پاپ و موسولینی: اتحاد نامقدس مخفی؛ چگونه کلیسای کاتولیک با موسولینی همبستر شد؟
اگرچه نمیتوان موسولینی را فردی با ایمان نامید، اما او از بازگشت به ارزشهای سنتی حمایت میکرد. مهمتر از همه آن که موسولینی تاثیرپذیر از آموزههای ماکیاولی بود. او به این توصیه نظریه پرداز فلسفه سیاسی فلورانسی عمل کرد: "هیچ چیز به اندازه تظاهر به دین داری اهمیت ندارد، زیرا عقل مردم به چشم شان است و بیشتر در مقامی هستند که از راه شنیدههای شان داوری میکنند و کمتر کسانی میتوانند از نزدیک شاهد افعال شهریار باشند. همه مردم گمان میکنند شما همان گونه هستید که به نظر میآیید و کمتر کسی میداند که شما به راستی چگونه آدمی هستید و این گروه اندک را نیز شهامت مقابله با عقیده اکثریتی نخواهد بود که حامی قدرت حاکم و مورد حمایت آن هستند".
بنابراین، موسولینی در ملاء عام کلیسای کاتولیک را پذیرفت. او باز هم توصیه ماکیاولی به "شهریار" را مدنظر قرار داده بود که "نیازی نیست همگان را به ضدیت با دین وادار سازیم و کاتولیکها را ناراحت کنیم. در دعوای بین کلیسا و دولت این دولت است که متحمل شکست خواهد شد".
چگونه موسولینی غیر دیندار با پاپ دست دوستی داد؟
موسولینی نیز مانند ناپلئون یک دیندار کاتولیک نبود. اگرچه مادرش یک کاتولیک متعصب بود پدرش یک انقلابی سوسیالیست بود. موسولینی به پیروی از پدرش یک آتئیست (خداناباور) بود. مادرش او را به یک مدرسه شبانه روزی کاتولیک فرستاد، اما زمانی که یکی از همکلاسی هایش را با ضربه چاقو مجروح کرد از مدرسه اخراج شد. با این وجود، پس از آن زمان او تا حدودی آرام شد و توانست از دبیرستان فارغ التحصیل شود. او مدتی ناظم مدرسه بود و در آن دوره با زنی متاهل رابطه داشت. بعدا زمانی که موسولینی به قدرت رسید معشوقههای زیادی داشت و بسیاری تعجب میکردند که چگونه او وقت داشته در حالی که با معشوقههای زیادی سرگرم بود حکمرانی کند.
تردید وجود دارد که موسولینی در مراسم اعتراف کاتولیکها به گناهان خود نزد یک کشیش اعتراف کرده باشد. موسولینی در اوایل دهه دوم عمر خود سردبیر یک روزنامه بانفوذ سوسیالیستی شد. او ابتدا از مخالفت حزب اش با جنگ جهانی اول حمایت کرد، اما سپس متقاعد شد که ایتالیا باید وارد جنگ شود. پس از جنگ موسولینی از سوسیالیسم سرخورده شده بود. او روزنامه فاشیستی خود را با بودجه صنعتگرانی که امیدوار بودند در نهایت از این ارتباط سود ببرند راه اندازی کرد. حملات او به سودجویان از جنگ، شکست خوردگان، ژنرالهای نالایق و سیاستمداران فاسد به افزایش محبوبیت اش انجامید. در آن روزهای اولیه فعالیت مطبوعاتی موسولینی در نوشته هایش به کلیسا حمله کرد و خواستار مصادره اموال کلیسا و پایان دادن به یارانههای دولتی به کلیسا شد.
باندهای قلدر فاشیست موسولینی به شدت به سوسیالیستها در سراسر کشور حمله کردند. در خشونتهای انتخابات ۱۹۲۱ صدها نفر کشته و زخمی شده و کشیشها نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، اما پس از شمارش آرا حزب فاشیست جدید و محافظه کاران با هم اکثریت آرای اخذ شده را به دست آوردند و سوسیالیست ها، کمونیستها و حزب مردمی کاتولیک را شکست دادند. فاشیستها دشمن کمونیستها بودند. تمام اروپا از این بیم داشتند که حزب کمونیست لنین در برافروختن انقلابهای خشونت آمیز در اروپا موفق شود. بسیاری از اروپاییها فکر میکردند از آنجایی که فاشیستها دشمنان آشکار کمونیسمهای بی خدا بودند این احتمال وجود داشت که با کمک فاشیستها از نهاد کلیسا در برابر کمونیسم محافظت شود. بنابراین، فاشیستها دست کم گزینهای قابل تحملتر قلمداد میشدند.
