجریه چگونه خواهد بود؟
حالا برای صحبتها زود است، چراکه هنوز نمایندگان بهطور کامل با هم حرف نزدهاند و حدود ۱۷۰ نفرشان نیز تازه وارد مجلس شدهاند. تا آنجا هم که من میدانم کسی توصیهای برای تعامل یا تخاصم با دولت نداشته است؛ بنابراین من هرچه بگویم، نظرات شخصیام است و نه رویکرد جریانی خاص. در مرحله اول باید بگویم که ما از مجلس یازدهم نباید انتظاراتی خاص و خارج از عرف داشته باشیم. ما موجودات ماورایی و خارج از ایران نیستیم و از همین جامعه با تمام محاسن و کاستیهایشان برخاستهایم؛ بنابراین نباید انتظارات زیادی از مجلس در ذهن مردم ساخت. این افراد میخواهند کار کنند و خود را به انقلاب وفادارتر میدانند، اما نباید انتظارات خارقالعادهای ایجاد کرد. مجلس یازدهم دستکم برای آماده کردن خود، شناختن یکدیگر و انتخاب روسا و مدیران مجلس به ۲ یا ۳ ماه زمان نیاز دارد؛ بنابراین تا اواخر شهریورماه نمیتوان انتظار هماهنگی تمام و کمال از مجلس داشت. پس واقعا بهتر است انتظارات زیادی از مجلس نداشته باشیم.
ما نیازمند بازنگری در مرکز پژوهشها و کارشناسان آن همچنین دادههای این مرکز که قرار است نقش بازوی پژوهشی هیات رییسه و بهطور کلی مجلس را ایفا کند، هستیم. همچنین نمایندگان برای شناختن اتاقهای فکر بیرون و درون مجلس و استفاده از آنها به زمان نیاز دارند. پس باید صبر کنیم تا همه این اتفاقات رخ دهد تا بتوانیم اظهارنظر دقیقی درباره نوع رابطه قوای مجریه و مقننه داشته باشیم ولی بهطور کلی باید گفت که کسی در مجلس، مخالفتی با دولت جمهوری اسلامی ندارد. باید دقت کنیم که دولت و وزرا متعلق به شخص آقای روحانی نیست و متعلق به این کشور است و همه میخواهند برای مردم کار کنند؛ البته ممکن است در نوع نگرش به مسائل و معضلات اشکالاتی وجود داشته باشد که در این ۶ سال نشان داده شده است.
در این میان برخی نسبت به ایجاد دوقطبی در کشور هشدار دادهاند ولی بنده تاکید میکنم که رییس دولت عامل و بانی اصلی بوده است، همانطور که عامل حذف متفکران بود. بنده هیچگاه فراموش نمیکنم که چطور جلوی خدمت فردی مثل من را به این کشور گرفتند. اینها آمدند نیروهای انقلابی را حذف کردند و حقشان است که توسط نیروهای انقلاب حذف شوند؛ چراکه افراد مطمئنی برای اداره کشور نیستند ولی در سال پایانی بهتر است به دولت کمک کنیم. شخصا سالها قصد داشتم به دولت کمک کنم ولی این ظرفیت در دولت وجود نداشت و برخلاف شعار اعتدالی که دادند، خطی عمل کردند. این مسائل به صلاح کشور نیست و لجبازی باید از همه دستگاهها و نهادها از دولت گرفته تا قوه قضاییه برطرف شود. بنابراین ما در سال پایانی به دولت کمک خواهیم کرد حتی اگر دولت از ما کمک نخواهد؛ چراکه رفاه و معیشت مردم به علاوه اقتدار کشور مدنظر ماست.
شما گفتید توصیهای برای تعامل با دولت صورت نگرفته، اما همزمان شایعاتی درباره انصراف آقای حاجیبابایی از رقابت با قالیباف مطرح شد. در این زمینه چنانکه در افواه بسیار مطرح شده، آیا به مجلس توصیهای شده بود؟
من چنین توصیهای نشنیدم.
آقای حاجیبابایی گفته بودند برای «شاد کردن دل رهبری» انصراف دادند. این مساله را چطور تفسیر میکنید؟
حاجیبابایی رقابت سالمی را انجام میداد ولی در فراکسیون نیروهای انقلاب رای کمی آورد. باتوجه به اینکه تعهد داده بود اگر در فراکسیون رای کمی آورد، دیگر در صحن کاندیدا نشود، مجبور شد کنار بکشد و به توافقی عمل کند که منجر به نایب رییسی آقای نیکزاد شد. بنده، اما چون مستقل بودم و در فراکسیون حاضر نشدم، تعهدی نداده بودم. این به آن معنا نیست که بنده یا دیگری که کاندیدا شدیم به نظرات رهبری پایبند نیستیم همانطور که ریاست آقای قالیباف به معنای برتری او بر دیگران نیست ولی خب، نمایندگان فکر کردند که ایشان بهتر است.
همطیفیهای شما گفتهاند که خواستار محدودسازی اختیارات رییس مجلس هستند؛ نگاه شما به این مساله و اختیارات رییس قوه مقننه چگونه است؟
همطیفیهای من چه کسانی هستند؟
اصولگرایان مجلس.
من اصولگرا به معنای رایج نیستم. من همیشه مستقل بودهام. البته اعتقاداتی دارم و سکولار نیستیم و به ولایت فقیه و قانون اساسی و انقلاب اعتقاد دارم، اما نمیشود نامم را «اصولگرا» گذاشت، همانطور که «اصلاحطلب» هم نیستم.
بسیار عالی! به مساله اختیارات رییس مجلس برگردیم.
در زمینه اختیارات رییس مجلس و اشاره برخی افراد به آقای لاریجانی باید بگویم که ایشان اختیاراتش را از نمایندگان مجلس گرفته بود و اگر نمایندگان او را فردی یکهتاز میدیدند، عزلش میکردند یا به او رای نمیدادند ولی وقتی هماهنگیهای بسیاری میکنند که آقای عارف رای نیاورد، یعنی علی لاریجانی را با تمام محاسن و کاستیها پذیرفتهاند. نمیشود گفت که ایشان دیکتاتور بوده یا مجلس را بد اداره کرده است. لاریجانی حاصل و خروجی دیدگاه و فکر نمایندگان مجالس هشتم، نهم و دهم بوده است.
