پیروز ارجمند: تتلو، بیمار روانی و ناهنجار است
روزنامه فرهیختگان با پیروز ارجمند آهنگساز، نوازنده و مدیر کل سابق دفتر موسیقی وزارت ارشاد گفتگو کرده که وی در بخشی از این مصاحبه امیر تتلو را فردی ناهنجار و بیمار توصیف کرده است!
بخشی از این گفتگو را بخوانید:
استقبال فوقالعادهای که از افرادی همچون تتلو میشود بیشتر براساس نیاز موسیقایی است یا یک نوع واکنش اجتماعی و فرهنگی است؟ او چقدر بهعنوان یک آدم اهل موسیقی و چقدر ب عنوان یک پدیده اجتماعی جایگاه دارد؟
چندین فاکتور در شکلگیری پدیده تتلو یا تتلیسم وجود دارد. تنها نباید یک عامل را بهعنوان شکلگیری این پدیده درنظر بگیریم. یک بخشی به مدل شخصیتی و کاراکتر تتلو برمیگردد. این را نمیتوان تعمیم داد و مختص تتلو صحبت میکنم. تتلو در یک دورهای زبان بخشی از بدنه جوانان و نوجوانان ایران میشود.
بسیاری از اعتراضات این جوانان نسبت به موقعیت خودشان در اجتماع نیاز به تریبونی برای طرح دارد و طبیعتا زبان هنر بهترین زبان برای طرح این موضوعات است. تتلو در یک دورهای بهدلیل شناختی که از این گروه اجتماعی و جامعه هدف داشته که اعتراض داشتند، این نوع موسیقی را انتخاب میکند که این مفاهیم اعتراضی در آن وجود دارد. مدل شخصیتی و تیپ او بهگونهای است که بسیاری از جوانان را جذب خود میکند. خصلت روانی جوانان عموما بهسمت اعتراض و هیجان میرود.
از یک انسانی که 50 سال عمر کرده انتظار رفتار هیجانی ندارید ولی از یک نوجوان و جوان دارید. این هیجانات باید در یک جایی فروکش کند و در یک جایی تخلیه شود. اگر ابزارها و روشهایی را برای تخلیه نداشته باشیم، اینها به سمت همذاتپنداری با افراد یا گروههایی خواهند رفت که آن افراد این زمینه را ایجاد میکنند که این تنشها و اعتراضات تخلیه شود. مدل رفتاری تتلو بهگونهای است که این امکان را به مخاطبان و طرفداران میداد که آنها همذاتپنداری کنند.
رسمی نبودن تتلو یکی از مواردی است که به شهرت او دامن زده است؛ یعنی اگر واقعا در فرآیندی به تتلو بهعنوان هنرمندی که قشر زیادی از جوانان و نوجوانان ما به او علاقه دارند، مجوز رسمی داده میشد و آن را مدیریت میکردیم، تتلو امروز تبدیل به پدیدهای نمیشد که با الفاظ رکیک در کشور دیگری کنسرت بدهد. من فکر میکنم جای نقد را باید سیاستگذاران فرهنگی ما وارد بدانند که اینها فرصت هستند؛ حتی پدیدهای همچون تتلو بهرغم اینکه شاید من این موسیقی را گوش نمیدهم اما میتواند تبدیل به یک سرمایه اجتماعی شود، سرمایهای که بسیاری از مشکلات ما را در بستر ابزارهای هنری حل کند.
بهجای مدیریت تتلو او را تبدیل به هنرمندی کردیم که از او استفاده ابزاری شد و در یکجا رهایش کردیم. طبیعی است که این رهایی منجر به یک پدیده ناموزون میشود و بخشی از این پارادوکسی را که امروز امیر تتلو با آن روبهرو است، ما در او ایجاد کردهایم، یعنی از یک طرف با یک استقبال و اقبال اجتماعی روبهرو میشود و از سوی دیگر ممنوعیت رسمی برای کار پیدا میکند و از طرفی بهدلیل سابقه زندگیای که داشته، فردی ناهنجار و بیمار است و باید برای درمان برود. در یکی از مصاحبهها وقتی زندگی خود را تعریف میکند، میگوید من زاده چنین زندگیای بودم، آیا به نظر شما من آدم سالمی هستم؟ خودش میگوید من آدم سالمی نیستم و باید درمان شوم.
خود او این را اقرار کرده که توسط پدیده ناموزون اجتماعی میتوانست مدیریت و کنترل شود. همه اینها را در کنار هم نگاه کنیم، ضمن اینکه با هنرمندان برخورد انتظامی و امنیتی میکنیم. اصولاً هنرمند برنمیتابد. وقتی با هنرمند با زبان و بیان خودش صحبت نشود نمیتوانیم با او کنار بیاییم و به انسانی خلاق و تاثیرگذار تبدیلش کنیم. باید در یکجایی این تصمیم را بگیریم و این جراحی را در سیاستگذاری فرهنگی داشته باشیم.
