ماجرای ناتمام داستان جنگ
جنگ آغاز میشود. جنگ پیش میرود. خانهها را خراب میکند و زندگیهای بسیاری را به مرگ بدل میکند. اما بالاخره تمام میشود؛ برای هر دو طرف، برنده و بازنده و هم برای جنگافروز و هم برای او که مورد تعدی قرار گرفته است. هر چند جنگهای آدمیزاد هرگز تمام نمیشود، اما هر جنگی که میان انسانها در مرزهای جغرافیایی رخ میدهد، در تاریخ نقطه آغاز و پایانی دارد. آغازی که البته فقط در تقویم پایان دارد، وگرنه هر فاجعه و ظلمی که از تبعات جنگ است، هرگز فراموش نمیشود.
جنگ تحمیلی هشتساله عراق علیه کشورمان ایران که توسط صدام حسین رقم خورد، یکی از همین جنگهاست. جنگی که نام خیابانها و کوچههایمان را عوض کرد، چهره بخشهایی از کشورمان را عوض کرد و برای همیشه نامردمیهایی را که در حق ایران و مردمانش شد؛ در تاریخ ثبت کرد. نامردمیهایی که بارها دربارهشان گفتهاند و شنیدهایم. آزادگان، جانبازان و خانوادههای شهدا، اصلاً همین مردم عادی، آنقدر از تلخیهای آن روزگار به یاد دارند که حد ندارد.
پایان جنگ، آغاز خاطره ها
جنگ تمام شده و تا زمانی نسلی که جنگ را تجربه کرده زنده است، بیان خاطراتش ادامه خواهد یافت و تبدیل به اسنادی خواهد شد که نسلهای بعد را در جریان ماوقع قرار میدهد. در واقع ادبیات شورانگیز دوره جنگ که مردم را ترغیب به مقاومت میکند، در ادامه مسیر و با پایان جنگ، مبدل به ادبیاتی تعقلی میشود؛ ادبیاتی که به گفته مرتضی سرهنگی بخش مهم آن به جمعآوری خاطرات رزمندگان میپردازد و قیمت تمامشده یک جنگ را نشان میدهد.
شاید بتوان گفت انتشار مجموعه خاطراتی چون «همپای صاعقه» از گلعلی بابایی، موجبات نفوذ کتابهای خاطره میان مردم را فراهم آورد. این کتابها به آسانی در جامعه نفوذ پیدا کردند و همچنان که میبینیم مدتهاست شاهد رشد چشمگیر خاطرهنگاری و انتشار خاطرات مربوط به دوران جنگتحمیلی از سوی رزمندگان، جانبازان و شاهدان عینی این واقعه هستیم. جریانی که البته این روزها به گرمی چند سال گذشته نیست، اما هنوز هم ادامه دارد. این جریان تا جایی ادامه پیدا کرد که تا مدتها، دیگر کتابهای عرصه دفاع مقدس از جمله داستانها و رمانها را تحتالشعاع خود قرار داد. تا جایی که برخی حتی تصور کردند کتابهای داستانی چندان خوبی در این عرصه منتشر نمیشود و تنها گزینه برای مطالعه، همین کتابهای خاطره هستند. در منابع مکتوب، خاطره، پیش از اینکه ارزش ادبی داشته باشد، ارزش سندی دارد، بنابراین وقتی ماجرایی از درون جنگ تحمیلی بیان میشود، پیش از آنکه ارزش ادبی داشته باشد، سندیتش به آن اعتبار میبخشد. از این رو خاطره سند دست اول و پلکان است؛ پلکانی که میتواند ماده خام خلق باشد، اما به هیچوجه نمیتواند جای داستان را بگیرد.
البته این هرگز بدان معنا نیست که خاطرهنویسی امر مهمی محسوب نمیشود. چرا که خاطرهنویسی عرصه دفاع مقدس، حرکتی بسیار شایسته بوده و بهنوعی تصویرکردن و یقیندادن به چیزهایی است که در جنگ تحمیلی رخ داده و نیاز به حفظ آنها در جامعه احساس میشود. بیان تلخیها و سختیها، و در کنار آن رشادت و از خودگذشتگی مردان رزمنده، همان روحیهای است که همواره هر جامعهای به ترویج آن نیاز دارد تا در برابر سختیها خود را نبازد و محکم بایستد.
