جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > «طلا»؛ یک تراژدی تمام‌عیار از شهبازی

«طلا»؛ یک تراژدی تمام‌عیار از شهبازی

«طلا»؛ یک تراژدی تمام‌عیار از شهبازی
پس از اکران فیلم «خروج» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا، در قالب سینمای آنلاین که به‌دلیل شیوع ویروس کرونا و تعطیلی سینما‌های کشور مسیر تازه‌ای را در نمایش فیلم‌های سینمایی ایران ایجاد کرده است، «طلا» به کارگردانی پرویز شهبازی، دومین فیلمی است که از تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹، این مسیر جدید را ادامه می‌دهد.
جدیدترین اثر پرویز شهبازی درامی اجتماعی است به تهیه‌کنندگی مشترک رامبد جوان و محمد شایسته. بلیط‌های این فیلم که در سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر توانست نامزدی دو سیمرغ بلورین را از آن خود کند، در سینمای آنلاین از طریق دو پلتفرم پخش آنلاین فیلیمو و نماوا و سایر پلتفرم‌ها انجام می‌گیرد و کاربران می‌توانند در یک بازه زمانی شش ساعته فیلم خریداری شده را تماشا کنند.
پرویز شهبازی، کارگردانی که با فیلم «نفس عمیق» خود را به عنوان کارگردانی کاربلد معرفی کرد و از همان فیلم تا امروز دغدغه‌های متفاوتش درباره جوانان را به تصویر کشیده است. طلا تلفیقی از دو مدل فیلم‌سازی شهبازی پس از فیلم‌های اولیه‌اش است. یک مدل که با «نفس عمیق» آن را شروع کرد و مدل دیگر که با «دربند» ادامه داد.
مسعود فراستی، منتقد سینما، درباره هفتمین اثر پرویز شهبازی گفت: «طلا بهترین کار پرویز شهبازی است و حرکت دوربین نرم است و جز معدود فیلم‌های نزدیک به ماست. در مسئله فیلم‌نامه برخی حفره‌ها وارد است، ولی می‌شود با وجود این حفره‌ها، بازیگران حس شوند. فیلم لحن دارد. به شدت ساده نشان می‌دهد. یک سری اضافه‌کاری‌ها را کنار زده است و در لابه‌لای جدی بودن، شوخی‌های ریز دارد.»

در ادامه نگاهی خواهیم داشت به نقد‌هایی دیگر در رابطه با این فیلم.
عوامل فیلم
خلاصه داستان
روایت چند جوانی است که قصد راه‌اندازی رستورانی دارند. در ایـن میان پدر یکی از آن‌ها فوت کرده و مبلغ قابل توجهی پول نیز مفقود می‌شود.
شانس هیچ‌وقت در خانه بدشانس را نمی‌زند
صوفیا نصرالهی در وب‌سایت دیجی‌کالا درباره «طلا» نوشت: فیلم طلا بازگشت پرویز شهبازی بعد از «مالاریا» به سینمایی است که از او انتظار داریم. یک درام پرکشش که به شیوه شهبازی آرام آرام روایت می‌شود و زیر پوست تماشاگر می‌رود. از همان سکانس‌های ابتدایی تنش را در فیلم می‌شود حس کرد. یک گریز کوتاه به زندگی هر کدام از کاراکتر‌ها که فکر می‌کنیم در همه طول فیلم همراه هم خواهند بود، اما شبیه «دربند» شهبازی از میان آن‌ها قهرمانش را انتخاب می‌کند و فیلم را با او به پایان می‌رسانیم.
شخصیت‌ها به تدریج شکل می‌گیرند و شبیه فیلمنامه‌های دقیق شهبازی اطلاعات درباره هر کدام در روند فیلم به مخاطب داده می‌شود. منصور این‌بار کاراکتر بدبیار جهانی است که شهبازی ترسیم‌اش می‌کند. شخصیتی که تا آن نقطه نهایی فیلم کامل با او نمی‌توانیم همراه بشویم. منصور ضربه را در همان سکانس آخر به مخاطب می‌زند.

