رخت عـز ا بر تن محيطزيست
تابستان امسال نيز مثل همه سالهاي گذشته، محيطزيست ايران رخت عزاي مدافعان خود را برتن كرد. محيطباني ديگر قرباني بازي شكار در دشتهاي ايران شد.مهدی احمدی نیک، مامور اداره حفاظت محیط زیست قلعه گنج ، در پی تعقیب و گریز متخلفان به شهادت رسید.
این سانحه ناگوار، شامگاه جمعه گذشته در روستای برمک، درحالی رخ داد كه سه فرزند و همسرش چشمبه راه او بودند؛ انتظاري كه با تلخي مرگ به پايان رسيد.
ماجرا از آنجا آغاز شد كه تیم محیط باني در منطقه حفاظت شده سرخ قلعه با شکارچی غیر مجاز روبه رو ميشوند كه پس از تعقيب و گريز در نزديكي روستاي برمك، خودروي محيطبانان دچار سانحه ميشود و مهدي احمدي نيك در اين حادثه تلخ بهشهادت ميرسد. با شهادت اين مدافع عزيز طبيعت ايرانزمين، آمار شهداي محيط زيست ايران به بيش از 120 نفر رسيد؛ ليستي كه نگاه به آن داغ دوستداران طبيعت ايران را تازه ميكند؛ داغي كه هنوز نيز تازه است.
داغ فراموشي
محيطبانان دوباره به صدر اخبار محيطزيست ايران بازگشتند؛ بسياري از رسانهها و حتي شبكههاي اجتماعي پر از پيامهاي تسليت و ابراز همدردي با خانواده اين مدافع عزيز وطن يا جامعه محيطبان ايراني از سوي مردم و مسئولان شده است اما اين ابراز همدرديها و توجه افكار عمومي و مسئولان نيز تنها مدت اندكي بهطول ميانجامد و پس از پايان مراسم خاكسپاري دوباره سردي خاك، گريبان حافظه افكار عمومي و مسئولان را خواهد گرفت و دوباره خانواده محيطبان ميماند و غم هجران و هزاران مشكلات معيشتي و بروكراسي اداري براي احقاق حقوق خويش. سرگرداني در پيچ و تاب ادارات بنياد شهيد و محيطزيست؛ سريال تكراري سرگذشت خانواده محيطبانان شهيد است. بهگزارش ايسنا« تاکنون ۱۲۰ محیط بان در راه حفاظت از محیط زیست کشور جان خود را از دست داده و به مقام شهادت نائل شدهاند. از ۱۲۰ شهیدی که از ابتدای انقلاب اسلامی در حوزه محیط بانی به شهادت رسیدهاند ۱۷ نفر آنها در بنیاد شهید پرونده دارند و خانواده آنها حقوق دریافت میکنند. مابقی خانوادههایی که سازمان حفاظت محیط زیست سرپرست آنها را به عنوان شهید میداند مبالغی جزئی از سازمان دریافت میکنند». تنها 17 خانواده از ميان 120 خانواده توانستهاند از حقوق قانوني خود بهرهمند شوند، آماري كه نشاندهنده عمق فاجعه وضعيت محيطبانان در كشور است، محيطباناني كه هميشه در دوراهي شهادت يا قتل قرار گرفتهاند و هر دو راه براي آنها بازي دو سرباخت است.
اين روزها، حال محيطبانان نيز همانند محيط زيست ايران خوش نيست، آنها از نبود حامي معنوي و مادي، كمبود امكانات، حقوق و دستمزد پايين و ... در رنج و سختي هستند. محیطبانان، حامیان و پاسداران طبیعت و حیاتوحش این سرزمین، سالها وظیفه خود را با دستان پر یا خالی انجام دادهاند و حافظان محیطزیست بودهاند. باوجود این وظیفه بدون تردید سخت و سنگین، کمترین حقوق را دربین مشاغل دولتی دریافت میکنند و همانند مابقی پاسداران ایرانزمین از بذل جان خویش نیز دریغ نداشتهاند.
خبري از لايحه نيست!
بهجرات ميتوان گفت، لايحه حمايت از محيطبانان مسالهاي است كه مسئولان بسياري از روساي سازمان حفاظت محيط زيست، نمايندگان مجلس و ... روي آن مانورهاي تبليغاتي بسياري دادهاند، لايحهاي كه دردي از اين قشر را دوا نميكند. اين مساله را بسياري از محيطبانان اين سرزمين بيان ميكنند. به باور آنها، لايحه حمايت از محيطبانان باتوجه به نواقصي كه دارد، بيشتر معنوي است؛چرا كه افزايش حقوق و مزايا وتغيير قانون بهكارگيري سلاح در آن ديده نشده است.
