اما هنوز مدت زیادی از ازدواج مهسا که عقب ماندگی ذهنی دارد نگذشته؛ مهسا ۱۳ ساله بوده که او را به عقد پسری ۱۷ ساله که او هم عقب مانده ذهنی بوده درمیآورند.
مینا ۱۳ ساله و مهسا ۱۴ ساله است؛ آنها به همراه مهدی و علیِ ۱۰ ساله در خانهای در بومهن با یکدیگر در خانه مادربزرگ مینا زندگی میکردند تا اینکه مهسا را به زور به خانه بخت میفرستند و حالا نوبت مینا است.
پدر و مادرشان یا مردهاند یا معتادند یا زندانی یا مثل پدر و مادر مینا از هم جدا شده و دوباره ازدواج کرده و او را پیش مادربزرگش گذاشتهاند؛ در خانهای که به گفته اعضای جمعیت امام علی در بومهن، پاتوق معتادان و موادفروشان است. مینا حالا در معرض ازدواجی اجباری است، از او و دیگر بچههای این خانواده برای خرید و فروش مواد مخدر و تکدیگری در بومهن استفاده میشود و پیگیریهای ۸ ماهه اعضای جمعیت امام علی برای فرستادن این کودکان به بهزیستی نتیجهای نداشته است.
اما سعید آرام، مدیر بهزیستی شهرستان تهران به خبرآنلاین میگوید بهزیستی بعد از باخبر شدن از این موضوع، امروز وارد کار میشود و با گرفتن حکم قضایی قطعا جلوی این ازدواج را میگیرد.
بهزیستی مینا را برد، برگرداند و حالا میخواهند شوهرش بدهند
اعضای جمعیت امام علی در بومهن نزدیک به دوسال است که با این خانواده در ارتباطند؛ خانوادهای که خانهشان محل انواع و اقسام بزهکاریها در بومهن است و حالا تصمیم گرفتهاند مینا را در کودکی به خانه بخت بفرستند.
مریم افرافراز، مسوول خانه ایرانی بومهن، عضو جمعیت امام علی و مددکار مربوط به مسائل این خانواده، از پیگیری ۸ ماهه این جمعیت برای سر و سامان دادن این کودکان به خبرآنلاین میگوید؛ «زمانی که ما این خانواده را شناسایی کردیم، این کودکان سن کمتری داشتند. یکی از این بچهها به اسم مهسا، آن موقع یک دختر بچه دوازده ساله بود که خودش و مادرش شناسنامه نداشتند و وضعیت پدرش هم نامعلوم بود و عدهای میگفتند زندان است یا اعدام شده است. خود دختر بچه هم عقبافتادگی ذهنی داشت و بعد از پیگیریهای درمانی ما دکتر روانپزشک هم گفت این کودک ناتوانایی ذهنی دارد. دو پسر بچه بودند هم به نامهای مهدی و علی که در این خانواده زندگی میکردند. علی شناسنامه نداشت و ممنوع التحصیل بود، مهدی هم ترک تحصیل کرده بود. مینا که خواهر ناتنی علی بود دو سال پیش که ۱۱ سالش بود ترک تحصیل کرده بود.»
او ادامه می دهد: «اولین کاری که کردیم پیگیری برای به مدرسه رفتن این کودکان بود. بحث درمانی مهسا را هم که معلولیت ذهنی داشت پیگیری کردیم. بعد از مدتی دیدیم که وضعیت خانواده وخیمتر میشود و شاهد این بودیم که بچهها مواد جابه جا میکردند. زمانی که بچهها از گدایی برمیگشتند آنها را میدیدیم و من میدانستم که مینا به بومیهای محل شیشه میفروشد. بعد از مدتی که اوضاع روبه بدتر شدن بود و من به خانه آنها میرفتم میدیدم که تنبیه مینا این است که حق ندارد به کلاسهای جمعیت امام علی برود و یک گوشه در حال کتک خوردن است. خانه از لحاظ بهداشتی به شدت مشکل داشت و یک جورهایی پاتوق بود. در آنجا مواد مصرف میشد و یک بار به ما خبر داده شد که یک شب علی به خواب رفته و صبح بیدار نشده، او را به بیمارستان بردند و ما حدس میزنیم به علت استنشاق مواد مخدر در محیط این اتفاق برای بچه افتاده باشد.»
افرافراز با بیان اینکه ما نزدیک ۸ ماه با ارگانهای مختلف، بهزیستی، اجتماعی، فرمانداری و نیروی انتظامی در ارتباط بودیم و حضوری به آنها مراجعه کردیم، میگوید: «هر یک از ارگانها، موضوع را به ارگان دیگری ارجاع میداد؛ فرمانداری میگفت بهزیستی، بهزیستی میگفت نیروی انتظامی و ما همینطور پاسکاری میشدیم ودر همین حین روز به روز وضعیت بچهها بدتر میشد. در همین حین مادر مینا که برای ترکش تلاش کرده بودیم، بازگشت و دوباره معتاد شد، و بچهها را به خاک سفید برد و ما دوباره وضعیت بچهها را از بهزیستی پیگیری کردیم.»