با این حساب قالیباف برآمده از تفکرات نمایندگان مجلس یازدهم، آیا مانند لاریجانی مجلس را اداره خواهد کرد؟
قالیباف و لاریجانی شخصیتهای متفاوتی هستند. آقای لاریجانی نظریهپرداز و فیلسوف است و با قالیباف متفاوت است. قالیباف بیشتر فردی عملیاتی است. شما یک هواپیما را به دست قالیباف بدهید، سالم بلند میکند و به زمین مینشاند و امیدواریم خلبانی مجلس را هم همینطور انجام دهد و به نظرات دیوان محاسبات و مرکز پژوهشها اهمیت دهد و اقداماتش بر مبنای شایستهسالاری باشد. مطمئنا شاهد مجلسی کاری خواهیم بود که تعامل بسیار خوبی هم با دولت خواهد داشت. ما باید سعی کنیم شخصیتهای کشور را خراب نکنیم. آقای لاریجانی سالها تلاش کردند و امروز با نظر رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور دارند تا نظام از نظراتش بهره ببرد. ما باید احترام افراد را نگه داریم.
شما بین اظهاراتتان یکی، دو نوبت به مساله اتاقهای فکر بیرون مجلس اشاره کردید؛ آیا این همان اتاقهایی است که نمایندگان مجلس دهم از آن به عنوان دخالت در امور نمایندگان نام میبردند؟
کسی نگفته آن اتاقهای فکر در کار نمایندگان دخالت دارد. همانطور که سرمایهدارانی در کشور وجود دارند که پول خرج میکنند و دفتر و کارشناس در اختیار نمایندگان قرار میدهند، این اتاقهای فکر هستند که دور نمایندگان را میگیرند و مثلا برای رضای خدا تلاش میکنند ولی اینطور نیست. اینها معادلات قدرت است و میخواهند از نمایندگان استفاده کنند. اقدامی که نتیجهاش شد ردصلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس. این دوره ۴ ساله فرصت بسیار مناسبی است برای نفوذ به مجلس و سوءاستفاده از نمایندگان؛ بنابراین طبیعی است که دستگاههای نظارتی مراقبت کافی و جامع را به عمل آورند.
من شخصا از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه میخواهم بهطور مرتب بنده و نمایندگان را چک کنند و حتی مکالماتمان را هم شنود کنند. من حتی حاضرم برای این مساله به این نهادها امضا دهم؛ چراکه امنیت این مملکت و کشور برای من مهمتر از خودم است. من از خدا میخواهم یکی مرا کنترل کند و هشدارهای لازم را به من بدهد.
این شنودها و هشدارها که میگویید، آیا استقلال شما را سلب نمیکند؟
من سالهاست استقلال خودم را به نمایش گذاشتهام. وقتی ما قبول کردیم در ویترین بنشینیم باید شفاف باشیم.
اما آیا این شفافیت با شنود ایجاد میشود؟
ما امروز با پیشرفت تکنولوژی بسیاری از مسائل را باید جدی بگیریم و مراقب باشیم. همه اقدامات یک نماینده باید مشخص باشد. اگر نماینده برای ملاقات با یک فرد میرود باید روشن باشد که چرا این کار را انجام میدهد. اگر دامی برای نماینده پهن شده باشد حتما باید از سوی نهادهای امنیتی به او هشدار داده شود. باید اطلاع دهند نه اینکه بروند و در کار او دخالت کنند.
من که میگویم راضی به این اقدام هستم، برای آن است که خیر این مساله را دیدهام، هم از سوی سربازان گمنام امام زمان و هم از سوی دوستانم در سپاه. این افراد در بزنگاهها هشدارهای بسیار خوبی دادند. در دورانی که من رییس سازمان انرژی اتمی بودم، هم سپاه و هم وزارت اطلاعات کمکهای بسیاری به من کردند. در مسائل سیاسی و اقتصادی مطمئنم که دشمنان خارجی و طمعکاران داخلی اطراف نمایندگان خواهند بود و من تقاضا میکنم نهادهای امنیتی به نمایندگان اطلاعات کافی در این زمینه بدهند ولی به همین حد کفایت کنند و دخالت نکنند. این خیلی خوب است که نماینده بداند فلان مراجعهکننده دنبال چه چیزی است. اگر این اتفاق میافتاد، امروز شاهد این آلودگیها در بحث خودرو که نمایندگان هم درگیرش شدند، نبودیم.
ما باید ذهنیتمان نسبت به مسائل امنیتی را از این سطح جهان سومی تغییر دهیم. باید امنیت را مقولهای ببینیم که قصد حفظ تمام کشور را دارد.
اما مگر در کشورهای دیگر که پارلمانهایی قدرتمند دارند، نهادهای امنیتیشان، نمایندگان مجلس را شنود میکنند و مثلا میگویند، فلان مراجعهکننده که هست و نیست؟
بله! همه آنها این کار را میکنند. خیلی خوب کار میکنند و حواسشان هم به جامعهشان هست. فقط ما هستیم که در اینجا روشنفکربازی درمیآوریم و از امنیت برای خودمان لولو میسازیم. جناحهای سیاسی ما میخواهند هر کاری که خواستند بکنند و کسی کارشان نداشته باشد. امروز در حوزه اقتصاد هم مثل دوران دفاع مقدس، نیاز به دستگاههای امنیتی داریم و اگر آنان درست کار کنند، اینقدر شاهد مفاسد در حوزههای مختلف نخواهیم بود. این مفاسد برای آن است که ما دستگاههای امنیتی خود را تضعیف و آنان را مسوول مسائل سیاسی معرفی میکنیم؛ یعنی آنان را به وادی و حوزهای میبریم که از مسائل اصلی باز میماند. اگر همه ما اینطور فکر کنیم که امنیت، امنیت کشور است و اگر به ایران و جمهوری اسلامی معتقدیم، حتما باید کاری کنیم دستگاههای امنیتی قوی باشند، پایدار میمانیم. ولی روشنفکران غربزده فکر میکنند، دستگاههای امنیتی مقابل آنان قرار دارند.
احیانا عملکرد برخی کارکنان نهادهای امنیتی باعث ایجاد این ذهنیت نشده؟
از آنجا که عملکرد نهادهای امنیتی را دقیق بررسی کردهام، میتوانم دربارهاش صحبت کنم. نگاه من بدین شکل است که باید برای نهادهای امنیتی توضیح داد که اشکالات چیست. باید برای آنها مسائل را روشن و شفاف کرد. امروز نهادهای امنیتی همچون پزشکان، کشاورزان، صنعتگران و... در حال رشد هستند. ما چطور به پزشکان و کشاورزان و صنعتگران اجازه خطا میدهیم ولی به پلیس و نیروهای امنیتی اجازه خطا و اشتباه نمیدهیم؟! مگر ما چه تجهیزات و امکاناتی در اختیار نهادهای امنیتی گذاشتهایم که از آنان انتظار ویژه داریم.
مثلا درباره ماجرای ترور دانشمندان هستهای و بیگناهی افراد بازداشت شده، ما شاهد اشتباه نهادهای امنیتی بودیم. شاید این عدم پذیرش اشتباه به دلیل حساسیت بالای اقدامات نهادهای امنیتی است.
