جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > (تصاویر) ۸ فیلم جذاب درباره پایان دبیرستان که باید ببینید

(تصاویر) ۸ فیلم جذاب درباره پایان دبیرستان که باید ببینید

شاید این تصور وجود داشته باشد که سینمای هالیوود همیشه این قبیل فیلم‌ها را در یک فضای گل و بلبل با پایانی خوش می‌سازد. اما فیلم‌های واقعگرانه خوبی هم درباره این مقطع مهم زندگی انسان ساخته شده است که می‌خواهند بگویند بزرگ شدن محتوم و ترسناک و هیجان‌انگیز است و پشت سر گذاشتن زندگی و آدم‌ها و شهری که همیشه به تو احساس امنیت داده‌اند، کار دشواری است. این هشت فیلم درباره دبیرستان به بهترین شکل این واقعیت را بازتاب داده‌اند.

پایان دبیرستان برای تمام نوجوانان دنیا، دست‌کم آن‌ها که از امتیاز رفتن به مدرسه برخوردارند، یک احساس مشترک دارد. شوق و هیجان در عین اضطراب و نگرانی نسبت به ورود به دنیای بزرگسالی و قدم گذاشتن به آینده‌ای مبهم. شاید برای بسیاری از نوجوانان در این مقطع پایان دبیرستان به معنای رهایی از سیستم آموزشی اجباری و هر روز مدرسه رفتن و درس خواندن باشد.

اما حقیقت این است که تازه اول راهی دراز و سخت به سوی آینده‌ای است که مهم است و معلوم نیست چطور قرار است پیش برود. اینجا همان جایی است که تمام بزرگ‌ترها می‌خواهند برایت تصمیم بگیرند و با استفاده از تجربیاتشان به تو راه و چاه نشان دهند. زمانی است که هر کس دیگر باید تصمیم بگیرد می‌خواهد در ادامه چه شود و چه کار کند. همه این افکار با خودش ملغمه‌ای از تنش، اضطراب و البته مثبت‌اندیشی و فرصت می‌آورد. از یک سو امید به یک زندگی بهتر است و از سوی دیگر سختی‌ها و پیچیدگی‌های زندگی به یکباره در برابرت قد علم می‌کنند.

طبیعی است که این سوژه خوبی برای سینما باشد. اساساً در سینمای هالیوود فیلم درباره دبیرستان و پایان دبیرستان طرفداران زیادی دارد. شاید این تصور وجود داشته باشد که سینمای هالیوود همیشه این قبیل فیلم‌ها را در یک فضای گل و بلبل با پایانی خوش می‌سازد. اما فیلم‌های واقعگرانه خوبی هم درباره این مقطع مهم زندگی انسان ساخته شده است که می‌خواهند بگویند بزرگ شدن محتوم و ترسناک و هیجان‌انگیز است و پشت سر گذاشتن زندگی و آدم‌ها و شهری که همیشه به تو احساس امنیت داده‌اند، کار دشواری است. این هشت فیلم درباره دبیرستان به بهترین شکل این واقعیت را بازتاب داده‌اند.

۱. بچه درسخون (Booksmart)

    سال اکران: ۱۹۹۳
  • کارگردان: ریچارد لینکلیتر
  • بازیگران: جیسون لاندن، روری کاکرین، وایلی ویگینز، آدام گلدبرگ
  • امتیاز راتن تومیتوز: ۹۰ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: سال ۱۹۷۶، روز آخر دبیرستان، یک مشت بچه‌دبیرستانی جورواجور با قصه‌های مختلف و حرف‌های خنده‌دار.

ریچارد لینکلیتر را بیشتر به سه‌گانه عاشقانه «پیش از» و فیلم «پسرانگی» (Boyhood) می‌شناسند. اما این فیلمساز امریکایی پیش از آغاز سه‌گانه تحسین‌شده‌اش، یک فیلم نوجوانانه به نام «مات و مبهوت» ساخته است که نامش را در سال‌های بعد از شهرت جهانی‌‌‌ او بیشتر شنیده‌ایم. البته لینکلتر قبل از این فیلم در جشنواره ساندنس شگفتی‌ساز شده بود اما «مات و مبهوت» اولین موفقیت تجاری اوست که به همین خاطر، راه به فرهنگ عامه پیدا کرد.

