جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > از کاهنان معبد آمون تا فرعونِ یکتاپرست؛ مصریان باستان چه دینی داشتند؟

از کاهنان معبد آمون تا فرعونِ یکتاپرست؛ مصریان باستان چه دینی داشتند؟

شاید خیلی از ما تصور کنیم که مصریان باستان همواره دین یکسانی داشته‌اند؛ اما حقیقت این است که در طول پنج هزار سال تاریخ باستانی مصر، دین مردمان این سرزمین دائما در حال تغییر و تحول بوده است.

فرادید| بر اساس اسناد موجود، نام تقریبا دو هزار خدای مصری باستان شناخته شده است. تصور هم مشکل است که یک فرهنگ چگونه می‌تواند چنین تعداد زیادی خدا را پرستش کند. اما نکته این است که فرهنگ و دین مصر باستان به هیچ وجه یکدست نبوده است، چرا که هر جامعه محلی خدایان و باورهای خاص خود را داشته است.

به گزارش فرادید؛ پس از متحد شدن مصر به یک پادشاهی واحد، فرعون‌ها تلاش کردند تا خدایان کشور را به نوعی همسو کنند. این بدان معنا بود که تصمیمات مذهبی اغلب جنبه سیاسی داشتند تا جنبه مذهبی. اینکه کدام خدایان برتر بودند، به این موضوع بستگی داشت که کدام شهر در آن زمان از لحاظ سیاسی غالب بود. بیایید کمی بیشتر در مورد تحول دین مصر باستان، از دوران پیش از تاریخ تا دوران مسیحیت یاد بگیریم.

دین مصری پیش از سلسلۀ فراعنه

برخی از محققان بر این باور هستند که دین در مصر پیش از سلسله‌های فراعنه، دینی جاندارانگارانه بوده است یعنی پدیده‌های طبیعی مهمی که بر زندگی مصریان تأثیر می‌گذاشتند (مانند نیل) به صورت خدایان جاندار درآمده و با توتم‌ها (اشیاء مقدس) نمایش داده می‌شدند. برای اینکه نظر لطف این خدایان را برای رفاه و یا حمایت جلب کنند، معابد در مناطق محلی ساخته می‌شدند. کاهنان مسئول رسیدگی به نیازهای خدایان بودند. صدها خدا در سراسر مصر طی این دوره ظهور کردند.

خدای سوبک با سر تمساح

در حدود ۳۱۵۰ پیش از میلاد، مصر علیا و سفلی تحت فرمانروایان جدیدی به نام فرعون‌ها متحد شدند. این رویداد، دین را تغییر داد. قدرت فرعون با معرفی او به عنوان واسطه‌ای مهم بین دنیای فانی و دنیای الهی افزایش یافت. این امر به فرعون، از طریق ارتباط ویژه او با خدایان، جایگاهی نیمه خدایی اعطا کرد.

پرستش نیاکان و آیین مردگان نیز اهمیت بیشتری پیدا کرد، چرا که فرعون‌ها جایگاه خود را از طریق نسبشان توجیه می‌کردند.

مصر در دوران پادشاهی کهن: رع و اهرام

دوره پادشاهی کهن (۲۶۸۶-۲۱۸۱ پیش از میلاد) دوره‌ای است که اهرام در آن ساخته شده‌اند. این امر نشان‌دهنده تمرکز بیشتر بر فرعون و آیین مردگان در دین مصر باستان است. اهرام بناهای یادبود و معابد تدفینی بودند که گذر فرعون به دنیای پس از مرگ را تضمین می‌کردند.

خدای ازیریس با بدن سبزرنگ نشان داده می‌شد زیرا به دنیای مردگان حکمرانی می‌کرد

گب و نوت چهار فرزند داشتند: «اُزیریس»، «ایسیس»، «ست» و «نفتیس». ازیریس و ایسیس نماد باروری و نظم بودند و بر جهان تسلط داشتند. ست و نفتیس نماد هرج و مرج بودند که برای تعادل لازم بودند.

