همگناه؛ سریال پربازیگر کلیشهای
سریال همگناه که پربازیگرترین سریال نمایش خانگی شناخته شدهاست در اینروزهای قرنطینه به شدت مورد استقبال قرار گرفتهاست. بازیگران خوب و شناختهشده فیلم از دلایل اصلی دیدهشدن این فیلم بهحساب میآید.
مصطفی کیایی، که در کارنامهی خود آثار پرفروش سینمایی زیادی دارد حالا با یک سریال نمایش خانگی سعی کرده توانمندیهایش در ساخت سریال را نیز نشان دهد. نقدهای زیادی پیرامون این سریال محبوب وجود دارد. برخی این سریال را خوب، اما کلیشهای از نظر داستانی و برخی تنها دلیل موفقیت آن را بازیگران آن دانستهاند.
در ادامه با دو نقد از این سریال با شما خواهیم بود:
نقش متفاوت پرستویی
مینا سهیلی در وبسایت ویجیاتو سریال همگناه را اینگونه نقد کرد: اولین تجربه مصطفی کیایی در سریالسازی برای شبکهی تقریبا طلسم شده و بدنامِ خانگی، “روی هم رفته” تجربهی بدی نیست، اگرچه خبری از ایدهای بخصوص (بر اساس طرحی از چیترا نادری با عنوان علی کوچکی) یا فضاسازیِ متفاوتی نیست. شهر همچنان شهر تهران است و آدمها همگی برایمان آشنا هستند. این فیلمساز که نویسنده نود درصد کارهایش بوده، اینبار نیز در کنار کسوت تهیهکنندگی و کارگردانی، کار را نیز، شخصا به عهده داشته است. با در نظر گرفتنِ سابقهی این کارگردان، باید دید این «همه فن حریف بودنِ» کیایی، این بار چگونه سرانجامی را برای این سریال رقم میزند.
به طور کلی سریال همگناه با عنوانی جالبِ توجه (اگر با تکرار آن در دیالوگها به گَند کشیده نشود- به قدری عبارت مانکن را در سریال مانکن شنیدیم که عنوان از دهان افتاد) در مقایسه با دیگر سریالهای شبکهی خانگی شروع بهتری دارد اگرچه در اجرا همچنان چیزی شبیه بقیه است. مصطفی کیایی طبق منشِ همیشگی، برادرش محسن کیایی (در نقش آرمان) را که انگار از دل فیلمهای سابقش از جمله «فاجعه مطرب» بیرون کشیده شده، به این سریال تزریق میکند تا این بازیگرِ درشت جثه همچنان برای مخاطب مزه بپراند؛ چیزی شبیه به بهرامِ سریال مانکن با بازی فرزاد فرزین. امیدوارم در ادامه، کیاییِ بازیگر به بلایِ فرزینِ خواننده دچار نشود.
اکثر بازیگران سریال نیز عینا شبیه به همیشهشان هستند. در این میان دو زوج سینمایی یعنی رویا تیموریان- مسعود رایگان و افسای چهره آزاد-شاهرخ فروتنیان جزو تیم بازیگری هستند که اولین زوج نام برده در داستانِ فیلم، خواهر و برادرند.
پرویز پرستویی از باقی، بیشتر و بهتر به چشم میآید بخصوص بخاطر گریم و لباسش. او کاراکتر نسبتا متفاوتی در فیلمنامه دارد، اما مگر نگاه و صدای به جا مانده از حاج کاظمِ آژانس شیشهای میگذارد او تمام و کمال یک فریبرز صبوری باشد. به نظر میآید که سبک بازی پرویز پرستویی را میتوان به دو لحنِ کمدی و جدی تقسیم کرد؛ او به وقت جدی بودن یکجور و به محض کمدین شدن، یکجور است و از این دو حالت خارج نیست. به عبارت بهتر او یا همان کاراکتر رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک است یا پدر لیلا در سریال خاک سرخ و لاغیر. در هر صورت بازی او جذابیتهای خاص خودش را دارد البته تا وقتی وارد دایره ابتذال و مطربی نشده است؛ خطایی بس بزرگ برای یک بازیگر باسابقه. خلاصه اینکه با دیدن جمعی از بازیگران مطرح، فورا انتظارات عجیبی پیدا نکرده و فکر نکنید خبری شده است. در واقع خبرهای خوب مال وقتی ست که این حجم از بازیگران در کیفیت کار موثر باشند.
