سیاست مدنی سعدی
پارسا شهری
سعدی در زمانهای پرآشوب و هولآور و درگیر اضطرابهای انسانی، درصدد غلبهکردن بر بیمعنایی و اضطراب و پاسخدادن به نیاز زمانهاش برمیآید. مهلکههای تاریخیِ دوران سعدی و با وجود این اوضاع، تأکید او بر اخلاق و مدنیت از او چهرهای مدبر بیبدیل جهاندیدهای ساخته است که به تعبیر حمید دباشی، با حکمتی عملی و سیاستی مدنی آدمیان خاکی را به گذران روزگاری فرهیخته و شایسته دلالت میکند. از این رو است که دباشی اهمیت حیاتی سعدی در فرهنگ سنتی ایران را فلسفه اخلاقی متعالیهای میداند که او در یکی از تاریکترین و اسفناکترین ادوار تاریخی این ملت به استادی ساخته و پرداخته است. دباشی اشاره میکند قرن هفتم که با فساد و تباهی تشکیلات سیاسی خوارزمشاهیان در شرق ممالک اسلامی و نیز با ضعف و کهولت مرجعیت امپراتوری عباسی در غرب شروع شده و با ایلغار و بربریت مغول و سقوط خلافت ادامه یافته و بالاخره به تجزیه و اغتشاش در اقصانقاط جوامع اسلامی انجامید، از سنگینبارترین اعصار تجربه تاریخی مسلمین بهطورکلی و ایرانیان بهطور اخص است. «در چنین قرنی که سعدی (690-606 ه.ق) قسمت اعظم آن را در اطراف و اکناف ممالک اسلامی به سیر و سیاحت و تفکر و تعمق پرداخته است، ما شالوده و اساس یک زندگی مدنی را در بوستان و گلستان خلاصهشده و مهیا میبینیم. در این زمینه درخورتوجه است که اتمام گلستان و نیز فتح بغداد به دست غارتگران مغول هر دو مقارن و به سال 656 ه.ق. بوده است». ازهمگسستن شیرازه حیات مدنی در آن دوران که سعدی را به پیریختن اساس نظری یک حکمت خلقی ورای یک اتفاق ساده تاریخی ترغیب میکند، از دیدِ دباشی مؤید واکنش مدبران یک فرهنگ به خطرات جدی اضمحلال مبانی اخلاقی آن است. نمونه درخور این واکنش، «گلستان» سعدی است که به تعبیر دباشی از چنان تمامیت و انسجامی برخوردار است که اگر به فرض محال همه آثار و موازین یک زندگی فرهیخته از مشاعر انسانها و مبانی اجتماعات رخت برمیبست، بر مرجع همین یک کتاب میشد طرح و اساسی استوار برای جامعهای متمدن و بافرهنگ ریخت. چنانکه حمید دباشی در جستار «تأملی بر عقاید سعدی در تأثیر تربیت» میآورد، در جهانبینی تربیتی سعدی آنچه همواره مدنظر اوست، برقراری و تداوم یک زندگی فرهیخته و شایسته است. «دریافت عمیق او از چگونگی و عملکرد زندگی عادی و روزمره مانع از ساختن و پرداختن انگارهها و آرمانهای عظیم و توخالی است. او معتقد است که بازنمود ادب و معرفت و اخلاق اول در خانه و محله فرد مجال و مخرج ظهور دارد و بعد در صحنه عالم بهطورکلی». سیاست مدنی سعدی، به تعبیر دباشی به هر تقدیر از موازین اخلاقی منضبط در فرهنگ اسلامی ایران مجزا نمیتواند بود. سعدی در خاندانی مذهبی رشد و پرورش یافته بود. بااینحال، سعدی به معنی اخص کلمه نه یک متکلم است، نه یک صوفی تمامعیار و نه یک فیلسوف مشائی؛ بلکه در جهانبینی شاعرانه خود انسانگرایی صوفیانه و خردگرایی مشائی و نیز شرعگرایی متکلمین را به هم میآمیزد.
