خراسان رضوی| عکاسی مشهد نابسامان است
مرتضی لطفی متولد سال١٣۴١ در مشهد و دانشآموخته رشته عکاسی از دانشگاه هنرهای زیبای تهران است. او عکاسی را بهصورت حرفهای از سال١٣۶٠ آغاز کرد و در طول این سالها داوری جشنوارههای مختلف را برعهده داشته است. لطفی حدود ٣٠سال است که در دانشگاهها و آموزشگاههای مختلف به تدریس عکاسی مشغول است. فرصتی پیش آمد تا با او گفتوگویی درباره آموزش عکاسی و وضعیت آن در مشهد انجام دهیم.
تعریف شما از عکاسی چیست؟
عکاسی از نظر من مثل سایر هنرها یک نوع زبان بیانی است؛ زبانی که ویژگیهای خودش را دارد و ازطریق تصویری که به کمک دوربین گرفته شده است، مشخصات و کارکردهای آن بهدست میآید. این تصویر بازگوکننده نوع نگاه عکاس درباره دنیای اطرافش است.اما بیشتر مردم عکاسی را کاری میبینند که فقط یک ابزار به نام دوربین انجام میدهد. طبیعتا اگر از این دیدگاه بخواهیم نگاه کنیم، لازمه عکاسی، ابزاری به نام دوربین و آشنایی با روش استفاده از آن است. امروزه باتوجهبه اینکه عکاسی دیجیتال، عکاسی را فراگیر کرده و آن وجه فنی و تخصصی را برای عموم مردم امکانپذیر کرده است، این تعریف باید کمی جابهجا شود و تغییر کند.
برای تهیه یک عکس خوب چه عواملی را باید درنظر گرفت؟ آیا این عوامل در سبکهای مختلف، متغیر است؟
نگاه عکاسانه امکان دریافتها متفاوتی را برای عکاس به وجود میآورد. دوربین عکاسی یک ابزار، قاب و دریچه است، باتوجهبه اینکه کسی که دوربین را در دست گرفته است، دارای چه شخصیت و بینشی باشد، عکاسی متفاوت میشود.
خود شما عکاسی آنالوگ را ترجیح میدهید یا عکاسی دیجیتال را؟
عکاسی آنالوگ در زمان خودش، کارکردهای منحصربهفردی داشته است اما الان زمان عکاسی دیجیتال است. یک هنرمند میتواند به عقب برگردد و از ابزارها و روشهای گذشته استفاده کند، اما امروز با وجود عکاسی دیجیتال، در بیشتر کارکردهای این هنر، عکاسی آنالوگ دیگر جایگاهی به آن شکل ندارد.
پس بهنظر شما پیشرفت تکنولوژی برای عکاسی مثبت بوده است
برایند کلی پیشرفت تکنولوژی همیشه باید مثبت باشد اما مهم، نحوه استفاده ما از تکنولوژی است؛ یعنی تکنولوژی به خودیخود مثبت یا منفی نیست، بلکه کارکردها و شیوه استفاده مهم است. ما در بعضی مواقع از تکنولوژیها درست استفاده نمیکنیم یا هنوز فرهنگ عکاسی ما با آن تکنولوژی هماهنگ نشده است؛ به همین علت در این بخشها دچار معضلاتی شدهایم اما در بخش دیگر با تکنولوژی هماهنگ شده و خوب هم کار کردهایم.
برای تبدیل شدن به یک عکاس حرفهای چه میزان آموزش و خلاقیت لازم است؟
آموزش برای هر شاخه و هنری ضروری است اما این آموزش در هنر هم میتواند بهصورت تجربی باشد و هم بهصورت آکادمیک. آموزش لازمه کار است و خلاقیت هم باید با این آموزش همراه باشد تا بتوان در عکاسی به نتیجه رسید.
بعد از آموزش و ابزار و چگونگی استفاده از دوربین، لازم است فرد اصول دیگری را هم برای عکاسی حرفهای فرابگیرد؟
کسی که میخواهد وارد حوزه هنر عکاسی شود، باید اصولی مثل چگونه عکس گرفتن و با چه نگرشی و از چه چیزی عکاسی کردن را فرابگیرد اما فردی که لازم نمیبیند وارد حوزه عکاسی بهعنوان هنر شود، ورود به این حوزهها شاید آنقدر برای او ضروری نباشد؛
مثلا یک نفر عکاسی را یاد میگیرد تا یک آتلیه عکاسی باز کند. قطعا حوزه کاری این فرد و آنچه یاد میگیرد، با عکاسی که کار هنری میکند، متفاوت است. اگرچه امروز این دو به یکدیگر نزدیک و حتی در مواردی مخلوط شدهاند، یک عکاس تنها با یاد گرفتن کارکرد دوربین، هنرمند نمیشود، بلکه شاخصههای یک هنرمند باید در فرد ایجاد، تربیت و
هدایت شود.