ماجرای سریال بر محور شخصیت اصلی یعنی فریبرز صبوری میچرخد؛ یک پلیس-کاراگاه با گریم آل پاچینویی. او متعلق به خاندانِ طول و طویل صبوریها است که فریده با بازیِ خوب رویا تیموریان تکخواهرِ او و فرید (مسعود رایگان) و فرهاد (مهدی پاکدل) برادرانش هستند. اینطور که به نظر میآید همگی به سبک سریال قدیمیترِ همسایهها، در یک ساختمان واحد زندگی میکنند که خب این ایده کار تصویربرداری را راحتتر کرده است. اگرچه همچنان مشکلات وجود دارند.
مدت زمان سریال هم گناه مانند اکثر سریالهای ایرانی، با سوار شدن و پیاده شدن از ماشین یا رفتن از این سرِ اتاق به آن سرِ اتاق پر میشود، اما صرفِ پرداخت به جزییات تصویری نمیشود و چه حیف. حتی فلش بکها نیز فارغ از جذابیت و جزییات هستند و بدترین بازی نیز به جوانی پروز پرستویی (که توسط پسرش انجام شده) تعلق دارد. به قدری این بازگشت به گذشتهها بد هستند که پیش خودمان میگوییم کاش کارگردان، تصویرسازی عشق سابق لیلی و فریبرز را به تخیلات خودمان میسپرد.
فریبرز یک پلیس است که غمِ دوری فرزند دارد، بدونِ اینکه در چالش کلیشه ای، اما مهم میان “انجام وظیفه” یا “احساس شخصی” قرار بگیرد به راحتی دست به معامله میزند. کاش میدیدیم که در این باره کمی با خودش کلنجار میرود. تیپهای تک بعدی دیگر را نیز میتوان به همین ترتیب نام برد. رویا تیموریان یک مادرِ حرصبخور است (انصافا بانمک هم حرص میخورد) و زنان دیگر نیز در همین حد و اندازه. نسرین (افسانه چهره آزاد) همسر فریبرز رسما کاراکتر مهمی تا به اینجا نیست و ما حتی واکنش اولیه او نسبت به جمله شوهرش “پیمان پسرم رو دیدم” را در کادر نداریم. دوربین روی فریبرز است و روی او هم به طور تصنعی باقی میماند و تاکید بیجا میکند. حدس نزدیک به یقینم این است که وضع این زنان تا آخرِ سریال به همین منوال باقی میماند. وضع دختران جوان سریال از آنها هم کلیشهایتر است. چه دختران خانواده صبوری و چه دختران بزرگ شده در فقر.
معرفی کاراکترها عمدتا بدون نقطهگذاری دقیقی صورت گرفته و ما رسما در دو قسمت اول مدام باید درگیر کشف نسبتهای فامیلی میان کاراکترها باشیم. ورود فرهاد صبوری (مهدی پاکدل) در قسمت دوم و حضورش در لوکیشن قصابی جالب است و امیدوارم این کاراکتر در کنار کاراکترهای فرعی دیگر، نقش فعالی در بسط داستان اصلی سریال داشته باشند و بتوانند شخصیت اصلی سریال را نیز قوام ببخشند.
نکته طلایی: ترفند طفره رفتن را بیاموزیم بعد فیلمنامه بنویسیم
سوال «چرا یهو رفتین» تنها سوال اصلی فریبرز از زن و بچهای است که معلوم نیست چرا ۲۸ سال پیش غیب شده اند و باز هم معلوم نیست با چه دلیل و برهانی پرویز برادر زنش، به او دروغ میگوید و حقیقت را کتمان میکند.ای کاش حداقل برای خالی نبودن عریضه، به «آخه چرا»های فریبرز، جوابهایی ضد و نقیض داده میشد تا ذهنمان به چالش کشیده شود نه اینگونه سوت و کور باقی بماند.
نویسندههای سریالهای جدید عادت کرده اند که به راحتی آب خوردن از جواب به سوالات واضح، (تکرار میکنم سوالاتی که در لحظه توسط یکی از کاراکترها مدام در حال پرسیده شدن است) طفره بروند درحالیکه باید برای این گریزها و موکول کردن ماجرا به قسمتهای بعدی، توجیه بتراشند؛ خشک و خالی که نمیشود.
