جستجو
رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > ۱۰ انقلاب بزرگ که امواج آن در سراسر جهان احساس شد؛ از انقلاب ایران تا انقلاب روسیه

۱۰ انقلاب بزرگ که امواج آن در سراسر جهان احساس شد؛ از انقلاب ایران تا انقلاب روسیه

در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ انقلاب تاثیرگذاری آشنا کنیم که تاثیرات جهانی داشتند و به معنای واقعی کلمه جهان را زیر و رو کردند.

انقلاب (از واژه لاتین revolutio به معنای چرخش ) یک تغییر اساسی در قدرت یا ساختارهای سازمانی است که در یک دوره زمانی نسبتاً کوتاه رخ می دهد. این واژه بیشتر برای اشاره به تغییرات سیاسی به کار می رود. انقلاب ها در طول تاریخ بشر بارها رخ داده اند و به طور گسترده ای در روش ها، مدت زمان و ایدئولوژی انگیزه بخش متفاوت بوده اند. نتایج این انقلاب ها شامل تغییرات عمده در فرهنگ، اقتصاد و نهادهای اجتماعی – سیاسی است. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ انقلاب تاثیرگذاری آشنا کنیم که تاثیرات جهانی داشتند و به معنای واقعی کلمه جهان را زیر و رو کردند.

۹- انقلاب ایران (۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹ میلادی)

انقلاب اسلامی ایران به رویدادهای مربوط به سرنگونی سلطنت سلسله پهلوی و جایگزینی آن با جمهوری اسلامی در زمان امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب وقت اشاره دارد. اولین تظاهرات بزرگ علیه شاه در ژانویه ۱۹۷۸ آغاز شد. بین اوت و دسامبر ۱۹۷۸، اعتصابات و تظاهرات کشور را فلج کرده بود. شاه در اواسط ژانویه ۱۹۷۹ ایران را به مقصد تبعید ترک کرد و خلاً قدرت ناشی از آن دو هفته بعد با بازگشت امام خمینی(ره) به تهران با استقبال چند میلیون ایرانی مواجه شد. رژیم سلطنتی اندکی پس از آن سقوط کرد، در ۱۱ فوریه، هنگامی که نیروهای چریک به جنگ مسلحانه خیابانی روی آوردند و هر نیرویی را که هنوز به شاه وفادار بود کنار می زدند. طی یک رفراندوم ملی، ایرانی ها در ۱ آوریل ۱۹۷۹ به تاسیس یک دولت اسلامی از نوع جمهوری رأی دادند. انقلاب اسلامی همه را در سراسر جهان حیرت زده و غافلگیر کرد زیرا مقامات امنیتی آمریکایی تنها چند ماه قبل در تحلیل های خود اعلام کرده بودند که ایران شرایط و حال و هوای انقلاب و سقوط شاه را ندارد.

انقلاب اسلامی بسیاری از دلایل و عوامل انقلاب های آن روزهای جهان و خاورمیانه (شکست در یک جنگ، بحران های شدید مالی، شورش کشاورزان یا کودتای نظامیان) را نداشت اما به سرعت پیش رفت، بسیار پرطرفدار بود و رژیمی که توسط ارتش و سرویس امنیتی قوی و ثروتمند حمایت می شد را ساقط کرد. انقلاب اسلامی به وضوح مسیر تاریخ را تغییر داد و بسیاری از مناسبات و رویدادها در خاورمیانه و جهان را برای همیشه تغییر داد.

۷- انقلاب چین (۱۹۱۱ تا ۱۹۴۹ میلادی)

انقلاب چین مجموعه ای از تحولات بزرگ سیاسی در چین بین سال های ۱۹۱۱ تا ۱۹۴۹ بود که در نهایت به حکومت حزب کمونیست و تاسیس جمهوری خلق چین منجر شد. در سال ۱۹۱۲، یک شورش ملی گرایانه، سلسله سلطنتی منچو را سرنگون کرد. تحت هدایت رهبران شورش، سان یات سن و چیانگ کای شک، ملی گرایان یا کومینتانگ به طور فزاینده ای توسط جنبش رو به رشد کمونیستی به چالش کشیده شدند. راهپیمایی ۱۰ هزار کیلومتری در شمال غربی کشور که توسط کمونیست ها از سال ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۵ برای فرار از آزار کومینتانگ انجام شد، منجر به ظهور مائو زدونگ به عنوان یک رهبر کمونیست شد. در طول جنگ جهانی دوم، گروه های مختلف سیاسی چین منابع نظامی خود را علیه مهاجمان ژاپنی تجمیع کردند، اما در سال ۱۹۴۶، این درگیری به جنگ داخلی بزرگی تبدیل شد. نیروهای مائو پایه و اساس ارتش سرخ را تشکیل دادند که جنگ داخلی علیه ملی گرایان را تجدید کرد و پس از شکست دادن آن ها در هوای های و نانجینگ در سال ۱۹۴۹ پیروز شد. در سال ۱۹۴۹ کومینتانگ در نانجینگ شکست خورد و مجبور به فرار به تایوان شد. پس از آن بود که حکومت کمونیستی در جمهوری خلق چین به رهبری مائو زدونگ تاسیس شد.