درباره ماجرای ترور دانشمندان هستهای باتوجه به اینکه من خودم جزو افرادی بودم که ترور شدم به شما میگویم که کار، کار بسیار پیچیده و دشواری بود. من ترور شدم! شما و دیگران و مدیرمسوول روزنامه اعتماد که ترور نشدید! من شاهد تلاش نیروهای امنیتی بودم. سرویسهای امنیتی بیگانه حداقل ۵ سال تمام برای ترور من برنامه داشتند که در دو نوبت توسط نیروهای امنیتی نظام به من هشدار داده شد و خانهام را عوض کردم؛ ولی کافی نبود. دشمن همه نوع آدم هم شکل ما دارد. آنها آموزش دیدهاند و در جامعه ما پنهان شدهاند پس پیدا کردن آنان بسیار سخت است. اتفاقا به همین دلیل است که خواستار رشد نهادهای امنیتی هستم. من دیدهام نیروهای امنیتی خطاهای رفتاری را میبینند و تلفنها را هم قانونی شنود کرده ولی نیامدند طرف را رسوا کنند و به تذکر بسنده کردهاند.
ما خودمان به مملکتمان ظلم میکنیم؛ چراکه پرده سیاسی و جناحی مقابل چشممان کشیدهایم و واقعیت را نمیبینیم. ما تصور میکنیم نیروهای امنیتی و انتظامی همیشه مقابل ما قرار دارند. ما حق هر نوع خطایی را برای خودمان در مشاغلمان قائلیم ولی این حق را برای نیروهای امنیتی قائل نیستیم. میدانم خطاها، خطاهای سختی است و باید کم شود ولی باید بدانیم امنیت امروز ایران را مدیون این نیروها هستیم.
بسیار عالی! اگر موافقید برویم سراغ ریاستجمهوری ۱۴۰۰؛ آقای قالیباف بهرغم تصاحب کرسی ریاست مجلس، هنوز جزو گزینههای اصلی محسوب میشود. از سوی دیگر خبرهایی داریم که آقای احمدینژاد هم سفرهای استانی خود را آغاز کرده است. تحلیل شما از این روندها و اتفاقاتی که در جریان است، چیست و انتخابات ریاستجمهوری را چطور میبینید؟
ابتدای امر باید بگویم که مخالف اخذ التزام از آقای قالیباف برای عدم حضورش در انتخابات ریاستجمهوری آینده هستم. چرا نباید شرکت کند؟! اگر او قابلیتی دارد و کشور به تواناییهای او نیاز دارد باید از آن استفاده کند. ممکن است آقای قالیباف ۹ ماه نماینده مجلس باشد و روی این صندلی بنشیند ولی ببیند که جای دیگر بهتر میتواند کار کند! ما نباید او را از این حق و آزادی محروم کنیم. من اخذ این التزام را برای خودم هم نمیپذیرم و گفتم که اگر حضور در انتخابات ۱۴۰۰ برای نمایندگان مساله است به من برای ریاست مجلس رای ندهند.
معتقدم که ما باید فضا را برای خدمت افراد در نهادهایی که نظام به آن نیاز دارد، باز بگذاریم؛ بنابراین درباره آقای قالیباف هم مخالف اخذ التزام هستم ولی شنیدهام که آقای قالیباف در جلسه فراکسیون رسما اعلام کرده که در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ کاندیدا نخواهد شد. ولی اگر این کار را هم انجام دهد، شخصا آن را نقد نمیکنم. اگر آقای قالیباف احساس میکند در مقام ریاستجمهوری میتواند بهتر فعالیت کند و صندلیاش را عوض کند.
درباره آقای احمدینژاد چطور؟ البته این مورد را در نظر بگیرید که او و نزدیکانش در انتخابات قبلی ردصلاحیت شدند.
البته آنان قبلا صلاحیتشان یا احراز نشد یا رد شد. من دقیقش را نمیدانم ولی ممکن است در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ شرایط عوض شود و تایید صلاحیت شوند. ممکن است در آن زمان تحلیل شورای نگهبان این بوده که ایشان نباید حضور پیدا کند ولی لزوما این تحلیل و اضطرار در شرایط فعلی پابرجا نمانده باشد. بنابراین اگر آقای احمدینژاد از شورای نگهبان در این زمینه استمزاج کند، قطعا پاسخش را خواهند داد. به هرحال فراموش نکنید که کشور ما، کشور آزادی است و آقای احمدینژاد به عنوان یک رجل سیاسی میتواند در انتخابات شرکت کند و رای کمی هم در جامعه ندارد. شخصا در یکسال گذشته که به شهرها و روستاهای مختلف سفر کردهام به چشم دیدهام که مردم به نیکی از او یاد میکنند؛ بنابراین ملاک ما نباید عدهای ژورنالیست و قشرهای مرفهای از جامعه باشد که در دولت آقای احمدینژاد ضررهایی دیدهاند.
ملاک عمل ما باید نظر و رای بطن جامعه باشد. بطن جامعه زمانی که آقای روحانی را با آقای احمدینژاد قیاس میکند، عملکرد رییس دولتهای نهم و دهم را مثبت میداند. در بسیاری از مناطق، نگاههای منفی به آقای روحانی و عملکردش وجود دارد؛ در حالی که در همان مناطق ۶۰ یا ۷۰ درصد مردم از آقای احمدینژاد و اقداماتش به نیکی یاد میکنند که طبیعی است؛ چراکه در دوران او خیر بسیاری دیدند بهویژه در مناطق روستایی. این مساله برای نظام حسن است که رییسجمهوری داشته که هنوز که هنوز است در مناطق روستایی از او به نیکی یاد میشود. البته آقای احمدینژاد بدون اشکال هم نیستند، همچون آقای روحانی.
جایگاه ریاستجمهوری جایگاه مهم و بزرگی است و همین مهم امکان اشتباه را افزایش میدهد. ولی ما باید بدانیم، اگر فردی همچون آقای احمدینژاد در قامت رییسجمهوری ایران اشتباهی هم کرد نباید کشور را از قابلیتهای او محروم کرد و به یکباره به پایین پرتابش کنیم.
