اعتماد: تلویزیون به محمود کریمی، چک سفید امضا داده؟
متاسفانه سيطره مداحاني كه با شيوههاي مجلسگرمكني و نمايش مذهبي و به مدد مولتي مديا و تريبون پيدا كردن در رسانه ملي خود را بر علماي اهل منبر غالب كردهاند، مناجاتخوانيهاي شبهاي ماه رمضان را به نازلترين وجه خود فرو كاسته است.
سعید شریعتی در اعتماد نوشت: متاسفانه سيطره مداحاني كه با شيوههاي مجلسگرمكني و نمايش مذهبي و به مدد مولتي مديا و تريبون پيدا كردن در رسانه ملي خود را بر علماي اهل منبر غالب كردهاند، مناجاتخوانيهاي شبهاي ماه رمضان را به نازلترين وجه خود فرو كاسته است. براي نمونه اظهارات يكي از مداحان مشهور و پرحاشيه كه هيچكس نميداند چرا اينقدر دسترسي تام و تمام به تريبونهاي عمومي دارد در شبهاي گذشته محل بحث جدي و خدشهدار شدن احساسات بسياري از مومنان روزهدار و مواليان حضرات معصومين شده است.
بيان داستاني مجعول و مشكوك و پر از سوءبرداشت در مورد يك لات مستِ لايعقل كه در شب اول محرم تا سرحد مستي مينوشد و در عالم مستي با حضرت اباعبدالله سر دو گوني برنج قمار ميكند و اتفاقا شرط را ميبازد و وقتي براي اداي شرط خود دو گوني برنج را به تكيه ميبرد، به او ميگويند خانمي ناشناس كه از فحواي حرف معلوم ميشود حضرت فاطمه مرضيه بوده است، منتظر او نشسته بوده تا كيسههاي برنج را تحويل بگيرد و به او بگويد كه ديگر با فرزند من قمار و شرطبندي مكن. احتمالا به اين معنا كه باختنت حتمي است. بدون هيچ تحقيقي ميتوان سوگند خورد كه اين داستان مجعول، تخيلي، وهن صريح حضرت اباعبدالله الحسين و حضرت صديقه كبري سلامالله عليهاست.
اما سابقه اين نوع روايتهاي مجعول و ساختگي كه عموما براي نشاندادن تاثير توجه خاصه ائمه معصومين به اهالي عصيان و گناه و انقلاب روحي آنان و تبديل آنان به شخصيتهاي اهل سلوك و معنا سابقهاي ديرپا در روايات و حكايات دارد؛ از داستان بشر حافي در زمان امام موساي كاظم، تا داستان فضيل عياض در تذكرهالاولياي عطار نيشابوري. ا اين الگوها داستانهاي فراواني از قصه مصطفي ديوانه، تا طيب حاج رضايي و ... در دهه 40 شمسي فراوان در منابر و محافل مداحان و روضهخوانان ارايه ميشده است كه عموما هم قصد بيان آنها جذب جوانان عيارپيشه و لوطيمسلك به بساط اهل بيت بوده است.
اما در هيچيك از اين داستانها اولا به مقام شامخ اولياي خداوند نسبت گناه كبيره و مشاركت و رضايت بر انجام گناه داده نميشده است و ثانيا هيچگاه ادعاي تجسد و حضور فيزيكي براي آنان در داستانها صورت نميگرفته است. بهطور معمول اين داستانها و تحولات با ديدن يك رويا و درك محضر معصومان در خواب برساخته ميشده است.
اين حرف بياساس كه مداح در مناجات چند شب پيش خود به امام حسين و حضرت زهرا نسبت داده، جسارت واضح و صريح به آن نواحي قدسيه است و جاي تعجب است كه هيچيك از روحانيان و مراجع ديني تا كنون به اين جسارت واكنش نشان ندادهاند.