یک افسانه معروف مصری می‌گوید که ست به برادرش ازیریس حسادت کرد و او را کشت. او بدن او را تکه‌تکه کرد و تکه‌های آن را در سراسر مصر پخش کرد. سپس ست تخت سلطنت برادرش را تصاحب کرد. اما ایسیس با کمک خواهرش نفتیس، توانست تکه‌های بدن را جمع کند و ازیریس را دوباره زنده کند.

اما ازیریس به طور کامل زنده نشد. او بیشتر به زندگی پس از مرگ شباهت داشت. به همین دلیل او را با پوست سبز به تصویر می‌کشیدند. بنابراین، ایسیس و نفتیس از قدرت جادویی خود برای ایجاد دنیای زیرزمینی به نام دوعات برای ازیریس استفاده کردند تا او بر آن حکومت کند. این امر منشأ اسطوره دنیای زیرزمینی شد و دیدگاه‌ها را در مورد زندگی پس از مرگ تغییر داد.

در متون اهرام، فقط فرعون می‌توانست از زندگی ابدی لذت ببرد. از دوره پادشاهی میانه به بعد، دسترسی به دنیای پس از مرگ حالتی عمومی پیدا کرد. اسطوره سنجش قلب یک فرد در برابر یک «پر» از حقیقت (مات) در همین دوره پدید آمد.

طبق اسطوره، ایسیس خدای شاهین‌سر «هوروس» را به دنیا آورد. او تخت سلطنت پدرش را از ست پس گرفت و نظم طبیعی را بازیابی کرد.

این نه‌گانۀ خدایان از نظر سیاسی نیز اهمیت یافتند. فرعون در طول زندگی خود با هوروس و پس از مرگ با ازیریس همسان شد. همسر و مادر فرعون نیز به طور نزدیک با ایسیس مرتبط شدند.

مراکز پرستش رقیب:

ممفیس

در حالی که اهمیت نه‌گانۀ هلیوپولیس از متون و نگارگری‌های باقی‌مانده از دوره پادشاهی میانه به بعد مشهود است، آنها به طور فراگیر به عنوان خدایان برتر پذیرفته نشدند.

ممفیس نیز در طول تاریخ مصر مرکز مهم مذهبی و سیاسی بود و خدایان آن اغلب به شهرت می‌رسیدند.

تندیس آمون‌رع

تب، که در نزدیکی الاقصر امروزی قرار دارد، شهر دیگری است که اغلب از نظر سیاسی به اهمیت می‌رسید. «آمون» به عنوان خدای اصلی آن شهر شناخته می‌شد. او خدای خورشید بود که آمون-رع نیز نامیده می‌شد و بخشی از سه‌گانه تب به همراه همسرش «موت»، الهه مادر، و پسرشان «خنسو»، خدای ماه که پدرش را به عنوان خدای خورشید متعادل می‌کرد، بود.

آمون قدرتمندترین خدای مصر باستان در طول دوره پادشاهی جدید (1550-1070 پیش از میلاد) بود و کاهنان آمون یکی از ثروتمندترین و با نفوذترین نهادهای مصر باستان بودند. معبد معروف کارناک که توسط فرعون‌های ملقب به «رامسس» (1292-1077 پیش از میلاد) ساخته شد، به آمون، موت و خنسو اختصاص داشت. دره پادشاهان نیز قبرستان شهر تب است و بسیاری از مقبره‌های آن تحت تأثیر شدید دین تب بوده‌اند.

عمارنه؛ دورۀ یکتاپرستی

دوره عمارنه (1353-1336 پیش از میلاد) در دوره پادشاهی جدید (1550-1070 پیش از میلاد) رخ داد و به عنوان تجربه‌ای کوتاه‌مدت در یکتاپرستی تلقی می‌شود.

فرعون «آخناتون» چهارم تصمیم گرفت از فرقه‌های اصلی و کاهنان برجسته آن زمان که عمدتا کاهنان آمون بودند دوری کند و تمرکز مذهبی خود را بر آتون معطوف کند. آتون خورشید الهی بود و در حالی که قبلاً نیز پرستش می‌شد اما عمدتاً به عنوان جنبه‌ای از رع در نظر گرفته می‌شد.