در ادامه کار مشخص میشود که با یک فیلمفارسی طرف شدهایم یا یک کار متوسط قابل یکبار دیدن.
کلیشهای، اما بهتر از دیگر سریالها
رضا توسلی در وبسایت موویمگ درباره این سریال نوشت: سریال پر بازیگر «هم گناه» داستان چند خانواده را روایت میکند. فریبرز صبوری (پرویز پرستویی) سرهنگ اداره آگاهی است که در پی یافتن سردسته یک باند جعل است. اما در این مسیر با یک نقطه مجهول از گذشته مواجه میشود و آن همسر سابق و فرزندش هستند که در گذشته او را تنها گذاشتند و فریبرز هرگز دوباره موفق به دیدن آنها نشد. این گذشته تلخ با دستگیری پرویز (حبیب رضایی) به سراغ فریبرز میآید. پرویز، برادرِ همسر سابق فریبرز و دایی فرزندش است که به او اطلاع میدهد پسرش زنده است و...
اکثر سریالهایی که در شبکه نمایش خانگی عرضه شدهاند، مشکلات ریز و درشتی در دکوپاژ داشتند که بعضاً آزاردهنده نیز بودهاند. خوشبختانه «هم گناه» از حیث ضعفهای ابتدایی مقوله فیلمسازی، مشکلات دیگر سریالها را ندارد و از کنترل بسیار بهتری بر بازیها و دوربین برخوردار است. از این رو میتوان گفت که «هم گناه» در مقایسه با دیگر سریالهای شبکه نمایش خانگی که ابتداییترین اصول فیلمسازی در آن رعایت نشده، از لحاظ در جایگاه بسیار بهتری قرار میگیرد و میتواند توجه مخاطب را به خود جلب نماید (هرچند که ایراداتی در میزانسن مشاهده میشود).
اما باید گفت که «هم گناه» از حیث کلیشهای بودن قابل رقابت با دیگر سریالهای شبکه خانگی است. سریال جدید مصطفی کیایی پر بازیگر است و متناسب با آن، خرده داستانهای زیادی هم در خود دارد که پرداخت این داستانها به کلیشه ایترین شکل ممکن انجام شده است. تصویری که کیایی از اصناف و موقعیتهای اجتماعی در «هم نگاه» به تصویر کشیده، مطابق کلیشههای ذهنی است که مدتی است سینماگران در تلاش برای تغییر آن هستند. به عنوان مثال، تصویری که کیایی از افراد پایین شهر ترسیم میکند، همان ذهنیت کلیشهای اشتباهی است که سالهاست در ذهن تماشاگران ایران کاشته شده است یعنی پوشیدن خشونت و پوشیدن لباسهای کاملا کثیف و مبحث شوهر دادن دختر کم سن و سال به مردی مُسن. شاید بد نباشد حتی به طراحی لباس سرهنگ صبوری هم اشاره کرد که با آن کت چرمی که از چند دهه قبل به عنوان کلیشه لباس سرهنگ پلیس در تلویزیون وجود داشته، به کلیشههای سریال دامن میزند.
متاسفانه شخصیت پردازی و کیفیت دیالوگ نویسیها نیز در «هم گناه» راضی کننده نیستند. محسن کیایی در نقش آرمان، کماکان همان شخصیت مورد علاقه سریال سازان شبکه نمایش خانگی است که اولین بار با هومن سیدی در «عاشقانه» معرفی شد و بعدها در تمام سریالها یک نسخه از آن نه به واسطه نیاز داستان، بلکه به اجبار و احتمالاً علاقه مندی سرمایه گذاران گنجانده شد. متاسفانه دیالوگ نویسیها نیز در «هم نگاه» با در نظر گرفتن فرمولهای کلیشهای نوشته شده است که مخصوصاً در سکانس مواجه فریبرز و پیمان، بیشتر به چشم میآید. بازی پرویز پرستویی، در سکانسهای احساسی نیز ناامید کننده است.
با در نظر گرفتن تمام این ایرادات نمیتوان این نکته را انکار کرد که «هم گناه» وضعیت بسیار بهتری نسبت به دیگر سریالهای شبکه نمایش خانگی که حتی گاهی در آن دوربین در جایگاه اشتباهی قرار میگیرد دارد. مصطفی کیایی در اولین ورودش به شبکه نمایش خانگی، مطابق معمول با ستارههای فراوان پا به این عرصه گذاشته و انتظار میرود که «هم گناه» بتواند مخاطبین بسیاری را به خود جلب نماید. «هم گناه» تمام ویژگیهایی که بتواند ضامن موفقیت سریال بشود را در خود دارد و حضور مصطفی کیایی در پشت دوربین نیز حاوی این پیام است که او میداند چطور مخاطب را هر هفته با خود همراه کند.
