جستجو
رویداد ایران > خبرها > در اهميت مميز بودن

در اهميت مميز بودن

احمدرضا دالوند : هرچند تاكيد اين نوشتار بر تاثير مرتضي مميز در زيبايي‌شناسي رسانه است، اما مگر شهروندي را سراغ داريم كه خواسته يا ناخواسته چشمش به نشان معروف «سازمان آتش‌نشاني» يا «آرم شهرداري تهران»، «علامت استاندارد ايران»، «آرم سايپا» يا «آرم دانشگاه تهران» نيفتاده باشد! و بسياري از نشان‌هاي مشهور كه مميز در طول كار حرفه‌اي‌اش از خود به‌جا گذاشت... او حتي براي پوسترهاي سينمايي «لوگو تايپ» ١ طراحي مي‌كرد و اين امر تا آن زمان باكيفيتي كه مميز انجام داد بي‌سابقه بود. براي نمونه لوگوي فيلم «غزل» را با يك حالت «ليريك» ٢ حاصل از چرخش نرم و روان و انحناي حروف به دست آورد؛ يا لوگوي فيلم «غريبه و مه» را با «طراحي دستي» ٣ اجرا كرد و از لرزش دست به عنوان يك تمهيد آگاهانه بهره گرفت تا حالتي كه حس متناسبي با نام فيلم داشته باشد را القا كند اما در طراحي لوگوي فيلم «گاو» از سه حرف: «گ»، «الف» و «واو» توانست تصوير گاو را در درون چرخش حروف تشكيل‌دهنده كلمه گاو به طرزي نامحسوس القا كند. مميز خالق نشانه، آرم، پوستر، تصويرگري، طراحي جلد و... است. طراحي نشانه يكي از خلاق‌ترين و سخت‌ترين بخش‌هاي هنر گرافيك است. مميز، كسي بود كه توانست يك مفهوم را در كمترين عناصر نشان دهد ولي آنچه او را برجسته مي‌كند، اينها نيست، بلكه اشراف او بر زبان تصوير است يعني او اين تصور را پديد آورد كه براي اولين‌بار خواننده فارسي‌زبان فهميد جلد كتاب به‌اندازه درون كتاب مي‌تواند اهميت داشته باشد. نشانه‌اي كه مميز براي موسسات خلق مي‌كرد به مخاطب اين پيام را مي‌رساند كه آنجا معتبر است. او براي هر چيزي كه نشانه مي‌ساخت، به نظر مي‌آمد، مهم است.وي در گرافيك مطبوعاتي با شناختي كه از زيبايي‌شناسي سنتي و تاريخي ما داشت، كارهايي كرد كه قبل از او شاهد آن نبوديم يعني به ارزش سفيدي‌ها، ارزش سطوح و ارزش بياني آنها آگاه بود و هر جا كه كاركرد، سعي كرد اين ارزش‌ها را نشان دهد. مميز به امر سهل و ممتنع بودن گرافيك براي مطبوعات پي برده بود. هرچند رويكرد گرافيك امروز در مطبوعات بيشتر سهل بوده تا ممتنع. بعضي‌اوقات كار او در لي آوت چنان سهل و ممتنع بود كه اغلب فكر مي‌كردند كاري نكرده است. مميز در ايده‌پردازي براي ديزاين مطبوعات، ابتدا حشو و زوائد را هرس مي‌كرد و بعد جايي مفيد و موثر براي استقرار تيتر و ساير ملزومات نوشتاري انتخاب مي‌كرد. جايي در صفحه كه هيچ شباهتي به آنچه روزنامه‌نگاران ما در دهه ۴۰ تا ۵۰ (تيتر درشت در بالاي صفحه) به كار مي‌بردند، نداشت. به همين سبب، صفحه‌هايي كه از زيردست او خارج مي‌شد، بي‌نهايت ساده و فريبنده هستند. ساده از آن روي كه صفحه را دچار لفاظي بصري و جلوه‌گري‌هاي گول زننده و زائد نمي‌كرد. فريبنده از آن ‌جهت كه هركسي، متوجه سهل و ممتنع بودن كار او در عين كمال و پختگي آن نمي‌شود. خودش مي‌گفت صفحه‌آرايي خوب مانند موسيقي فيلم است كه بيننده نبايد موزيك را از فيلم جدا حس كند و تمام عناصر بايد با هم تركيب شوند. او ديزاين صفحه رسانه را نوعي مديريت قرائت متن معرفي مي‌كرد، يعني به سطوح نوشته يك نوع جمال‌شناسي مي‌افزود كه بر نحوه قرائت متن توسط مخاطب تاثير بگذارد، كه درنهايت امر ديدني، امر خواندني را تقويت كند و بالعكس؛ اما امروزه در بعضي از نشريات جوان‌پسند به‌صرف اينكه مخاطب جوان دارند، به‌قصد ايجاد تحرك در صفحه همه‌چيز را كج مي‌كنند و ترام‌هاي زيادي و لفاظي بصري را از حد مي‌گذرانند، درحالي كه اگر ترام‌ها را حذف كنيم، كجي را بگيريم و ساختمان هندسي صفحه را پايه‌ريزي كنيم، خواهيم ديد كار چقدر لق مي‌زند. مرتضي مميز ابتدا ساختمان هندسي صفحه را پايه‌ريزي مي‌كرد، يعني يك هندسه پنهان يا «گريد» ٤ در كارهاي او مراعات مي‌شد و در پشت آنچه ديده مي‌شود، مستتر است. به عنوان‌مثال مي‌توان به يكي از كارهاي درخشان مميز در ديزاين صفحات يك نشريه به «فرهنگ و زندگي» در دهه پنجاه اشاره كرد، كه با قطع خشتي منتشر مي‌شد. پيشنهاد اين قطع توسط مميز به ناشر، بخشي از يونيفورم نشريه محسوب مي‌شد. قطع خشتي نوعي از ستون‌بندي را مي‌طلبد كه در آن همواره يك مستطيل باريك (سفيد) در كنار ستون باقي مي‌گذاشت و در فضاي پهن‌تر متن را ستون‌بندي مي‌كرد. درواقع با اين كار فرصتي براي تماشاي مطلوب‌تر متن براي بيننده يا خواننده متن ايجاد مي‌كرد. همچنين او تضاد بين تصويرسازي طراحانه و عكس را به‌مثابه يك تضاد هارمونيك ميان تصوير از جنس «وكتور»٥، با تصوير از جنس «پيكسل»٦ را با هوشمندي به كار مي‌گرفت. طوري كه بيننده در كنار تصويري كه با خط و هاشور بود، تصويري از جنس عكس مي‌ديد. اين تفاوت بصري به‌اضافه فضاي خاكستري و فضاي سفيد، به صفحه‌هاي نشريه نوعي وارياسيون بصري (از پيش انديشيده) داده بود كه براي مخاطب عام تازگي داشت، ولي براي مخاطب حرفه‌اي (در آن زمان) آموزنده و شگفتي‌آور بود. مورد ديگر ماهنامه رودكي بود كه در قطع رحلي بزرگ چاپ مي‌شد و فرصتي بود براي مميز كه از تصويرسازي‌هاي طراحانه‌اش كه در دهه چهل كه براي «كتاب هفته» انجام مي‌داد، دور شود. او در كتاب هفته قلم يك «تصويرگر»٧ توانا را داشت كه با دست به مصورسازي مقالات مي‌پرداخت، اما در رودكي عكس را به عنوان دست‌مايه‌اي كه بتوان با تغييرات فني جنبه گرافيكي عكس را برجسته ساخت و مورد بهره‌برداري قرار داد و فضاسازي تصويرگري‌هاي اين دوره‌اش را شكل داد؛ مثلا با ترامه كردن عكس، حس متفاوتي از عكس استخراج مي‌كرد و با توزيع هوشمندانه سطوح رنگي و تخت، به تقويت تصوير ترامه شده مي‌پرداخت. بعدها در دهه ۷۰ و ۶۰ آنچه از مميز بر روي جلد كتاب‌ها و اغلب