وضعیت عکاسی مشهد را چطور میبینید؟ آیا عکاسان از ظرفیتهای مشهد استفاده میکنند؟
وضعیت عکاسی مشهد نابسامان است. عکاسان اهداف نامشخصی دارند. این روزها بیشتر از آنکه عکاسی مطرح باشد، فرد عکاس مطرح است؛ یعنی عکاسی بهانهای است تا افراد خودشان را از طریق آن مطرح کنند و این معضل بزرگی است که درحالحاضر گریبانگیر عکاسی ما شده است؛ البته باتوجهبه سابقه خوب مشهد در عکاسی، ما عکاسهای خیلی خوبی داریم که از قدیم کار خودشان را ادامه میدهند. این نابسامانیها بیشتر در نسل جدیدی که در این رشته حضور پیدا کردهاند، دیده میشود. این افراد بهجای آنکه عکاسی عشقشان باشد، از آن بهعنوان ابزاری برای مطرح کردن خودشان استفاده میکنند.
بسیاری از آنها هدفی ندارند و فقط میخواهند عکسی بگیرند که در جشنوارهها مطرح شود. همین مسئله به ماهیت عکاسی لطمه زده است. همچنین نمایشگاههایی که این روزها برگزار میشود، بدون محتوا و موضوع است. مشکل مهم دیگر، مدیریت عکاسی است. افرادی که در این سازمانها مسئول هستند، هیچ تخصص و شناختی از این هنر ندارند و هنر واقعی را گم کردهاند.
آیا سبکهای مختلفی در مشهد رواج دارد؟
بله اما از آنجا که عدهای هدفشان از عکاسی مشخص نیست تابع مد روز میشوند.
این تابع مد روز شدن با بهروز بودن چه تفاوتی دارد؟
وقتی عکاسان با دیدن آثار عکاسان خارجی که اغلب در فضای مجازی پخش شده است، بدون هیچ شناخت و هدفی از آنها تقلید میکنند، یعنی درگیر مد روز شدهاند. در این وضعیت حتی گاه شیوه کارها با فضای فرهنگی و اجتماعی ما در تناقض است اما بازهم آثاری بهتقلید کار میشود؛ چون شناختی وجود ندارد، بنابراین این موضوع با بهروز بودن اطلاعات عکاس، متفاوت
است.
با این حساب گرایش عکاسان به پرتره هم بهخاطر مد روز است؟
در زمینه سبک پرتره و نورپردازی عکاسی باید گفت این سبک بیش از آنکه به هنر نزدیک باشد، به عکاسی بازاری نزدیک است. درواقع این تخصص برای کسانی است که آتلیه دارند و میخواهند از مردم عکاسی کنند؛ البته شکلهای هنریاش نیز وجود دارد که من هرگز ندیدهام کسی به آن بپردازد. این از آن مدهاست که رایج شده است.
شاید فضا برای برگزاری دیگر کارگاهها فراهم نیست؟
فضا هست. ما الان در روزگاری هستیم که فضا برای تمام شاخههای عکاسی بهطور نسبی وجود دارد اما نهتنها در مشهد بلکه در کل کشور، در کلاسها و کارگاههای عکاسی، منافع مالی اهمیت پیدا کرده است، از اینرو افراد کارگاه را با هزینههای سنگین در استانها و شهرهای مختلف برگزار و عدهای هم از این کلاسها استقبال میکنند اما هیچ هدفی از هنر دنبال این کلاسها نیست.
در چنین فضایی، جایگاه عکاسی حرمبارگاه بهعنوان سبکی که مخصوص مشهد است، چیست؟
عکس بهعنوان پدیدهای که از غرب به ایران آمده، هیچگاه یک عنصر وطنی نبوده است اما در عکاسی حرمبارگاهی شاهد یک نوع جهتدهی هویتی هستیم. این هنر باتوجهبه نوع کاربردی که پیدا میکند، تبدیل به یک شیء مقدس هم شده است. زمانی که زائر عکسی با بارگاه مطهر رضوی میگیرد، خاطره مقدسی از زیارت به شهر خود میبرد. او هربار که به این تصویر نگاه میکند، دوباره خاطره زیارت برایش زنده میشود. این حسوحال با گذشت زمان هم در عکس از بین نمیرود؛ موضوعی که تاییدکننده هویت خاص شهر مشهد است.