در ادامه با دو نقد از این سریال با شما خواهیم بود:
نقش متفاوت پرستویی
مینا سهیلی در وبسایت ویجیاتو سریال همگناه را اینگونه نقد کرد: اولین تجربه مصطفی کیایی در سریالسازی برای شبکهی تقریبا طلسم شده و بدنامِ خانگی، “روی هم رفته” تجربهی بدی نیست، اگرچه خبری از ایدهای بخصوص (بر اساس طرحی از چیترا نادری با عنوان علی کوچکی) یا فضاسازیِ متفاوتی نیست. شهر همچنان شهر تهران است و آدمها همگی برایمان آشنا هستند. این فیلمساز که نویسنده نود درصد کارهایش بوده، اینبار نیز در کنار کسوت تهیهکنندگی و کارگردانی، کار را نیز، شخصا به عهده داشته است. با در نظر گرفتنِ سابقهی این کارگردان، باید دید این «همه فن حریف بودنِ» کیایی، این بار چگونه سرانجامی را برای این سریال رقم میزند.
به طور کلی سریال همگناه با عنوانی جالبِ توجه (اگر با تکرار آن در دیالوگها به گَند کشیده نشود- به قدری عبارت مانکن را در سریال مانکن شنیدیم که عنوان از دهان افتاد) در مقایسه با دیگر سریالهای شبکهی خانگی شروع بهتری دارد اگرچه در اجرا همچنان چیزی شبیه بقیه است. مصطفی کیایی طبق منشِ همیشگی، برادرش محسن کیایی (در نقش آرمان) را که انگار از دل فیلمهای سابقش از جمله «فاجعه مطرب» بیرون کشیده شده، به این سریال تزریق میکند تا این بازیگرِ درشت جثه همچنان برای مخاطب مزه بپراند؛ چیزی شبیه به بهرامِ سریال مانکن با بازی فرزاد فرزین. امیدوارم در ادامه، کیاییِ بازیگر به بلایِ فرزینِ خواننده دچار نشود.
اکثر بازیگران سریال نیز عینا شبیه به همیشهشان هستند. در این میان دو زوج سینمایی یعنی رویا تیموریان- مسعود رایگان و افسای چهره آزاد-شاهرخ فروتنیان جزو تیم بازیگری هستند که اولین زوج نام برده در داستانِ فیلم، خواهر و برادرند.
پرویز پرستویی از باقی، بیشتر و بهتر به چشم میآید بخصوص بخاطر گریم و لباسش. او کاراکتر نسبتا متفاوتی در فیلمنامه دارد، اما مگر نگاه و صدای به جا مانده از حاج کاظمِ آژانس شیشهای میگذارد او تمام و کمال یک فریبرز صبوری باشد. به نظر میآید که سبک بازی پرویز پرستویی را میتوان به دو لحنِ کمدی و جدی تقسیم کرد؛ او به وقت جدی بودن یکجور و به محض کمدین شدن، یکجور است و از این دو حالت خارج نیست. به عبارت بهتر او یا همان کاراکتر رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک است یا پدر لیلا در سریال خاک سرخ و لاغیر. در هر صورت بازی او جذابیتهای خاص خودش را دارد البته تا وقتی وارد دایره ابتذال و مطربی نشده است؛ خطایی بس بزرگ برای یک بازیگر باسابقه. خلاصه اینکه با دیدن جمعی از بازیگران مطرح، فورا انتظارات عجیبی پیدا نکرده و فکر نکنید خبری شده است. در واقع خبرهای خوب مال وقتی ست که این حجم از بازیگران در کیفیت کار موثر باشند.
ماجرای سریال بر محور شخصیت اصلی یعنی فریبرز صبوری میچرخد؛ یک پلیس-کاراگاه با گریم آل پاچینویی. او متعلق به خاندانِ طول و طویل صبوریها است که فریده با بازیِ خوب رویا تیموریان تکخواهرِ او و فرید (مسعود رایگان) و فرهاد (مهدی پاکدل) برادرانش هستند. اینطور که به نظر میآید همگی به سبک سریال قدیمیترِ همسایهها، در یک ساختمان واحد زندگی میکنند که خب این ایده کار تصویربرداری را راحتتر کرده است. اگرچه همچنان مشکلات وجود دارند.