۵- انقلاب/شورش تایپینگ (۱۸۵۰ تا ۱۸۶۴ میلادی)

شورش تایپینگ یک شورش بزرگ بود که از سال ۱۸۵۱ تا ۱۸۶۴ علیه قدرت و نیروهای امپراطوری خینگ در چین به راه افتاد، شورشی که توسط ارتش و دولت مدنی با الهام از دو عارف خودخوانده هاکا به نام های هونگ ژیوکوان و یانگ ژیوخینگ انجام شد. هونگ یک مسیحی ارتدوکس تازه تغییر دین داده بود که خود را مسیحای جدید و برادر کوچک تر عیسی مسیح معرفی کرد. یانگ خیوخینگ یک فروشنده سابق هیزم در گوانگشی بود که خود را فرستاده خداوند برای هدایت انسان ها می دانست و قدرت سیاسی زیادی به دست آورد. هونگ، یانگ و پیروانشان پادشاهی آسمانی تایپینگ (که با نام پادشاهی آسمانی صلح بزرگ نیز شناخته می شد) را تاسیس کردند و کنترل بخش های مهمی از جنوب چین را به دست گرفتند.

بیشتر منابع قابل اعتماد مجموع کشته شدگان در طول پانزده سال شورش را حدود ۲۰ میلیون غیرنظامی و پرسنل ارتش اعلام کرده اند. با این حال، برخی بر این باورند که تعداد کشته شدگان بسیار بیشتر بوده است (به گفته یک منبع ۵۰ میلیون نفر). برخی از مورخان تخمین می زنند که ترکیب بلایای طبیعی همراه با شورش های سیاسی ممکن است به قیمت جان ۲۰۰ میلیون چینی بین سال های ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۵ تمام شده باشد. به طور کلی تصور می شود که این رقم اغراق آمیز باشد، زیرا این عدد تقریباً نصف جمعیت تخمینی چین در سال ۱۸۵۱ است. با این حال، این جنگ به عنوان یکی از خونین ترین جنگ های قبل از جنگ جهانی دوم شناخته می شود. این امر را می توان نتیجه درگیری قدرت های امپریالیستی و چین سنتی دانست؛ این امر مفاهیم و آرمان های جدیدی را در مورد حاکمیت و حقوق مردم مطرح کرد که با آداب و رسوم موجود در تضاد بود.

در حالی که این شورش جذابیت مردمی داشت، شکست نهایی آن ممکن است ناشی از ناتوانی آن در ادغام ایده های خارجی و چینی باشد، که مسلماً رهبر چینی قرن بیستم، مائو زدونگ، با نام مارکسیسم به عنوان “سوسیالیسم با ویژگی های چینی” به آن دست یافت.

۳- جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ میلادی)

این انقلاب نتیجه اختلافات پیچیده سیاسی بین جمهوری خواهان – حامیان دولت آن روز، جمهوری دوم اسپانیا بود که بیشتر طرفدار دموکراسی انتخاباتی بودند و از میانه روها تا کسانی که طرفدار تغییر انقلابی چپ گرا بودند و پایگاه قدرت شهری داشتند را شامل می شدند – و ملی گرایان که علیه آن دولت شورش کرده و پایگاه قدرت روستایی و محافظه کارانه تری داشتند بود. جنگ انقلابی بین جولای ۱۹۳۶ تا آوریل ۱۹۳۹ رخ داد اگر چه شرایط سیاسی از چند سال قبل تر نیز به خشونت انجامیده بود. این جنگ با شکست جمهوری خواهان به پایان رسید و منجر به دیکتاتوری فاشیستی فرانسیسکو فرانکو شد. تعداد تلفات مورد مناقشه است؛ برآوردها عموماً ادعا می کنند که بین ۵۰۰،۰۰۰ تا ۱،۰۰۰،۰۰۰ نفر کشته شده اند. بسیاری از روشنفکران و هنرمندان اسپانیایی یا کشته شدند یا مجبور به تبعید شدند؛ هزاران کشیش و افراد مذهبی (از جمله چندین اسقف) کشته شدند. بیش از پیش افراد نظامی به شهرت و ثروت دست پیدا کردند. اقتصاد اسپانیا برای بهبود به دهه ها زمان نیاز داشت.

