سلبريتيها از وضع موجود سوءاستفاده ميكنند
آیا جایگاه روشنفکران در ایران به سلبریتیها تقلیل پیدا کرده است؟ پدیده سلبریتیها از نظر ماهوی چه تفاوتهایی با مقوله روشنفکری دارد؟ آیا یک سلبریتی میتواند یک روشنفکر نیز باشد؟
سلبریتیها نیز جزئی از روشنفکران هستند. با این وجود بهدلیل اینکه در جامعه ایران بلوغ مدنی رخ نداده سلبریتیها از اقبال بیشتری برخوردار شدهاند. نخبگان جامعه ایران بهدلیل وجود انحصارهای سیاسی و اقتصادی موفق نشدهاند حول یک محور در زمینه توسعه جامعه حرکت کنند و به همین دلیل در یک فضای عمومی آزاد سلبریتیها موفق شدهاند خود را مطرح کنند. پدیده سلبریتیها در کشورهای غربی و به خصوص اروپا نیز وجود دارد. در این کشورها بهدلیل وجود نظام حزبی و بلوغ مدنی سلبریتیها تنها در حوزه تخصصی خود فعالیت میکنند و کمتر به حوزههای دیگر وارد میشوند. در این کشورها به سلبریتیها پارتیزانهای فکری و فرهنگی هم گفته میشود. در اینگونه جوامع رابطه مردم و نخبگان در یک چارچوب عقلایی و منطقی تعریف میشود. در نتیجه در چنین جوامعی روشنفکران با ارائه برنامههای حزبی مسیر حرکت جامعه را مشخص میکنند. در کنار این سلبریتیها نیز فعالیت دارند که حوزه فعالیت آنها از حوزه فعالیت روشنفکران جداست و هر کدام در راستای دغدغههای خود فعالیت میکنند. روشنفکران تلاش میکنند عمق برنامههای توسعه جامعه خود را مکان محور و مردم محور کنند. هدف اصلی این روشنفکران نیز تعمیق و فراگیرترکردن مفهوم توسعه در زمینههای مختلف جامعه است. در چنین شرایطی که جامعه از بلوغ مدنی کافی برخوردار است اقشار مختلف مردم با توجه به دغدغهها و مطالباتی که دارند در فرآیند توسعه شرکت میکنند. با این وجود در ایران بهدلیل اینکه جامعه هیچگاه به بلوغ مدنی نرسیده مردم نسبت به چرخه مدیریتی راکد کشور سرگشته شدهاند. این وضعیت حتی در بین اصلاحطلبان نیز وجود دارد. در چنین شرایطی مردم بهدنبال شخصیتهای کاریزماتیک جامعه حرکت میکنند تا بتوانند دغدغههای خود را از این طریق مرتفع کنند. در نتیجه موضوع برنامهریزی و تعقل جای خود را به کاریزما میدهد. از سوی دیگر اقبال مردم نسبت به سلبریتیها میتواند نوعی واکنش نسبت به چرخه راکد مدیریت کشور یا حتی وضعیت موجود جامعه باشد. در نتیجه مردم با یک موازنه منفی مواجه شدهاند.
این مساله که سلبریتیها رابطه مردم و نخبگان در فضای دموکراتیک نخبهگرایان روشنفکری مبتنی بر تعقل و اندیشه را به یک رابطه پوپولیستی مبتنی بر احساسات و عواطف تبدیل میکند چه پیامدهایی در فضای فکری جامعه از خود برجای خواهد گذاشت؟
نقش سلبریتیها و روشنفکران باید در پروسه توسعه جامعه مورد بررسی قرار بگیرد. در کشورهای اروپایی که جامعه از بلوغ مدنی برخوردار است رویکرد توسعه با اتکا به مشارکت فکری اقشار مختلف مردم و نخبگان صورت میگیرد. در این پروسه سلبریتیها نیز حضور دارند که نقش خود را ایفا میکنند. این در حالی است که این وضعیت در جامعه ایران وجود ندارد و اتکای جامعه ایران بیشتر روی غرب است. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که «فرد» به هیچعنوان نمیتواند عامل نهادسازی نوین باشد. این در حالی است که جامعه ایران در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیاز به نهادسازی دارد. در شرایط کنونی نهادهای نوین ایران زیر سلطه سیاست و اقتصاد قرار گرفتهاند و به همین دلیل امکان رشد پیدا نکردهاند. مدل توسعه اجتماعی و اقتصادی ایران باید با استفاده از تجربه جهانی و اهمیت دادن به پتانسیلهای بومی کشور باشد. این در حالی است که ما فاقد چنین دستگاه فکری هستیم و هنوز نتوانستهایم چنین دستگاه فکری را برای جامعه خود طراحی کنیم. نکته دیگر اینکه مقوله توسعه روزبهروز پچیدهتر میشود و به همین دلیل جوامعی که تمایل دارند زودتر از مواهب توسعه یافتگی بهره ببرند باید با شناخت و درک این پیچیدگیها دستگاه فکری خود را تولید کنند.