بهزیستی: جلوی این ازدواج را میگیریم
اما «سعید آرام»، مدیر بهزیستی شهرستان تهران میگوید بهزیستی بلافاصله بعد از باخبر شدن از موضوع ازدواج مینا، وارد عمل شده و درصدد است با گرفتن حکم قضایی امروز جلوی ازدواج او را بگیرد.
او با بیان اینکه این دختر خانم دو سه ماه قبل از عید امسال به خاطر مشکلات کودک آزاری به بهزیستی سپرده شده بود، به خبرآنلاین میگوید: «او حدودا یک ماه در مرکز نگهداری شد و بعد از یک ماه به واسطه ارتباط عاطفی خوبی که این دختر با پدر و مادربزرگش داشت و دوست داشت که به خانه برگردد، حکم قضایی داده شد که او به خانه برگردانده شود. ما در بهزیستی اجازه ترخیص را نداریم، مگر اینکه قاضی تشخیص به ترخیص بدهد. ترجیح ما هم این است که فرزند پیش خانواده باشد. البته اگر ما متوجه شویم که از فرزند سوء استفاده میشود بلافاصله با قاضی هماهنگ میکنیم و حکم بازگشت فرزند را میگیریم.»
او ادامه میدهد: «او حالا ۱۳ ساله است ولی در سن ۱۳ سال باید مقام قضایی رشد جسمانی فرد را تشخیص و حکم قضایی را برای ازدواج او صادر کند. بعد از اینکه مطلع شدیم میخواهند این دختر را مجبور به ازدواج کنند وارد شدیم و مددکارمان امروز صبح از طریق مقام قضایی وارد این موضوع میشود تا جلوی این ازدواج را بگیریم. با هماهنگیهای اولیهای هم که انجام دادیم قطعا این ازدواج رخ نخواهد داد.»
آرام با بیان اینکه ما مشکلات فرزندان را به قاضی اعلام میکنیم و قاضی حکم سلب حضانت را از پدر و مادرش صادر میکند، می گوید: «اگر مهدی، علی و مهسا مثل مینا در بهزیستی پذیرش نشدند به این دلیل بوده که قاضی به این نتیجه نرسیده که بقیه دچار مشکلند و درباره مینا به این نتیجه رسید که به مرکز انتقال داده شود. حالا ما با توجه به اظهارات شما، قطعا وضعیت بقیه بچههای این خانواده را هم مورد بررسی قرار میدهیم و اگر وضعیت آنها بد بود حتما به قاضی انتقال میدهیم تا بتوانیم حکم انتقال آنها را به مراکزمان بگیریم.»
او ادامه میدهد: «ما هر جایی که کودک آزاری یا همسرآزاری صورت بگیرد حتما ورود پیدا میکنیم. قضات هم نهایت همکاری را با ما دارند و با نظر تخصصی ما همراه بودهاند تا کودکان در معرض آسیب را به مراکزمان ببریم.»
آمار کودک همسری در استان تهران افزایش نداشته است
آرام تعداد موارد کودک همسری در استان تهران را بسیار کم میداند و میگوید: «در دوران شیوع کرونا هم این مورد اولین موردی بوده که به ما گزارش شده است. قضات هم روی ازدواج کودکان حساس هستند. اگر دختری زیر ۱۳ سال باشد که اصلا اجازه ازدواجش داده نمیشود. مخصوصا با اطلاع رسانیهایی که این اواخر درباره کودک همسری صورت گرفته است، خود قضات هم روی این موضوع حساسند و اگر با موردی برخورد کنند یا به ما ارجاع میدهند یا خودشان برخورد میکنند.»
او ادامه میدهد: «آسیب اجتماعی فرایندی است که در تمام جوامع بشری وجود دارد و وقوع آن به مولفههای مختلفی وابسته است. اینکه ما بگوییم فقط یک دستگاه به تنهایی باید متولی حل معضلات اجتماعی باشد، صحیح نیست. موضوع آسیبهای اجتماعی کشور از طریق شورای اجتماعی کشور که ریاستش با رییسجمهور است بررسی میشود و به دستگاههای مختلف مسوولیتهای مختلفی داده میشود. با توجه به شرایطی که بهزیستی دارد قطعا نیازمند تشکیلات گستردهتر و بودجههای بیشتر است اما فقط بهزیستی نباید متولی همه آسیبهای اجتماعی باشد.»
مینا ۱۳ ساله و مهسا ۱۴ ساله است؛ آنها به همراه مهدی و علیِ ۱۰ ساله در خانهای در بومهن با یکدیگر در خانه مادربزرگ مینا زندگی میکردند تا اینکه مهسا را به زور به خانه بخت میفرستند و حالا نوبت مینا است.