مثلاً حالا همه دیگر با «خب، خب، خب» تکیه‌کلام معروف متیو مکانهی جوان که نامش با همین فیلم بر سر زبان‌ها افتاد، آشنا هستند. مکانهی وقتی اولین جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مردش را برای فیلم «باشگاه خریداران دالاس» (Dallas Buyers Club) برد، سخنرانی‌اش را با همین دیالوگ شروع کرد. یا می‌دانیم که کوئنتین تارانتینو کارگردان فیلم‌های «داستان عامه‌پسند» (Pulp Fiction) و بیل را بکش (Kill Bill) در فهرستی که سال ۲۰۰۲ از ده فیلم محبوبش به مجله اینترنتی سایت اند ساوند داده بود، از این فیلم نام برده است.

داستان «مات و مبهوت» در سال ۱۹۷۶ آخرین روز و اولین روز مدرسه یک سری بچه دبیرستانی را در شهر کوچکی در تگزاس امریکا را روایت می‌کند. نوجوانان سال اولی و سال آخری، از ورزشکار گرفته تا مصرف کننده مواد مخدر، بچه درس‌خوان‌، قلدر و تازه‌وارد همه در فیلم آزاد و رهای لینکلیتر تمام آن چیزی است که یک دبیرستان و حال و هوایش در آخرین روز مدرسه باید باشد. فیلم، فیلم زمان و مکان است. پیرنگ ندارد. و این به این خاطر است که اصلاً اتفاقی در این فیلم نمی‌افتد، یک مجموعه بی در و پیکر است از کلیشه‌های قدیمی مختلف و بچه دبیرستانی‌هایی که دور هم جمع می‌شوند و بی‌هدف با ماشین می‌چرخند و حرف می‌زنند.

با اینکه فیلم پر است از دعوا و ماجراهای عاشقانه و خوشگذرانی، اما واقعگرایی‌اش در انرژی‌ و حال و حوایش است. اگر زمان و مکان فیلم را در نظر نگیریم، پایان دبیرستان چیزی شبیه به «مات و مبهوت» خواهد بود؛ چون واقعاً هم کار خاصی برای انجام دادن وجود ندارد. دخترها و پسرها با هم می‌روند و مثلاً خوش می‌گذرانند.

شخصیتی که متیو مکانهی در این فیلم بازی می‌کند، بچه‌شهر بیست و اندی ساله‌ای است که خودش را جای دبیرستانی‌ها جا می‌زند و ادای نوجوان‌ها را درمی‌آورد. این شخصیت در فیلم هست تا هشداری جدی به بچه‌هایی باشد که دارند قدم به دنیای واقعی می‌گذارند و آینده‌ای پیش‌رویشان دارند. لحن فیلم کمدی است و پر از دیالوگ‌های به‌یادماندنی که معروف‌ترینش همان «خب، خب، خب» مکانهی است.

فیلم چند ستاره بعد از این دیگر هم به جز مکانی دارد. بن افلک و آنتونی رپ جوان. «مات و مبهوت» یکی از بهترین کمدی‌های نوجوانانه تمام دوران است. فضا و شکل روایی آزادانه‌اش موفق می‌شود مخاطبش را با خود به دنیای نوجوان‌ها ببرد. با این صمیمتی که ایجاد می‌کند، در کنار شخصیت‌های جذاب متفاوتش لبخند روی لبان مخاطبانش می‌نشاند. لینکلیتر در این فیلم توانسته داستان شخصیت‌های زیادی را روایت کند و به مخاطب این امکان را بدهد که به شناخت دقیقی از زندگی و رانه‌های بچه‌دبیرستانی‌های جورواجور برسد.