رييس صدا و سيما كه به دليل مشابهت بخشهايي از سريال پربيننده پايتخت با صحنههايي از يك فيلم قبل از انقلاب دستور شداد و غلاظ برخورد و توبيخ سازندگان آن سريال را صادر ميكند و آن سريال نيمهكاره رها ميشود، هيچ واكنشي نسبت به اين جسارت صريح از خود بروز نداده است.
اما هيچكس از اين مداحان، سند و منبع و مدرك نميخواهد و گويا چك سفيد امضا دارند كه هر داستان و شعر و قصهاي را در به بهانه گرفتن اشك از مومنان به زبان جاري كنند، فارغ از اينكه تا چه حد موجب مضحكه ادبيات ديني و شناخت جوانان از گوهر دين و اولياي دين ميشوند.
بيان داستاني مجعول و مشكوك و پر از سوءبرداشت در مورد يك لات مستِ لايعقل كه در شب اول محرم تا سرحد مستي مينوشد و در عالم مستي با حضرت اباعبدالله سر دو گوني برنج قمار ميكند و اتفاقا شرط را ميبازد و وقتي براي اداي شرط خود دو گوني برنج را به تكيه ميبرد، به او ميگويند خانمي ناشناس كه از فحواي حرف معلوم ميشود حضرت فاطمه مرضيه بوده است، منتظر او نشسته بوده تا كيسههاي برنج را تحويل بگيرد و به او بگويد كه ديگر با فرزند من قمار و شرطبندي مكن. احتمالا به اين معنا كه باختنت حتمي است. بدون هيچ تحقيقي ميتوان سوگند خورد كه اين داستان مجعول، تخيلي، وهن صريح حضرت اباعبدالله الحسين و حضرت صديقه كبري سلامالله عليهاست.
اما سابقه اين نوع روايتهاي مجعول و ساختگي كه عموما براي نشاندادن تاثير توجه خاصه ائمه معصومين به اهالي عصيان و گناه و انقلاب روحي آنان و تبديل آنان به شخصيتهاي اهل سلوك و معنا سابقهاي ديرپا در روايات و حكايات دارد؛ از داستان بشر حافي در زمان امام موساي كاظم، تا داستان فضيل عياض در تذكرهالاولياي عطار نيشابوري. ا اين الگوها داستانهاي فراواني از قصه مصطفي ديوانه، تا طيب حاج رضايي و ... در دهه 40 شمسي فراوان در منابر و محافل مداحان و روضهخوانان ارايه ميشده است كه عموما هم قصد بيان آنها جذب جوانان عيارپيشه و لوطيمسلك به بساط اهل بيت بوده است.
اما در هيچيك از اين داستانها اولا به مقام شامخ اولياي خداوند نسبت گناه كبيره و مشاركت و رضايت بر انجام گناه داده نميشده است و ثانيا هيچگاه ادعاي تجسد و حضور فيزيكي براي آنان در داستانها صورت نميگرفته است. بهطور معمول اين داستانها و تحولات با ديدن يك رويا و درك محضر معصومان در خواب برساخته ميشده است.
اين حرف بياساس كه مداح در مناجات چند شب پيش خود به امام حسين و حضرت زهرا نسبت داده، جسارت واضح و صريح به آن نواحي قدسيه است و جاي تعجب است كه هيچيك از روحانيان و مراجع ديني تا كنون به اين جسارت واكنش نشان ندادهاند.
رييس صدا و سيما كه به دليل مشابهت بخشهايي از سريال پربيننده پايتخت با صحنههايي از يك فيلم قبل از انقلاب دستور شداد و غلاظ برخورد و توبيخ سازندگان آن سريال را صادر ميكند و آن سريال نيمهكاره رها ميشود، هيچ واكنشي نسبت به اين جسارت صريح از خود بروز نداده است.
اما هيچكس از اين مداحان، سند و منبع و مدرك نميخواهد و گويا چك سفيد امضا دارند كه هر داستان و شعر و قصهاي را در به بهانه گرفتن اشك از مومنان به زبان جاري كنند، فارغ از اينكه تا چه حد موجب مضحكه ادبيات ديني و شناخت جوانان از گوهر دين و اولياي دين ميشوند.