داستان ملوان آمریکایی که برای نجات ۲۵۶ اسیر جنگی در ویتنام نقش احمق ها را بازی کرد
داگلاس بی. هگدال (Douglas B. Hegdahl) ۷۷ ساله یکی از قهرمانان گمنام جنگ ویتنام است. این ملوان نیروی دریایی ایالات متحده زمانی که اسیر شد، نقش فردی احمق و بیسواد را بازی کرد تا نگهبانانش را فریب دهد. و این در حالی است که مخفیانه تلاش میکرد نام و اطلاعات سربازان اسیر آمریکایی را به خاطر بسپرد و نجاتشان دهد.
هگدال، کارآموز ملوانی، به مدت دو سال در زندان معروف «هانوی هیلتون» در پایتخت ویتنام اسیر بود. او که خود را فردی احمق و بیسواد جا زده بود، فهرستی ۲۵۶ نفره از اسامی را با ریتم آهنگ کودکانه معروف «Old MacDonald Had a Farm» به خاطر سپرد.
یکی از اعضای خانواده هگدال به دیلیمیل گفت: «او بهطور کلی علاقهای ندارد که در مرکز توجه باشد و درباره تجربیات هولناکش از جنگ صحبت کند.»
اما هگدال یکی از قهرمانان ناشناخته جنگ ویتنام و در میان کهنهسربازان و اسرای جنگی سابق، یک اسطوره است. و این داستان شگفتانگیز نجات اوست.
هگدال که در سال ۱۹۴۶ در کلارک، داکوتای جنوبی متولد شد، در سال ۱۹۶۶ با یک هدف در نیروی دریایی ثبت نام کرد: میخواست استرالیا را ببیند.
لگد تفنگها، هگدال را به درون دریا انداخت و هنگامی که توانست روی آب بیاید، فریادهای کمکش در میان غوغای شلیکها گم شدند. هگدال «کانبرا» را میدید که در افق محو میشد اما با خود عهد بست که زنده بماند.
از شلوارش جلیقه نجاتی ابتدایی ساخت و وقتی خورشید از شرق طلوع کرد به سمت ساحل رفت. پیش از آنکه ماهیگیران کامبوجی نجاتش دهند، هگدال ۱۲ ساعت در آب بود.
ماهیگیران باآنکه خونگرم و خوشبرخورد بودند، اما بلافاصله او را به ویتنامیها تحویل دادند. در آنجا هگدال متهم شد که تکاور سازمان سیا است. او که هیچ مدرک شناسایی به همراه نداشت باید به سرعت فکر هوشمندانهای میکرد تا به آنها رکب بزند.
دروازه زندان Hỏa Lò معروف به «هانوی همیلتون». این زندان در دهه ۱۹۹۰ تخریب شد اما دروازه آن به عنوان موزه باقی مانده است.
در ابتدا، زمانی که هگدال مشتاقانه پذیرفت که بیانیههای تبلیغاتی در محکومیت ایالات متحده را بنویسد، نگهبانان زندان شگفتزده شدند. اما همین که دیکته بیانیه آغاز شد، هگدال شروع کرد به پرسیدن املای کلمات و سرآخر با خطی ناخوانا متنی پراشتباه تحویل داد تا وانمود کند بیسواد است.
هگدال به آنها گفت که یک «دهقان فقیر» از داکوتای شمالی است.
نگهبانان به دنبال یافتن نقطه ضعف، یک بار از هگدال پرسیدند بیش از هر چیز دیگری در دنیا چه میخواهد و منتظر بودند که بگوید: «برگشتن به خانه». اما پاسخی که هگدال داد آنها را بیشتر گیج کرد. او مدتی طولانی فکر کرد و بعد جواب داد: «بالش». چون تختهای اردوگاه زندان بالش نداشتند.
کمکم نگهبانان از هگدال ناامید شدند و او را «بهطرز حیرتآوری احمق» میدانستند؛ کسی که به اندازه کافی بیخطر هست که بتواند آزادانه در کمپ زندان پرسه بزند و وظیفه جارو زدن را به عهده داشته باشد.
هگدال به یاد آورد: «این یک موضع قهرمانانه نیست اما باعث شد روزهای سختی را بگذرانم.»
گاهی نگهبانان به منظور درهمشکستن روحیه زندانیان، به کسانی که با آنها همکاری میکردند، وعده آزادی زودهنگام میدادند.
زمانی که نگهبانان به هگدال پیشنهاد آزادی در ازای همکاری را دادند مافوقهایش در میان اسرا به او دستور دادند این پیشنهاد را بپذیرد و پس از آزادی اطلاعاتی را که درباره زندانیان دارد به پنتاگون ببرد.
هگدال در ۴ اوت ۱۹۶۹ به همراه دو نفر دیگر آزاد شد و اطلاعات خود را به مقامات داد.
او در جولای ۱۹۷۰ از نیروی دریایی ارتش بازنشسته شد و سالها در مدرسه نیروی دریایی SERE تدریس کرد.
در یک مهمانی شام برای اسرای جنگی او هنوز هم قادر بود فهرست کامل اسامی را بخواند.
منبع: روزیاتو
منبع: faradeed-177337