و، اما سوال پایانی؛ شما گفتید که خودتان هم کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری میشوید؛ حال آنکه برای ریاست مجلس تنها ۱۷ رای آوردید؛ باتوجه به فاصله اندک رایگیری ریاست مجلس و انتخابات ریاستجمهوری و اینکه فضای مجلس میتواند تابعی از فضای جامعه باشد به نظرتان برای انتخابات ریاستجمهوری چقدر اقبال دارید؟
من برای ریاست مجلس تبلیغی نکردم و اکثر رسانهها نیز پوشش خبری لازم را برای من ایجاد نکردند. تصمیمی برای ریاست آقای قالیباف گرفته شده بود که همه خود را با آن تصمیم تطبیق دادند. اعلام حضور من در انتخابات ریاستجمهوری در حقیقت خواست تعدادی از مردم کازرون بود. همانند حضورم در انتخابات ریاست مجلس. باور این نکته سخت است که ظرفیتهای بسیاری در جامعه داریم که میتوانند کشور را بهتر اداره کنند. شهید شهریاری در کشور بود و توانایی لازم را برای اداره دانشگاه و سایر مناصب علمی داشت ولی اجازه ندادند که کشور از وجودش بهرهمند شود، اما بعد از شهادتش او را میستایند. در سال ۷۶ و دولت آقای خاتمی از دکتر شهریاری خواسته بودند که برای ریاست سازمان انرژی اتمی، فردی را معرفی کند. ایشان نظر بنده را جویا شدند. گفتم که اگر قصد انجام کار جدی در این سازمان دارند، بهتر از خودم پیدا نمیکنند. اما من و شما در باند کسی نیستیم و وابستگی فامیلی هم با افراد مطرح نداریم. پس سراغ وزرای بیکار شده خواهند رفت. خوشبختانه آقای مهندس آقازاده را انتخاب کردند که جای شکر داشت؛ چون وزیر نفت را برگزیده بودند. ما راضی بودیم، چون بالاخره وزیر مسکن و ارشاد یا حتی خارجه را نگذاشته بودند! آقای احمدینژاد هم پیشنهادش به من برای پذیرش ریاست سازمان به دلیل تواناییها یا روشن شدن چراغ در ذهن مسوولان نبود بلکه عدو شد سبب خیر! دشمن آمد و من را ترور کرد و بعدش هم آقای متکی از کار برکنار شد و آقای صالحی به وزارت امور خارجه رفت، من هم به سازمان انرژی اتمی رفتم؛ وگرنه من نه پدرم در گروه و دستهای بود و نه خودم، اما ما سالها کار کرده بودیم. میخواهم بگویم من را دشمن معرفی کرد نه احزاب و گروههای سیاسی. در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نیز اگر خواست عمومی برای حضورم در انتخابات ایجاد شود به آن «نه» نخواهم گفت؛ فقط امیدوارم این بار هم این اقدام به وسیله دشمن انجام نشود.
به گزارش اعتماد، عباسی که حالا به عنوان نماینده کازرون در مجلس شناخته میشود ازسوی برخی تحلیلگران «جعبه سیاه ماجرای ترور دانشمندان هستهای» نیز معرفی شده، آنهم درحالی که او خود در لیست تروریستهایی قرار داشت که هرگز بازداشت نشده و پروندهشان ازجمله مهمترین پروندههای امنیتی مفتوح جمهوری اسلامی است. هرچه بود عباسی آن زمان پیرو هشدار نهادهای امنیتی و البته سرعت عملش توانست از این مهلکه تروریستی جان سالم به در ببرد. هشدارهایی که شاید همان است که حالا سبب شده عباسی با گلایه از انتقادها به نهادهای امنیتی در این پرونده، اشتباهات آنان را با خطای پزشکان و مهندسان قیاس کند. قیاسی که البته بهزعم برخی ناظران، نادقیق و حتی معالفارق است، اما عباسی در گفتوگوی خود با «اعتماد» که متن آن را در ادامه میخوانید، هم بر اصل این قیاس تاکیدی ویژه دارد و هم البته به تفاوتهای خطای امنیتی و پزشکی واقف است. رویکردی نسبتا متناقض که در بخشی دیگر از اظهارات او نیز به چشم میخورد و شاید همین مساله است که سبب شده او امروز نه بهطور کامل عضوی از فراکسیون «نیروهای انقلاب» باشد و نه به تمامی همسو با یاران رییسجمهوری سابق ایران.
آقای عباسی شما از جمله نمایندگانی محسوب میشوید که در دولت آقای احمدینژاد سالها فعالیت کردید و امروز با همراهی دیگران، وزرا و معاونان او در مجلس حضور دارید. آینده سیاسی «احمدینژادیها» را -چنانکه مصطلح است- در مجلس چطور پیشبینی میکنید.
در مرحله اول باید عرض کنم که اطلاق کلیدواژه «احمدینژادی» به جمع و گروهی از نمایندگان مجلس کار درستی نیست. برخی از آقای احمدینژاد موجودی با چهره نامناسب ساختهاند و بعد به دیگران هم میگویند احمدینژادی تا مردم را بترسانند. احمدینژاد فردی فهیم و تحصیلکرده است و خدماتی داشته و البته اشتباهاتی. مثل شخص من که در روزهای مدیریتم، اشتباهاتی داشتهام. «احمدینژاد» یک ایدئولوژی نیست، او یک شخص است و گروهی نیز در دولتش با او همکاری داشتند. آیا با افرادی که با آقای خاتمی کار کردند، میگویید «خاتمیچی»؟ طبیعتا خیر!
در مرحله دوم نیز باید بگویم که برخلاف تصور بسیاری از افراد، تعداد مدیران دولتهای نهم و دهم حاضر در مجلس زیاد نیست. حدود ۲۰ نفر از مقامات این دولتها که سابقه حضور و فعالیت در سطح وزیر، معاون وزیر یا استاندار در دولتهای نهم و دهم را داشتند در مجلس یازدهم حاضرند. ممکن است فرماندارانی نیز باشند ولی سطح مدنظر ما برای استاندار به بالاست که تعدادشان همان ۱۸ تا ۲۰ نفر است که در قیاس با ۲۳۰ نماینده دیگر که در شورای ائتلاف نیروهای انقلاب حاضر هستند، رقم قابلتوجهی نیست. رای آقای قالیباف به عقیده من نشانگر طیف فکری مجلس یازدهم است؛ بدین معنا که حتی مستقلان و اصلاحطلبان مجلس هم ترجیح دادهاند در این دوره به آقای قالیباف رای دهند که نشانگر اتفاقنظر در مجلس و کشور است.
این بدین معناست که مدیران دولتهای احمدینژاد قصد ندارند فراکسیون جداگانه تشکیل دهند، به هر حال جلساتی را تحت عنوان جبهه خدمت برگزار کردید.
من در آن جلسات که شما میفرمایید، حاضر نبودم. جلساتی که بنده شرکت داشتم، بیشتر دوستانه و برای تبادلنظر و انتقال تجربه بوده و اینطور نبوده که کار سیستماتیکی صورت بگیرد. نتیجه و خروجی آن جلسات هم نشانگر همین مساله است؛ چراکه از جمع آنان فقط آقای نیکزاد بود که توانست وارد هیات رییسه شود. این روند در کمیسیونها نیز به عقیده من، پابرجا خواهد بود و بعید است تغییر چندانی ایجاد کند. بهطور کلی، اما باید گفت که مدیران دولتهای نهم و دهم به نظرات فراکسیون ائتلاف و اکثریت پایبند بودهاند و بعید است فراکسیون جداگانهای تشکیل شود.
