به مردم آرامش بدهيد
هر لحظه در تلفنهای همراه قیمت دلار و سکه بالا و پایین میشود. در شرایطی که آدمها نمیتوانند حتی برای یک دقیقه دیگر خود برنامهریزی مالی کنند، افرادی وجود دارند که برنامهریزیهای بلندمدتشان برای خانهدارشدن و ازدواج و بچهدارشدن در لحظهای فرو ریخته و در نقطه زیر صفر قرار گرفتهاند. بحران اقتصادی و ترس از آينده، مردمی را افسرده کرده که اردیبهشتماه 96 به امید و تدبیر رأی دادهاند و حالا کسی به فکر ترمیم امید آنها نیست.
در مطلب پیشِرو با یک روانشناس بالینی، یک جامعهشناس و یک روانپزشک دراینباره حرف زدیم که حالمان را چطور بهتر کنیم، اصلا این بهترشدن حال دست ما خواهد بود یا هیچ ارادهای دربارهاش نخواهیم داشت... .
استرسهای جانبی مردم را کم کنید
دکتر حمیدرضا پوراعتماد (روانشناس بالینی و عضو هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی)
استرس عبارت است از حالت اضطراب مداومی که کنترلناپذیر بوده و قابل پیشبینی نیست. این استرس ممکن است فیزیکی باشد یعنی به دلیل عوامل فیزیکی از قبیل گرما و سرما و درد رخ دهد و یا ممکن است دلیل روانی داشته باشد. استرسهای روانشناسی زمانی نام استرس به خود میگیرد که مهمترین ویژگیاش این است که تهدیدکننده است و دوم اینکه فرد رویش کنترل ندارد و فرد نمیداند که چند دقیقه بعد چه اتفاقی خواهد افتاد. مثلا در شرایط فعلی چون مردم نمیدانند چه اتفاقی منتظرشان است، این استرس بیشتر و بیشتر میشود. در شرایطی که مردم اینهمه فشار را متحمل میشوند، اضطراب آنها طبیعی است. به این دلیل که اول اينكه آنها نمیدانند اتفاق بعدی چیست، دوم اینکه کنترلی روی شرایط ندارند و سوم اینکه این وضعیت برایشان تهدیدآور است. یا مالشان تهدید میشود، یا عزیزانشان مورد تهدید قرار میگیرند. در این شرایط چه کاری از دولت برمیآید؟ دولت باید بتواند برای وضعیت فعلی سناریو تعریف و شرایط را برای مردم قابل پیشبینی کند، یعنی برای مثال، دولت گامهای پیشروی خود را تعریف کند. بهمحض اینکه مردم احساس کنند مراحل تعریفشده از سوی دولت محقق میشود، خودبهخود سطح استرس پایین آمده و مردم مطمئن میشوند که زمامدارانشان بالاخره بر اوضاع مسلط شدهاند. خود این احساس تسلط باعث میشود که مردم ازدستدادن کنترل خود را مدیریت کنند. نکته مهم این است که فعالان سیاسی در این شرایط نقش مهمی را عهدهدار هستند، آنها میتوانند با تحلیل و پیشبینی بگویند که برنامه بعدی چیست و با مردم صحبت کنند، وقتی شرایط صحبت با مردم فراهم شود، مردم احساس نمیکنند که سوار ماشینی شدهاند که راننده ندارد. پس دولت باید بتواند برای مردم شرایط را قابل پیشبینی کند یا حداقل نشان دهد که شرایط قابل کنترل است. نکته بعدی احساس تهدید است؛ مردم در این شرایط گاهی تهدید را بیش از آنچه كه هست، برآورد میکنند؛ چه وقتی کسی بهصورت فردی مورد تهاجم قرار بگیرد و چه مثل شرایط فعلی ما مردم یک جامعه مورد تهاجم باشند. به محض اینکه مردم احساس کنند مفری پیدا شده، شدت استرسزایی، بلافاصله کاهش پیدا میکند. مثلا دولت باید به مردم بگوید اگر تحریم بیاید ما سه اتفاق را پیشِرو خواهیم داشت. از طرف دیگر دولت باید اثرات روانی این فشارها را با روشهایی مثل کاهش استرسهای جانبی از روی مردم بردارد. مثلا افزایش شوخی و شرایط شاد به این معنا که فرصتهای خنده برای مردم بیشازپیش مهیا شود، میتواند در کاهش استرس مؤثر باشد، اگر ما استرسی را با عدد 80 نمرهگذاری کنیم، اگر شما وارد این استرس شوید درحالیکه میخندید، نمره این استرس برای شما 40 خواهد بود. یعنی خودبهخود وضعیت روانی زمینهای روی کاهش شدت استرس افراد تأثیرگذار است، اینجا به استرس دست زده نشده، اما عوامل زمینهای را کاهش میدهید، تا سطح آستانه تحمل مردم در مواجهه با استرس اصلی بالا برود. برای همین است که بزرگترین فیلمهای کمدی دنیا حین جنگ جهانی دوم و بعد از آن ساخته شده و این تصادفی نیست و به این منظور بود که وضعیت روانی عمومی مردم خوشحال باشد. وقتی شما خوشحال هستید، استرسهای روانی را کم میکند.
