باید از چشم بادامی ها درس بگیریم
در بازی فینال فرانسویها با غلبه بر ژاپن توانستند مقام نخست این مسابقات را کسب کنند. اما نایب قهرمانی چشم بادامی ها در این سطح از رقابتها بیش از قهرمانی خروسها به چشم آمد. ژاپنی میان مدعیانی همچون لهستان، برزیل، ایتالیا، آمریکا، صربستان و اسلونی عنوان نایب قهرمانی را به دست آوردند تا دوباره خیر از بیدار شدن غول خفته آسیا دهند. در دهه 60 و 70 میلادی ساموراییها در والیبال جهانی بیرقیب بودند اما به تدریج ستاره اقبال آنها رو به افول رفت و از ژاپنی افسانه ای جز همان نام قدیمی چیزی باقی نمانده بود. اما در چند سال اخیر به یک باره این غول خفته بیدار شد و چنان غوغایی به پا کرد که تا رده دومین تیم برتر جهان هم پیش رفت. در نقطه مقابل والیبال ایران که زمانی در همین لیگ ملتها تا رتبه ششم هم جلو رفته بود دچار پسرفتی عجیبی شد تا جایی که میان 16 تیم جایگاه بهتر از پانزدهمی را صاحب نشد. در چند دهه گذشته رشد تدریجی و متوازن در والیبال ایران پایهریزی شده که خروجیاش بسیار غرورآفرین بود تا جایی که در همین سه دهه گذشته والیبال ایران از یک تیم متوسط در آسیا تا رسیدن به جمع شش تیم برتر جهان خودش را بالا بکشد. این محصول معجزهای بود به نام ثبات و نظم که به نتیجه خیرهکنندهای ختم شد اما افسوس که قدر این فرصت پیشآمده را ندانستیم و خیلی زود سقوط کردیم. به عبارت بهتر توان ایستادن در جمع بزرگان را نداشتیم و تنها زمانی کوتاه موفق به انجام این کار شدیم. بههرحال یک بازنگری کلی در تفکراتمان و البته توجه به تیمهای پایهای در همین سال گذشته برایمان گل کاشتند میتواند والیبال به خاکستر نشسته ایران را ققنوس وار دوباره پرواز دهد. بهشرط آنکه همانند همه تیمهای مطرح جهان تغییر نسل در تیم ملی مان اتفاق بیفتد و یک مربی کاربلد که زیروبم والیبال آشناست بر راس تیم ملی قرار گیرد. مربیای همچون ولاسکو که ما را از فرش به عرش رساند اما قدرش را ندانستیم. درحالیکه میتوانستیم همان مسیر را اندکی اصلاح ادامه دهیم و المپیک را تا این اندازه از خودمان دور نبینیم. المپیکی که ژاپنیها به آن رسیدند اما ما که یک دهه و شاید هم بیشتر در آسیا یکه تاز شده بودیم برایمان ازدسترفت. این شوک بزرگ باید ما را به خودمان بیاورد تا چنین خزانهای پائیزی دیگر گریبانمان را نگیرد. شاید در سالهای گذشته عادت نداشتیم که ایران را در میان 16 تیم سطح اول لیگ ملتها در قعر ببینیم و همواره تیم ملی برای صعود به مرحله پایانی تلاش کرده اما این بار شرایط متفاوت رقم خورده است. به هر حال مدتهای نیاز به یک پوشت اندازی جدی در تیم ملی والیبال احساس میشود. این که هم یک مربی کاربلد خارجی سکان هدایت تیم ملی را بر عهده بگیرد که بتواند تغییر نسل را پیاده کند و به والیبال ایران جان دوباره ای بخشد. از سوی دیگر شکستهای متوالی تیم ملی در تورنمنتهای که در دوسال اخیر برگزار شده نیاز به یک آسیب شناسی جدی دارد. این که چرا در مدتهاست در دریافتها تا این اندازه متزلزل ظاهر میشویم. دفاع روی تور ما چرا نمیتواند در امتیازهای حساس به کمکمان بیاید. چرا پس از سعید معروف نتوانستهایم پاسوری در قد و قواره او پیدا کنیم. سرویسهایمان که زمان نقطه قوتمان بود چه بلایی سرش آمده است. یافتن پاسخی برای این پرسشها ما را به شرایط کنونی والیبال ایران کاملا آگاه میکند. این که در شرایط فعلی در چه وضعیتی قرارگرفتهایم. حتی بررسی شرایط ژاپن و این که چگونه در این بازه زمانی کوتاه آنها موفق شدند خودشان را به رده دوم جهان برسانند هم میتواند بسیار راهگشا باشد.