(تصاویر) ۱۳ فیلم نوآر پرتنشی که بینقص هستند؛ از Blue Velvet تا Chinatown
ژانر فیلم نوآر (Noir) که در ساده ترین شکل به «فیلم سیاه» یا «فیلم تاریک» ترجمه شده است، از دوران صامت یکی از اصلیترین عناصر سینما بوده است. هر سینمادوستی میداند که این ژانر دارای عناصر زیادی است که اغلب در ترکیب با هم وجود دارند: جنبه های زیباییشناسی مانند سایه و اغراق، جنبه های اخلاقی مبهم و تاریک مانند ضدقهرمانها و روایتهای پیچیده (اغلب در یک قالب غیرخطی، و با روایت خشن و سرد یک راوی)- و البته زنان زیباروی مرگبار موسوم به فم فتال.
این فیلمها از هالیوود کلاسیک گرفته تا هالیوود جدید تا دوران مدرنتر، به طرفداران فیلم و حتی تازهکارهای سبک نوآر یادآور می شود که چرا این ژانر بهطور منحصربهفردی جذاب و مسحور کننده است.
۱۲- L.A. Confidential (1997)
داستان پلیسی بدن تاریخ مصرف کرتیس هنسون که به طور مختصر و در عین حال استادانه ای از رمان بزرگ جیمز الروی اقتباس شده است، داستان دو پلیس به ظاهر نامتجانس (راسل کرو و گای پیرس) را دنبال می کند که باید با هم متحد شوند تا شبکه ای از فساد را که تا بالای زنجیره قانونی و سیاسی لس آنجلس دهه ۱۹۵۰ پیش رفته، از بین ببرند. بسیاری از فیلمهای این فهرست در سایه زندگی میکنند، اما لس آنجلس محرمانه تا حد زیادی یک روایت روشن و آفتابی در سطح است.
این زرق و برق در تضاد با دنیایی از فساد نفرت انگیز، خودخواهانه و خشونت آمیز که درست در زیر شهر فرشتگان قرار دارد، بسیار مؤثر است، شهری از رویاها که رویاهای بسیاری در آن مرده اند. لس آنجلس محرمانه زمان و مکان خاص خود را خلث می کند و واکنش عاطفی عظیمی را نیز برمی انگیزد.
این فیلم علاوه بر اینکه یکی از بهترین و جذاب ترین داستان های جنایی را دارد که تا به حال روی پرده سینما تماشا کرده اید، یکی از بهترین فیلم ها در مورد دوستی بین مردان و همچنین یک داستان عاشقانه بی عیب و نقص نیز هست. کیم بسینگر در اینجا با شایستگی، برنده جایزه اسکار شد، جایی که شخصیتی معیوب اما به شدت قابل درک و قابل همزاد پنداری را بازی می کند که تصورات از پیش موجود در مورد زن های زیبا اما مرگبار (فم فتال) در ژانر نوآر را زیر و رو می کند.
۱۰- Drive (2011)
با وجود همه سروصداها و تبلیغاتی که باربی به دنبال داشت، حداقل برای سینمادوستان این احتمال وجود دارد که رانندگی به عنوان نمادینترین نقش رایان گاسلینگ شناخته شود. او در نقش راننده فیلم بسیار بی نقص است، شخصیتی که اغلب ساکت است، اما حضوری تاثیرگذار، تهدیدآمیز دارد، اغلب شخصیتی نسبتاً عاشقانه و رویایی دارد (همه اینها را می توان در مورد خود فیلم نیز گفت)، یک راننده (واقعاً) که با تبهکاران همراه می شود، در حالی که باید از بیوه ای (کری مولیگان) محافظت کند.
بسیار شبیه پالپ فیکشن ، رانندگی یک داستان جنایی نه چندان قابل توجه را روایت میکند، اما این روایت، صحنهپردازی داستان است که آن را به یک شاهکار تبدیل میکند. نیکلاس ویندینگ رفن با فیلم لینچ مآبانه و آشفته The Neon Demon و فیلم گیج کننده Only God Forgives به موفقیت زیادی دست نیافت،اما Drive یک شاهکار تا بی نهایت است. بدون شک انعکاس هایی از یک نوآر تحسین شده دیگر، راننده تاکسی ، در این فیلم وجود دارد اما حضور گاسلینگ و کشش متقابل رمانتیک موجود در داستان باعث می شود که در زیر این همه فضای خشن و کشتار، یک رابطه عاشقانه بسیار ملایم و خوشایند داشته باشیم.
۸- Laura (1944)
ژانر نوآر بهخاطر داستان های پیچیدهاش شناخته میشود (برای درک این موضوع کافی است شاهین مالت را تماشا کنید)، اما فیلم لورا ساخته اتو پرمینگر از این نظر متمایز است. این فیلم به همان اندازه که غلبه سبک بر جوهر است، پیروزی سبک بر منطق و سلامت عقل نیز هست. دانا اندروز در مقابل وینسنت پرایس و کلیفتون وب در نقش کارآگاهی بازی میکند که عاشق یک مدیر اجرایی مرده (جین تیرنی) میشود، کسی که در حال تحقیق درباره قتلش است.