با خفیفنشاندادن اوضاع کمکی به اوضاع روانی جامعه نمیکنید
دکتر آمنه ستارهفروزان (روانپزشک و عضو هیئت علمی گروه رفاه اجتماعی)
یکسری حرفهای کلی در همه کتابها نوشته شده و بیشتر مردم هم آنها را بلدند. درباره مکانیسمهای خودمراقبتی صحبت میکنم؛ مثل اینکه ورزش کنید، دنبال اخبار بد و چیزهایی که به شما کمکی نمیکند نروید و...؛ اینها حرفهایی است که همه بلد هستند. درباره مراجعه به پزشک متخصص مثل روانپزشک، توصیه و روال این است که تا زمانی که بیماری نباشد (و ملاک ما از روی عملکرد افراد است) طبیعتا خدمات درمانی برایش معنا ندارد، اما دو رویکرد اصلی وجود دارد؛ اول اینکه شما مدام به مردم بگویید حواستان به خودتان باشد، حالت را بهتر کن و از خودت مراقبت و ورزش کن (چون مطالعات کنترلشده نشان میدهند ورزش به اندازه درمان دارویی به افسردگیهای خفیف کمک میکند). رویکرد دیگر این است که به سیستم نگاه کنید و به سیستم بگویید وقتی مردم در وضعیتی قرار میگیرند که روی شرایط کنترل ندارند، اضطراب بالایی را تجربه میکنند، بنابراین به این فکر باشید که چه اوضاع خوب است و چه بد، قدرت و امکان کنترل به آدمها بدهید. این مسئله حتی در مورد بلایای طبیعی؛ مثل زلزله هم صدق میکند. سیستم میتواند به آدمها بگوید مایحتاج اولیه را در زمان زلزله آماده کنید و وسایل را در جای امن بگذارید و .... اینها برای این منظور است که حتی در شرایط بحران طبیعی احساس کنترل روی اوضاع محیطی دارید و برای همین اضطرابتان کم میشود. الان مسئله این است که افراد احساس میکنند هیچ کنترلی روی شرایط ندارند، حتی کنترل روی تنظیم بودجه خانواده ندارند و این اضطراب بالایی را به آنها تحمیل میکند و این چیزی نیست که با درمان دارویی کنترل شود. شرایطی وجود دارد که انطباق با محیط، به دلیل نبود ابزارهای مناسب خیلی دشوار و پیچیده است و اینکه به مسئولان توصیه میشود با مردم صادقانه حرف بزنند و اطلاعات واقعی به آنها بدهند برای این است که در اختیار مردم ابزار قرار دهند. با خفیف نشاندادن اوضاع کمکی به اوضاع روانی جامعه نمیکنید. اتفاقا با تفسیرهای واقعبینانه و توصیهکردن سازوکارهایی که به مردم اجازه تحلیل بدهد، آنها ابزاری دفاعی خواهند داشت. این ابزار را به مردم بدهید.