شاید هنرمندان موسیقی تنها افرادی هستند که برای هر فعالیت اجتماعی و هر کنسرتشان دهها بار استعلام گرفته شود. این یک نوع بیاعتمادی است که در هنرمندان نسبت به خود ایجاد میکنیم. از سوی دیگر انتظاراتی است که از اینها داریم. هنری که ساز آن در صداوسیما نشان داده نمیشود ولی دانشکده و آموزشگاه و دانشگاه دارد، رسمیت دارد، صنف و سندیکا و انجمن و خانه دارد.
حتی ادارهای در وزارت ارشاد دارد. این پارادوکسی است که اساسا در هنرمندان ایجاد کردیم و در امیر تتلو هم ایجاد شده، باعث یک سردرگمی میشود و آن را هر کسی میتواند به هر سمتی بکشد و مصادره به نفع خود کند. این مصادره میتواند در یک گروه سیاسی یا در یک گروه اجتماعی یا در خارج از ایران در گروه اپوزیسیون اتفاق بیفتد. اشتباهی که درباره تتلو کردیم نباید درباره بقیه هنرمندان انجام دهیم. یکجایی باید تصمیم بگیریم این نوع موسیقی را بهجای برخورد سلبی، برخورد ایجابی و اصلاحی داشته باشیم. غیر از این چارهای نداریم.
امروز در دنیای رسانهها چیزی بهمعنای ممیزی و سلب ارائه محصول نداریم. چون چنین محدودیتی وجود ندارد مجبور هستیم این مدل آدمها همانند تتلو را مدیریت کنیم که نتیجه خوبی بگیریم. در غیر این صورت اگر به این مدل ادامه دهیم احتمالاً در سالهای بعد تتلوهای زیادی خواهیم داشت. باید در یکجایی این تصمیم را بگیریم که به موسیقی رپ مجوز بدهیم و آن را کنترل کنیم و امثال تتلو را مدیریت کنیم تا باشند.
بههرحال بسیاری از هنرمندانی که امروز کار میکنند خوانندگان زیرزمینی بودند که تبدیل به سرمایههای اجتماعی خوبی شدند. آن تصمیمگیری مجوز دادن به این افراد که فعالیت خود را شروع کنند، عاقلانه بوده است. درمورد بقیه هم باید این تصمیم را بگیریم و این سرمایهها را تبدیل به سرمایههای اجتماعی کنیم تا تبدیل به معضل اجتماعی نشوند.
استقبال فوقالعادهای که از افرادی همچون تتلو میشود بیشتر براساس نیاز موسیقایی است یا یک نوع واکنش اجتماعی و فرهنگی است؟ او چقدر بهعنوان یک آدم اهل موسیقی و چقدر ب عنوان یک پدیده اجتماعی جایگاه دارد؟
چندین فاکتور در شکلگیری پدیده تتلو یا تتلیسم وجود دارد. تنها نباید یک عامل را بهعنوان شکلگیری این پدیده درنظر بگیریم. یک بخشی به مدل شخصیتی و کاراکتر تتلو برمیگردد. این را نمیتوان تعمیم داد و مختص تتلو صحبت میکنم. تتلو در یک دورهای زبان بخشی از بدنه جوانان و نوجوانان ایران میشود.
بسیاری از اعتراضات این جوانان نسبت به موقعیت خودشان در اجتماع نیاز به تریبونی برای طرح دارد و طبیعتا زبان هنر بهترین زبان برای طرح این موضوعات است. تتلو در یک دورهای بهدلیل شناختی که از این گروه اجتماعی و جامعه هدف داشته که اعتراض داشتند، این نوع موسیقی را انتخاب میکند که این مفاهیم اعتراضی در آن وجود دارد. مدل شخصیتی و تیپ او بهگونهای است که بسیاری از جوانان را جذب خود میکند. خصلت روانی جوانان عموما بهسمت اعتراض و هیجان میرود.
از یک انسانی که 50 سال عمر کرده انتظار رفتار هیجانی ندارید ولی از یک نوجوان و جوان دارید. این هیجانات باید در یک جایی فروکش کند و در یک جایی تخلیه شود. اگر ابزارها و روشهایی را برای تخلیه نداشته باشیم، اینها به سمت همذاتپنداری با افراد یا گروههایی خواهند رفت که آن افراد این زمینه را ایجاد میکنند که این تنشها و اعتراضات تخلیه شود. مدل رفتاری تتلو بهگونهای است که این امکان را به مخاطبان و طرفداران میداد که آنها همذاتپنداری کنند.