در اجرا هم «طلا» فیلم‌تر و تمیزی از کار درآمده. استاندارد است. مثل «عیار ۱۴» یا «دربند» از لحاظ بصری شگفت‌انگیز نیست، اما چند تا سکانس خیلی خوب دارد از جمله سکانس رفتن به پناهگاه یا سکانس پایانی جنگل که قدرت کارگردانی پرویز شهبازی را بار دیگر به رخ می‌کشند. نکته ویژه بقیه سکانس‌ها فقط تمپوی فیلم است. ضرباهنگی که در ساده‌ترین اتفاقات فیلم هم باعث می‌شود هیجان در دل تماشاگر نفوذ کند. با شناختی که از قدرت شهبازی در کارگردانی دارم به نظرم «طلا» پتانسیلش را داشت که از لحاظ اجرا فیلم جسورانه‌تری باشد.
اما مشکل فیلم از انتخاب بازیگرانش می‌آید. بازی هومن سیدی در نقش منصور خوب است. مهرداد صدیقیان و طناز طباطبایی و حتی نگار جواهریان هم استاندارد هستند، اما فیلمی یک‌جور روحیه آشوب و عصیان کم دارد که در متن قصه وجود دارد، اما در فضای فیلم درنیامده است و به نظرم بخش بزرگی از این ماجرا به حضور این بازیگران حرفه‌ای برمی‌گردد.
«طلا»، اما تا پایان ریتم و هیجانش را حفظ می‌کند. اشارات کوچک روی چیز‌هایی مثل کوله‌پشتی که بعد تصویر دراماتیکی پیدا می‌کند جزو استعداد‌های ویژه پرویز شهبازی است. شخصیت‌هایی که تا پایان کامل کنش‌هایشان را درک نمی‌کنیم، اما با آن‌ها همراه می‌شویم باز هم جزو نکاتی است که پرویز شهبازی جزو معدود فیلمسازانی است که می‌تواند به تصویر بکشد. داستانک‌های مربوط به همه کاراکتر‌ها را مثل «دربند» خیلی مینی‌مال و گذرا مطرح می‌کند. هر فیلم دیگری بود احتمالا خیلی بیشتر روی ماجرای حاملگی دریا مانور می‌داد یا برای حل مشکل پول لیلا زمان بیشتری صرف می‌شد. شهبازی، اما همه این‌ها را شبیه سنگ بنای اولیه می‌چیند تا به طلا برسد. طلایی که آینده‌اش مهم است. آینده‌ای مبهم که قرار است آن سوی مرز‌ها رقم بخورد. جایی که شاید تقدیر یک خانواده بدبخت جور دیگری عمل بکند.

روند فیلم از شادی به اندوه، از محبت به تردید و خشم و درنهایت همدردی و دلسوزی خیلی خوب تاثیرش را می‌گذارد.
این نگاه تقدیرگرای شهبازی را در مورد قهرمانش دوست دارم. همان نگاهی که به کاراکتر‌های «نفس عمیق»، «عیار ۱۴»، «دربند» و حتی «مالاریا» داشت. تقدیر این آدم‌ها تباهی است. اینجا البته دو روزنه امید شهبازی برایمان باقی گذاشته است: طلا و کودکی که قرار است متولد شود.
طلا؛ یک تراژدی تمام عیار
محمدحسین قلی‌پور در وب‌سایت فیلمویز در نقد «طلا» نوشت: برای پرویز شهبازی فیلمسازی بعد از مالاریا کار سختی نیست. مالاریا آن قدر بد بود که هر فیلمی بعد از آن ساخته می‌شد قدمی رو به جلو بود. شهبازی که بهتر از هر کسی به سطح کیفی فیلمش اشراف داشت در برابر انتقادات و زمان نامناسب اکرانش هیچ واکنشی نشان نداد و به نظر می‌رسید دوست داشت مالاریا هیچ وقت رنگ پرده را به خود نبیند؛ که این گونه نشد. هرچند او با ساخت آثاری، چون «نفس عمیق» و «دربند» از فیلمسازان محبوب منتقدین بود، اما واکنش‌ها به مالاریا نشان داد کسی عهد اخوت با او نبسته و قرار نیست هرچه و با هر کیفیتی روانه جشنواره‌ها کند همه دست به سینه بایستند و به ستایشش بپردازند.
فیلم طلا آخرین ساخته پرویز شهبازی مانند سایر فیلم هایش نقد اجتماعی را دستمایه خود قرار داده است و در تلاش است نمایی کلی از وضعیت این روز‌های کشور ارائه نماید. ناهنجاری‌های اجتماعی و جوانان سرخورده که قربانی سوء مدیریت در کشور هستند، مانند فیلم‌های قبلی کارگردان پای ثابت اثر است. “طلا” در پیرنگ و موضوع ادامه دهنده فیلم‌های قبلی فیلمساز است که گویی اپیزودی دیگر به آن افزوده شده است.