پیامدهای سیاسی و عاطفی جنگ بسیار فراتر از مرزه ای اسپانیا انعکاس یافت و شور و شوقی را در میان جوامع فکری و سیاسی بین المللی برانگیخت. طرفداران جمهوری خواه آن را مبارزه ای بین “استبداد و دموکراسی” یا “فاشیسم و آزادی” می دانستند و بسیاری از جوانان آرمان گرا در دهه ۱۹۳۰ که به گردان های بین المللی پیوستند نجات جمهوری اسپانیا را جبهه آرمان گرایانه آن دوران می دانستند. بسیاری در دفاع از آن جان خود را فدا کردند. از سوی دیگر، حامیان فرانکو آن را نبردی میان “دسته های سرخ” (از کمونیسم و آنارشیسم) و “مدنیت” می دانستند، اما این دوگانگی ها بیش از حد ساده انگارانه بودند: هر دو طرف ایدئولوژی های متفاوت و اغلب متضادی داشتند که در صفوف شان کاملاً مشهود بود.

۱- انقلاب فرانسه (۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ میلادی)

انقلاب فرانسه دوره ای از تحولات اساسی اجتماعی و سیاسی در تاریخ فرانسه و اروپا بود. سلطنت مطلقه ای که قرن ها بر فرانسه حکومت کرده بود، ظرف سه سال فرو ریخت. جامعه فرانسه دستخوش تحولی بزرگ شد، در شرایطی که امتیازات فئودالی، اشرافی، و مذهبی تحت حمله مداوم گروه های سیاسی لیبرال و توده های مردم در خیابان ها از بین رفت. ایده های قدیمی در مورد سلسله مراتب و سنت تسلیم اصول جدید روشنفکرانه شهروندی و حقوق سلب نشدنی شدند. انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ با احضار ژنرال ایالتی در ماه مه آغاز شد. اولین سال انقلاب شاهد حمله به باستیل در ماه ژوئیه، تصویب اعلامیه حقوق بشر و شهروندی در ماه اوت، و راهپیمایی بزرگ در ورسای که دربار سلطنتی را در ماه اکتبر مجبور به بازگشت به پاریس کرد را بود.

چند سالِ بعد تحت تاثیر تنش های بین مجالس مختلف لیبرال و یک سلطنت محافظه کار که قصد خنثی کردن اصلاحات عمده را داشت، قرار گرفت. در سپتامبر ۱۷۹۲ جمهوری اعلام شد و پادشاه لویی شانزدهم سال بعد اعدام گردید. تهدیدات خارجی نیز نقش مهمی در توسعه انقلاب داشت. جنگ های انقلابی فرانسه در سال ۱۷۹۲ آغاز شد و در نهایت پیروزی های چشمگیر فرانسه را به همراه داشت که فتح شبه جزیره ایتالیا، کشورهای پایین و بیشتر سرزمین های غرب راین را تسهیل کرد – دستاوردهایی که دولت های قبلی فرانسه سال ها نتوانسته بودند به آن ها دست یابند. از لحاظ داخلی، احساسات مردمی به طور قابل توجهی انقلاب را رادیکال کرد و از سال ۱۷۹۳ تا ۱۷۹۴ که بین ۱۶،۰۰۰ تا ۴۰،۰۰۰ نفر کشته شدند، باعث تسلط حکمرانی وحشت شد. پس از سقوط روبسپیر و ژاکوبن ها، هیات نظارت در سال ۱۷۹۵ کنترل دولت فرانسه را به دست گرفت و تا سال ۱۷۹۹ که مقام کنسولی در زمان ناپلئون بناپارت جایگزین آن شد، قدرت را در دست داشت.

دوران مدرن در سایه انقلاب فرانسه شکل گرفته است. رشد جمهوری ها و دموکراسی های لیبرال، گسترش سکولاریسم، توسعه ایدئولوژی های مدرن، و اختراع جنگ تمام عیار همگی تولد خود را با انقلاب فرانسه نشان می دهند. رویدادهای مشابهی که ریشه های آن ها را می توان در انقلاب فرانسه جستجو کرد عبارتند از جنگ های ناپلئونی، دو احیای جداگانه سلطنت، و دو انقلاب دیگر همراه با شکل گیری فرانسه مدرن. در طول قرن بعد، فرانسه به عنوان یک جمهوری، به عنوان یک سلطنت مشروطه و به عنوان دو امپراطوری متفاوت اداره می شد.

منبع:روزیاتو

منبع: faradeed-178498

برچسب ها