دولت تصمیم بگیرد
دکتر علی جنادله (جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی)
بدیهی و طبیعی است که هم مردم و هم دولت در معنای عام (هیئت حاکمه) برای القای امیدواری و کاهش اضطراب وظایفی را عهدهدار هستند، منتها در شرایط فعلی من سهم بیشتر را به دولت میدهم و اگر بخواهیم پیکان اشاره را به سمتی بگیریم، باید به سمت دولت باشد. یکی از دلایل مهم جهتگیری این است که بنا بر دلایل مشخصی در جامعه ما نهادهای مدنی و گروههای دولتی و شبکههای اجتماعی تحلیل رفتهاند و حالا خیلی کارآمد نیستند. ما نه اجازه دادهایم که اصناف آنطور که باید و شاید شکل بگیرند و نه اجتماعات محلی شکل بگیرند. بنابراین بیشتر با تودهای از مردم تا تشکلهای مردمی یا جامعه مدنی در معنای واقعی کلمه مواجه هستیم. در چنین فضایی، فضای عمومی جامعه بیشتر مستعد پوپولیسم است؛ یعنی مردم الان خیلی در این وضعیت نمیتوانند تصمیمهای راهگشا اتخاذ کنند، برای همین سمت پیکان ما به سمت دولت است و هیئت حاکم درحالحاضر بیشترین نقش را دارد و میتواند با تصمیمی درست جامعه را از این وضعیت رهایی ببخشد و اوضاع را به سمت بهبود ببرد.
بخشی از واکنشهای امروز مردم ما در شرایط فعلی طبیعی است، اما نه به این معنا که رفتارهایی که امروز از مردم میبینیم طبیعی است، بلکه به این معنا که چنین رفتارهایی در چنین فضاهایی طبیعی است و فقط مختص جامعه ما نیست. شما وقتی میبینید روزبهروز قیمتها تغییر میکنند و افراد نسبت به آیندهشان بدبینتر و ناامیدتر میشوند طبیعی است که دست به یکسری رفتارهای نابهنجار بزنند. به بیان دیگر امروز ما یکسری رفتارهای آنومیک را در جامعه حاکم میبینیم و بنابراین نمیتوانیم از مردم هم انتظار رفتارهای بهنجار داشته باشیم، بنابراین این شکل از رفتارها طبیعی است و نمیشود با موعظه و اندرز و پند و تشویق روحیات میهندوستانه و ملتگرایانه بخواهیم که رفتارشان را اصلاح کنند.
استرسهای جانبی مردم را کم کنید
دکتر حمیدرضا پوراعتماد (روانشناس بالینی و عضو هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی)
استرس عبارت است از حالت اضطراب مداومی که کنترلناپذیر بوده و قابل پیشبینی نیست. این استرس ممکن است فیزیکی باشد یعنی به دلیل عوامل فیزیکی از قبیل گرما و سرما و درد رخ دهد و یا ممکن است دلیل روانی داشته باشد. استرسهای روانشناسی زمانی نام استرس به خود میگیرد که مهمترین ویژگیاش این است که تهدیدکننده است و دوم اینکه فرد رویش کنترل ندارد و فرد نمیداند که چند دقیقه بعد چه اتفاقی خواهد افتاد. مثلا در شرایط فعلی چون مردم نمیدانند چه اتفاقی منتظرشان است، این استرس بیشتر و بیشتر میشود. در شرایطی که مردم اینهمه فشار را متحمل میشوند، اضطراب آنها طبیعی است. به این دلیل که اول اينكه آنها نمیدانند اتفاق بعدی چیست، دوم اینکه کنترلی روی شرایط ندارند و سوم اینکه این وضعیت برایشان تهدیدآور است. یا مالشان تهدید میشود، یا عزیزانشان مورد تهدید قرار میگیرند. در این شرایط چه کاری از دولت برمیآید؟ دولت باید بتواند برای وضعیت فعلی سناریو تعریف و شرایط را برای مردم قابل پیشبینی کند، یعنی برای مثال، دولت گامهای پیشروی خود را تعریف کند. بهمحض اینکه مردم احساس کنند مراحل تعریفشده از سوی دولت محقق میشود، خودبهخود سطح استرس پایین آمده و مردم مطمئن میشوند که زمامدارانشان بالاخره بر اوضاع مسلط شدهاند. خود این احساس تسلط باعث میشود که مردم ازدستدادن کنترل خود را مدیریت کنند. نکته مهم این است که فعالان سیاسی در این شرایط نقش مهمی را عهدهدار هستند، آنها میتوانند با تحلیل و پیشبینی بگویند که برنامه بعدی چیست و با مردم صحبت کنند، وقتی شرایط صحبت با مردم فراهم شود، مردم احساس نمیکنند که سوار ماشینی شدهاند که راننده ندارد. پس دولت باید بتواند برای مردم شرایط را قابل پیشبینی کند یا حداقل نشان دهد که شرایط قابل کنترل است. نکته بعدی احساس تهدید است؛ مردم در این شرایط گاهی تهدید را بیش از آنچه كه هست، برآورد میکنند؛ چه وقتی کسی بهصورت فردی مورد تهاجم قرار بگیرد و چه مثل شرایط فعلی ما مردم یک جامعه مورد تهاجم باشند. به محض اینکه مردم احساس کنند مفری پیدا شده، شدت استرسزایی، بلافاصله کاهش پیدا میکند. مثلا دولت باید به مردم بگوید اگر تحریم بیاید ما سه اتفاق را پیشِرو خواهیم داشت. از طرف دیگر دولت باید اثرات روانی این فشارها را با روشهایی مثل کاهش استرسهای جانبی از روی مردم بردارد. مثلا افزایش شوخی و شرایط شاد به این معنا که فرصتهای خنده برای مردم بیشازپیش مهیا شود، میتواند در کاهش استرس مؤثر باشد، اگر ما استرسی را با عدد 80 نمرهگذاری کنیم، اگر شما وارد این استرس شوید درحالیکه میخندید، نمره این استرس برای شما 40 خواهد بود. یعنی خودبهخود وضعیت روانی زمینهای روی کاهش شدت استرس افراد تأثیرگذار است، اینجا به استرس دست زده نشده، اما عوامل زمینهای را کاهش میدهید، تا سطح آستانه تحمل مردم در مواجهه با استرس اصلی بالا برود. برای همین است که بزرگترین فیلمهای کمدی دنیا حین جنگ جهانی دوم و بعد از آن ساخته شده و این تصادفی نیست و به این منظور بود که وضعیت روانی عمومی مردم خوشحال باشد. وقتی شما خوشحال هستید، استرسهای روانی را کم میکند.
با خفیفنشاندادن اوضاع کمکی به اوضاع روانی جامعه نمیکنید
دکتر آمنه ستارهفروزان (روانپزشک و عضو هیئت علمی گروه رفاه اجتماعی)
یکسری حرفهای کلی در همه کتابها نوشته شده و بیشتر مردم هم آنها را بلدند. درباره مکانیسمهای خودمراقبتی صحبت میکنم؛ مثل اینکه ورزش کنید، دنبال اخبار بد و چیزهایی که به شما کمکی نمیکند نروید و...؛ اینها حرفهایی است که همه بلد هستند. درباره مراجعه به پزشک متخصص مثل روانپزشک، توصیه و روال این است که تا زمانی که بیماری نباشد (و ملاک ما از روی عملکرد افراد است) طبیعتا خدمات درمانی برایش معنا ندارد، اما دو رویکرد اصلی وجود دارد؛ اول اینکه شما مدام به مردم بگویید حواستان به خودتان باشد، حالت را بهتر کن و از خودت مراقبت و ورزش کن (چون مطالعات کنترلشده نشان میدهند ورزش به اندازه درمان دارویی به افسردگیهای خفیف کمک میکند). رویکرد دیگر این است که به سیستم نگاه کنید و به سیستم بگویید وقتی مردم در وضعیتی قرار میگیرند که روی شرایط کنترل ندارند، اضطراب بالایی را تجربه