۳. مرخصی فریس بولر (Ferris Bueller’s Day Off)

    سال اکران: ۲۰۰۲
  • کارگردان: تری زوئیگاف
  • بازیگران: تورا بیرچ، اسکارلت جوهانسون، برد رنفرو
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: دو دوست صمیمی به نام ربکا و انید با دو شخصیتی متفاوت در پایان دبیرستان می‌خواهند برای زندگی و آینده خود تصمیم جدی بگیرند. آن‌ها در این مسیر با یکدیگر و تلخی‌ها و واقعیت زندگی بیشتر آشنا می‌شوند.

اقتباس سینمایی تری زوئیگاف از مجموعه کتاب‌های کمیک‌ دهه نودی دنیل کلوز درباره نوجوانان بعد از فارغ التحصیلی هم عمیقاً تکان‌دهنده است هم ناراحت‌کننده. همچون چند فیلم دیگر این فهرست «دنیای روح» با روز آخر دبیرستان تمام نمی‌شود بلکه شروع می‌شود. انید (تورا بیرچ) و ربکا (اسکارلت جوهانسون جوان) دو دوست صمیمی هستند که در دبیرستان اوضاع خوبی ندارند و با نزدیک شدن به فارغ‌التحصیلی در آستانه تابستانی کسالت‌بار باید تصمیمی جدی برای ادامه زندگی‌شان بگیرند.

هر دو می‌خواهند شغلی داشته باشند و با هم زندگی کنند. در همین مسیر با یک مجموعه‌دار چهل‌ و اندی ساله عجیب و غریب دوست می‌شوند. انید خیلی زود به او نزدیک می‌شود و دوستی‌اش با ربکا به همن خاطر در معرض خطر قرار می‌گیرد. اما در نهایت رابطه‌اش با مردی بزرگ‌تر از خودش به هر دو دوست کمک می‌کند تا با واقعیت‌های تلخ زندگی و آنچه قرار است در آینده باشند، مواجه شوند.

تضاد قدرتمندی بین شخصیت بدبین انید در مقایسه با دوست معمولی و عملگرای او ربکا وجود دارد. رابطه و دوستی کمیک آن‌ها منحصربه‌فرد است و نفرت مشترک آن‌ها از اینکه نمی‌توانند مثل همه باشند کمدی داستان را شکل می‌دهد. شوخی‌های بی‌نظیر آن‌ها با حال و هوای فیلم کاملاً مطابقت دارد و نماینده صادقانه افرادی است که تصمیم گرفتند خلاف هنجارهای اجتماعی عمل کنند. زوئیگاف در «دنیای روح» موفق می‌شود تلخی و شیرینی نوجوانی و همچنین سفر سخت بزرگ شدن، احساس متفاوت بودن و جست‌وجوی یک هدف را به تصویر بکشد. موسیقی‌ متن فیلم به آن عمق بیشتری داده است؛ به‌ویژه وقتی صحبت از شخصیت انید می‌شود، اول با موسیقی خاص دهه‌های هشتاد و نود میلادی شروع می‌شود و در پایان به سبک بلوز تغییر می‌کند و به نوعی می‌خواهد بلوغ این شخصیت را نشان دهد.

«دنیای روح» با بیشتر فیلم‌های دبیرستانی که بر دانش‌آموزان پرانرژی و پرطرفدار مهمانی‌برو تمرکز دارند، فرق دارد. ما اینجا با داستانی کاملاً متفاوت و منحصربه‌فرد طرفیم. این دو دختر دبیرستانی با هم‌سالان خود زمین تا آسمان فرق دارند. تنها چیزی که آن‌ها را راضی و خوشنود می‌کند، پذیرش یکدیگر است که باعث می‌شود این قصه به شکلی بسیار غیرمتعارف و خلاقانه پیش برود. «دنیای روح» یکی از کمدی‌ سیاه‌های قدرنادیده سینمای هالیوود است که طرفداران خاص خودش را دارد. این فیلم با تمرکز بر ترس‌های دوران نوجوانی به دلیل به تصویر کشیدن اضطراب نوجوانان و شخصیت‌های باورپذیرش مورد ستایش قرار گرفت. این فیلم حتی نامزد اسکار بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی هم شد.