از این رو حفظ خاطرهها به عنوان بخش مهمی از تاریخ شفاهی و همچنین تأثیرگذار بر جامعه، اتفاق مهمی است. اما این اتفاق مهم هرگز نباید توجه جامعه را از پرداختن به داستانهای دفاع مقدس منحرف کرده یا موضوع خاطره را در مقابل نویسندگان، مهمتر از داستانها جلوه دهد.
فرصت محدود ثبت خاطرات
طبیعی است تا زمانی که رزمندهای از نسل آن جنگجویان بزرگ باقی مانده، فرصت ثبت خاطرات وجود دارد و با پایان این نسل، خاطرات هم از بین خواهند رفت. هر چند فرصت زیادی برای حفظ خاطرات وجود ندارد، اما اگر ادبیات داستانی دفاع مقدس هم بنا به هر مشکلی از مردم فاصله بگیرد یا بخوبی به جامعه معرفی نشود، شاهد آسیب دیگری خواهیم بود.
از اینرو باید رابطه میان خاطرهها و داستانها روزبهروز محکمتر شوند؛ رابطهای که فینفسه در بطن آنها وجود دارد. خاطره میتواند به داستان سوژههای ناب بدهد، واقعیات را در اختیار نویسنده گذاشته و به او فرصت خلق بدهد. اگر بخواهیم مقایسهای میان ادبیات مخیل داستانی و خاطرهنگاری داشته باشیم، باید گفت ادبیات، تخیل ما را بارور میکند، اما در خاطرهها این اتفاق نمیافتد. هر اتفاقی خواه در خاطرات بیان شده باشد، خواه در هر جای دیگر، میتواند جرقهای باشد برای الهامگرفتن و نگارش داستان.
شکاکیت و خلاقیت
مجید قیصری، یکی از نویسندگان موفق ادبیات دفاع مقدس، تعریف جالبی از ادبیات دارد. او میگوید ادبیات یعنی «شکاکیت و خلاقیت». در خاطرات همیشه جای این دو خالی است و در طیفی کاملاً جدای از داستان به سر میبرد. در واقع خاطرات ماده خام هستند که نویسنده را به نوشتن داستانهای خوب هدایت میکنند و کمکی میشوند برای الهامات و درک بهتر، اما نمیتوانند جای داستان را بگیرند. داستان از نظر ارزش ادبی مرحلهای پس از خاطره است؛ مرحلهای بالاتر. از این رو خاطرهها تمام میشود و داستان هرگز پایان نمییابد.همیشه جایی برای آغاز داستان هست و خواهد بود. جایی که باید از همین حالا آن را جدیتر بگیریم و دربارهاش عمیقتر و دقیقتر رفتار کنیم. کاری که دیگر کشورها در انجام آن به مراتب از ما موفقتر بودهاند و از جنگهایشان، از جمله جنگهای جهانی که رخ داده، رمان، داستانها و فیلمهای متعددی منتشر کردهاند که در سطح جهانی تأثیرگذار بوده است. ما هر چند جنگی در ابعاد بسیار هولناک و دشوار را پشتسر گذاشتهایم، اما هنوز نتوانستهایم چهره واقعی این جنگ را به دنیا نشان دهیم. این سالها که کتابهای خاطره در جامعه غلبه کردهاند و دوران طلایی خاطرهنگاریهای جنگ در حال سپری شدن است، باید مسئولان، نویسندگان و مردم به خودشان یادآوری کنند که ما با زبان و بیان داستان، بهتر از هر چیزی میتوانیم پیام خود را به دنیا برسانیم و در جامعهمان هم آن را حفظ کنیم. زمان آن رسیده که از دل عصر طلایی خاطرهنگاریها، عصر طلایی داستان را بیرون بکشیم. همهگیر شدن خاطرهها در غیاب کتابهای داستانی عمیق، در جامعه میتواند مخاطب را سطحی و ما را از پیامهای اصلیمان دور کند.
