فیلمساز باید یک گام جلوتر از مخاطب باشد
در یک سال گذشته تحلیلهای بسیاری درباره چرایی صدرنشینی کمدیها در گیشه ارائه شده است. به زعم برخی از کارشناسان روند تولید و اکران کمدیها به قدری است که مجالی برای دیدهشدن دیگر گونههای سینمایی باقی نمیماند. از سوی دیگر اقبال مردم به کمدیها بسیاری از سینماگران را مجاب کرده که بیشازپیش به تولید این دست فکر کنند و سهمی از گیشه پررونق آن داشته باشند. هرچند در این میان برخی از فیلمسازان همچنان ترجیح میدهند به ورطه ساخت کمدیها نیفتند. علیاکبر ثقفی از تهیهکنندگان با سابقه سینمای ایران معتقد است بدون اینکه در پی حذف کمدیها باشیم، باید فکری به حال مضمون ارائهشده در اینگونه آثار بود؛ فیلمهایی که در عین مفرحبودن حرفی برای گفتن داشته باشند.
این روزها وقتی بحث اکران آثار سینمایی به میان میآید و از جریان غالب فیلمهای کمدی صحبت میشود، از این جهت مقایسهای بین ادوار مختلف سینمای ایران صورت میگیرد. اینکه به فراخور زمان گونههای مختلف سینمایی پذیرای مخاطب بیشتری در سالنهای سینما بودند. تحلیل شما از اکرانهای این روزهای سینمای ایران چیست؟
به زعم من ابتدا باید به واژه سینما دقت کنیم. سینما حرفه راحتی نیست. کشف نیروهای انسانی هنرمند یکی از وظایف اصلی سینماست. بخش دیگرش پرورش استعداد است که به نظرم از اولی بهمراتب مهمتر است. طبیعی است که بعد از انقلاب یکی از اهداف سینمای ایران شکوفایی استعدادها بود. اما در این مسیر برای برخی از مدیران ما به غلط این تعبیر اتفاق افتاد که هدایت فیلمساز به این معنی است که او هم از زاویه نگاه یک مدیر به سینما نگاه کند. وقتی ممیزی و سانسور بیشازپیش پررنگ میشود، ابتذال وارد میشود و استعدادها ناخودآگاه خودشان را سانسور میکنند. بعد از انقلاب فیلمهای بسیاری از نامهای معتبر سینمای ایران دیدیم. فیلمسازانی که هرکدام بر اساس نگاه و سلیقه مختص خود در این مسیر حرکت کردند. وقتی بنیاد سینمایی فارابی تأسیس شد، چتر حمایت از فیلمسازان هم گستردهتر شد و از فیلمنامههایی که در راستای چشمانداز آنها بود و فیلمسازانی که استعداد داشتند، حمایت میشد. به نظرم بذری که در سینمای بعد از انقلاب کاشته شده، ثمر خوبی داشت. البته این نکته را هم فراموش نکنیم که فیلمسازی نسبت به حال حاضر بسیار ارزان بود. وقتی از شرایط فیلمسازی 42 سال پیش صحبت میکنیم، برای فیلمسازان امروز یک رؤیا است! این روزها فارغالتحصیلان بسیاری از رشتههای سینمایی آماده حضور در بازار کار هستند. اگر خروجی دانشکدهها و آموزشگاهها دو هزار نفر در سال باشد، سینما صد نفر از آنها را هم نمیتواند جذب کند.
سینما هنر-صنعت گرانقیمتی است. بخش خصوصی در این شرایط اقتصادی توان چندانی ندارد. به این مورد اعمالنظر و سانسور را هم اضافه کنید. مدتی است فیلمی از فیلمسازان با سابقه و خوشنام سینمای ایران نمیبینیم. بسیاری از کسانی که استعدادی داشتند یا کار نمیکنند یا ترجیح میدهند خانهنشین شوند. در همین جشنواره پیشرو بسیاری غایب هستند. پس شکل سینمایی که امروز میبینیم با گذشته قابلقیاس نیست. وقتی از غلبه اکران فیلم کمدی صحبت میکنیم به این معنی نیست که نباید اینگونه سینمایی حمایت شود. من مخالف فیلم کمدی نیستم، مخالف فیلم هجو و سخیف هستم. به زعم من فیلم کمدی هم باید محتوایی آموزنده داشته باشد. برخی از فیلمها دور از شأن مخاطبان و خانوادههاست. به چه قیمتی باید فیلم در گیشه فروش داشته باشد؟
تعبیری که از این قیاس حاصل میشود این است که سینمای ایران به لحاظ تولید و محتوا سیر نزولی را طی میکند.