مدت زمان سریال هم گناه مانند اکثر سریالهای ایرانی، با سوار شدن و پیاده شدن از ماشین یا رفتن از این سرِ اتاق به آن سرِ اتاق پر میشود، اما صرفِ پرداخت به جزییات تصویری نمیشود و چه حیف. حتی فلش بکها نیز فارغ از جذابیت و جزییات هستند و بدترین بازی نیز به جوانی پروز پرستویی (که توسط پسرش انجام شده) تعلق دارد. به قدری این بازگشت به گذشتهها بد هستند که پیش خودمان میگوییم کاش کارگردان، تصویرسازی عشق سابق لیلی و فریبرز را به تخیلات خودمان میسپرد.
فریبرز یک پلیس است که غمِ دوری فرزند دارد، بدونِ اینکه در چالش کلیشه ای، اما مهم میان “انجام وظیفه” یا “احساس شخصی” قرار بگیرد به راحتی دست به معامله میزند. کاش میدیدیم که در این باره کمی با خودش کلنجار میرود. تیپهای تک بعدی دیگر را نیز میتوان به همین ترتیب نام برد. رویا تیموریان یک مادرِ حرصبخور است (انصافا بانمک هم حرص میخورد) و زنان دیگر نیز در همین حد و اندازه. نسرین (افسانه چهره آزاد) همسر فریبرز رسما کاراکتر مهمی تا به اینجا نیست و ما حتی واکنش اولیه او نسبت به جمله شوهرش “پیمان پسرم رو دیدم” را در کادر نداریم. دوربین روی فریبرز است و روی او هم به طور تصنعی باقی میماند و تاکید بیجا میکند. حدس نزدیک به یقینم این است که وضع این زنان تا آخرِ سریال به همین منوال باقی میماند. وضع دختران جوان سریال از آنها هم کلیشهایتر است. چه دختران خانواده صبوری و چه دختران بزرگ شده در فقر.
معرفی کاراکترها عمدتا بدون نقطهگذاری دقیقی صورت گرفته و ما رسما در دو قسمت اول مدام باید درگیر کشف نسبتهای فامیلی میان کاراکترها باشیم. ورود فرهاد صبوری (مهدی پاکدل) در قسمت دوم و حضورش در لوکیشن قصابی جالب است و امیدوارم این کاراکتر در کنار کاراکترهای فرعی دیگر، نقش فعالی در بسط داستان اصلی سریال داشته باشند و بتوانند شخصیت اصلی سریال را نیز قوام ببخشند.
نکته طلایی: ترفند طفره رفتن را بیاموزیم بعد فیلمنامه بنویسیم
سوال «چرا یهو رفتین» تنها سوال اصلی فریبرز از زن و بچهای است که معلوم نیست چرا ۲۸ سال پیش غیب شده اند و باز هم معلوم نیست با چه دلیل و برهانی پرویز برادر زنش، به او دروغ میگوید و حقیقت را کتمان میکند.ای کاش حداقل برای خالی نبودن عریضه، به «آخه چرا»های فریبرز، جوابهایی ضد و نقیض داده میشد تا ذهنمان به چالش کشیده شود نه اینگونه سوت و کور باقی بماند.
نویسندههای سریالهای جدید عادت کرده اند که به راحتی آب خوردن از جواب به سوالات واضح، (تکرار میکنم سوالاتی که در لحظه توسط یکی از کاراکترها مدام در حال پرسیده شدن است) طفره بروند درحالیکه باید برای این گریزها و موکول کردن ماجرا به قسمتهای بعدی، توجیه بتراشند؛ خشک و خالی که نمیشود.
در ادامه کار مشخص میشود که با یک فیلمفارسی طرف شدهایم یا یک کار متوسط قابل یکبار دیدن.