میکنند، بنابراین به این فکر باشید که چه اوضاع خوب است و چه بد، قدرت و امکان کنترل به آدمها بدهید. این مسئله حتی در مورد بلایای طبیعی؛ مثل زلزله هم صدق میکند. سیستم میتواند به آدمها بگوید مایحتاج اولیه را در زمان زلزله آماده کنید و وسایل را در جای امن بگذارید و .... اینها برای این منظور است که حتی در شرایط بحران طبیعی احساس کنترل روی اوضاع محیطی دارید و برای همین اضطرابتان کم میشود. الان مسئله این است که افراد احساس میکنند هیچ کنترلی روی شرایط ندارند، حتی کنترل روی تنظیم بودجه خانواده ندارند و این اضطراب بالایی را به آنها تحمیل میکند و این چیزی نیست که با درمان دارویی کنترل شود. شرایطی وجود دارد که انطباق با محیط، به دلیل نبود ابزارهای مناسب خیلی دشوار و پیچیده است و اینکه به مسئولان توصیه میشود با مردم صادقانه حرف بزنند و اطلاعات واقعی به آنها بدهند برای این است که در اختیار مردم ابزار قرار دهند. با خفیف نشاندادن اوضاع کمکی به اوضاع روانی جامعه نمیکنید. اتفاقا با تفسیرهای واقعبینانه و توصیهکردن سازوکارهایی که به مردم اجازه تحلیل بدهد، آنها ابزاری دفاعی خواهند داشت. این ابزار را به مردم بدهید.
دولت تصمیم بگیرد
دکتر علی جنادله (جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی)
بدیهی و طبیعی است که هم مردم و هم دولت در معنای عام (هیئت حاکمه) برای القای امیدواری و کاهش اضطراب وظایفی را عهدهدار هستند، منتها در شرایط فعلی من سهم بیشتر را به دولت میدهم و اگر بخواهیم پیکان اشاره را به سمتی بگیریم، باید به سمت دولت باشد. یکی از دلایل مهم جهتگیری این است که بنا بر دلایل مشخصی در جامعه ما نهادهای مدنی و گروههای دولتی و شبکههای اجتماعی تحلیل رفتهاند و حالا خیلی کارآمد نیستند. ما نه اجازه دادهایم که اصناف آنطور که باید و شاید شکل بگیرند و نه اجتماعات محلی شکل بگیرند. بنابراین بیشتر با تودهای از مردم تا تشکلهای مردمی یا جامعه مدنی در معنای واقعی کلمه مواجه هستیم. در چنین فضایی، فضای عمومی جامعه بیشتر مستعد پوپولیسم است؛ یعنی مردم الان خیلی در این وضعیت نمیتوانند تصمیمهای راهگشا اتخاذ کنند، برای همین سمت پیکان ما به سمت دولت است و هیئت حاکم درحالحاضر بیشترین نقش را دارد و میتواند با تصمیمی درست جامعه را از این وضعیت رهایی ببخشد و اوضاع را به سمت بهبود ببرد.
بخشی از واکنشهای امروز مردم ما در شرایط فعلی طبیعی است، اما نه به این معنا که رفتارهایی که امروز از مردم میبینیم طبیعی است، بلکه به این معنا که چنین رفتارهایی در چنین فضاهایی طبیعی است و فقط مختص جامعه ما نیست. شما وقتی میبینید روزبهروز قیمتها تغییر میکنند و افراد نسبت به آیندهشان بدبینتر و ناامیدتر میشوند طبیعی است که دست به یکسری رفتارهای نابهنجار بزنند. به بیان دیگر امروز ما یکسری رفتارهای آنومیک را در جامعه حاکم میبینیم و بنابراین نمیتوانیم از مردم هم انتظار رفتارهای بهنجار داشته باشیم، بنابراین این شکل از رفتارها طبیعی است و نمیشود با موعظه و اندرز و پند و تشویق روحیات میهندوستانه و ملتگرایانه بخواهیم که رفتارشان را اصلاح کنند.