در اين لايحه ذكر شده كه به پروندههاي محيطبانان بدون نوبت رسيدگي شود.انتظار محيطبانان از اين لايحه حمايتي، افزايش حقوق، بيمه تكميلي و مزايا همچون ديگر كارمندان دولت بود؛ اتفاقي كه رخ نداده است.احمد بحري ، محيطبان نيز لايحه حمايت از محيطبانان را تنها يك طرح معنوي ميداند و درباره نواقص اين لايحه ميگويد:« بهنظر من اين لايحه بيشتر حمايت معنوي است. افزايش حقوق و مزايايي در آن ديده نشده وقانون بهكارگيري سلاح تغيير نداشته است. تنها موردي كه در اين لايحه حمايتي بهچشم ميخورد، زمان رسيدگي به پروندههاي محيطبانان است. در اين لايحه ذكر شده است كه به پروندههاي محيطبانان بدون نوبت رسيدگي شود. انتظار محيطبانان از اين لايحه حمايتي، افزايش حقوق، بيمه تكميلي و مزايايي همچون ديگر كارمندان دولت بود». بحري با اشاره به كمبود تجهيزات و امكانات بيان ميكند:« موتورسيكلتهاي موجود، بسيار قديمي و فرسوده است. با اين موتورسيكلتها نميتوان شكارچيان را تعقيب كرد. البته يكسري وسايل دفاعي جديد مانند شوكر و اسپري فلفل در اختيار ما قرار دادهاند كه ريسك اين وسايل دفاعي، بسيار پايين است و در درگيريها ممكن نيست شكارچي با آن كشته شود. يكي ديگر از مشكلات محيطبانان، نداشتن كفش مناسب است. پوتينهايي كه درحال حاضر در اختيار ما قرار دادهاند، بسيار بيكيفيت است. از آنجاييكه كار اصلي محيطبان پيادهروي در طبيعت است، بايد كفش مناسبي براي آن تهيه كرد».
بضاعت كم و بودجه اندك
با نگاهي كوتاه به آمار مرگ محيطبانان ايراني، اين پرسش مطرح ميشود كه وضعيت محيطبان در دنيا چگونه است؟ محمددرويش، كارشناس محيط زيست در اينباره ميگويد:« متاسفانه بضاعت سازمان حفاظت محيط زيست ايران، سهم آن از بودجه ملي و شاكله اداري كه براي اين سازمان تعريف كردند، جوابگوي شرح وظايف محيطبانان نيست. قصه اين است در كشورهايي كه به مراتب جمعيت و مناطق حفاظت شده بيشتري دارند حتي يك چهارم اين تلفاتي را كه در طبيعت ايران اتفاق ميافتد، نميبينيم.در ايالات متحده آمريكا كه 6 برابر ايران جمعيت دارد و در همين حدود هم وسعت مناطق حفاظتشدهاش بيشتر از ايران است؛ در طول 90 سال گذشته از سال 1928 ميلادي تاكنون 25 نفر كشته شدهاند و نكته جالب توجه اينجاست كه هيچ كدام از آنها با تير مستقيم متخلفان كشته نشدند بلكه يا از كوه افتادند يا مورد حمله يك حيوان وحشي قرار گرفتند يا ماشينشان دچار حادثه شده است».
درويش با تاكيد بر اينكه مشكل با مسلح كردن محيطبانان و افزايش اقتدار محيطبانان حل نخواهد شد، يادآور ميشود:«اقتدار محيطبانان پيش از انقلاب بسيار زيادبود اما آن زمان هم كشتار در هر دو طرف وجود داشت و حتی كينهاي هم بين مردم و محيطبانان بهوجود آمده بود و به خاطر همين، زماني كه انقلاب شد همه هجوم آوردند و تخريب بيسابقهاي در محيط طبيعي ما رخ داد. بايد از تجربه ديگر كشورها استفاده كنيم. بايد به سمت ارتقاي دانايي و سواد محيط زيستي براي مردم بهخصوص جوامع محلي كه در مناطق چهارگانه محيط زيست زندگي ميكنند؛ حركت كنيم. بايد آموزشهايي بسيار جذابتر و موثرتر به آنها ارائه شود و در كنارش معيشتهاي جايگزين براي آنها تعريف و معرفي شود. بايد جامعه محلي را در مديريت مناطق حفاظت شده به كمك سمنهاي محيط زيستي مشاركت دهيم. براساس آمار جامعه محلي، هر جايي كه احساس كرده حفظ محيط زيست به نفع مردمش است نهتنها هيچ تعارضي با محيط زيست پيدا نكرده بلكه خودش بهعنوان يك محيطبان عمل كرده است».
