طلاق میگیرم چون شوهرم بچه نمیخواهد
فریبا بعد از دو سال زندگی مشترک تصمیم به طلاق گرفته است. او میگوید در مدت زندگی مشترک با همسرش متوجه شده اهداف مشترکی ندارند و باید جدا شوند. فریبا برای اعتمادآنلاین از زندگیاش میگوید.
*چرا میخواهی از همسرت طلاق بگیری؟
ما هدف مشترک در زندگی نداریم. من فکر میکردم بعد از مدتی زندگی بالاخره به یک تفاهم میرسیم اما بعد دیدم اشتباه میکردم.
*مگر قبل از ازدواج درباره اینکه میخواهید چطور زندگی کنید، صحبت نکرده بودید؟
من با همسرم حامد به خاطر نحوه زندگی مشکلی ندارم. مشکل من این است که خواستههای او در زندگی مشترک از نظر من درست نیست.
*مگر همسرت چه خواستهای دارد؟
او دوست ندارد ما بچه داشته باشیم. دوست ندارد کسی به خانه ما رفتوآمد کند. دوست ندارد من با دوستانم وقت بگذارنم و... این اتفاقات اصلاً از نظر من درست نیست.
*چرا همسرت چنین خواستههایی دارد؟
اینکه چرا این خواستهها را دارد نمیدانم، ولی میدانم این سبک زندگی برایم قابل قبول نیست و نمیخواهم اینطور زندگی کنم.
*قبل از ازدواج درباره بچهدار شدن صحبت کرده بودید؟
بله. همانموقع هم شوهرم گفت بچه نمیخواهد. من هم قبول کردم اما حالا میبینم نمیتوانم چنین حسی را در خودم سرکوب کنم.
*خانوادهات در این باره چه میگویند؟
مسلماً آنها مخالف جدایی ما هستند، مخصوصاً مادرم. او میگوید سالهای اول زندگی همیشه سخت است اما من تصمیم خودم را گرفتهام.
*چرا فکر میکنی دیگر با همسرت نمیتوانی ادامه دهی؟ فکر نمیکنی با مشاوره و کمک گرفتن میتوانید زندگی مشترکتان را درست کنید؟
همسر من حاضر نیست از خواستههایش کوتاه بیاید. به من میگوید قبول میکنم بچهدار شویم اما مسئولیت بچه با توست. در حالی که بچه به پدر نیاز دارد. من نمیتوانم هم نقش مادر را بازی کنم و هم پدر باشم. بزرگ کردن بچه یک کار دونفره است.
*بعد از جدایی میخواهی دوباره ازدواج کنی؟
میخواهم با مردی زندگی کنم که قبول کند بچهدار شویم و مسئولیت بچه را هم قبول کند.
منبع: etemadonline-666025