سوال دیگر به ریاست فراکسیون ائتلاف نیروهای انقلاب برمیگردد. ظاهرا در جلسات برگزار شده آقای زاکانی در جایگاه رییس نشستهاند. این روند پابرجا خواهد بود؟
من نشنیدهام که آقای زاکانی به عنوان رییس فراکسیون نیروهای ائتلاف انتخاب شده باشد و با این سمت شناخته شود. رایگیری هم برای این مساله برگزار نشده است. در جلسات ممکن است آقای زاکانی در جایگاه رییس نشسته باشد ولی این اتفاق بر اساس یک توافق صورت گرفته است؛ یعنی گفتهاند فردی که خود قصد ورود به هیات رییسه را ندارد، بهتر است جلسه را اداره کند و این اتفاق هم افتاده به هرحال آقای زاکانی فردی معقول است و کسی حرف خاصی روی او ندارد. جلسات هم بالاخره باید یک مبصر داشته باشد!
مساله دیگر به حضور شما در کمیسیونها برمیگردد. شما شخصا به کدام کمیسیون تمایل دارید.
من پیش از انتخابات مجلس نیز گفته بودم که باتوجه به سالها حضورم در جنوب، تسلطم برای مسائل مرتبط با حوزه انرژی به ویژه نفت، اولویت اولم ورود به کمیسیون انرژی است، اما اگر امکان این مهم فراهم نشود در جهاد سازندگی نیز حضور داشتهام و سالهای سال نیز به تولید ماشینآلات سنگین مشغول بودم بنابراین میتوانم در کمیسیون صنایع و معادن هم حاضر باشم. از سوی دیگر بنده سابقه علمی و پژوهشی بسیاری دارم از اینرو میتوانم در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس یازدهم نیز موثر واقع شوم، اما اولویت نخست من، کمیسیون انرژی است. البته برخی افراد از احتمال حضور بنده در کمیسیون امنیت ملی سخن میگویند و در این مسیر به سوابق من در سازمان انرژی اتمی همچنین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره میکنند، اما همانطور که گفتم ترجیح و اولویت من کمیسیونهای انرژی و صنایع است؛ و احتمالا هم برای ریاست این کمیسیونها اقدام خواهید کرد.
مساله ریاست دست ما نیست؛ چراکه بنده از کانال فراکسیون نیروهای انقلاب اقدام نمیکنم و بهطور مستقل وارد عمل خواهم شد؛ همچون انتخابات ریاست مجلس. بنابراین برای من اصل نظر نمایندگان است نه نیروهای بیرون از پارلمان. افراد بسیاری با من تماس گرفتند و گفتند که ما فلان کمیسیون را برای شما کنار گذاشتهایم! اما پاسخ من به آنها این بود که شما چه کارهاید که برای من کمیسیون کنار بگذاری؟! نماینده مجلسی یا از مردم رای گرفتهای؟
این تماسها از سوی افراد بود یا نهادهایی خاص؟
من چندان وارد این بحث نمیشوم، اما افرادی که تماس گرفتند، افراد دلسوزی بودند که وابستگیهایی نیز به گروههایی دارند، منتها شخصا دوست ندارم که کسی به من پیشنهاد ریاست فلان کمیسیون را بدهد و در مقابل بخواهد که من با آنها همراه شوم. من همانطور که برای ریاست مجلس به صورت مستقل وارد شدم و کاری به فراکسیون نداشتم در بحث کمیسیونها هم مستقل خواهم بود. به اعضای کمیسیون نگاه میکنم و اگر کسی بهتر از من بود، میگویم او اداره کند، اما اگر نبود، بنده داوطلب خواهم شد البته ممکن است در کمیسیون همه چیز براساس شایستگیهای افراد پیش نرود و اوضاع براساس تبانی و لابیهای پشتپرده رقم بخورد که بحث دیگری است. همیشه هستند افرادی که تلاش میکنند به صورت قومی یا جناحی فعالیت کنند و بگویند فلان کمیسیون برای شما در ازایش بهمان کمیسیون را به ما بدهید که تقریبا در تمام مجالس هم این مساله وجود داشته است. این هماهنگیها البته همیشه هم بد نیست و ممکن است موجب بهبود کیفیت اقدامات مجلس شود، اما اگر غیر از این باشد، مضر است.
درباره نوع رابطه مجلس و دولت آن هم در سال پایانی دولت اظهارات بسیاری مطرح شده؛ به نظر شما که از جمله مخالفان سفت و سخت ریاست فعلی سازمان انرژی اتمی محسوب میشوید، رابطه دو قوه مقننه و مجریه چگونه خواهد بود؟
حالا برای صحبتها زود است، چراکه هنوز نمایندگان بهطور کامل با هم حرف نزدهاند و حدود ۱۷۰ نفرشان نیز تازه وارد مجلس شدهاند. تا آنجا هم که من میدانم کسی توصیهای برای تعامل یا تخاصم با دولت نداشته است؛ بنابراین من هرچه بگویم، نظرات شخصیام است و نه رویکرد جریانی خاص. در مرحله اول باید بگویم که ما از مجلس یازدهم نباید انتظاراتی خاص و خارج از عرف داشته باشیم. ما موجودات ماورایی و خارج از ایران نیستیم و از همین جامعه با تمام محاسن و کاستیهایشان برخاستهایم؛ بنابراین نباید انتظارات زیادی از مجلس در ذهن مردم ساخت. این افراد میخواهند کار کنند و خود را به انقلاب وفادارتر میدانند، اما نباید انتظارات خارقالعادهای ایجاد کرد. مجلس یازدهم دستکم برای آماده کردن خود، شناختن یکدیگر و انتخاب روسا و مدیران مجلس به ۲ یا ۳ ماه زمان نیاز دارد؛ بنابراین تا اواخر شهریورماه نمیتوان انتظار هماهنگی تمام و کمال از مجلس داشت. پس واقعا بهتر است انتظارات زیادی از مجلس نداشته باشیم.
ما نیازمند بازنگری در مرکز پژوهشها و کارشناسان آن همچنین دادههای این مرکز که قرار است نقش بازوی پژوهشی هیات رییسه و بهطور کلی مجلس را ایفا کند، هستیم. همچنین نمایندگان برای شناختن اتاقهای فکر بیرون و درون مجلس و استفاده از آنها به زمان نیاز دارند. پس باید صبر کنیم تا همه این اتفاقات رخ دهد تا بتوانیم اظهارنظر دقیقی درباره نوع رابطه قوای مجریه و مقننه داشته باشیم ولی بهطور کلی باید گفت که کسی در مجلس، مخالفتی با دولت جمهوری اسلامی ندارد. باید دقت کنیم که دولت و وزرا متعلق به شخص آقای روحانی نیست و متعلق به این کشور است و همه میخواهند برای مردم کار کنند؛ البته ممکن است در نوع نگرش به مسائل و معضلات اشکالاتی وجود داشته باشد که در این ۶ سال نشان داده شده است.