یکی از مهمترین مقولات تربیتی که دباشی معتقد است که مورد توجه خاص سعدی بوده، «مسئله خصلتهای ذاتی بشر و امکان تغییر بنیادی آنها از طریق آموزشوپرورش است». سعدی از طرفی معتقد به خوی و عاداتی نهادی در طبیعت بشر است که بر اثر تربیت و پرورش تغییر اساسی نمیپذیرد و اثر خود را برای همیشه بر شخصیت و وجدانیات آدمی نقش میبندد و از طرف دیگر، معتقد است به آن در قلمرو نیکان رخصت آدمیت مییابند. «وجود چنین نقطهنظرهای بهظاهر متفاوتی نهتنها سعدی را به تناقضگویی نمیکشاند؛ بلکه جهانبینی تربیتی او را از تکساحتی و خشکاندیشی جزمی رهانیده و به منطقی جدلی، پویا و کنکاشگر مجهز میکند». از نظر سعدی همچنین شرافت اخلاقی در انحصار اشرافیت طبقاتی نیست. «به عبارتی کلیتر واجد خصایل نیکوبودن منحصر به هیچ طبقه یا گروه اجتماعی نیست؛ یعنی صرف تعلق طبقاتی به این یا آن گروه اجتماعی فیالنفسه آدمی را مزین به زینت اخلاق حسنه نمیکند»؛ بلکه از نظر سعدی، اخلاقیات خود هرمی مستقل و قائم بالذات را تشکیل میدهد که هرکس به حصه کفایت ذاتی خود به مرحلهای از مراحل مختلفه آن جایگزین میشود. پستی و بلندیهای روزگار خود آزمون عظیمی است که انسانها را مآلا به جایگاه اخلاقی درخور خود مینشاند.
دباشی از «گلستان» سعدی شاهد میآورد: «پس از آن فتنهای که در شام افتاد و هرکس به گوشهای رفت، روستازادگان دانشمند به وزیری پادشاه میروند و پسران ناقصعقل وزیر به گدایی راهی روستاها میشوند». سعدی در این حکایت نشان میدهد که روستازادگی منافاتی با کسب علم و معرفت و ادب ندارد و نیز شاهزادگی خود دلیلی بر دارابودن خصایل پسندیده نیست. «در هرم مستقل و لایتغیر موازین و مکارم اخلاقی هم افراد مشخص و هم نهادها و سازمانهای اجتماعی در حال نوسان دائماند. صعود و نزول در این هرم مستقل از حقانیت و اعتبار آن است؛ و نیز امکان این تناوب و تواتر، ارتباطی به اشرافیت و عوامیت طبقاتی ندارد. البته خود این هرم متشکل از طبقات و درجات معین و مشخص است؛ ولی ماهیت این مراحل صرفا مکارم و محاسن اخلاقی بوده و دخلی به خاستگاه اجتماعی افراد ندارد».
دباشی البته به انتقاداتی که بر حکمت عملی سعدی وارد دانستهاند، هم اشاره میکند؛ اینکه برخی از صاحبنظران حکمت عملی سعدی را فاقد یک انتظام سازمانی میدانند؛ ازجمله علی دشتی که در «قلمرو سعدی» معتقد است «در اینکه گلستان حاوی مطالب اخلاقی است، تردیدی نیست. علاوهبرآن بهواسطه حکایتهای گوناگون وضع اجتماعی ایران و طرز فکر و آداب جاریه را نشان میدهد؛ ولی نمیتوان آن را کتابی تربیتی یا اخلاقی نام نهاد. آنچه را فرنگیان «سیستم» میگویند، ندارد؛ یعنی در این کتاب، روشی استوار که تمام فصول بر محور اندیشهای دور زند و نویسنده تمام اطلاع و زبردستی خود را برای قبولاندن آن فکر اساسی و اقناع خواننده به کار ببرد، نمییابیم». یا دکتر جلال متینی که تأکید میکند «در کتاب گلستان یک فکر اساسی یا یک سیستم فکری معین تعقیب نشده است و مؤلف برای اثبات نظری یا عقیدهای کتاب را به رشته تحریر درنیاورده است و به قول آقای علی دشتی این کتاب مانند کشکول یا جُنگی است مشتمل بر مطالبی که سعدی آنها را در طی سیوچند سال از زبان افراد مختلف شنیده یا خود شاهد آن بوده است که در بیشتر آنها پندی نهفته است یا مطلبی سرگرمکننده؛ پندهای آن نیز همه از ایدئالهای بشری نیست». بااینحال، دباشی معتقد است سعدی به هیچیک از نحلههای فکری عصر خود ارادت انحصاری نداشته و برخورداری از یک انتظام سازمانی («سیستم») نیز با درنظرگرفتن شرایط فکری آن عصر مستلزم تعلق خاطر به یکی از این مکاتب و مشارب بوده است؛ بنابراین سیاست مدنی سعدی بههرحال شیرازه انسجام خود را از حکمت عملی خاستگاه فرهنگی خود بازمییابد؛ یعنی آنچه به کلام سعدی سنخیت معانی و تمامیت سازمانی میدهد، نه یک نحله مشخص کلامی-فلسفی-عرفانی بلکه حقانیت اخلاقیات و نظام و اعتبار فرهنگی است که او و افکارش را تعریف و تبیین میکند.
منبع: sharghdaily-927300