اگرچه فاشیستهای ایتالیایی اتحاد نزدیکی با کلیسای کاتولیک ایجاد کردند، اما فاشیستهای آلمانی کلیساهای کاتولیک و لوتری را مورد آزار و اذیت قرار دادند. بعداً جنگ داخلی اسپانیا که از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ در گرفت به جنگی وحشیانه و خونین بین کمونیستهای جمهوری خواه و فاشیستهای ملی گرا به رهبری ژنرال فرانکو تبدیل شد. این نیز یک جنگ نیابتی بین روسیه از یک سو و آلمان فاشیست و ایتالیا از سوی دیگر بود. متفقین در آن درگیری بی طرفتر بودند. اگرچه هر دو طرف در قتل عام مقصر بودند، اما کمونیستها هزاران کشیش، راهب و راهبه را به طرز وحشیانهای به قتل رساندند.
او به روزنامه رسمی واتیکان دستور داد تا سرمقالهای را منتشر کند که در آن از همه کاتولیکهای خوب میخواهد که از مقامهای دولتی اطاعت کنند، از همکاری با سوسیالیستها خودداری ورزند و از اعتراض خشونت آمیز یا هر نوع اعتراض خودداری نمایند. آن مطلب موسولینی را به خاطر تمام کارهایی که برای کلیسا انجام داده بود مورد ستایش قرار داد، بدان معنا که او را از هرگونه ارتباط با قتل رخ داده مبرا دانست. موسولینی به قدری برای این حمایتسپاسگزار پاپ بود که فرزندان اش را در کلیسا برای فراگیری دروس دینی ثبت نام کرد. با این وجود، در آن زمان شایعاتی مبنی بر کودتای نظامی احتمالی برای سرنگونی موسولینی با حمایت پادشاه مطرح شده بود. هفت ماه پس از قتل ماتئوتی موسولینی با پارلمان صحبت کرد.
او در سخنرانی خود گفته بود: "اگر فاشیسم یک سازمان تبهکار بوده من رئیس این انجمن تبهکار هستم! شما معتقد بودید که فاشیسم تمام شده است، اما خواهید دید که ایتالیا صلح و ارامش میخواهد. ما آرامش را به ایتالیا به ارمغان خواهیم آورد این آرامش را در صورت امکان از طریق عشق و در صورت لزوم با زور به ایتالیا خواهیم آورد". اراذل فاشیست رهبران مخالف را به زندان انداختند و روزنامههای آنان را بستند. قوانین جدیدی برای ممنوعیت احزاب مخالف تصویب شد. تنها اتحادیههای فاشیست مجاز به فعالیت بودند و برگزاری اعتصاب ممنوع اعلام شد. شهرداران توسط دولت مرکزی منصوب میشدند، مطبوعات سانسور شدند و مجازات اعدام دوباره برقرار شد. موسولینی همسر ضد روحانی اش را متقاعد کرد تا برای خوشحال کردن پاپ غسل تعمید انجام دهد.
پاداش موسولینی به پاپ برای حمایت هایش در جریان قتل ماتئوتی مذاکرات برای انعقاد یک کنکوردا یا قراداد جدید با پاپ بود. این مذاکرات سخت بود و بیش از چهار سال به طول انجامید. بزرگترین مانع اصرار پاپ برای حفاظت از گروه ملی جوانان کاتولیک بود. دولت فاشیست توتالیتر (تمامیت خواه) موسولینی، اما نمیتوانست به هیچ گروه ملیای که ممکن بود با انجمن جوانان فاشیست تازه سازماندهی شده رقابت کند اجازه فعالیت دهد. موسولینی، اما در نهایت مصالحه کرد و وجود آن گروه را پذیرفت.
پیمان لاتران در اوایل ۱۹۲۹ میلادی امضا شد پیمانی که "هوبرت ولف" مورخ آن را "پیمان با شیطان" نامیده است. پاپ به عنوان حاکم مستقل بر قلمرو کوچک ۱۰۹ هکتاری واتیکان که شامل کلیسای سنت پیتر بود برسمیت شناخته شد. بعدا موسولینی پاپ را مجبور کرد که فعالیتهای خود را به حوزه مذهبی محدود کند. هم چنین، طبق توافق واتیکان حدود ۶۰ درصد از درآمد بادآورده خود را مجددا در اوراق قرضه دولتی سرمایه گذاری کرد.
موسولینی و پاپ پیوس یازدهم اکنون شریک یکدیگر بودند. موسولینی مستبدی سکولار و پاپ یک روحانی اقتدارگرا بود. کاتولیکها در سازمانهای فاشیستی و مدارس دولتی فعال بودند و در مقابل که دولت از کلیسا حمایت میکرد. دولت قواعد اخلاقی را علیه نمایشنامهها و فیلمها اعمال کرد.