چرا اقبال مردم به سلبریتیها نوعی واکنش به وضعیت موجود جامعه و چرخه راکد مدیریتی کشور است؟
واکنش مردم به سلبریتیها با نوعی واکنش نسبت به وضعیت مدیریتی کشور صورت میگیرد و اگر برای این مساله چاره اندیشی نشود ممکن است این مساله به از هم گسیختگی اجتماعی و متزلزل شدن جایگاه مدیران جامعه منجر شود. این وضعیت نیز وضعیت جامعه را متزلزل میکند و ممکن است جامعه به سمت فروپاشی حرکت کند. برخی مساله آزادی را یک مساله غربی قلمداد میکنند. بهنظر من این سخن یا از روی نا آگاهی است یا اینکه منافع آنها از انحصارگرایی ایجاب میکند که چنین سخنی را به زبان بیاورند. از سوی دیگر آزادی تنها به کرامت و فضیلت انسان نیز خلاصه نمیشود ، بلکه باید در فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه وجود داشته باشد. جامعهای که قصد دارد توسعه پیدا کند باید تخصص را در خود تقویت کند. در چنین جامعهای که تخصصهای مختلف وجود دارد و قرار است این تخصصها در کنار هم به توسعه جامعه کمک کند آزادی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. از سوی دیگر چنین جامعهای به شفافیت نیاز دارد. بدون شک شفافیت نیز با تشکیل شورای عالی شفافیت محقق نمیشود و بلکه نیازمند بلوغ فکری و مدنی مسئولان و مردم جامعه است. آزادی سیاسی و اقتصادی برای توسعه یک جامعه ضروری است و گروههای مختلف اجتماعی تنها در چنین شرایطی میتوانند به بلوغ خود دست پیدا کنند. در نتیجه آزادی یک مقوله غربی نیست، بلکه همزاد با توسعه است. به همین دلیل نیز کشورهایی که در مسیر توسعه قرار گرفتهاند در مرحله نخست تلاش کردهاند آزادی را در زمینههای مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به وجود بیاورند تا توسعه محقق شود. هر جامعهای که به سمت انحصارگرایی حرکت کرد در نهایت شکست خورد و موفق نشد به آرمانهای خود دست پیدا کند. نمونه بارز این جوامع فاشیستها و کمونیستها بودند که هرچه بیشتر به سمت انحصارگرایی حرکت میکردند بیشتر به شکست نزدیکتر میشدند. این وضعیت درباره فاشیستها شکل فاجعه بارتری نیز به خود گرفت و گرفتاریهای بزرگی را برای جامعه بشری ایجاد کرد. در شرایط کنونی برخی از اقتصاد آزاد حمایت میکنند و در عین حال در یادداشتهای خود عنوان میکنند که نهادگراها همان کمونیستهای رقیق شده هستند. بنده در پاسخ به این افراد عنوان میکنم که شما خود فاشیست رقیق شده هستید. در شرایط کنونی کمونیسم رقیق شده همان سوسیال دموکراسی است که در برخی از کشورهای اروپایی وجود دارد. این در حالی است که سوسیال دموکراسیها بازار اجتماعی را در دستور کار خود قرار دادهاند. این در حالی است که فاشیستهای رقیق شده مانند ترامپ و راستهای تندرو در اروپا بهدنبال این هستند که به جای اینکه جامعه بازار را اداره کند بازار جامعه را اداره کند. در جامعه ایران بهدلیل اینکه یک گفتمان عمومی آزاد وجود ندارد مردم به شخصیتهای محبوب فرهنگی و اجتماعی اقبال نشان میدهند.
