مکاشفه در تماشا
سمیه کریمیان
آیا هر عکسی جاودانه است؟ عکسها یادآور روزهای بهیادماندنی در خاطرات آدمها از گذشته تاکنون هستند. در این میان برخی از عکسها بیانگر لحظههای خاصی از تاریخ، معماری، فرهنگ عامه و روابط بین آدمها هستند.
عکسهای منتخب بهنام کامرانی در نمایشگاه اخیرش از چند منظر شایان تأمل است. وجود قایق، دوچرخه، ماشین در عکسها و همچنین مسیر جاده یا دریا اشاره به حرکت و جاریبودن آدمهای درون عکسها دارد و این بازتاب دوری نقاش از ساحل امن خود و روحیه جستوجوگر او دارد. تماشای یک اثر هنری بسیار متفاوت از دیدن آن اثر است. در تماشاکردن آگاهی، مکاشفه همراه با اندیشه نهفته است.
هنرمند جسورانه رنگها را با خاطرات ثبتشده درآمیخته و با کمک خطوط و نشانهگذاری گاهی پا فراتر از بوم نقاشی نهاده تا مخاطب را به چالش رویارویی با جزئیات درون عکسها دعوت کند.
به این ترتیب با ردپای رنگها و نقاشی، خاطرات در عکسهای سیاه و سفید جانی تازه گرفتهاند. بهعنوان یک مخاطب تمام عکسهای این نمایشگاه با توجه به معنا و جزئیاتی که به همراه دارند، جاودانه هستند. حال چه تصویر آن مردِ نشسته بر سنگ پشت به معبد زئوس و اشاره به تاریخ و معماری همراه با فرهنگ مطالعه یا عکس آن دختر زیبا در کنار حوض و انعکاس عمارت آجری و آسمانی که متعلق به او است.
بهنام کامرانی با فراغ بال و آگاهانه در عکسها ورود کرده و ابتدا خود را به چالش کشیده تا مخاطبش را از دیدن محض، به تلنگر تماشای خاطرات نشانهگذاریشده با رنگها دعوت کند.
در این میان رنگها بر روی بوم مانند اثر انگشت به خاطرات ثبتشده در بستر زمان، جانی دوباره بخشیدهاند؛ آنچنان که مخاطب با تماشای قهرمان وزنهبرداری به تشویق او ترغیب میشود یا احساس غرور ملی از دیدن سرباز پرچمبهدست بر فراز تپهای در چشمانش هویدا میشود. حتی میتواند نگاه معنادار پسری سوار بر اسب چوبی را که هرگز نمیدود و محکوم به جبر تخت چوبی شده است، درک کند.
تلاقی عکسها با نقاشی تماشاگران را مجذوب لحظات غیرقابل تکرار میکند و آنها در زمان «اکنون» لحظاتی با خاطرات روزگار سپریشده همراه میشوند.
منبع: sharghdaily-929591