مشارکت جوامع محلی
درويش با اشاره به تجربه موفق مشاركت جوامع محلي در كشور ميگويد:«منصورآباد در رفسنجان، كانيبرازان آذربايجان غربي در مهاباد، گندمان در چهارمحال بختياري؛ چرا در تمامي اين مناطق ياد شده حتي يك مورد تخلف يا درگيري بين محيطبانان و مردم محلي گزارش نميشود؟ دليلش اين است كه ما مردم محلي را در حفظ منطقه شركت داديم و مردم محلي فهميدند كه اگر اين مناطق حفظ شود خودشان از درآمدهايش منتفع ميشوند؛ مثلا در كانيبرازان، ما تالاب را به كمك مردم دوباره احيا كرديم. در واقع كشاورزان بخشي از حقابه خودشان را در اختيار تالاب قرار دادند. تاكستانها، خودشان را به باغهاي سيب كه نياز آبياش پنج برابر است، تبديل نكردند. پس از اينكه تالاب احيا شد و درياچه خشك شده بود، پرندههاي مهاجر كه به سمت درياچه اروميه ميآمدند به سمت تالاب كانيبرازان رفتند. شكارچيان كه آمدند براي شكار پرندهها، باز همين سمنها با آنها صحبت كردند كه بهجاي اينكه پرندگان را شكار كنيد، بيايید طرح «پرندهنگري» راه بيندازيد. سيل گردشگران و اشتغال و پول به منطقه هجوم آورد؛ به اين ترتيب درحال حاضر مردم كانيبرازان ميگويند تالاب خون رگهاي ماست. داستان وقتي جذابتر ميشود كه ميشنويم بوميان سالانه 60 ميليون تومان براي قرقبان هزينه ميكنند كه كسي بهصورت غيرمجاز از آب براي كشاورزي برداشت نكند».
توسعه تکنولوژی و تجهیزات
درويش خاطرنشان ميكند:«آخرين گام اين است كه در هيچجاي دنيا محيطبان در برابر متخلفاني كه در هر حالتي وجود داشته باشد، روبه رو نميايستد بلكه با تكنيكهايي مثل سنجش از دور، رصد ماهوارهاي و عكسهاي ماهوارهاي و هوايي ميشود موقعيت مناطق حفاظت شده را با كمك وسايل ديجيتالي كه در اختيارش است، رصد كرد و محيطبانان ميتوانند در ايستگاههاي مخصوصي كه دارند مناطق را رصد كنند و به محض اينكه يك متخلف وارد منطقه شد بلافاصله عكس و مشخصاتش را بگيرند و به نزديكترين نيروي انتظامي گزارش كنند و پروندهاش را صورتجلسه كنند كه برود دادگستري و تشكيل پرونده شود. بدون اينكه به طور مستقيم محيطبان با متخلف درگير و روبهرو شده كه كشته شود يا آن طرف كشته يا مجروح شود. اين قسمت نيازمند اعتبار است.نيازمند اين است كه دولتي كه خودش را دولت محيط زيستي ميداند، بيشك نگاهش به سازمان محيط زيست به اندازه نگاه به شهرداري ناحيه پنج منطقه 2 تهران نباشد و ما نيازمند اين هستيم كه سازمان حفاظت محيط زيست ارتقاي نرمافزاري و سختافزاري پيدا كند و بودجهاش متناسب با وظايفش ارتقا پيدا كند و آن وقت است كه ميتوانيم شاهد باشيم كه اين تعارضات به كمينه برسد».
سخن آخر
بازی مرگ در دشتهای ایران همچنان قرباني ميگيرد و مسئولان و قانونگذاران درحال تدوين و تصويب لايحه حمايتي هستند كه تاثير بسزايي در وضعيت معيشتي و حمايتي از محيطبانان را نخواهد داشت.آنچه مشخص است،قوانین نیازمند بازنگری جدی هستند و در کنار آن نیازمند فرهنگ سازی گسترده ای در این راستا هستیم. فرهنگ سازی نیازمند همت همه بخش های مختلف جامعه و رسانههاست. محیط بانان، پاسداران طبیعت ایران هستند اما در بهرهوری از این سرزمین تمام ساکنان آن سهیمند.برای آنچه از ما برای آیندگان باقــی میماند باید خود را مسئول بدانیم.