کارگردانی مهمترین مزیت فیلم است. بی شک فیلم طلا از نمونه هاى قابل قبول کارگردانی شهبازی است که هر آنچه از چنین جایگاهی مورد انتظار است در اختیار دارد. بازی‌ها به یمن تجربه شهبازى و گروه بازیگرى از حداقل‌ها برخوردار است. هر چند نابزیگران از گروه اصلى پیشتر هستند. جهان داستان به درستی شکل گرفته و باعث شده است بیننده در فضای فیلم نفس بکشد. دکوپاژ و میزانسن هم کاملا در اختیار روایت داستان هستند و کارگردان برای خودنمایی دست به اقدامات متحیرالعقول نزده است.
با وجود پیچیدگى هاى قابل قبول فیلمنامه و کارگردانى استاندارد، اما شخصیت پردازى کم رمق باعث شده طلا توان همراه کردن بیننده براى القاى مضامین نهفته در دل خرده روایات را نداشته باشد. بیننده نمى تواند باور کند فردى برخاسته از جامعه کارگرى با مختصات ارائه شده از دخترى از طبقه مرفه دلربایى کند و هر بلایى در توان دارد بر سر او بیاورد و در انتها همچنان براى دختر معشوقه اى کامل باشد. به نظر مى رسد برخى رفتارهاى شخصیت‌ها براى پیشبرد داستان به آن‌ها الصاق شده است. به این معضل فیلم بیفزایید سردرگمى فیلم میان نماد گرایى و روایت رئالیستى اثر تا نتیجه بگیرید چرا طلا از آثار خوب کارنامه شهبازى محسوب نمى شود.
با توجه به نقاط قوت ذکر شده فیلم این توانایی را دارد که لایه‌های مضمونی خود را القا و از معنای سطحی داستان عبور کند. از این نقطه به بعد «طلا» با ناخودآگاه بیننده طرف است. حال باید دید شهبازی چه مظروفی برای این ظرف در نظر گرفته است؟

«طلا» هر چند از معیشت مردم آغاز می‌کند، اما به مرور سایر حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی را به میدان نقد خود از جامعه می‌آورد و به هر چه هست و نیست می‌تازد. به مردم، به ادارات، به مسئولین و هرچه که می‌تواند به آن نقد کند؛ و برای هر کدام هم خرده روایات و گره‌هایی به عنوان فکت داستانی خلق می‌کند. بار غم و اضطراب هر کدام از این خرده روایات آن قدر زیاد است که هر کدام می‌تواند یک فیلم را به پیش ببرد. این حجم از ترسیم و تصویر ناسپیدی‌ها در یک بازه زمانی اجحاف است بر حق بیننده‌ای که خود را کاملا در اختیار فیلم قرار داده است. بسامد رویدادهاى غمبار در فیلم آن قدر بالاست که احتمال دارد در اکران عمومی افرادِ دچار به ضعف اعصاب سالن سینما را ترک گویند. حداقل کمکی که می‌توان به این هموطنان کرد در نظر گرفتن ریت سنی دو سویه برای اکران عمومی فیلم است.
در میان تمام خرده روایات تنها روایت فرزند دریاست که با کلیت مسیر فیلم در تقابل است. وقتی همه چیز به بریدن از تعلق‌ها و جلای وطن معطوف است انتظار می‌رود این خرده روایت هم همسو با کلیت فیلم پیش برود. یعنی سیر تکاملی او برعکس چیزی باشد که در فیلم نشان داده شده است. اما دریا به عنوان قهرمان اصلی داستان که تصمیم نهایی را اتخاذ می‌کند و مسئولیت آن را بر عهده می‌گیرد می‌بایست از رضایت دادن به نگهداشتن فرزند در ابتدای فیلم به سقط او برسد. نه بالعکس. مگر این که فیلمساز قصد شیطنت در مضمونی پنهانی داشته باشد – که دارد- که از فاش‌تر بیان کردن آن معذوریم.
به طور کلی فیلم طلا یک تراژدی تمام عیار است دقیقا طبق تعریف که عبارت است از شکست محتوم انسان است دربرابر اراده خدایان. با این تفاوت که در این فیلم خدایانش به جامعه و شرایط اجتماعی تبدیل شده است. توجه به ویژگی‌های تراژدی در پایان بندی هم رعایت شده است. البته این نوع پایان بندی که با مرگ شخصیت‌ها به عنوان مهلک‌ترین اتفاق در نظر گرفته می‌شود- در ادبیات فیلم- در آثار شهبازی مسبوق به سابقه است.