مدتهاست که فیلمسازی حرکتکردن در یکی از این سه بخش است. ساخت فیلمهای پروپاگاندا یعنی فیلمهایی که دولت سرمایهگذاری میکند و سازمانها حمایت میکنند، ساخت فیلمهای کمدی که ساخت اکثر آنها به خواست سینمادارها است و برای صندلی سینما فیلم میسازند و فیلمهای اجتماعی اندکی که اغلب در بخش خصوصی تولید میشود. قطعا مخالف ساخت فیلم کمدی نیستم. اصلا در بهترین حالت ۵۰ درصد سینمای ما به فیلمهای کمدی اختصاص داده شود. ولی به چه قیمت؟ واقعا بعد از اینکه مخاطب سالن سینما را ترک میکند، آموزهای دارد؟ استانداردبودن فیلم به ساختار آن نیست، فیلم به لحاظ محتوا هم باید ساختار مناسبی داشته باشد. باز میتوان مقایسهای بین شرایط حال حاضر و دهه 60 سینمای ایران داشت. در آن سالها دفترچههایی وجود داشت که سیاستهای سینمای ایران در آن مشخص بود. تنوع گونههای سینمایی رعایت میشد و توجیهی برای ساخت فیلمهای گرانقیمت وجود داشت. الان فیلمهایی داریم که
30 میلیارد هزینه ساختش شده است و فقط 400 میلیون تومان در گیشه فروش داشته. بخش خصوصی توان حضور در چنین شرایطی را ندارد.
البته فکر میکنم با شرایط اقتصادی که در سینما تجربه میکنیم، بازگشت سرمایه اولویت بسیاری از صاحبان آثار است.
قطعا دغدغه اصلی تهیهکنندهای که فیلم در اکران سینما دارد بازگشت سرمایهاش است. سیاستهایی که در هر دولت در بخش فرهنگ و هنر تغییر میکند ازجمله مواردی است که نیاز به بازنگری دارد. عدم ثبات تصمیمها یا تغییر مدیریتها یکی از مواردی است که سینما را دچار فرازوفرود میکند. تصور کنید شورای پروانه ساخت و نمایش هر چهار سال یک بار تغییر میکند و هر بار آدمهای با بینش و نگرشهای متفاوت با سیاستگذاریهای مختلف درباره آثار سینمایی تصمیم میگیرند. در سال 1402 سهم چشمگیر فروش سینمای ایران بر عهده فیلمهای کمدی است. اکران فیلمهای کمدی اتفاق غالب سینمای ایران است و نمایش سایر گونهها درصد بسیار محدودی را به خود اختصاص میدهد. در این میان سهم اکران فیلمهای اجتماعی بسیار محدود است و در صورت اکران فروش آنچنانی ندارند.
به زعم من سیاستهای اکران میتواند به شکلی تعریف شود که با داشتن هفت سرگروه، پنج سرگروه سهم فیلمهای پرفروش و فیلمهای دولتی باشد و باقی به فیلمهای دیگر اختصاص پیدا کند. اگر حوزه هنری فیلمی میسازد، خودش سالنهای متعددی دارد که توان نمایش آنها را در سالنهایش دارد. اگر فیلمی از فارابی راهی به اکران باز نمیکند، میتواند آن را به تلویزیون بفروشد. فیلمی داشتیم که 20 میلیارد تومان صرف ساختش شده و بدون اینکه اکران شود از تلویزیون پخش شده است. طبیعی است که در این میان کسی ضرر نمیکند؛ چراکه فیلم برای دولت است و تهیهکننده فقط مسئولیت اجرائی در آن داشته ولی وقتی پای بخش خصوصی به میان میآید، همهچیز کمی فرق میکند. فیلمی که با وام و چیزهایی از این دست ساخته میشود، اگر در گیشه فروش نداشته باشد، شرایط بدی پیدا میکند.
هزینههای بسیاری صرف دستمزد بازیگران میشود که کل فروش فیلم در گیشه هزینه دستمزد یکی از بازیگرانش هم نمیشود! در این شرایط بسیاری از فیلمسازان شهیر و درجهیک سینمای ایران بیکار هستند و خانهنشین شدهاند. در این شرایط برخی از تهیهکنندگان و کارگردانان تن به ساخت فیلمهای کمدی نمیدهند و بیکاری را انتخاب میکنند. در نهایت چیزی که اینروزها میبینم نشان میدهد که سینما فقط به خواست سینماداران پیش میرود. آمار پروانه ساخت در سال گذشته نشان میدهد از 175 فیلمنامه، 95 فیلمنامه کمدی بوده است.