ارتباط داستان با همه هنرها
زبان داستان خواهناخواه با همه هنرها ارتباط پیدا میکند، هر جا داستان قوی و خوبی نوشته شده این امکان را فراهم کرده تا نمایشنامهنویسان و فیلمنامهنویسان بتوانند با نگاهی به آن فیلمنامه و نمایشنامههای خوبی را خلق کرده و آثار خوبی را ارائه کنند.داستان در این روند اساسیترین و مهمترین چیزی است که به آن نیاز داریم و همه کارشناسان و اهالی فن هم بیشک درباره این موضوع اتفاق نظر خواهند داشت که داستان خوب میتواند راه ما را برای داشتن آثار درخشان در دیگر گونههای هنری فراهم کند. چرا که هر هنرمندی ابتدا فکر میکند و بعد دست به خلق اثر میزند، اثرات شگرف داستان هم از دیرباز بر انسان ثابت شده است.همانطور که میدانیم تأثیر داستان بر انسان تا حدی است که خداوند هم در قرآن روایت داستانها را برای آگاهی دادن به انسان انتخاب و از این طریق برخی پیامهای مهم را به ما منتقل میکند. خلاصه آنکه داستان را جدی بگیریم، داستان میتواند خیلی از حرفها و موضوعات مهمی را که متولیان فرهنگی سعی در نهادینه کردن آنها در جامعه دارند با روشی بسیار عمیق و جدی بیان کرده و همچنین چهره واقعی تهاجم عراق به ایران را در جهان معرفی کند. خاطره بشود ماده خام و ارزشمند و داستان بشود اصل مهمی که هرگز دچار کماهمیتی نخواهد شد.
بغداد، میزبان هنر جانبازان ایرانی
عراقیها میخواهند دوره دیکتاتوری صدام را فراموش کنند و از جمهوری اسلامی و هنرمندان ایرانی خواستهاند در این زمینه کمکشان کنند. این نکته را شفیق المهدی، مدیرکل هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ عراق در نمایشگاهی که هنرمندان جانباز ایرانی در بغداد برگزار کردهاند، متذکر شده است. نمایشگاه آثار هنری جانبازان ایرانی با حضور وزیر فرهنگ و گردشگری عراق و چند مسئول دیگر در بغداد افتتاح شده است.
فریاد راوندوزی، وزیر فرهنگ و گردشگری عراق بعد از آنکه این نمایشگاه را افتتاح و آثار جانبازان ایرانی را تماشا کرد، برپایی نمایشگاههای ایرانی را گامی درست برای گسترش و تعمیق روابط فرهنگی و هنری بین دو کشور برشمرد. سیدموسی علیزادهطباطبایی، معاون سفیر ایران در بغداد هم علاوه بر تمجید از توسعه همکاریهای فرهنگی و هنری میان دو کشور دوست و همسایه، هدف از برگزاری این نمایشگاه که با همکاری رایزنی فرهنگی کشورمان برپا شده است را آشنایی هر چه بهتر مسئولان، هنرمندان و مردم عراق با تمدن و فرهنگ غنی ایران برشمرد. این نمایشگاه گروهی با حضور ایرج هاشمی مدیر تشکلهای هنری شاهد و ایثارگران، مجید آریایینژاد استاد طراح، نقاش سفال و سرامیک و شیشه و گلدان و آبگینه، شکرا... برومند استاد خوشنویس خط نستعلیق و شکسته و نقاشیخط، رضا محمدپور خوشنویس و مریم آموزی، استاد تذهیب و نگارگری برپا شده است.
پایان جنگ، آغاز خاطره ها
جنگ تمام شده و تا زمانی نسلی که جنگ را تجربه کرده زنده است، بیان خاطراتش ادامه خواهد یافت و تبدیل به اسنادی خواهد شد که نسلهای بعد را در جریان ماوقع قرار میدهد. در واقع ادبیات شورانگیز دوره جنگ که مردم را ترغیب به مقاومت میکند، در ادامه مسیر و با پایان جنگ، مبدل به ادبیاتی تعقلی میشود؛ ادبیاتی که به گفته مرتضی سرهنگی بخش مهم آن به جمعآوری خاطرات رزمندگان میپردازد و قیمت تمامشده یک جنگ را نشان میدهد.