کلیشهای، اما بهتر از دیگر سریالها
رضا توسلی در وبسایت موویمگ درباره این سریال نوشت: سریال پر بازیگر «هم گناه» داستان چند خانواده را روایت میکند. فریبرز صبوری (پرویز پرستویی) سرهنگ اداره آگاهی است که در پی یافتن سردسته یک باند جعل است. اما در این مسیر با یک نقطه مجهول از گذشته مواجه میشود و آن همسر سابق و فرزندش هستند که در گذشته او را تنها گذاشتند و فریبرز هرگز دوباره موفق به دیدن آنها نشد. این گذشته تلخ با دستگیری پرویز (حبیب رضایی) به سراغ فریبرز میآید. پرویز، برادرِ همسر سابق فریبرز و دایی فرزندش است که به او اطلاع میدهد پسرش زنده است و...
اکثر سریالهایی که در شبکه نمایش خانگی عرضه شدهاند، مشکلات ریز و درشتی در دکوپاژ داشتند که بعضاً آزاردهنده نیز بودهاند. خوشبختانه «هم گناه» از حیث ضعفهای ابتدایی مقوله فیلمسازی، مشکلات دیگر سریالها را ندارد و از کنترل بسیار بهتری بر بازیها و دوربین برخوردار است. از این رو میتوان گفت که «هم گناه» در مقایسه با دیگر سریالهای شبکه نمایش خانگی که ابتداییترین اصول فیلمسازی در آن رعایت نشده، از لحاظ در جایگاه بسیار بهتری قرار میگیرد و میتواند توجه مخاطب را به خود جلب نماید (هرچند که ایراداتی در میزانسن مشاهده میشود).
اما باید گفت که «هم گناه» از حیث کلیشهای بودن قابل رقابت با دیگر سریالهای شبکه خانگی است. سریال جدید مصطفی کیایی پر بازیگر است و متناسب با آن، خرده داستانهای زیادی هم در خود دارد که پرداخت این داستانها به کلیشه ایترین شکل ممکن انجام شده است. تصویری که کیایی از اصناف و موقعیتهای اجتماعی در «هم نگاه» به تصویر کشیده، مطابق کلیشههای ذهنی است که مدتی است سینماگران در تلاش برای تغییر آن هستند. به عنوان مثال، تصویری که کیایی از افراد پایین شهر ترسیم میکند، همان ذهنیت کلیشهای اشتباهی است که سالهاست در ذهن تماشاگران ایران کاشته شده است یعنی پوشیدن خشونت و پوشیدن لباسهای کاملا کثیف و مبحث شوهر دادن دختر کم سن و سال به مردی مُسن. شاید بد نباشد حتی به طراحی لباس سرهنگ صبوری هم اشاره کرد که با آن کت چرمی که از چند دهه قبل به عنوان کلیشه لباس سرهنگ پلیس در تلویزیون وجود داشته، به کلیشههای سریال دامن میزند.
متاسفانه شخصیت پردازی و کیفیت دیالوگ نویسیها نیز در «هم گناه» راضی کننده نیستند. محسن کیایی در نقش آرمان، کماکان همان شخصیت مورد علاقه سریال سازان شبکه نمایش خانگی است که اولین بار با هومن سیدی در «عاشقانه» معرفی شد و بعدها در تمام سریالها یک نسخه از آن نه به واسطه نیاز داستان، بلکه به اجبار و احتمالاً علاقه مندی سرمایه گذاران گنجانده شد. متاسفانه دیالوگ نویسیها نیز در «هم نگاه» با در نظر گرفتن فرمولهای کلیشهای نوشته شده است که مخصوصاً در سکانس مواجه فریبرز و پیمان، بیشتر به چشم میآید. بازی پرویز پرستویی، در سکانسهای احساسی نیز ناامید کننده است.
با در نظر گرفتن تمام این ایرادات نمیتوان این نکته را انکار کرد که «هم گناه» وضعیت بسیار بهتری نسبت به دیگر سریالهای شبکه نمایش خانگی که حتی گاهی در آن دوربین در جایگاه اشتباهی قرار میگیرد دارد. مصطفی کیایی در اولین ورودش به شبکه نمایش خانگی، مطابق معمول با ستارههای فراوان پا به این عرصه گذاشته و انتظار میرود که «هم گناه» بتواند مخاطبین بسیاری را به خود جلب نماید. «هم گناه» تمام ویژگیهایی که بتواند ضامن موفقیت سریال بشود را در خود دارد و حضور مصطفی کیایی در پشت دوربین نیز حاوی این پیام است که او میداند چطور مخاطب را هر هفته با خود همراه کند.