تعریف شما از عکاسی چیست؟
عکاسی از نظر من مثل سایر هنرها یک نوع زبان بیانی است؛ زبانی که ویژگیهای خودش را دارد و ازطریق تصویری که به کمک دوربین گرفته شده است، مشخصات و کارکردهای آن بهدست میآید. این تصویر بازگوکننده نوع نگاه عکاس درباره دنیای اطرافش است.اما بیشتر مردم عکاسی را کاری میبینند که فقط یک ابزار به نام دوربین انجام میدهد. طبیعتا اگر از این دیدگاه بخواهیم نگاه کنیم، لازمه عکاسی، ابزاری به نام دوربین و آشنایی با روش استفاده از آن است. امروزه باتوجهبه اینکه عکاسی دیجیتال، عکاسی را فراگیر کرده و آن وجه فنی و تخصصی را برای عموم مردم امکانپذیر کرده است، این تعریف باید کمی جابهجا شود و تغییر کند.
برای تهیه یک عکس خوب چه عواملی را باید درنظر گرفت؟ آیا این عوامل در سبکهای مختلف، متغیر است؟
نگاه عکاسانه امکان دریافتها متفاوتی را برای عکاس به وجود میآورد. دوربین عکاسی یک ابزار، قاب و دریچه است، باتوجهبه اینکه کسی که دوربین را در دست گرفته است، دارای چه شخصیت و بینشی باشد، عکاسی متفاوت میشود.
خود شما عکاسی آنالوگ را ترجیح میدهید یا عکاسی دیجیتال را؟
عکاسی آنالوگ در زمان خودش، کارکردهای منحصربهفردی داشته است اما الان زمان عکاسی دیجیتال است. یک هنرمند میتواند به عقب برگردد و از ابزارها و روشهای گذشته استفاده کند، اما امروز با وجود عکاسی دیجیتال، در بیشتر کارکردهای این هنر، عکاسی آنالوگ دیگر جایگاهی به آن شکل ندارد.
پس بهنظر شما پیشرفت تکنولوژی برای عکاسی مثبت بوده است
برایند کلی پیشرفت تکنولوژی همیشه باید مثبت باشد اما مهم، نحوه استفاده ما از تکنولوژی است؛ یعنی تکنولوژی به خودیخود مثبت یا منفی نیست، بلکه کارکردها و شیوه استفاده مهم است. ما در بعضی مواقع از تکنولوژیها درست استفاده نمیکنیم یا هنوز فرهنگ عکاسی ما با آن تکنولوژی هماهنگ نشده است؛ به همین علت در این بخشها دچار معضلاتی شدهایم اما در بخش دیگر با تکنولوژی هماهنگ شده و خوب هم کار کردهایم.
برای تبدیل شدن به یک عکاس حرفهای چه میزان آموزش و خلاقیت لازم است؟
آموزش برای هر شاخه و هنری ضروری است اما این آموزش در هنر هم میتواند بهصورت تجربی باشد و هم بهصورت آکادمیک. آموزش لازمه کار است و خلاقیت هم باید با این آموزش همراه باشد تا بتوان در عکاسی به نتیجه رسید.
بعد از آموزش و ابزار و چگونگی استفاده از دوربین، لازم است فرد اصول دیگری را هم برای عکاسی حرفهای فرابگیرد؟
کسی که میخواهد وارد حوزه هنر عکاسی شود، باید اصولی مثل چگونه عکس گرفتن و با چه نگرشی و از چه چیزی عکاسی کردن را فرابگیرد اما فردی که لازم نمیبیند وارد حوزه عکاسی بهعنوان هنر شود، ورود به این حوزهها شاید آنقدر برای او ضروری نباشد؛
مثلا یک نفر عکاسی را یاد میگیرد تا یک آتلیه عکاسی باز کند. قطعا حوزه کاری این فرد و آنچه یاد میگیرد، با عکاسی که کار هنری میکند، متفاوت است. اگرچه امروز این دو به یکدیگر نزدیک و حتی در مواردی مخلوط شدهاند، یک عکاس تنها با یاد گرفتن کارکرد دوربین، هنرمند نمیشود، بلکه شاخصههای یک هنرمند باید در فرد ایجاد، تربیت و
هدایت شود.