شاید بتوان گفت انتشار مجموعه خاطراتی چون «همپای صاعقه» از گلعلی بابایی، موجبات نفوذ کتابهای خاطره میان مردم را فراهم آورد. این کتابها به آسانی در جامعه نفوذ پیدا کردند و همچنان که میبینیم مدتهاست شاهد رشد چشمگیر خاطرهنگاری و انتشار خاطرات مربوط به دوران جنگتحمیلی از سوی رزمندگان، جانبازان و شاهدان عینی این واقعه هستیم. جریانی که البته این روزها به گرمی چند سال گذشته نیست، اما هنوز هم ادامه دارد. این جریان تا جایی ادامه پیدا کرد که تا مدتها، دیگر کتابهای عرصه دفاع مقدس از جمله داستانها و رمانها را تحتالشعاع خود قرار داد. تا جایی که برخی حتی تصور کردند کتابهای داستانی چندان خوبی در این عرصه منتشر نمیشود و تنها گزینه برای مطالعه، همین کتابهای خاطره هستند. در منابع مکتوب، خاطره، پیش از اینکه ارزش ادبی داشته باشد، ارزش سندی دارد، بنابراین وقتی ماجرایی از درون جنگ تحمیلی بیان میشود، پیش از آنکه ارزش ادبی داشته باشد، سندیتش به آن اعتبار میبخشد. از این رو خاطره سند دست اول و پلکان است؛ پلکانی که میتواند ماده خام خلق باشد، اما به هیچوجه نمیتواند جای داستان را بگیرد.
البته این هرگز بدان معنا نیست که خاطرهنویسی امر مهمی محسوب نمیشود. چرا که خاطرهنویسی عرصه دفاع مقدس، حرکتی بسیار شایسته بوده و بهنوعی تصویرکردن و یقیندادن به چیزهایی است که در جنگ تحمیلی رخ داده و نیاز به حفظ آنها در جامعه احساس میشود. بیان تلخیها و سختیها، و در کنار آن رشادت و از خودگذشتگی مردان رزمنده، همان روحیهای است که همواره هر جامعهای به ترویج آن نیاز دارد تا در برابر سختیها خود را نبازد و محکم بایستد.
از این رو حفظ خاطرهها به عنوان بخش مهمی از تاریخ شفاهی و همچنین تأثیرگذار بر جامعه، اتفاق مهمی است. اما این اتفاق مهم هرگز نباید توجه جامعه را از پرداختن به داستانهای دفاع مقدس منحرف کرده یا موضوع خاطره را در مقابل نویسندگان، مهمتر از داستانها جلوه دهد.
فرصت محدود ثبت خاطرات
طبیعی است تا زمانی که رزمندهای از نسل آن جنگجویان بزرگ باقی مانده، فرصت ثبت خاطرات وجود دارد و با پایان این نسل، خاطرات هم از بین خواهند رفت. هر چند فرصت زیادی برای حفظ خاطرات وجود ندارد، اما اگر ادبیات داستانی دفاع مقدس هم بنا به هر مشکلی از مردم فاصله بگیرد یا بخوبی به جامعه معرفی نشود، شاهد آسیب دیگری خواهیم بود.
عطف انتشار مجموعه خاطراتی چون «همپای صاعقه» از گلعلی بابایی، موجبات نفوذ کتابهای خاطره میان مردم را فراهم آورد. این کتابها به آسانی در جامعه نفوذ پیدا کردند و همچنان که میبینیم مدتهاست شاهد رشد چشمگیر خاطرهنگاری و انتشار خاطرات مربوط به دوران جنگ تحمیلی از سوی رزمندگان، جانبازان و شاهدان عینی این واقعه هستیم. |
شکاکیت و خلاقیت
مجید قیصری، یکی از نویسندگان موفق ادبیات دفاع مقدس، تعریف جالبی از ادبیات دارد. او میگوید ادبیات یعنی «شکاکیت و خلاقیت». در خاطرات همیشه جای این دو خالی است و در طیفی کاملاً جدای از داستان به سر میبرد. در واقع خاطرات ماده خام هستند که نویسنده را به نوشتن داستانهای خوب هدایت میکنند و کمکی میشوند برای الهامات و درک بهتر، اما نمیتوانند جای داستان را بگیرند. داستان از نظر ارزش ادبی مرحلهای پس از خاطره است؛ مرحلهای بالاتر. از این رو خاطرهها تمام میشود و داستان هرگز پایان نمییابد.همیشه جایی برای آغاز داستان هست و خواهد بود. جایی که باید از همین حالا آن را جدیتر بگیریم و دربارهاش عمیقتر و دقیقتر رفتار کنیم. کاری که دیگر کشورها در انجام آن به مراتب از ما موفقتر بودهاند و از جنگهایشان، از جمله جنگهای جهانی که رخ داده، رمان، داستانها و فیلمهای متعددی منتشر کردهاند که در سطح جهانی تأثیرگذار بوده است. ما هر چند جنگی در ابعاد بسیار هولناک و دشوار را پشتسر گذاشتهایم، اما هنوز نتوانستهایم چهره واقعی این جنگ را به دنیا نشان دهیم. این سالها که کتابهای خاطره در جامعه غلبه کردهاند و دوران طلایی خاطرهنگاریهای جنگ در حال سپری شدن است، باید مسئولان، نویسندگان و مردم به خودشان یادآوری کنند که ما با زبان و بیان داستان، بهتر از هر چیزی میتوانیم پیام خود را به دنیا برسانیم و در جامعهمان هم آن را حفظ کنیم. زمان آن رسیده که از دل عصر طلایی خاطرهنگاریها، عصر طلایی داستان را بیرون بکشیم. همهگیر شدن خاطرهها در غیاب کتابهای داستانی عمیق، در جامعه میتواند مخاطب را سطحی و ما را از پیامهای اصلیمان دور کند.