ماجرا از آنجا آغاز شد كه تیم محیط باني در منطقه حفاظت شده سرخ قلعه با شکارچی غیر مجاز روبه رو ميشوند كه پس از تعقيب و گريز در نزديكي روستاي برمك، خودروي محيطبانان دچار سانحه ميشود و مهدي احمدي نيك در اين حادثه تلخ بهشهادت ميرسد. با شهادت اين مدافع عزيز طبيعت ايرانزمين، آمار شهداي محيط زيست ايران به بيش از 120 نفر رسيد؛ ليستي كه نگاه به آن داغ دوستداران طبيعت ايران را تازه ميكند؛ داغي كه هنوز نيز تازه است.
داغ فراموشي
محيطبانان دوباره به صدر اخبار محيطزيست ايران بازگشتند؛ بسياري از رسانهها و حتي شبكههاي اجتماعي پر از پيامهاي تسليت و ابراز همدردي با خانواده اين مدافع عزيز وطن يا جامعه محيطبان ايراني از سوي مردم و مسئولان شده است اما اين ابراز همدرديها و توجه افكار عمومي و مسئولان نيز تنها مدت اندكي بهطول ميانجامد و پس از پايان مراسم خاكسپاري دوباره سردي خاك، گريبان حافظه افكار عمومي و مسئولان را خواهد گرفت و دوباره خانواده محيطبان ميماند و غم هجران و هزاران مشكلات معيشتي و بروكراسي اداري براي احقاق حقوق خويش. سرگرداني در پيچ و تاب ادارات بنياد شهيد و محيطزيست؛ سريال تكراري سرگذشت خانواده محيطبانان شهيد است. بهگزارش ايسنا« تاکنون ۱۲۰ محیط بان در راه حفاظت از محیط زیست کشور جان خود را از دست داده و به مقام شهادت نائل شدهاند. از ۱۲۰ شهیدی که از ابتدای انقلاب اسلامی در حوزه محیط بانی به شهادت رسیدهاند ۱۷ نفر آنها در بنیاد شهید پرونده دارند و خانواده آنها حقوق دریافت میکنند. مابقی خانوادههایی که سازمان حفاظت محیط زیست سرپرست آنها را به عنوان شهید میداند مبالغی جزئی از سازمان دریافت میکنند». تنها 17 خانواده از ميان 120 خانواده توانستهاند از حقوق قانوني خود بهرهمند شوند، آماري كه نشاندهنده عمق فاجعه وضعيت محيطبانان در كشور است، محيطباناني كه هميشه در دوراهي شهادت يا قتل قرار گرفتهاند و هر دو راه براي آنها بازي دو سرباخت است.
اين روزها، حال محيطبانان نيز همانند محيط زيست ايران خوش نيست، آنها از نبود حامي معنوي و مادي، كمبود امكانات، حقوق و دستمزد پايين و ... در رنج و سختي هستند. محیطبانان، حامیان و پاسداران طبیعت و حیاتوحش این سرزمین، سالها وظیفه خود را با دستان پر یا خالی انجام دادهاند و حافظان محیطزیست بودهاند. باوجود این وظیفه بدون تردید سخت و سنگین، کمترین حقوق را دربین مشاغل دولتی دریافت میکنند و همانند مابقی پاسداران ایرانزمین از بذل جان خویش نیز دریغ نداشتهاند.
خبري از لايحه نيست!
بهجرات ميتوان گفت، لايحه حمايت از محيطبانان مسالهاي است كه مسئولان بسياري از روساي سازمان حفاظت محيط زيست، نمايندگان مجلس و ... روي آن مانورهاي تبليغاتي بسياري دادهاند، لايحهاي كه دردي از اين قشر را دوا نميكند. اين مساله را بسياري از محيطبانان اين سرزمين بيان ميكنند. به باور آنها، لايحه حمايت از محيطبانان باتوجه به نواقصي كه دارد، بيشتر معنوي است؛چرا كه افزايش حقوق و مزايا وتغيير قانون بهكارگيري سلاح در آن ديده نشده است.