سال گذشته فارابی برای ساخت 10 فیلم بالای 350 میلیارد تومان هزینه کرد. عمدتا فیلمهای سفارشی هستند که برخی از آنها اکران شدند و تعدادی هم در صف اکران هستند.
در این میان فیلمهای کمدی پرفروش سینمای ما تماما محصول بخش خصوصی هستند. سینماداران هم قطعا از فروش چنین فیلمهایی راضی هستند.
زمانی بود که سینماها هرکدام تعریفی برای خودشان داشتند، مثل اینکه سینما فرهنگ فیلمهای فرهنگی و هنری و جشنوارهای اکران میکرد. الان فرقی نمیکند چه فیلمی در این سینما اکران شود و عمدتا فیلمهای هنری قابلیت اکران پیدا نمیکنند.
در دهههای 60 و 70 روش جالبی برای دستهبندی فیلمها در اکران وجود داشت؛ فیلمهای «ج»، «ب ستارهدار»، «ب» و« الف». فیلمهای «الف» از حمایت بیشتری در اکران برخوردار بودند و سالنهای بیشتری به آنها تعلق میگرفت و فیلمهای «ج» اکران محدود داشتند. تمام فیلمهایی که این روزها اکران میشود به نظرم در دستهبندی فیلمهای «ج» جای میگیرند و برخلاف گذشته از این فیلمها حمایت بیشتری میشود. این روزها فیلمهایی در اکران میبینیم که کپی از فیلمهای قبل از انقلاب است. نکته دیگر در بحث اکرانهای سینمایی این است که قبل از همهگیری کرونا سینماگران اجازه نداشتند اینقدر راحت آثارشان را در شبکههای ماهوارهای تبلیغ کنند. هفتهای 10 هزار دلار هزینه پخش این تبلیغات از شبکههای ماهوارهای است. طبیعی است که فیلم باید در گیشه فروش داشه باشد که هزینه تبلیغات تأمین شود. فیلمی که به لحاظ مالی در گیشه ضعیف است، نمیتواند هزینه چنین تبلیغاتی را بدهد. در این گردش مالی فیلمهای هنری و اجتماعی که شرایط مناسبی در اکران ندارد، از دایره تبلیغات وسیع عقب میمانند. علاوه بر اینکه سالنهای خوبی در اختیار فیلمهای جدیتر قرار نمیگیرد. معتقدم نگاه مسئولان ما به تمامی فیلمها باید برابر باشد. رفتار عادلانه با سینماگران درستترین اتفاقی است که اینروزها به آن نیاز داریم. فیلم کمدی استاندارد را قبول دارم و باید ساخته شود ولی گونههای دیگر نباید قربانی این شکل فیلمسازی شوند. سینمای اجتماعی، خانوادگی، کودک، دفاع مقدس و... نیاز سینمای ایران است. فیلمساز باید یک گام جلوتر از مخاطب باشد، نباید به فرهنگ و هنر لطمه بزند. کمتر مسئولی را دیدم که بگوید اشتباه کرده است و عمدتا مدیران قبلی را مرتکب اشتباه میداند. متأسفانه حافظه تاریخی ما ضعیف است، رونق سینماهای دهه 70 را فراموش نکنیم.
پیشبینی شما نسبت به اکرانهای سال آینده سینمای چیست؟
آینده سینما از منظر عدهای از پیشکسوتان مأیوسکننده و رو به افول است. طبیعی است که در هر دوره مسئولان تغییر میکنند و عدهای دیگر جای آنها را میگیرند. ایکاش کارگروهی کاربلد و باتجربه از اهالی سینما تشکیل میشد تا از تجربه صاحبنظران در حوزه اختصاصی خودشان مثل کارگردانان، تهیهکنندگان، بازیگران، منتقدان و... استفاده میکرد. هر ماه جلسهای بهاینمنظور برگزار میشد و نقطهنظر آنها از طریق وزارت ارشاد به اهل هنر ارائه و آسیبشناسی میشد.
فکر میکنم بیش از هر چیز نیاز است تا مدیران فرهنگی ما تغییری نسبت به نگاهشان به گونههای مختلف فیلمسازی در سینمای ایران ایجاد کنند. قطعا مدیریت سینما نیاز به یک شناخت فرهنگی عمیق دارد. معتقدم مسئولان سینما وظیفهای مثل اصلاعات شناسایی جنگ را بر عهده دارند. باید پیشبینیای درباره ۲۰ سال آینده سینمای ایران داشته باشند. الان در وضعیتی هستیم که فیلمهای اجتماعی و هنری چندان جدی گرفته نمیشوند و چهبسا اکران مناسبی هم ندارند. به اعتقاد من تربیت فیلمساز اندیشمند اتفاق مهمتری است.
منبع: sharghdaily-916268