وضعیت عکاسی مشهد را چطور میبینید؟ آیا عکاسان از ظرفیتهای مشهد استفاده میکنند؟
وضعیت عکاسی مشهد نابسامان است. عکاسان اهداف نامشخصی دارند. این روزها بیشتر از آنکه عکاسی مطرح باشد، فرد عکاس مطرح است؛ یعنی عکاسی بهانهای است تا افراد خودشان را از طریق آن مطرح کنند و این معضل بزرگی است که درحالحاضر گریبانگیر عکاسی ما شده است؛ البته باتوجهبه سابقه خوب مشهد در عکاسی، ما عکاسهای خیلی خوبی داریم که از قدیم کار خودشان را ادامه میدهند. این نابسامانیها بیشتر در نسل جدیدی که در این رشته حضور پیدا کردهاند، دیده میشود. این افراد بهجای آنکه عکاسی عشقشان باشد، از آن بهعنوان ابزاری برای مطرح کردن خودشان استفاده میکنند.
بسیاری از آنها هدفی ندارند و فقط میخواهند عکسی بگیرند که در جشنوارهها مطرح شود. همین مسئله به ماهیت عکاسی لطمه زده است. همچنین نمایشگاههایی که این روزها برگزار میشود، بدون محتوا و موضوع است. مشکل مهم دیگر، مدیریت عکاسی است. افرادی که در این سازمانها مسئول هستند، هیچ تخصص و شناختی از این هنر ندارند و هنر واقعی را گم کردهاند.
آیا سبکهای مختلفی در مشهد رواج دارد؟
بله اما از آنجا که عدهای هدفشان از عکاسی مشخص نیست تابع مد روز میشوند.
این تابع مد روز شدن با بهروز بودن چه تفاوتی دارد؟
وقتی عکاسان با دیدن آثار عکاسان خارجی که اغلب در فضای مجازی پخش شده است، بدون هیچ شناخت و هدفی از آنها تقلید میکنند، یعنی درگیر مد روز شدهاند. در این وضعیت حتی گاه شیوه کارها با فضای فرهنگی و اجتماعی ما در تناقض است اما بازهم آثاری بهتقلید کار میشود؛ چون شناختی وجود ندارد، بنابراین این موضوع با بهروز بودن اطلاعات عکاس، متفاوت
است.
با این حساب گرایش عکاسان به پرتره هم بهخاطر مد روز است؟
در زمینه سبک پرتره و نورپردازی عکاسی باید گفت این سبک بیش از آنکه به هنر نزدیک باشد، به عکاسی بازاری نزدیک است. درواقع این تخصص برای کسانی است که آتلیه دارند و میخواهند از مردم عکاسی کنند؛ البته شکلهای هنریاش نیز وجود دارد که من هرگز ندیدهام کسی به آن بپردازد. این از آن مدهاست که رایج شده است.
شاید فضا برای برگزاری دیگر کارگاهها فراهم نیست؟
فضا هست. ما الان در روزگاری هستیم که فضا برای تمام شاخههای عکاسی بهطور نسبی وجود دارد اما نهتنها در مشهد بلکه در کل کشور، در کلاسها و کارگاههای عکاسی، منافع مالی اهمیت پیدا کرده است، از اینرو افراد کارگاه را با هزینههای سنگین در استانها و شهرهای مختلف برگزار و عدهای هم از این کلاسها استقبال میکنند اما هیچ هدفی از هنر دنبال این کلاسها نیست.
در چنین فضایی، جایگاه عکاسی حرمبارگاه بهعنوان سبکی که مخصوص مشهد است، چیست؟
عکس بهعنوان پدیدهای که از غرب به ایران آمده، هیچگاه یک عنصر وطنی نبوده است اما در عکاسی حرمبارگاهی شاهد یک نوع جهتدهی هویتی هستیم. این هنر باتوجهبه نوع کاربردی که پیدا میکند، تبدیل به یک شیء مقدس هم شده است. زمانی که زائر عکسی با بارگاه مطهر رضوی میگیرد، خاطره مقدسی از زیارت به شهر خود میبرد. او هربار که به این تصویر نگاه میکند، دوباره خاطره زیارت برایش زنده میشود. این حسوحال با گذشت زمان هم در عکس از بین نمیرود؛ موضوعی که تاییدکننده هویت خاص شهر مشهد است.