در این میان برخی نسبت به ایجاد دوقطبی در کشور هشدار دادهاند ولی بنده تاکید میکنم که رییس دولت عامل و بانی اصلی بوده است، همانطور که عامل حذف متفکران بود. بنده هیچگاه فراموش نمیکنم که چطور جلوی خدمت فردی مثل من را به این کشور گرفتند. اینها آمدند نیروهای انقلابی را حذف کردند و حقشان است که توسط نیروهای انقلاب حذف شوند؛ چراکه افراد مطمئنی برای اداره کشور نیستند ولی در سال پایانی بهتر است به دولت کمک کنیم. شخصا سالها قصد داشتم به دولت کمک کنم ولی این ظرفیت در دولت وجود نداشت و برخلاف شعار اعتدالی که دادند، خطی عمل کردند. این مسائل به صلاح کشور نیست و لجبازی باید از همه دستگاهها و نهادها از دولت گرفته تا قوه قضاییه برطرف شود. بنابراین ما در سال پایانی به دولت کمک خواهیم کرد حتی اگر دولت از ما کمک نخواهد؛ چراکه رفاه و معیشت مردم به علاوه اقتدار کشور مدنظر ماست.
شما گفتید توصیهای برای تعامل با دولت صورت نگرفته، اما همزمان شایعاتی درباره انصراف آقای حاجیبابایی از رقابت با قالیباف مطرح شد. در این زمینه چنانکه در افواه بسیار مطرح شده، آیا به مجلس توصیهای شده بود؟
من چنین توصیهای نشنیدم.
آقای حاجیبابایی گفته بودند برای «شاد کردن دل رهبری» انصراف دادند. این مساله را چطور تفسیر میکنید؟
حاجیبابایی رقابت سالمی را انجام میداد ولی در فراکسیون نیروهای انقلاب رای کمی آورد. باتوجه به اینکه تعهد داده بود اگر در فراکسیون رای کمی آورد، دیگر در صحن کاندیدا نشود، مجبور شد کنار بکشد و به توافقی عمل کند که منجر به نایب رییسی آقای نیکزاد شد. بنده، اما چون مستقل بودم و در فراکسیون حاضر نشدم، تعهدی نداده بودم. این به آن معنا نیست که بنده یا دیگری که کاندیدا شدیم به نظرات رهبری پایبند نیستیم همانطور که ریاست آقای قالیباف به معنای برتری او بر دیگران نیست ولی خب، نمایندگان فکر کردند که ایشان بهتر است.
همطیفیهای شما گفتهاند که خواستار محدودسازی اختیارات رییس مجلس هستند؛ نگاه شما به این مساله و اختیارات رییس قوه مقننه چگونه است؟
همطیفیهای من چه کسانی هستند؟
اصولگرایان مجلس.
من اصولگرا به معنای رایج نیستم. من همیشه مستقل بودهام. البته اعتقاداتی دارم و سکولار نیستیم و به ولایت فقیه و قانون اساسی و انقلاب اعتقاد دارم، اما نمیشود نامم را «اصولگرا» گذاشت، همانطور که «اصلاحطلب» هم نیستم.
بسیار عالی! به مساله اختیارات رییس مجلس برگردیم.
در زمینه اختیارات رییس مجلس و اشاره برخی افراد به آقای لاریجانی باید بگویم که ایشان اختیاراتش را از نمایندگان مجلس گرفته بود و اگر نمایندگان او را فردی یکهتاز میدیدند، عزلش میکردند یا به او رای نمیدادند ولی وقتی هماهنگیهای بسیاری میکنند که آقای عارف رای نیاورد، یعنی علی لاریجانی را با تمام محاسن و کاستیها پذیرفتهاند. نمیشود گفت که ایشان دیکتاتور بوده یا مجلس را بد اداره کرده است. لاریجانی حاصل و خروجی دیدگاه و فکر نمایندگان مجالس هشتم، نهم و دهم بوده است.
با این حساب قالیباف برآمده از تفکرات نمایندگان مجلس یازدهم، آیا مانند لاریجانی مجلس را اداره خواهد کرد؟
قالیباف و لاریجانی شخصیتهای متفاوتی هستند. آقای لاریجانی نظریهپرداز و فیلسوف است و با قالیباف متفاوت است. قالیباف بیشتر فردی عملیاتی است. شما یک هواپیما را به دست قالیباف بدهید، سالم بلند میکند و به زمین مینشاند و امیدواریم خلبانی مجلس را هم همینطور انجام دهد و به نظرات دیوان محاسبات و مرکز پژوهشها اهمیت دهد و اقداماتش بر مبنای شایستهسالاری باشد. مطمئنا شاهد مجلسی کاری خواهیم بود که تعامل بسیار خوبی هم با دولت خواهد داشت. ما باید سعی کنیم شخصیتهای کشور را خراب نکنیم. آقای لاریجانی سالها تلاش کردند و امروز با نظر رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور دارند تا نظام از نظراتش بهره ببرد. ما باید احترام افراد را نگه داریم.
شما بین اظهاراتتان یکی، دو نوبت به مساله اتاقهای فکر بیرون مجلس اشاره کردید؛ آیا این همان اتاقهایی است که نمایندگان مجلس دهم از آن به عنوان دخالت در امور نمایندگان نام میبردند؟
کسی نگفته آن اتاقهای فکر در کار نمایندگان دخالت دارد. همانطور که سرمایهدارانی در کشور وجود دارند که پول خرج میکنند و دفتر و کارشناس در اختیار نمایندگان قرار میدهند، این اتاقهای فکر هستند که دور نمایندگان را میگیرند و مثلا برای رضای خدا تلاش میکنند ولی اینطور نیست. اینها معادلات قدرت است و میخواهند از نمایندگان استفاده کنند. اقدامی که نتیجهاش شد ردصلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس. این دوره ۴ ساله فرصت بسیار مناسبی است برای نفوذ به مجلس و سوءاستفاده از نمایندگان؛ بنابراین طبیعی است که دستگاههای نظارتی مراقبت کافی و جامع را به عمل آورند.
من شخصا از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه میخواهم بهطور مرتب بنده و نمایندگان را چک کنند و حتی مکالماتمان را هم شنود کنند. من حتی حاضرم برای این مساله به این نهادها امضا دهم؛ چراکه امنیت این مملکت و کشور برای من مهمتر از خودم است. من از خدا میخواهم یکی مرا کنترل کند و هشدارهای لازم را به من بدهد.
