عاقبت تلخ ازدواج برای فرار از خانه پدری
تانیا بعد از دو سال زندگی مشترک برای طلاق اقدام کرده است.
این زن که روزهای سختی را پشت سر گذاشته است برای اعتمادآنلاین از زندگی مشترکش میگوید:
*زندگی مشترک شما خیلی کوتاه بود. چرا میخواهی طلاق بگیری؟
شوهرم بسیار مرد بداخلاق و بدرفتاری است. من تحمل این همه بدرفتاری را از او ندارم.
*چه رفتاری از شوهرت سر میزند؟
او بسیار عصبانی و بدرفتار است. چند بار من را کتک زده است. هر بار عصبانی میشود با فحش و توهین با من صحبت میکند.
*چطور با او آشنا شدی؟
یکی از آشنایان او را معرفی کرد و من هم خیلی زود با او ازدواج کردم.
*یعنی به اندازه کافی تحقیق نکردی؟
من میخواستم از خانه پدری بیرون بروم، چون پدرم هم خیلی من را تحت فشار قرار میداد. به همین خاطر خیلی زود ازدواج کردم و در شرایط خیلی بدی قرار گرفتم.
*حالا که می خواهی طلاق بگیری فکر میکنی وضعیت بهتری خواهی داشت؟
شوهرم خیلی من را تحقیر میکند. او مرتب توهین میکند. این وضعیت برایم غیرقابل تحمل شده است. برای همین میخواهم از این زندگی خارج شوم.
*به خانه پدرت برمیگردی؟
دارم سعی میکنم شغلی پیدا کنم که خودم را اداره کنم و به خانه پدرم هم برنگردم، چون آنجا هم اذیت میشوم.
*بچه هم داری؟
نه بچه ندارم. اتفاقاً خیلی دوست داشتم مادر شوم اما با وضعیتی که شوهرم داشت نمیتوانستم بچهای داشته باشم که از او خوب مراقبت کنم.
*شوهرت علت رفتارهای بدش را نمیگفت؟
میگفت عصبانی شده و بعد هم انتظار داشت که من او را ببخشم اما دیگر ممکن نبود.
*او هم به این جدایی رضایت دارد؟
نه، موافقت نکرده و درخواست تمکین داده اما این زندگی برای من تمام شده است.
منبع: etemadonline-658212