۸ بازی پرطرفدار و برتر که شکست خوردن در آنها لذتبخش است
باختن یکی از تلخترین و سختترین تجربههایی است که هر شخصی در زندگی خود به چشم میبیند. خیلی از ما تلاش بسیار زیادی میکنیم تا ماموریتی که داریم را با موفقیت پشت سر بگذاریم ولی وقتی نمیتوانیم که آن را انجام دهیم ناامیدی و خستگی تمام وجود ما را در بر میگیرد. شکست خوردنهای متوالی در یک نقطه بازی میتواند عذابآور و تحقیرکننده باشد، اما همین تجربهها میتوانند درسهای زندگی بسیاری به ما بدهند.
خوشبختانه در ویدیوگیم این اتفاقات معمولا ناراحتیهای کوچکی هستند و بعد از هر باخت نهایتا به ۳۰ ثانیه قبل از مرگ خود پرت میشویم تا اشتباه خود را در پلتفرمینگ یا مبارزه قبلی جبران کنیم. خیلی از توسعهدهندگان استاد ایجاد تعادل بین امر انگیزه دادن به بازیکن برای ادامه بازی و چالشهای ادامه آن هستند و به خوبی این بحث را در بازی قرار دادند. در این بین اما چند بازی هستند که بهتر از بقیه به شما انگیزه برای ادامه دادن میدهند و باختن در آنان میتواند متقاعدکننده و حتی سرگرمکننده باشد.
Hades
بازی سیفو زمانی که عرضه شد خیلیها را با یکی از المانهای جدید خود متعجب کرد. زمانی که در بازی شکست میخورید و دوباره شروع میکنید سن شما بالا میرود و تمرینها و قابلیتهایی که شما داشتید بیش از قبل میشود. جوانی شما با این اتفاق با عقل و خرد عوض میشود و قدرت ضربات بیشتری هم دارید. اما در این بین نشاط جوانی نیز از بین میرود و ماکسیمم جان شما کاسته میشود. خیلی از پلیرها از این المان بازی استفاده میکنند تا سریعتر و راحتتر دشمنان را از پا در بیاورند اما این کار قماری است که ریسک بالایی در بازی دارد.
هر دفعه که شما شکست میخورید و بر میگردید تا دشمنان خود را سریعتر شکست دهید باعث میشود که رنج شکستهای متوالی بازی کاسته شود. اما مکانیک محدودیتی که برای این امر وجود دارد باعث میشود که این حرکت از سوی بازیکن قماری با ریسک بالا باشد چون اگر بیش از حد پیر بشوید به صورت کامل میمیرید.
Outward
بازی The Stanley Parable به نوعی در خود چیزی به اسم باختن ندارد و صرفا پایانبندیهای مختلف هستند که باید پیدا کنیم. اما اگر بازیکن اشتباهی انجام دهد راوی بازی به شدت ما را اذیت میکند و خواستار این است که راهنماییهای او را با دقت انجام دهیم تا اثر به صورت درست تمام شود. از طرفی بر اساس یک مسئله مرسوم در ویدیوگیم اگر پایانی در بازی وجود داشته باشد که به نوعی هدف اصلی بازی است، تمامی پایانبندیهای دیگر حکم شکست را دارند. اما جالب است که این شکستها به قدری جذاب هستند که بازیکن به هیچ وجه متوجه آن نیست که مسیر خود را اشتباه رفته است.
Shadow of Mordor
وقتی فرام سافتور به بازیکنان دارک سولز میگوید که آماده مرگ باشید قصدی برای تمسخر آنان ندارد، بلکه این حرف نصیحتی برای طرفداران است که نهایت لذت خود را از بازی ببرند. هر شکست در دارک سولز پر از آموزه و نکته برای پلیر است مانند یک شگرد در باس فایتی خاص، نقطهای مشکوک در محیط بازی و حتی تجهیزات جدید برای به دست آوردن. مرگ صرفا یک اتفاق ساده در دارک سولز نیست، بلکه فرصتی برای آموزش دیدن است.
بعد از شکست، بازیکنان فرصتی به دست میآورند تا به محیط بازی به دقت نگاه کنند و فوت و فن هر نقطه را یاد بگیرند. حتی شما میتوانید جزئیات هر باس فایت را بررسی کنید و نقطه ضعف آنان را هدف بگیرید. پیچش سختی بازی و مرگهای غیر قابل انکاری که سری دارک سولز با آنها روبرو هستیم نشان از ساختار هوشمندانه مراحل میدهد. طراحی مکانها و باس فایتهای سخت دارک سولز تجربهای را به بازیکنان میدهد که فقط مخصوص به بازیهای فرام سافتور است.
The Elder Scrolls 2: Daggerfall
باختن در دیسکو الیسیوم فراتر از اتفاقی عادی است، گویا بازی خود شما را تشویق به شکست خوردن میکند. بازی نه تنها بعد از یک اتفاق اشتباه تمام نمیشود، بلکه جلو و جلوتر نیز میرود. خیلی اوقات بعد از انجام دادن یک کار اشتباه بازیکنان مجبور میشوند سیو قبلی خود را لود کنند و از آنجا کار را دوباره شروع کنند، اما دیسکو الیسیوم نه تنها بازیکنان را به این کار ترغیب نمیکند، بلکه برای شجاعت احمقانهای که در انجام آن کار داشتهاند جایزه نیز میدهد. خیلی اوقات در بازی ما عجیبترین دیالوگ ممکن را انتخاب میکنیم و اصرار زیادی هم بر انتخاب کردن آن داریم. این اعمال ما حتی اگر به تحقیر شدن به بدترین شکل هم منجر شود، باز هم ممکن است بازی کاری بکند که دوباره به سمت انجام آن برویم.
خب دوستان نظر شما چیست؟ به نظر شما باختن در چه عناوین دیگری هست که برای ما میتواند سرگرمکننده و البته پر از درسهای مختلف باشد؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: ویجیاتو
منبع: faradeed-181016