این شنودها و هشدارها که میگویید، آیا استقلال شما را سلب نمیکند؟
من سالهاست استقلال خودم را به نمایش گذاشتهام. وقتی ما قبول کردیم در ویترین بنشینیم باید شفاف باشیم.
اما آیا این شفافیت با شنود ایجاد میشود؟
ما امروز با پیشرفت تکنولوژی بسیاری از مسائل را باید جدی بگیریم و مراقب باشیم. همه اقدامات یک نماینده باید مشخص باشد. اگر نماینده برای ملاقات با یک فرد میرود باید روشن باشد که چرا این کار را انجام میدهد. اگر دامی برای نماینده پهن شده باشد حتما باید از سوی نهادهای امنیتی به او هشدار داده شود. باید اطلاع دهند نه اینکه بروند و در کار او دخالت کنند.
من که میگویم راضی به این اقدام هستم، برای آن است که خیر این مساله را دیدهام، هم از سوی سربازان گمنام امام زمان و هم از سوی دوستانم در سپاه. این افراد در بزنگاهها هشدارهای بسیار خوبی دادند. در دورانی که من رییس سازمان انرژی اتمی بودم، هم سپاه و هم وزارت اطلاعات کمکهای بسیاری به من کردند. در مسائل سیاسی و اقتصادی مطمئنم که دشمنان خارجی و طمعکاران داخلی اطراف نمایندگان خواهند بود و من تقاضا میکنم نهادهای امنیتی به نمایندگان اطلاعات کافی در این زمینه بدهند ولی به همین حد کفایت کنند و دخالت نکنند. این خیلی خوب است که نماینده بداند فلان مراجعهکننده دنبال چه چیزی است. اگر این اتفاق میافتاد، امروز شاهد این آلودگیها در بحث خودرو که نمایندگان هم درگیرش شدند، نبودیم.
ما باید ذهنیتمان نسبت به مسائل امنیتی را از این سطح جهان سومی تغییر دهیم. باید امنیت را مقولهای ببینیم که قصد حفظ تمام کشور را دارد.
اما مگر در کشورهای دیگر که پارلمانهایی قدرتمند دارند، نهادهای امنیتیشان، نمایندگان مجلس را شنود میکنند و مثلا میگویند، فلان مراجعهکننده که هست و نیست؟
بله! همه آنها این کار را میکنند. خیلی خوب کار میکنند و حواسشان هم به جامعهشان هست. فقط ما هستیم که در اینجا روشنفکربازی درمیآوریم و از امنیت برای خودمان لولو میسازیم. جناحهای سیاسی ما میخواهند هر کاری که خواستند بکنند و کسی کارشان نداشته باشد. امروز در حوزه اقتصاد هم مثل دوران دفاع مقدس، نیاز به دستگاههای امنیتی داریم و اگر آنان درست کار کنند، اینقدر شاهد مفاسد در حوزههای مختلف نخواهیم بود. این مفاسد برای آن است که ما دستگاههای امنیتی خود را تضعیف و آنان را مسوول مسائل سیاسی معرفی میکنیم؛ یعنی آنان را به وادی و حوزهای میبریم که از مسائل اصلی باز میماند. اگر همه ما اینطور فکر کنیم که امنیت، امنیت کشور است و اگر به ایران و جمهوری اسلامی معتقدیم، حتما باید کاری کنیم دستگاههای امنیتی قوی باشند، پایدار میمانیم. ولی روشنفکران غربزده فکر میکنند، دستگاههای امنیتی مقابل آنان قرار دارند.
احیانا عملکرد برخی کارکنان نهادهای امنیتی باعث ایجاد این ذهنیت نشده؟
از آنجا که عملکرد نهادهای امنیتی را دقیق بررسی کردهام، میتوانم دربارهاش صحبت کنم. نگاه من بدین شکل است که باید برای نهادهای امنیتی توضیح داد که اشکالات چیست. باید برای آنها مسائل را روشن و شفاف کرد. امروز نهادهای امنیتی همچون پزشکان، کشاورزان، صنعتگران و... در حال رشد هستند. ما چطور به پزشکان و کشاورزان و صنعتگران اجازه خطا میدهیم ولی به پلیس و نیروهای امنیتی اجازه خطا و اشتباه نمیدهیم؟! مگر ما چه تجهیزات و امکاناتی در اختیار نهادهای امنیتی گذاشتهایم که از آنان انتظار ویژه داریم.
مثلا درباره ماجرای ترور دانشمندان هستهای و بیگناهی افراد بازداشت شده، ما شاهد اشتباه نهادهای امنیتی بودیم. شاید این عدم پذیرش اشتباه به دلیل حساسیت بالای اقدامات نهادهای امنیتی است.
درباره ماجرای ترور دانشمندان هستهای باتوجه به اینکه من خودم جزو افرادی بودم که ترور شدم به شما میگویم که کار، کار بسیار پیچیده و دشواری بود. من ترور شدم! شما و دیگران و مدیرمسوول روزنامه اعتماد که ترور نشدید! من شاهد تلاش نیروهای امنیتی بودم. سرویسهای امنیتی بیگانه حداقل ۵ سال تمام برای ترور من برنامه داشتند که در دو نوبت توسط نیروهای امنیتی نظام به من هشدار داده شد و خانهام را عوض کردم؛ ولی کافی نبود. دشمن همه نوع آدم هم شکل ما دارد. آنها آموزش دیدهاند و در جامعه ما پنهان شدهاند پس پیدا کردن آنان بسیار سخت است. اتفاقا به همین دلیل است که خواستار رشد نهادهای امنیتی هستم. من دیدهام نیروهای امنیتی خطاهای رفتاری را میبینند و تلفنها را هم قانونی شنود کرده ولی نیامدند طرف را رسوا کنند و به تذکر بسنده کردهاند.
ما خودمان به مملکتمان ظلم میکنیم؛ چراکه پرده سیاسی و جناحی مقابل چشممان کشیدهایم و واقعیت را نمیبینیم. ما تصور میکنیم نیروهای امنیتی و انتظامی همیشه مقابل ما قرار دارند. ما حق هر نوع خطایی را برای خودمان در مشاغلمان قائلیم ولی این حق را برای نیروهای امنیتی قائل نیستیم. میدانم خطاها، خطاهای سختی است و باید کم شود ولی باید بدانیم امنیت امروز ایران را مدیون این نیروها هستیم.
