فوتبال بی سایه و آفتاب ایران
این درست حکایت تیم ملی است که حسرت 47 ساله را بر دل هواداران باقی گذاشت و این حسرت به بیش از نیم قرن هم افزایش خواهد یافت. قهرمان آسیا نمیشویم و مدتی هم دنبال مقصر میگردیم و پس فروکش کردن احساسات غلیظ دوباره به همان تنظیمات کارخانه برمیگردیم. این غصه پرغصه فوتبالی کشوری است که آرزوهایش در اندکی پیش از شروع مسابقات اوج میگیرد و در خلال رقابتها به سقف میرسد اما با یک شکست همه رویاها خراب میشود. در دوره اخیر جام ملتها هم تیم ملی با روند سینوسی همه ما را دچار سرگیجه اما پیروزی مقابل ژاپن همه انتظارها برای پایان طلسم 47 ساله را به حداکثر ممکن رساند. این که قطر را ببریم و در فینال هم اردن را هم در فینال تسلیم کنیم و تمام. اما ظاهرا همه فراموش کرده بودیم که فوتبال ایران خیلی زود به تنظیمات کارخانه برمیگردد. در مقابل قطر هم همان فوتبال دیمی را ارائه دادیم که سابقهاش را فراوان داشتیم. نرسیدن به فینال جام ملتها هم برای هفتمین بار اتفاق افتاد تا مشخص شود هنر عبور از این مرحله را نداریم. بههرحال ما دوباره در راه رسیدن به قهرمانی ناکام ماندیم، یک بار با قلعهنویی در نیمهنهایی، یک بار با کیروش در نیمهنهایی، چند باری هم حذف در مرحله یکچهارم، ما را به نرسیدن و نچشیدن طعم اصیل پیروزی عادت داده است. حقیقت ماجرا را هم که بخواهیم، فوتبال ایران چیز زیادی به تیم ملی نداده که از ملیپوشان قهرمانی را طلب کند، تدارکات ضعیف، فوتبال پایهی ضعیف، سطح فنی پایین لیگ برتر، لژیونرهایی که جز یکی دو نفر، حتی آنها هم در تیمهای خاصی عضو نیستند. یک قدم هم که فراتر برویم، سطح فنی نیمکت نسبت به رقبای دیگر، باعث میشود تا ما بپذیریم که حذف ما به شانس مربوط نیست، بلکه این کارنامهای است که حاصل چند سال بیتوجهی به بخشهای مختلف فوتبال ملی بوده است. اگر در فوتبال موفقیت میخواهید باید به زیرساختها توجه ویژهای داشته باشید، بهعنوان مثال شهر دوحه، حداقل 10 استادیوم تراز بینالمللی دارد، بدترین ورزشگاهی که در این تورنمنت از آن استفاده شد، همان ورزشگاه خانگی الدحیل بود که آن هم از بیشتر ورزشگاههای ایرانی بهتر بود. در تهران که نه در کل ایران ما این اندازه ورزشگاه نداریم، یک تیم در چمن مصنوعی بازی میکند، تیم دیگر در چمنی آنقدر طبیعی بازی میکند که بخشهایی از آن باتلاق شده است. کیفیت آزادی را هم که همین چند وقت پیش همگی دیدند. اگر به تعداد این ورزشگاهها، کمپها و زمینهای تمرینی را اضافه کنیم، به عدد سرسامآوری خواهیم رسید. شهری که توانسته میزبان ۳۲ تیم در جامجهانی باشد و برای هر تیم یک کمپ تمرینی با زمینهای چمن متعدد تدارک ببیند، نشان میدهد که تا چه اندازه در زیرساخت پیشرفت کرده است. اما در ایران، هرسال استقلال و پرسپولیس در حسرت یک زمین چمن مطلوب میسوزند و میسازند، کمپ نه ما در ایران فقط در حسرت یک زمین چمن زندگی میکنیم. با این شرایط باید قبول کنیم که فوتبال ایران در قطر همانی را به ما نشان داد که واقعیتش بود؛ تیمی که نه میتوان به آفتابش دل بست و نه به سایهاش.