در اين لايحه ذكر شده كه به پروندههاي محيطبانان بدون نوبت رسيدگي شود.انتظار محيطبانان از اين لايحه حمايتي، افزايش حقوق، بيمه تكميلي و مزايا همچون ديگر كارمندان دولت بود؛ اتفاقي كه رخ نداده است.احمد بحري ، محيطبان نيز لايحه حمايت از محيطبانان را تنها يك طرح معنوي ميداند و درباره نواقص اين لايحه ميگويد:« بهنظر من اين لايحه بيشتر حمايت معنوي است. افزايش حقوق و مزايايي در آن ديده نشده وقانون بهكارگيري سلاح تغيير نداشته است. تنها موردي كه در اين لايحه حمايتي بهچشم ميخورد، زمان رسيدگي به پروندههاي محيطبانان است. در اين لايحه ذكر شده است كه به پروندههاي محيطبانان بدون نوبت رسيدگي شود. انتظار محيطبانان از اين لايحه حمايتي، افزايش حقوق، بيمه تكميلي و مزايايي همچون ديگر كارمندان دولت بود». بحري با اشاره به كمبود تجهيزات و امكانات بيان ميكند:« موتورسيكلتهاي موجود، بسيار قديمي و فرسوده است. با اين موتورسيكلتها نميتوان شكارچيان را تعقيب كرد. البته يكسري وسايل دفاعي جديد مانند شوكر و اسپري فلفل در اختيار ما قرار دادهاند كه ريسك اين وسايل دفاعي، بسيار پايين است و در درگيريها ممكن نيست شكارچي با آن كشته شود. يكي ديگر از مشكلات محيطبانان، نداشتن كفش مناسب است. پوتينهايي كه درحال حاضر در اختيار ما قرار دادهاند، بسيار بيكيفيت است. از آنجاييكه كار اصلي محيطبان پيادهروي در طبيعت است، بايد كفش مناسبي براي آن تهيه كرد».
بضاعت كم و بودجه اندك
با نگاهي كوتاه به آمار مرگ محيطبانان ايراني، اين پرسش مطرح ميشود كه وضعيت محيطبان در دنيا چگونه است؟ محمددرويش، كارشناس محيط زيست در اينباره ميگويد:« متاسفانه بضاعت سازمان حفاظت محيط زيست ايران، سهم آن از بودجه ملي و شاكله اداري كه براي اين سازمان تعريف كردند، جوابگوي شرح وظايف محيطبانان نيست. قصه اين است در كشورهايي كه به مراتب جمعيت و مناطق حفاظت شده بيشتري دارند حتي يك چهارم اين تلفاتي را كه در طبيعت ايران اتفاق ميافتد، نميبينيم.در ايالات متحده آمريكا كه 6 برابر ايران جمعيت دارد و در همين حدود هم وسعت مناطق حفاظتشدهاش بيشتر از ايران است؛ در طول 90 سال گذشته از سال 1928 ميلادي تاكنون 25 نفر كشته شدهاند و نكته جالب توجه اينجاست كه هيچ كدام از آنها با تير مستقيم متخلفان كشته نشدند بلكه يا از كوه افتادند يا مورد حمله يك حيوان وحشي قرار گرفتند يا ماشينشان دچار حادثه شده است».
درويش با تاكيد بر اينكه مشكل با مسلح كردن محيطبانان و افزايش اقتدار محيطبانان حل نخواهد شد، يادآور ميشود:«اقتدار محيطبانان پيش از انقلاب بسيار زيادبود اما آن زمان هم كشتار در هر دو طرف وجود داشت و حتی كينهاي هم بين مردم و محيطبانان بهوجود آمده بود و به خاطر همين، زماني كه انقلاب شد همه هجوم آوردند و تخريب بيسابقهاي در محيط طبيعي ما رخ داد. بايد از تجربه ديگر كشورها استفاده كنيم. بايد به سمت ارتقاي دانايي و سواد محيط زيستي براي مردم بهخصوص جوامع محلي كه در مناطق چهارگانه محيط زيست زندگي ميكنند؛ حركت كنيم. بايد آموزشهايي بسيار جذابتر و موثرتر به آنها ارائه شود و در كنارش معيشتهاي جايگزين براي آنها تعريف و معرفي شود. بايد جامعه محلي را در مديريت مناطق حفاظت شده به كمك سمنهاي محيط زيستي مشاركت دهيم. براساس آمار جامعه محلي، هر جايي كه احساس كرده حفظ محيط زيست به نفع مردمش است نهتنها هيچ تعارضي با محيط زيست پيدا نكرده بلكه خودش بهعنوان يك محيطبان عمل كرده است».