بسیار عالی! اگر موافقید برویم سراغ ریاستجمهوری ۱۴۰۰؛ آقای قالیباف بهرغم تصاحب کرسی ریاست مجلس، هنوز جزو گزینههای اصلی محسوب میشود. از سوی دیگر خبرهایی داریم که آقای احمدینژاد هم سفرهای استانی خود را آغاز کرده است. تحلیل شما از این روندها و اتفاقاتی که در جریان است، چیست و انتخابات ریاستجمهوری را چطور میبینید؟
ابتدای امر باید بگویم که مخالف اخذ التزام از آقای قالیباف برای عدم حضورش در انتخابات ریاستجمهوری آینده هستم. چرا نباید شرکت کند؟! اگر او قابلیتی دارد و کشور به تواناییهای او نیاز دارد باید از آن استفاده کند. ممکن است آقای قالیباف ۹ ماه نماینده مجلس باشد و روی این صندلی بنشیند ولی ببیند که جای دیگر بهتر میتواند کار کند! ما نباید او را از این حق و آزادی محروم کنیم. من اخذ این التزام را برای خودم هم نمیپذیرم و گفتم که اگر حضور در انتخابات ۱۴۰۰ برای نمایندگان مساله است به من برای ریاست مجلس رای ندهند.
معتقدم که ما باید فضا را برای خدمت افراد در نهادهایی که نظام به آن نیاز دارد، باز بگذاریم؛ بنابراین درباره آقای قالیباف هم مخالف اخذ التزام هستم ولی شنیدهام که آقای قالیباف در جلسه فراکسیون رسما اعلام کرده که در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ کاندیدا نخواهد شد. ولی اگر این کار را هم انجام دهد، شخصا آن را نقد نمیکنم. اگر آقای قالیباف احساس میکند در مقام ریاستجمهوری میتواند بهتر فعالیت کند و صندلیاش را عوض کند.
درباره آقای احمدینژاد چطور؟ البته این مورد را در نظر بگیرید که او و نزدیکانش در انتخابات قبلی ردصلاحیت شدند.
البته آنان قبلا صلاحیتشان یا احراز نشد یا رد شد. من دقیقش را نمیدانم ولی ممکن است در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ شرایط عوض شود و تایید صلاحیت شوند. ممکن است در آن زمان تحلیل شورای نگهبان این بوده که ایشان نباید حضور پیدا کند ولی لزوما این تحلیل و اضطرار در شرایط فعلی پابرجا نمانده باشد. بنابراین اگر آقای احمدینژاد از شورای نگهبان در این زمینه استمزاج کند، قطعا پاسخش را خواهند داد. به هرحال فراموش نکنید که کشور ما، کشور آزادی است و آقای احمدینژاد به عنوان یک رجل سیاسی میتواند در انتخابات شرکت کند و رای کمی هم در جامعه ندارد. شخصا در یکسال گذشته که به شهرها و روستاهای مختلف سفر کردهام به چشم دیدهام که مردم به نیکی از او یاد میکنند؛ بنابراین ملاک ما نباید عدهای ژورنالیست و قشرهای مرفهای از جامعه باشد که در دولت آقای احمدینژاد ضررهایی دیدهاند.
ملاک عمل ما باید نظر و رای بطن جامعه باشد. بطن جامعه زمانی که آقای روحانی را با آقای احمدینژاد قیاس میکند، عملکرد رییس دولتهای نهم و دهم را مثبت میداند. در بسیاری از مناطق، نگاههای منفی به آقای روحانی و عملکردش وجود دارد؛ در حالی که در همان مناطق ۶۰ یا ۷۰ درصد مردم از آقای احمدینژاد و اقداماتش به نیکی یاد میکنند که طبیعی است؛ چراکه در دوران او خیر بسیاری دیدند بهویژه در مناطق روستایی. این مساله برای نظام حسن است که رییسجمهوری داشته که هنوز که هنوز است در مناطق روستایی از او به نیکی یاد میشود. البته آقای احمدینژاد بدون اشکال هم نیستند، همچون آقای روحانی.
جایگاه ریاستجمهوری جایگاه مهم و بزرگی است و همین مهم امکان اشتباه را افزایش میدهد. ولی ما باید بدانیم، اگر فردی همچون آقای احمدینژاد در قامت رییسجمهوری ایران اشتباهی هم کرد نباید کشور را از قابلیتهای او محروم کرد و به یکباره به پایین پرتابش کنیم.
و، اما سوال پایانی؛ شما گفتید که خودتان هم کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری میشوید؛ حال آنکه برای ریاست مجلس تنها ۱۷ رای آوردید؛ باتوجه به فاصله اندک رایگیری ریاست مجلس و انتخابات ریاستجمهوری و اینکه فضای مجلس میتواند تابعی از فضای جامعه باشد به نظرتان برای انتخابات ریاستجمهوری چقدر اقبال دارید؟
من برای ریاست مجلس تبلیغی نکردم و اکثر رسانهها نیز پوشش خبری لازم را برای من ایجاد نکردند. تصمیمی برای ریاست آقای قالیباف گرفته شده بود که همه خود را با آن تصمیم تطبیق دادند. اعلام حضور من در انتخابات ریاستجمهوری در حقیقت خواست تعدادی از مردم کازرون بود. همانند حضورم در انتخابات ریاست مجلس. باور این نکته سخت است که ظرفیتهای بسیاری در جامعه داریم که میتوانند کشور را بهتر اداره کنند. شهید شهریاری در کشور بود و توانایی لازم را برای اداره دانشگاه و سایر مناصب علمی داشت ولی اجازه ندادند که کشور از وجودش بهرهمند شود، اما بعد از شهادتش او را میستایند. در سال ۷۶ و دولت آقای خاتمی از دکتر شهریاری خواسته بودند که برای ریاست سازمان انرژی اتمی، فردی را معرفی کند. ایشان نظر بنده را جویا شدند. گفتم که اگر قصد انجام کار جدی در این سازمان دارند، بهتر از خودم پیدا نمیکنند. اما من و شما در باند کسی نیستیم و وابستگی فامیلی هم با افراد مطرح نداریم. پس سراغ وزرای بیکار شده خواهند رفت. خوشبختانه آقای مهندس آقازاده را انتخاب کردند که جای شکر داشت؛ چون وزیر نفت را برگزیده بودند. ما راضی بودیم، چون بالاخره وزیر مسکن و ارشاد یا حتی خارجه را نگذاشته بودند! آقای احمدینژاد هم پیشنهادش به من برای پذیرش ریاست سازمان به دلیل تواناییها یا روشن شدن چراغ در ذهن مسوولان نبود بلکه عدو شد سبب خیر! دشمن آمد و من را ترور کرد و بعدش هم آقای متکی از کار برکنار شد و آقای صالحی به وزارت امور خارجه رفت، من هم به سازمان انرژی اتمی رفتم؛ وگرنه من نه پدرم در گروه و دستهای بود و نه خودم، اما ما سالها کار کرده بودیم. میخواهم بگویم من را دشمن معرفی کرد نه احزاب و گروههای سیاسی. در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نیز اگر خواست عمومی برای حضورم در انتخابات ایجاد شود به آن «نه» نخواهم گفت؛ فقط امیدوارم این بار هم این اقدام به وسیله دشمن انجام نشود.