لورا که در همان سال با عنوان فیلم نوآر مستقل Double Indemnity نیز منتشر شد، برای فیلمبرداری سیاه و سفیدش جایزه اسکار دریافت کرد. این یک داستان عاشقانه مطلق و مهم است، و یک داستان ارواح است، درست مانند شاهکار بدون تاریخ مصرف آلفرد هیچکاک، ربکا (Rebecca). این فیلم از سال ۱۹۹۹ در فهرست ملی فیلم آمریکا ثبت شده و شهرت آن در طول زمان بیشتر شده است. یک بازسازی تلویزیونی در سال ۱۹۶۸ با نویسندگی ترومن کاپوتی از این فیلم انجام شد که به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و این روزها حتی پیدا کردن آن نیز سخت است. پس به دنبال همان نسخه اورجینال سال ۱۹۴۴ باشید.
۶- Notorious (1946)
نمادین ترین نوآر آلفرد هیچکاک یک فیلم رنگی است و فیلمی است به نام سرگیجه (می دانید، فیلمی که در هر لیستی از بهترین فیلم های ساخته شده تاریخ سینما تاکنون قرار دارد، گاهی در صدر فهرست). به یاد داشتن این واقعیت مهم است که فیلم بدنام نیز به همان اندازه خوب است. راجر ایبرت آن را “زیباترین بیان سبک بصری این استاد” نامیده است. کری گرانت، اینگرید برگمن و کلود رینز در این داستان داستان جاسوسی تاریک، گاهی بدبینانه و در نهایت عمیقاً عاشقانه در مورد یک مثلث عشقی مرگبار در روزهای پس از جنگ جهانی دوم ایفای نقش می کنند.
بدنام فیلمی بدون تاریخ مصرف است، حتی کمی بهتر از این توصیف. این شاهکار هیچکاک فقط با گذشت زمان تازه تر و ضروری تر می شود. فیلمنامه بن هشت با صراحتی منحصربفرد به یک عشق مسموم و اعتیاد به الکل نگاه می کند که حداقل در دنیای سینما جلوتر از زمان خود بود. فیلمبرداری شده به سبکی ماهرانه و نورپردازی جذاب و البته استفاده استادانه از رنگ ها، بدنام فیلمی تکان دهنده اما انسانگرایانه است که با برخی از عاشقانهترین ژستها و دیالوگهایی که تا به حال در یک فیلم به کار گرفته شده اند، به اوج کیفیت یک فیلم نوآر میرسد.
۳- Vertigo (1958)
غیرممکن است که لیستی از نوآرهای بی نقص یا فیلم هایی بی نقص تهیه کرد، بدون اینکه در نهایت به سرگیجه برسید. این فیلم که در نظرسنجی سال ۲۰۱۲ سایت اند ساوند از منتقدان بینالمللی به عنوان بهترین فیلم تمام دوران انتخاب شد، داستان بدون تاریخ مصرف استاد تعلیق در مورد وسواس فکری است، با بازی جیمز “جیمی” استوارت، بازیگر و کهنه سرباز دوست داشتنی در نقش یک کارآگاه خصوصی به نام جان “اسکاتی” فرگوسن که شیفته یک زن بلوند پر زرق و برق (کیم نواک) می شود، همان زنی که مامور شده او را تعقیب کند.
سرگیجه یک نمونه عالی از هنر فیلمسازی است، فیلمی حقیقتاً بدون همتا. از استفاده عمدی از رنگآمیزی برای تقویت روایت در فیلمبرداری ملایم و رویایی – گرفته تا موسیقی پرهیجان و در عین حال رمانتیک برنارد هرمان، همه چیز در این فیلم در بهترین کیفیت و کلاس قرار دارد. تیتراژ آغازین انیمیشنی سائول باس گردابی دایرهای را به تصویر میکشد که البته از ترس اسکاتی از ارتفاع خبر می دهد، اما بیشتر از آن، چرخه اعتیادآور وسواس فکری او، چرخهای از مرگ را نشان میدهد.
۱- Double Indemnity (1944)
و اینجا پدربزرگ همه فیلم های ژانر نوآر و نئونوآر است. تریلر هیجانانگیز بیلی وایلدر در نهایت حد قابل تصور و امکانپذیر برای یک فیلم سینمایی، پرتعلیق است (هیچکاک در صحبتی معروف بعد از دیدن این فیلم گفت که مهمترین کلمات هالیوود «بیلی» و «وایلدر» هستند) و حرف آخر در ژانر فیلم نوآر باقی میماند. بر اساس رمان کوتاه اما تکان دهنده و کمتر دیده شده ای زا جیمز ام کین، این فیلم داستان یک فروشنده بیمه (فرد مک موری) است که توسط فیلیس دیتریشسون (باربارا استانویک) حیله گر وارد یک ماجرای قتل می شود، اولین فیلم هالیوودی که از منظر قاتلان روایت می شود. این فیلم بعد از ۸۰ سال هنوز هم قدرت تاثیرگذاری و لحن نیشدارش را حفظ کرده است.
مانند دیگر تریلر بی نقص تاریخ سینما، یعنی سکوت بره ها ، فیلم غرامت مضاعف ، همکاری استعدادهای برتر در پشت و جلوی دوربین است که بهترین کارهای دوران حرفه ای خود را انجام می دهند. استانویک، که بنا به گزارشها از ضریب هوشی یک نابغه برخوردار بود و در آن زمان پردرآمدترین زن آمریکا به شمار می رفت، شاید بزرگترین دارایی این فیلم برجسته باشد. فیلیس دیتریشسون مرگبارترین، ترسناک ترین و بی وجدان ترین زن زیبای مرگبار، بزرگترین کهن الگوی این پرسونا، در نهایت یک «فیلم تاریک» است.
منبع: روزیاتو
منبع: faradeed-190503