۵. گریس (Grease)

    سال اکران: ۲۰۱۷
  • کارگردان: گرتا گرویگ
  • بازیگران: سرشه رونان، لاری میت کالف، تریسی لتس، لوکاس هجز، تیموتی شالامی، بنی فلدستاین، استیون مک‌کینلی هندرسون، لوئیس اسمیت
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۹ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: نوجوانی که اسم خودش را لیدی برد گذاشته است و با خانواده‌اش در شمال کالیفرنیا زندگی می‌کند، در سال آخر دبیرستان با مشکلات فردی و خانوادگی مواجه می‌شود.

آیا فیلمی هست که مثل «لیدی برد» این‌قدر درست و ظریف و شیرین رابطه میان یک نوجوان سال آخری و مادر و پدرش را نشان دهد؟ حقیقتاً نه. کریستین مک‌فرسون (سرشه رونان) دختری هفده ساله با استعدادهای هنری است که به خود لقب لیدی برد را داده و آرزو دارد از مدرسه کاتولیکی که در آن درس می‌خواند دور شود و به محیط‌های بافرهنگ‌تر و غنی‌تری قدم بگذارد. مادرش (لاری میت کالف) مشاور است و در تیمارستان کار می‌کند و پس از اخراج پدر (تریسی لتس)، حالا مجبور است شیفت‌های بیشتری بردارد تا بتواند خرج خانواده را بدهد. لیدی برد مثل تمام دختران نوجوان باهوش هم‌سن و سال خودش دائم با مادرش تقریباً درباره همه‌چیز در حال جرّ و بحث است. اما با پدرش رابطه بهتری دارد، چرا که او معتقد است نباید جلو بچه‌ای با چنین حس قوی‌ای نسبت به خودش و هدفش ایستاد.

به خاطر محیط خشک مدرسه و شهری که چیز زیادی برای ارائه به این دختر باهوش و بااستعداد ندارد، لیدی برد به جای آنکه اضطراب ورود به دنیای واقعی و بزرگسالان را داشته باشد، آن دانش‌آموز سال آخر دبیرستانی است که سال‌هاست به بلوغ رسیده و برای ترک خانه و شهرش لحظه‌شماری می‌کند. تماشای «لیدی برد» در حالی که باید مراحل ورود به دنیای بزرگسالی را یک به یک پشت سر بگذارد و فرایند جدایی را آغاز کند، با کمی شیطنت و رفتار خصمانه با خانواده به شکل دردناکی ملموس است. «لیدی برد» علاوه بر پرداختن به سختی‌های دوره نوجوانی، بر روابط پیچیده مادر و دختر تمرکز دارد. کریستین و مادرش با هم کنار نمی‌آیند اما علی‌رغم مشکلات، یکدیگر را بی‌نهایت دوست دارند و لیدی برد پس از رسیدن به رویاهایش، با اولین نفری که حرف می‌زند مادرش است.

«لیدی برد» به عنوان یک فیلم نوجوانانه تقریباً دامنه گسترده‌ای از مشکلات این رده سنی را پوشش می‌دهد؛ از دغدغه پذیرفته شدن در یک دانشگاه خوب‌ تا پیدا کردن دوستان مناسب و فکر کردن به آینده شغلی. فیلم‌های زیادی با همین مضمون ساخته شده‌اند، اما «لیدی برد» یکی دیگر از فیلم‌های خوب درباره نسل زی در سال‌های اخیر است که موفق شده با تصویر بی‌پرده و واقعی‌اش از بلوغ و خودشناسی هویت یک نسل را به خوبی توصیف کند. گرتا گرویگ در اولین تجربه کارگردانی‌اش موفق شد خوانش تازه‌ و درست دقیقی را از یک قصه دوران بلوغ و نگرانی‌های یک نوجوان، با شخصیت‌های ملموس، دیالوگ‌های خالصانه و صمیمی، واکاوی و نگاه واقعگرایانه‌اش به روابط خانوادگی ارائه کند. فیلم اگرچه بامزه از آب درآمده، تا حد زیادی واقعگرایانه است و توانسته پیچیدگی‌های گذر از دبیرستان، دوستی‌ها و جست‌وجوی هویت فردی را به زیبایی به نمایش بگذارد.