این نوع نگاه به مرگ و انتخاب نهایی دریا راهی جز نگاه نمادگرایانه برای پایان بندی پیش پایمان نمی‌گذارد. نمادی که مهمترینِ آن طلا دختر برادر منصور است که به دلایل ژنتیکی امکان از بین رفتن ستون فقراتش وجود دارد و خانواده اش از سر فقر امکان معالجه او را ندارند. از هر زاویه به موضوع بنگریم طلا مام وطنی است که در حال از بین ر فتن است و والدینش بی کمترین توجهی مسیر خود را می‌روند. طلا ارزشمند است و زیبا. با شکوه است و مظلوم. اما از نگاه فیلم برای حفظ او چاره‌ای جز مهاجرت از جهنمی که شهبازی از وطن ترسیم کرده وجود ندارد.
با وجود نقاط قوت ذکر شده طلا فاقد مولفه هایى است که بتواند خود را به عنوان اثرى ماندگار در سینماى ایران معرفى کند. تاکید و اصرار بیش از حد کارگردان به ارائه نقطه نظرات اعتراضى اش مسیر فیلم را تحت تاثیر قرار داده است و همه چیز را فداى شعارى کرده که قرار است به بیننده منتقل شود. از آن جا که نگارنده با مضمون نهایی فیلم با کارگردان به طور کامل همسو نیست، به پاس احترام به شعور خواننده و رعایت جانب انصاف این نوشته فاقد نتیجه گیری پایانی است.
مهمترین مزیت فیلم نمایش ناسپیدی‌هایی است که با فرمی خوب و کامل ارائه می‌شود و حداقل در عوض آن هجمه عصبی، زیبایی‌های بصری و داستانی را به او هدیه می‌دهد.
سقوط دهه شصتی‌ها
شایان کرمی در وب‌سایت ویجیاتو «طلا» را این‌گونه نقد کرد: طلا داستان فردی میانسال به نام منصور (هومن سیدی) را بازگو می‌کند که قصد دارد با سایر دوست‌های خود یعنی رضا (مهرداد صدیقیان)، لیلا (طناز طباطبایی) و در نهایت دریا (نگار جواهریان)، رستورانی را تاسیس کنند تا از وضعیت مالی بدی که در آن هستند نجات پیدا کنند. البته اوضاع آن طور که انتظارش را داریم پیش نمی‌رود و آن‌ها برای تامین پول مورد نیاز برای شروع کسب‌وکار خود به مشکل می‌خورند تا داستان اصلی طلا آغاز شود.

پرویز شهبازی که طی ابتدای دهه جاری به خاطر فیلم‌هایی مانند «دربند» و «مالاریا» بین طرفداران سینمای ایران خود را به عنوان کارگردانی صاحب سبک معرفی کرده بود، حالا در طلا سعی کرده تا داستان سقوط اخلاقی گروهی از جوانان را بیان کند که به خاطر پول مجبور می‌شوند قانون‌های زندگی خود را سانسور کنند.
مهم‌ترین نکته مثبت در مورد طلا در مورد گروهی است که شهبازی به آن شکل داده. ما با گروهی از جوانان سی‌واندی ساله طرف هستیم که همگی به بن بست‌های بزرگی در زندگی خود رسیده‌اند؛ به نوعی طلا دهه شصتی‌هایی را نشان می‌دهد که نتوانسته‌اند از جوانی خود استفاده کنند و حال در آستانه ورود به میان‌سالی هم با مشکلات جدی‌تری روبرو شده‌اند.
البته وجود عنصر پول و تفاوت ثروتی که این شخصیت‌ها دارند، باعث شده که سطح مشکلاتی که کاراکتر‌ها بسته به وضعیت مالی آن‌ها، متفاوت باشد. جالبی کار اینجاست که بیشترین درگیری برای دو نفر از این گروه پیش می‌آید که از همه پولدارتر و از همه فقیرتر هستند و همین تضاد‌هایی که در داستان شهبازی خواسته آن‌ها را در طلا به تصویر بکشد، بیشتر و نمایان‌تر کرده است.

منصور که در میانسالی هنوز درگیر پیدا کردن درآمد ثابتی است، با مشکل بیکاری و طلاق برادر خود هم روبرو بوده و در ضمن، دیگر برای تامین هزینه درمان برادرزاده خود با مشکلی جدی روبرو می‌شود. از سوی دیگر با کاراکتر دریا هم طرف هستیم که دغدغه مالی کمتری در زندگی خود دارد، نگران شغلش نیست و در نتیجه مهم‌ترین موضوع در زندگی او، منصور به عنوان معشوقه‌اش محسوب می‌شود.
برچسب ها
نسخه اصل مطلب