رسمی نبودن تتلو یکی از مواردی است که به شهرت او دامن زده است؛ یعنی اگر واقعا در فرآیندی به تتلو بهعنوان هنرمندی که قشر زیادی از جوانان و نوجوانان ما به او علاقه دارند، مجوز رسمی داده میشد و آن را مدیریت میکردیم، تتلو امروز تبدیل به پدیدهای نمیشد که با الفاظ رکیک در کشور دیگری کنسرت بدهد. من فکر میکنم جای نقد را باید سیاستگذاران فرهنگی ما وارد بدانند که اینها فرصت هستند؛ حتی پدیدهای همچون تتلو بهرغم اینکه شاید من این موسیقی را گوش نمیدهم اما میتواند تبدیل به یک سرمایه اجتماعی شود، سرمایهای که بسیاری از مشکلات ما را در بستر ابزارهای هنری حل کند.
بهجای مدیریت تتلو او را تبدیل به هنرمندی کردیم که از او استفاده ابزاری شد و در یکجا رهایش کردیم. طبیعی است که این رهایی منجر به یک پدیده ناموزون میشود و بخشی از این پارادوکسی را که امروز امیر تتلو با آن روبهرو است، ما در او ایجاد کردهایم، یعنی از یک طرف با یک استقبال و اقبال اجتماعی روبهرو میشود و از سوی دیگر ممنوعیت رسمی برای کار پیدا میکند و از طرفی بهدلیل سابقه زندگیای که داشته، فردی ناهنجار و بیمار است و باید برای درمان برود. در یکی از مصاحبهها وقتی زندگی خود را تعریف میکند، میگوید من زاده چنین زندگیای بودم، آیا به نظر شما من آدم سالمی هستم؟ خودش میگوید من آدم سالمی نیستم و باید درمان شوم.
خود او این را اقرار کرده که توسط پدیده ناموزون اجتماعی میتوانست مدیریت و کنترل شود. همه اینها را در کنار هم نگاه کنیم، ضمن اینکه با هنرمندان برخورد انتظامی و امنیتی میکنیم. اصولاً هنرمند برنمیتابد. وقتی با هنرمند با زبان و بیان خودش صحبت نشود نمیتوانیم با او کنار بیاییم و به انسانی خلاق و تاثیرگذار تبدیلش کنیم. باید در یکجایی این تصمیم را بگیریم و این جراحی را در سیاستگذاری فرهنگی داشته باشیم.
شاید هنرمندان موسیقی تنها افرادی هستند که برای هر فعالیت اجتماعی و هر کنسرتشان دهها بار استعلام گرفته شود. این یک نوع بیاعتمادی است که در هنرمندان نسبت به خود ایجاد میکنیم. از سوی دیگر انتظاراتی است که از اینها داریم. هنری که ساز آن در صداوسیما نشان داده نمیشود ولی دانشکده و آموزشگاه و دانشگاه دارد، رسمیت دارد، صنف و سندیکا و انجمن و خانه دارد.
حتی ادارهای در وزارت ارشاد دارد. این پارادوکسی است که اساسا در هنرمندان ایجاد کردیم و در امیر تتلو هم ایجاد شده، باعث یک سردرگمی میشود و آن را هر کسی میتواند به هر سمتی بکشد و مصادره به نفع خود کند. این مصادره میتواند در یک گروه سیاسی یا در یک گروه اجتماعی یا در خارج از ایران در گروه اپوزیسیون اتفاق بیفتد. اشتباهی که درباره تتلو کردیم نباید درباره بقیه هنرمندان انجام دهیم. یکجایی باید تصمیم بگیریم این نوع موسیقی را بهجای برخورد سلبی، برخورد ایجابی و اصلاحی داشته باشیم. غیر از این چارهای نداریم.
امروز در دنیای رسانهها چیزی بهمعنای ممیزی و سلب ارائه محصول نداریم. چون چنین محدودیتی وجود ندارد مجبور هستیم این مدل آدمها همانند تتلو را مدیریت کنیم که نتیجه خوبی بگیریم. در غیر این صورت اگر به این مدل ادامه دهیم احتمالاً در سالهای بعد تتلوهای زیادی خواهیم داشت. باید در یکجایی این تصمیم را بگیریم که به موسیقی رپ مجوز بدهیم و آن را کنترل کنیم و امثال تتلو را مدیریت کنیم تا باشند.
بههرحال بسیاری از هنرمندانی که امروز کار میکنند خوانندگان زیرزمینی بودند که تبدیل به سرمایههای اجتماعی خوبی شدند. آن تصمیمگیری مجوز دادن به این افراد که فعالیت خود را شروع کنند، عاقلانه بوده است. درمورد بقیه هم باید این تصمیم را بگیریم و این سرمایهها را تبدیل به سرمایههای اجتماعی کنیم تا تبدیل به معضل اجتماعی نشوند.