کیش شخصیت و مذهب سکولار موسولینی
موسولینی برای حفظ وجه تمایز مذهب سکولار خود و موقعیت خود به عنوان پیشوا تقویم جدیدی را با سال اول تنظیم کرد که از سال ۱۹۲۲ یعنی زمان حرکت هواداران سیاه پوش اش از ناپلی به رم آغاز میشد. او "روزهای مقدس" مانند ۲۳ مارس را برای یادآوری ظهور فاشیسم به ایتالیاییها تعیین کرد. او ۲۱ آوریل، تولد شهر رم را برای تاکید بر قصد خود برای بازآفرینی عظمت امپراتوری روم در تقویم درج کرد. زیارتگاههایی برای جانباختگان فاشیست با شعلههای جاویدان ساخته شد و هر مقر حزب فاشیست باید اتاقی را به عنوان یک کلیسای در نظر میگرفت. در میلان مدرسهای از فاشیسم عرفانی در سال ۱۹۳۰ برای تبلیغ فرقه دوچه تاسیس شد. در سال ۱۹۳۲ میلادی موسولینی سرانجام با تعریف فاشیسم موافقت کرد و نوشت:"فاشیسم یک مفهوم دینی از زندگی است که فراتر از هر فردی است و او را به مقام یک عضو یک جامعه معنوی ارتقا میدهد".
در همان سال جشن دهمین سالگرد "انقلاب فاشیستی" برگزار شد. مرکز آن ساختمان نمایشگاهی بود که در آن اتاقهای مختلف ظهور فاشیسم را به عنوان نوعی مکاشفه مترقی به تصویر میکشیدند که به درونیترین مزار جانباختگان فاشیست منتهی میشد. چهره موسولینی همه جا بود و شعارهای او "باور کن، اطاعت کن و بجنگ" و "موسولینی همیشه حق است" روی دیوارها حک شده بود همان طور که در تمام شهرها و روستاهای ایتالیا چنین بود! به زودی زادگاه او در پرداپیو به نوعی زیارتگاه تبدیل شد. توده به دوچه یا پیشوای خود اعتماد کرده بودند با این وجود، این خطر برای پیشوا وجود داشت که با افزایش اعتماد به او مردم بیشتر انتظار داشته باشند او مشکلات شان را حل کند.
موسولینی کتابهایی درباره روانشناسی جمعیت از نویسندگانی مانند "گوستاو لوبون" را خوانده بود. شیوه استادانهای که او در آن ذهن تودهها را دستکاری می کرد، مدیون آثار چنین نویسندگان بود. با این وجود، اگر یک رهبر تبدیل به بت شده نتواند انتظارات مردم را برآورده سازد آنان او را نابود خواهند کرد چنان چه موسولینی در ژوئیه ۱۹۴۳ میلادی از قدرت ساقط شده و توسط پارتیزانها در آوریل ۱۹۴۵ میلادی اعدام شد و جسدش را در میلان در ملاء عام آویزان کردند.
در ژانویه ۱۹۳۸ میلادی او بیش از ۲۰۰۰ کشیش از جمله ۶۰ اسقف را برای شرکت در جشن سیاست کشاورزی خود فراخواند. آنان در مراسم شرکت کرده و نه در زیارتگاه مسیحیان بلکه بر بنای یادبود جانباختگان فاشیست گل قرار دادند. آنان در حالی که موسولینی در بالکن ایستاده بود در مراسمی شرکت کردند که در آن باید پس از ورود موسولینی او را تشویق کرده و برایش او دعا میکردند و فریاد میزدند: "ایل دوچه"! استخدام کشیشان برای عبادت یک حاکم سکولار به معنای تحقیر جانشینان خدا بر روی زمین بود. موسولینی از این طریق به هیتلر این پیام را انتقال داد که دستکاری کلیسا برایش کار آسانی بوده است. او به خود میبالید که با چند امتیاز مالیاتی و بلیت رایگان راه آهن برای روحانیون واتیکان را چنان محکم در چنته خود داشت که حتی توانست تهاجم همراه با نسل کشی خود به حبشه را نیز "جنگ مقدس" اعلام کند.
در مقابل، اما حربه کلیسای کاتولیک در مذاکره با رژیمهای سکولار و بالقوه متخاصم از جمله رژیمهای تحت رهبری ناپلئون و موسولینی نشان داد که کلیسای کاتولیک توانسته بود در دنیایی که به طور فزایندهای سکولار میشد زنده مانده و پیشرفت کند.
دیوید کرتزر مورخ داتنشگاهی امریکایی اشاره میکند که مشاوران پاپ پیوس خود را در حال نبرد علیه اتحاد شیطانی کمونیست ها، پروتستان ها، فراماسونها و یهودیان میدانستند. او در کتاب معروف خود درباره رابطه و موسولینی میاشاره میکند که چگونه فاشیستها و کلیساها به طور یکسان در تلاش برای توجیه قوانین جدید بودند: "نژادپرستی" خوب بود، اما "نژادپرستی اغراق آمیز" بد بود. "یهود ستیزی" تا زمانی که ایتالیایی بود خوب بود، اما "یهود ستیزی آلمان" یک چیز دیگر بود.
منبع:فرارو
منبع: faradeed-187971