اقبال افکار عمومی نسبت به سلبریتیها به چه میزان به ضعف گفتمان روشنفکری در بازتولید خود باز میگردد؟آیا در شرایطی که بهنظر میرسد گفتمان روشنفکری ایران قدرت بازتولید خود را از دست داده، سلبریتیها جایگزین این گفتمان شده اند؟
این مساله تاحدود زیادی در حوزه اندیشه صدق میکند. روشنفکران غیررسمی جامعه ما توسعهگرا نیستند، بلکه سیاستگرا هستند. در نتیجه مدل توسعه اجتماعی و سیاسی را ارائه نمیکنند. این در حالی است که ما باید بپذیریم که فضای عمومی و مدنی در ایران هنوز به بلوغ کافی نرسیده است. تجربه تاریخی ایران در دوران مشروطیت نشان میدهد که هنگامی که جامعه به یک الگوی توسعه واحد دست پیدا کرده است مردم به مرور زمان موفق شدهاند فضای عمومی جامعه را برای الگوی توسعه خود مهیا کنند. در چنین شرایطی است که ستارخان بهعنوان یک عیار در یک طرف و از طرف دیگر سردار اسعد بختیاری که خان خوانین بوده برای حمایت از مشروطه به میدان میآیند. این مساله نشان میدهد که مردم ایران دارای درک و فهم کافی هستند و به خوبی این مساله را تشخیص میدهند که چه مدل توسعهای برای جامعه آنها مناسبتر است و حول آن حاضر به فداکاری نیز هستند. در نتیجه این مساله نشان میدهد که روشنفکران غیررسمی که بیرون از حاکمیت هستند دچار کمکاری هستند. نمیتوان کمکاری روشنفکران غیررسمی را به انحصارگرایی برخی از گروههای سیاسی تقلیل داد، بلکه باید پاسخ کمکاری روشنفکران غیررسمی را از درون گفتمان روشنفکری ایران جستوجو کرد.
اغلب سلبریتیهای جامعه که خود را در نقش اپوزیسیون وضعیت موجود و مدافع حقوق اقشار پایین جامعه نشان میدهند دارای زندگیهای مرفه و ثروتهای هنگفتی هستند. آیا بین این نوع زندگی و حمایت از اقشار ضعیف جامعه پارادوکس اجتماعی وجود ندارد؟
بهنظر من در بررسی این پدیده اجتماعی نباید به شیوه زندگی سلبریتیها نگاه کرد. دلیل این مساله نیز در این است که این افراد با توجه به تواناییهای خود و اقبال مردم به این جایگاه و ثروت دست پیدا کردهاند و ثروتهای خود را از طریق نامشروع، دزدی و اختلاس به دست نیاوردهاند. حوزه عمومی در ایران بهصورت نهادینه فعالیت نمیکند و به همین دلیل احزاب نمیتوانند در چنین فضایی بهراحتی فعالیت کنند. به همین دلیل فضای مجازی بهصورت صوری جایگزین حوزه عمومی در ایران شده است. در نتیجه در شرایط کنونی ما با گسترش صوری حوزه عمومی به جای گسترش واقعی حوزه عمومی مواجه شدهایم. در این شرایط احتمال اینکه مدل توسعه آینده ایران از بیرون از حاکمیت ارائه شود وجود ندارد. این در حالی است که اولویت نخست روشنفکران غیررسمی نیز ارائه چشمانداز توسعه جامعه نیست. مردم نیز تمایل دارند نسبت به نقصانهای وضعیت موجود واکنش نشان دهند که فضای مجازی این امکان را برای آنها فراهم کرده است. در نتیجه در فضای مجازی افراد جای مدلهای توسعه و نهادهای مدنیتساز و فرهنگساز را گرفتهاند. بدون شک این رویکرد به هیچعنوان برای آینده جامعه مفید نیست و بلکه خطرناک خواهد بود.