جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > (عکس) نظامی شاهنشاهی چطور بعد از انقلاب فرمانده ارتش شد؟

(عکس) نظامی شاهنشاهی چطور بعد از انقلاب فرمانده ارتش شد؟

از ابتدای میدان فردوسی تهران تا زیر پل کریم‌خان، خیابانی امتداد دارد به نام سپهبد قرنی. درست قبل از خیابان طالقانی تصویر سپهبد با چهره‌ای مصمم بر دیواری بزرگ رو به خیابان نقش بسته. برخلاف نقاشی واضح از چهره‌ سپهبد شهید محمدولی قرنی، زندگی او چنان فراز و نشیبی دارد که باعث شده دوستان و دشمنان او به شماره‌ موهای سر باشد.

سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ سرلشکر قرنی در خانه‌اش در خیابان ولیعصر تهران هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. او سرلشکر شاهنشاهی بود که مقابل ظلم پهلوی ایستاد و بعد از انقلاب فرماندهی ارتش جمهوری اسلامی را به عهده گرفت. در ادامه چند خاطره از او را مرور می کنیم.

از ابتدای میدان فردوسی تهران تا زیر پل کریم‌خان، خیابانی امتداد دارد به نام سپهبد قرنی. درست قبل از خیابان طالقانی تصویر سپهبد با چهره‌ای مصمم بر دیواری بزرگ رو به خیابان نقش بسته. برخلاف نقاشی واضح از چهره‌ سپهبد شهید محمدولی قرنی، زندگی او چنان فراز و نشیبی دارد که باعث شده دوستان و دشمنان او به شماره‌ موهای سر باشد. سالروز شهادت اوست و یادی از او می کنیم.

مرد پرصلابت ارتش

سپهبد قرنی از ۱۳۱۱ وارد ارتش شد و مدارج نظامی را از همان سال با درجه‌ ستوانی آغاز کرد تا سال ۱۳۳۶ که به درجه‌ سرلشکری رسید. در سال ۱۳۳۷ به‌شدت در معرض نظارت قرار گرفت و بااین‌که فرمانده‌ رکن دوی ارتش بود، اما به دلیل سوءظن تدارک یک کودتا علیه شاه مواجبش قطع شد.

در همان روزگار سختی، عطیه سه میلیون تومانی شاه – آن‌هم در دهه‌ ۳۰ – را که توسط فردوست مرحمت شده بود، نپذیرفت و در کوتاه‌مدتی خلع و زندانی شد. از همان سال تا ۲۰ سال بعد او به فعالیت مخفیانه علیه شاه پرداخت و در کوتاه‌مدتی پس از پیروزی انقلاب با فرمان امام به مسئولیت ستاد مشترک ارتش رسید.

۴۳ روز پرالتهاب و همزمان با التهابات کردستان و گروهک‌ها در این منصب باقی ماند تا درنهایت در ششم فروردین ۵۸ باوجود مخالفت امام از سمت خود استعفا داد و کمتر از یک ماه بعد یعنی در سوم اردیبهشت توسط اعضای گروهک فرقان به شهادت رسید. اگر از خیابان قرنی عبور کردید، یک‌بار دیگر به چهره‌ پرصلابت سپهبد شهید دقت کنید. او مرد لحظه‌های سخت بود. در ادامه چند روایت از این مرد بزرگ را با هم مرور کنیم.

سرهنگ زمانی:

از فعالیت علیه شاه تا دستگیری

بعد از این‌که تیمسار سه سال در زندان شاه بود، وقتی آزاد شد گاهی اوقات به خانه‌ی مادرشان می‌رفتم و همدیگر را می‌دیدیم. آن روزها یک شرکتی هم بود به نام شرکت رامسر. تا آن‌جایی که می‌دانم پشتیبانی از این شرکت به عهده‌ی شخصی به نام مهندس کیوانی بود که دوست صمیمی تیمسار قرنی محسوب می‌شد.

خیلی به قرنی احترام می‌گذاشت و خیلی هم مرید ایشان بود. قرنی در این شرکت رفت‌وآمد داشت و بعدها فهمیدم که در آن‌جا علیه شاه فعالیت می‌کرد. به همین دلیل برای مرتبه‌ی دوم توسط نیروهای امنیتی رژیم پهلوی بازداشت شد.

محسن شجاعی، راننده و محافظ شهید قرنی که شاهد ترور او بود:

شهادت در حیاط خانه

یک گروه نقاش ساختمان به خانه‌ او آمدند تا جاهایی از منزل را رنگ کنند؛ به نقاش‌ها گفتم شما که دارید این‌جا کار می‌کنید، مواظب باشید یک‌وقت در حیاط را باز نکنید. کلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم؛ یکی از نقاش‌ها روی نردبان بود؛ دیگری هم داشت نقاشی می‌کرد، یک پسربچه هم همراهشان بود که سطل‌ها را تمیز می‌کرد.

تیمسار یک سینی چای آورد؛ گفتم این‌ها که بالا نشسته‌اند، مدام دارند ما را کنترل می‌کنند ـ‌ منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاق‌های هتل روبه‌روی خانه بر ما مشرف بودند ـ. شهید قرنی گفت: تو چقدر به این‌ها گیر می‌دهی! حدود ساعت ۹ ـ ۸:۳۰ صبح بود، همین‌طور که داشتیم چای می‌خوردیم، در خانه را زدند. تا من بلند شوم که در را باز کنم، پسربچه‌ای که کمک نقاش‌ها بود بی‌اختیار دوید و در را باز کرد. تا من به بیرون برسم، یکی از آن فرقانی‌ها اسلحه کلاشنیکف را زیر گلویم گذاشت، کلتم را که کالیبر ۴۵ داشت، از من گرفت و با ضربه‌ای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت. کلتم را هم پرتاب کرد طرف دیگر حیاط. مهاجمان مرا هل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم. سراسیمه گفتم: تو را به خدا به تیمسار کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است. درجوابم گفت: ساکت شو، حرف نزن. بعد به داخل حیاط دویدند، دو تیر شلیک کردند، سوار موتور شدند و به‌سرعت از محل رفتند؛ بعدازاین که ضاربان فرار کردند، من رفتم داخل حیاط و دیدم تیمسار گوشه‌ای از حیاط افتاده، یک گلوله به ران پای چپ و یک گلوله هم به سمت راست شکمش اصابت کرده بود.

دکتر هادی منافی:

دیر به بیمارستان رسید

اوایل انقلاب بود که من تازه از مشهد برگشته بودم، طبق روال عادی، به بیمارستان مهر رفتم که متوجه شدم تیمسار قرنی را غرق در خون به بیمارستان آورده‌اند. یک گلوله به زیر جناق و گلوله دیگری هم به ران پای او اصابت کرده بود؛ برای بیرون آوردن گلوله زیر جناق، تیمسار قرنی را به‌سرعت به اتاق عمل بردیم اما متأسفانه تیر به شریان اصلی و آئورت‌اش برخورد کرده و گروه خون شهید قرنی هم از نوع منفی و نایاب بود. بدتر از همه این‌که زمان ترور تیمسار قرنی توسط گروه فرقان تا رساندن او به بیمارستان زمان زیادی گذشته بود.

منبع: همشهری

منبع: faradeed-185947

برچسب ها
نسخه اصل مطلب