ارتباط داستان با همه هنرها
زبان داستان خواهناخواه با همه هنرها ارتباط پیدا میکند، هر جا داستان قوی و خوبی نوشته شده این امکان را فراهم کرده تا نمایشنامهنویسان و فیلمنامهنویسان بتوانند با نگاهی به آن فیلمنامه و نمایشنامههای خوبی را خلق کرده و آثار خوبی را ارائه کنند.داستان در این روند اساسیترین و مهمترین چیزی است که به آن نیاز داریم و همه کارشناسان و اهالی فن هم بیشک درباره این موضوع اتفاق نظر خواهند داشت که داستان خوب میتواند راه ما را برای داشتن آثار درخشان در دیگر گونههای هنری فراهم کند. چرا که هر هنرمندی ابتدا فکر میکند و بعد دست به خلق اثر میزند، اثرات شگرف داستان هم از دیرباز بر انسان ثابت شده است.همانطور که میدانیم تأثیر داستان بر انسان تا حدی است که خداوند هم در قرآن روایت داستانها را برای آگاهی دادن به انسان انتخاب و از این طریق برخی پیامهای مهم را به ما منتقل میکند. خلاصه آنکه داستان را جدی بگیریم، داستان میتواند خیلی از حرفها و موضوعات مهمی را که متولیان فرهنگی سعی در نهادینه کردن آنها در جامعه دارند با روشی بسیار عمیق و جدی بیان کرده و همچنین چهره واقعی تهاجم عراق به ایران را در جهان معرفی کند. خاطره بشود ماده خام و ارزشمند و داستان بشود اصل مهمی که هرگز دچار کماهمیتی نخواهد شد.
بغداد، میزبان هنر جانبازان ایرانی
عراقیها میخواهند دوره دیکتاتوری صدام را فراموش کنند و از جمهوری اسلامی و هنرمندان ایرانی خواستهاند در این زمینه کمکشان کنند. این نکته را شفیق المهدی، مدیرکل هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ عراق در نمایشگاهی که هنرمندان جانباز ایرانی در بغداد برگزار کردهاند، متذکر شده است. نمایشگاه آثار هنری جانبازان ایرانی با حضور وزیر فرهنگ و گردشگری عراق و چند مسئول دیگر در بغداد افتتاح شده است.
فریاد راوندوزی، وزیر فرهنگ و گردشگری عراق بعد از آنکه این نمایشگاه را افتتاح و آثار جانبازان ایرانی را تماشا کرد، برپایی نمایشگاههای ایرانی را گامی درست برای گسترش و تعمیق روابط فرهنگی و هنری بین دو کشور برشمرد. سیدموسی علیزادهطباطبایی، معاون سفیر ایران در بغداد هم علاوه بر تمجید از توسعه همکاریهای فرهنگی و هنری میان دو کشور دوست و همسایه، هدف از برگزاری این نمایشگاه که با همکاری رایزنی فرهنگی کشورمان برپا شده است را آشنایی هر چه بهتر مسئولان، هنرمندان و مردم عراق با تمدن و فرهنگ غنی ایران برشمرد. این نمایشگاه گروهی با حضور ایرج هاشمی مدیر تشکلهای هنری شاهد و ایثارگران، مجید آریایینژاد استاد طراح، نقاش سفال و سرامیک و شیشه و گلدان و آبگینه، شکرا... برومند استاد خوشنویس خط نستعلیق و شکسته و نقاشیخط، رضا محمدپور خوشنویس و مریم آموزی، استاد تذهیب و نگارگری برپا شده است.