طلاق به خاطر بیاحترامی به خانواده شوهر
سمیه و وحید 6 سال قبل با هم ازدواج کردند. آنها از شهرستان به تهران آمدند تا زندگی خوبی برای خودشان درست کنند؛ اما حالا به بن بست رسیدهاند. وحید از دلایل تصمیم به طلاق برای اعتمادآنلاین میگوید.
*چرا قصد داری از همسرت جدا شوی؟
ما 6 سال است با هم زندگی میکنیم و تمام مدت با دعوا و درگیری گذشته است.
*یعنی هیچ خاطره خوبی با هم ندارید؟
همین که یادم نمیآید با هم خاطره خوب داشته باشیم یعنی هیچ چیز این زندگی برای من آرامش نداشته است.
*چطور باهم آشنا شدید؟
در یک مجلس عروسی با سمیه آشنا شدم و از او خوشم آمد. او از اقوام دور ما است. مادرم به خواستگاری رفت و با هم ازدواج کردیم.
*چرا از همسرت دلخور هستی و میخواهی او را طلاق بدهی؟
سمیه به خانواده من بیاحترامی میکند و به راحتی به خانوادهام فحش میدهد. این موضوع من را ناراحت میکند. چندبار به او تذکر دادم؛ اما توجهی نکرد و حتی بدتر کرد. من هم دیگر نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم.
*رابطه تو با خانواده همسرت چطور است؟
من رابطهای با آنها ندارم.
*فکر نمیکنی شاید علت ناراحتی همسرت همین باشد؟
من عاشق سمیه شدم. بعد از ازدواج فهمیدم چیزهای مهمتری از عشق هم وجود دارد. چیزهایی که باعث میشود عشق از بین برود. همسرم به من احترام نمیگذارد. او فقط به فکر خودش و لذتهای خودش است. من از صبح تا شب کار میکنم اما او قدر زحمتهایم را نمیداند و من را اذیت میکند. او بدرفتاری میکند. من نمیتوانم این وضعیت را تحمل کنم.
*همسرت به طلاق راضی است؟
گفته اگر مهریه اش را بدهم راضی میشود من هم درخواست تقسیط مهریه کردهام.
*خانوادهات چطور؟
آنها آنقدر از سمیه بدشان میآید که حاضر نیستند هیچ حرفی درباره او بشنوند.
منبع: etemadonline-661664