سر خدای سراپیس

بطلمیوس دینی ترکیبی جدید ایجاد کرد که به طور فعال قصد داشت هم از پیروان مقدونی خود و هم از مردم مصر حمایت کند. او تمرکز دین جدید خود را بر خدای «سراپیس» قرار داد که اسطوره‌شناسی او ترکیبی از عناصر پتاح و ازیریس و عناصر خدایان یونانی زئوس، هادس، آسکلپیوس، دیونیسوس و هلیوس بود. او با باروری، خورشید، آداب و رسوم تدفین و پزشکی مرتبط بود.

تمرکز بر این خدای جدید برای انتقال قدرت مهم بود. این امر تمرکز را از ممفیس به پایتخت جدید بطلمیوس یعنی اسکندریه، منتقل کرد. با این حال، بطلمیوس مراقب بود که به کاهنان قدرتمند احترام بگذارد و نخبگان مصری را از خود دور نکند.

جالب است که بسیاری از زنان سلسله بطلمیوسی خود را به سبک آفرودیت (الهۀ یونانی) اما با لباس مصری می‌آراستند. کلئوپاترای چهارم از این جهت برجسته بود زیرا او خود را به سبک ایسیس آراست. این احتمالاً به این دلیل بود که خود را از خواهر رقیب سیاسی خود آرسینوئه متمایز کند و به نخبگان محلی نزدی شود.

عصر روم: ظهور مسیحیت

زمانی که مصر در سال 31 پیش از میلاد تحت کنترل روم قرار گرفت، اسکندریه همچنان مرکز سیاسی اصلی کشور بود و نمایندگان امپراتوری روم از آنجا حکومت می‌کردند.

دین محلی تا حد زیادی می‌توانست به روال عادی خود ادامه دهد و فرقه‌های سرامپیس و ایسیس در سراسر جهان روم نیز محبوب شدند. شواهدی از معابد ایسیس تا بریتانیای دور نیز وجود دارد.

مصریان عادت داشتند فرعون‌های خود را با خدایان مرتبط بدانند و آنها را به عنوان شخصیت‌های نیمه الهی پرستش کنند. امپراتور روم اکنون در این موقعیت قرار گرفته بود و این امر سیاستمداران رومی را راضی می‌کرد.

مسیحیت در حالی که هنوز در جهان روم به عنوان دینی سرکش تلقی می‌شد، در اسکندریه ریشه دواند. جامعۀ مسیحیان اسکندریه توسط مرقس حواری در سال 33 میلادی تأسیس شد و علیرغم آزار و اذیت مسیحیان در سراسر امپراتوری روم، در قرون متمادی به فعالیت خود ادامه داد.

در واقع، دین روم بسیار باز و پذیرا بود و اغلب خدایان محلی را از مناطقی که فتح می‌کردند به دین خود جذب می‌کرد تا انطباق را آسان‌تر کند. اما مسیحیت در قرون اول و دوم میلادی در جهان روم غیرقانونی بود زیرا وجود خدایان دیگری غیر از خدای مسیحی را انکار می‌کرد و پرستش خدایان دروغین مانند ژوپیتر را ممنوع می‌کرد.

انجام قربانی برای ژوپیتر اپتیموس ماکسیموس، خدای اصلی دولت روم، و برای امپراتوران رومی که به مقام خدایی رسیده بودند، برای حفظ لطف خدایان و نشان دادن وفاداری به نظم رومی ضروری تلقی می‌شد. بنابراین مسیحیان به دلیل امتناع از مشارکت در پرستش خدایان رومی مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند.

اما زمانی که مسیحیت در جهان روم در سال 313 میلادی به طور رسمی به دین رسمی تبدیل شد، اسکندریه یکی از مراکز اصلی این دین جدید بود.

منبع: faradeed-190165

برچسب ها
نسخه اصل مطلب