این فیلم با طنز، گرما و نمایش درونگرایی بازتابی حقیقی از چالش‌ها و پیروزی‌هایی را که نسل زی در مهم‌ترین دوره‌ زندگی‌شان با آنها مواجه خواهند شد، به تصویر می‌کشد. نگاه و واکاوی بی‌ریا و صمیمی موضوعاتی همچون بلندپروازی، روابط و جست‌وجوی احساس تعلق خاطر با نسلی که شاخصه‌اش پیگیری اهداف و ابراز خود است، ارتباط خوبی برقرار می‌کند. گرتا گرویگ در یکی از تحسین‌شده‌ترین فیلم‌اول‌های سینما تمام احساسات پیچیده‌ای را که می‌تواند مخاطب را درگیر خودش کند، به نمایش می‌گذارد. او به خوبی شرایط هیجانی و گاه دلخراش یک نوجوان را نشان می‌دهد و موفق می‌شود جایگاه خود را به عنوان یکی از معتبرترین کارگردانان جوان معاصر به دست آورد.

۷. زیبا در لباس صورتی (Pretty in Pink)

    سال اکران: ۲۰۰۷
  • کارگردان: گرگ موتلا
  • بازیگران: جونا هیل، مایکل سرا، کریستوفر مینتس پلس
  • امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
  • خلاصه داستان: سث و ایوان دو نوجوان خرخون در سال آخر دبیرستان باید برای یک مهمانی نوشیدنی تهیه کنند و این میان با این حقیقت تلخ مواجه شوند که شاید بعد از دبیرستان دیگر بهترین دوست هم نباشند.

دهه ۲۰۰۰ پر بود از کمدی‌های مردانه زوج‎‌محور مثل «خماری» (The Hangover) و «قدیمی» (Old School) و امثالهم. «خیلی بد» هم با همین برچسب تبلیغ شد، اما این بار شخصیت‌های اصلی به جای مردان باتجربه، سث و ایوان نوجوانان خرخوانی بودند که نقش‌شان را جونا هیل و مایکل سرا بازی کرده‌اند. زوج کمدین سث روگن و ایوان گلدبرگ فیلمنامه را بر اساس رابطه و تجربیات شخصی خودشان نوشته‌اند. «خیلی بد» فیلمی تلخ و شیرین درباره دوستی عمیق مردانه و دو دوست صمیمی است که در آخرین روزهای دبیرستان در تلاش‌اند تا برای یک مهمانی نوشیدنی الکلی تهیه کنند. ما در ظاهر قرار است به دردسرهای این دو در این مسیر بخندیم که می‌خندیم، اما فیلم چیزهای بیشتری برای گفتن دارد.

در بیشتر کمدی‌های نوجوانانه مردانه اغلب تمرکز روی زیبایی اندام، نگاه جنسی و شیرین‌کاری‌های مبتذل و فقدان هوش هیجانی است. در حالی که «خیلی بد» بیشتر می‌خواهد به رشد یک دوستی زیبا بین دو پسر نوجوان بپردازد. داستان فیلم در واقع درباره این است که آیا این دو دوست می‌توانند در نهایت بپذیرند چقدر برای یکدیگر مهم هستند و بعد از دوری چقدر دلتنگ همدیگر خواهند شد. آن‌ها در پایان مدرسه با این واقعیت مواجه می‌شوند که شاید بعد از رفتن به دانشگاه، دیگر بهترین دوستان هم نباشد. این یک حقیقت است که خیلی‌ها با آن روبه‌رو خواهند شد، اما فیلم سعی می‌کنند با طنز و شوخی‌های زیادش از تلخی آن بکاهد. «خیلی بد» از همان اولین باری که در سینماها اکران شد، به یک اثر کلاسیک بی‌نظیر تبدیل شد. فیلم کیفیتی فراتر از زمان و مکان داشت که یادآور کمدی‌های مهم تاریخ سینما بود. اما استون هم در این فیلم اولین تجربه حضور در یک فیلم سینمایی بلند را داشت.

منبع: خبرآنلاین

منبع: faradeed-194085

برچسب ها
نسخه اصل مطلب