مشارکت جوامع محلی
درويش با اشاره به تجربه موفق مشاركت جوامع محلي در كشور ميگويد:«منصورآباد در رفسنجان، كانيبرازان آذربايجان غربي در مهاباد، گندمان در چهارمحال بختياري؛ چرا در تمامي اين مناطق ياد شده حتي يك مورد تخلف يا درگيري بين محيطبانان و مردم محلي گزارش نميشود؟ دليلش اين است كه ما مردم محلي را در حفظ منطقه شركت داديم و مردم محلي فهميدند كه اگر اين مناطق حفظ شود خودشان از درآمدهايش منتفع ميشوند؛ مثلا در كانيبرازان، ما تالاب را به كمك مردم دوباره احيا كرديم. در واقع كشاورزان بخشي از حقابه خودشان را در اختيار تالاب قرار دادند. تاكستانها، خودشان را به باغهاي سيب كه نياز آبياش پنج برابر است، تبديل نكردند. پس از اينكه تالاب احيا شد و درياچه خشك شده بود، پرندههاي مهاجر كه به سمت درياچه اروميه ميآمدند به سمت تالاب كانيبرازان رفتند. شكارچيان كه آمدند براي شكار پرندهها، باز همين سمنها با آنها صحبت كردند كه بهجاي اينكه پرندگان را شكار كنيد، بيايید طرح «پرندهنگري» راه بيندازيد. سيل گردشگران و اشتغال و پول به منطقه هجوم آورد؛ به اين ترتيب درحال حاضر مردم كانيبرازان ميگويند تالاب خون رگهاي ماست. داستان وقتي جذابتر ميشود كه ميشنويم بوميان سالانه 60 ميليون تومان براي قرقبان هزينه ميكنند كه كسي بهصورت غيرمجاز از آب براي كشاورزي برداشت نكند».
توسعه تکنولوژی و تجهیزات
درويش خاطرنشان ميكند:«آخرين گام اين است كه در هيچجاي دنيا محيطبان در برابر متخلفاني كه در هر حالتي وجود داشته باشد، روبه رو نميايستد بلكه با تكنيكهايي مثل سنجش از دور، رصد ماهوارهاي و عكسهاي ماهوارهاي و هوايي ميشود موقعيت مناطق حفاظت شده را با كمك وسايل ديجيتالي كه در اختيارش است، رصد كرد و محيطبانان ميتوانند در ايستگاههاي مخصوصي كه دارند مناطق را رصد كنند و به محض اينكه يك متخلف وارد منطقه شد بلافاصله عكس و مشخصاتش را بگيرند و به نزديكترين نيروي انتظامي گزارش كنند و پروندهاش را صورتجلسه كنند كه برود دادگستري و تشكيل پرونده شود. بدون اينكه به طور مستقيم محيطبان با متخلف درگير و روبهرو شده كه كشته شود يا آن طرف كشته يا مجروح شود. اين قسمت نيازمند اعتبار است.نيازمند اين است كه دولتي كه خودش را دولت محيط زيستي ميداند، بيشك نگاهش به سازمان محيط زيست به اندازه نگاه به شهرداري ناحيه پنج منطقه 2 تهران نباشد و ما نيازمند اين هستيم كه سازمان حفاظت محيط زيست ارتقاي نرمافزاري و سختافزاري پيدا كند و بودجهاش متناسب با وظايفش ارتقا پيدا كند و آن وقت است كه ميتوانيم شاهد باشيم كه اين تعارضات به كمينه برسد».
سخن آخر
بازی مرگ در دشتهای ایران همچنان قرباني ميگيرد و مسئولان و قانونگذاران درحال تدوين و تصويب لايحه حمايتي هستند كه تاثير بسزايي در وضعيت معيشتي و حمايتي از محيطبانان را نخواهد داشت.آنچه مشخص است،قوانین نیازمند بازنگری جدی هستند و در کنار آن نیازمند فرهنگ سازی گسترده ای در این راستا هستیم. فرهنگ سازی نیازمند همت همه بخش های مختلف جامعه و رسانههاست. محیط بانان، پاسداران طبیعت ایران هستند اما در بهرهوری از این سرزمین تمام ساکنان آن سهیمند.برای آنچه از ما برای آیندگان باقــی میماند باید خود را مسئول بدانیم.