پوسترهايش ديده مي‌شود حاصل تجربه‌اندوزي‌هايي بود كه در مجله رودكي به دست آورده بود. مميز جواني كه طرح‌هاي قلمي و تصويرگري در كتاب هفته را انجام مي‌داد، از دهه ۵۰ به بعد به عنوان گرافيستي كه ماده خام تصويرسازي‌هايش را از جنس عكس استخراج مي‌كرد، فعاليت مي‌كرد. هرچند كه هرگز رد قلم طراحانه‌اش را رها نكرد. مجله پيام امروز يكي از موفق‌ترين كارهاي مرتضي مميز بعد از انقلاب است كه در طراحي آن خط نستعليق را در يك روح مدرن ارايه كرد؛ يعني زيبايي‌شناسي خط نستعليق را در يك سازوكار مدرن طراحي به‌كاررفته است. اين لوگو تايپ ضمن اينكه خيلي مدرن است اما روح نستعليق، - و نه الزاما قواعد نستعليق- را حفظ كرده است. بدين‌صورت كه ضخامت تمام حروف در تمام پيچ‌وخم‌هاي حروف برخلاف نستعليق يكسان است. علاوه بر آن، تمام عمودي‌ها مثل «الف»ها را نيز به هم چسبانده است. به طوري‌كه وقتي به آن نگاه مي‌كنيم، اين نگرش را در ما به وجود مي‌آورد كه مي‌توان در كنار سليقه گذشته از سليقه دنياي مدرن هم بهره برد و اين اتفاقي بود كه او در اين نشريه با موفقيت از پس آن برآمد؛ اما يكي ديگر از جلوه‌هاي حرفه‌اي مميز به طراحي پوستر مربوط مي‌شود. صلابت، محكمي و استحكام از خصايص پوسترهاي مميز است كه حتي توانست سينما و هنر ايران را با نگاه متفاوت‌تري به جهانيان عرضه كند. پوسترهايي كه او در دهه ۵۰ براي سينما توليد كرد، چنان متفاوت و تاثيرگذار بودند كه با قدرت و صراحت پيام فيلم را منتقل مي‌ساخت. ساماندهي عناصر كلامي و تصويري درون پوستر شبيه هارمونيزه كردن عناصر مختلف از جهان‌هاي گوناگون است كه به‌صورت شوك تصويري چشم را به خود جذب مي‌كند و از لحاظ فيزيكي يك مستطيل ثابت بر ديوار است كه مخاطب در حال حركت را متوقف مي‌كند و برآيندي است از رنگ، تصوير و نوشته و رسيدن به يك بيان جديد كه مفهوم جديدي را در خود دارد. البته اين را هم بايد گفت كه وقتي براي اولين‌بار سينماي ما به جشنواره‌هاي اروپايي رفت، در قدم اول پوسترهاي مميز بود كه به آنها نشان داد اين فيلم متفاوت است و پوسترهاي او بود كه با زيان بين‌المللي گرافيك به آنها خطاب مي‌كرد، اين فيلم مهم است. آنچه درباره مميز گفتني است، اين است كه او انتقال سواد بصري به روزنامه‌ها و مجلات را ايجاد كرد، جايي كه بطور نانوشته يك تقسيم‌بندي وجود داشت مبني بر اينكه افراد باسواد در تحريريه باشند و صفحه‌بندهاي تجربي در آتليه حضور يابند. اينكه يك دانش گرافيكي به مطبوعات راه پيدا كرد، نتيجه تلاش مميز است كه ضرورت حضور گرافيست را در رسانه‌ها به يك امر بديهي و ضروري بدل كرد تا جايگاه ديدبان بصري در نشريات رواج يابد. اگر نشريه‌اي زيبا است، سردبير بصري در كنار سردبير نوشتاري حضورداشته است. امري كه به علل مختلف در رسانه‌هاي ما خيلي جدي گرفته نمي‌شود.
برچسب ها
نسخه اصل مطلب