(تصاویر) چرا راهبان ژاپنی خودشان را «مومیایی» میکردند؟
فرادید| اسکلت مردی در مدیتیشن در زیارتگاهی محصور قرار گرفته، در حالیکه پاهایش زیر ردایی روشن به شکل چهارزانو قرار گرفته و دستهای استخوانیاش روی پاهایش قرار گرفتهاند. پوست قهوهای رنگ، نازک و چرمی مرد ظاهرا تنها چیزی است که از او باقی مانده است.
به گزارش فرادید، در نگاه نخست، چیزی که به ذهن خطور میکند یک واژه است: مومیایی. اما از نظر بوداییهای معتقد ژاپنی، این منظره بسیار بیشتر از یک انسان مومیاییشده است. او یک سوکوشینبوتسو است، یک بودای به اصطلاح زنده، فردی که به حالتی از مراقبه عمیق دست یافته؛ حالتی که او را فراتر از مرزهای زندگی یا مرگ قرار میدهد.
او برای انجام این کار، اعمال سخت زاهدانهای را انجام داده که اوج آنها، مومیایی کردن خودش بوده است. زیارتگاههایی با دیگر سوکوشینبوتسوها را میتوان در سراسر ژاپن یافت. بیش از نیمی از سوکوشینبوتسوهای معروف اطراف کوههای مقدس استان یاماگاتا هستند. این سنت چگونه پدیدار شد و چرا بسیاری از افراد سوکوشینبوتسو را انتخاب کردند؟ در ادامه، داستان واقعی راهبانی را میخوانید که خود-مومیایی را برگزیدند.
نحوه سوکوشینبوتسو شدن هر راهب متفاوت بود. بطور کلی، پس از عضویت در یکی از معابد یا نهادهای آموزشی-مذهبی و گذراندن یک زندگی عابدانه، راهبی که رسیدن به این شکل از روشنگری را انتخاب میکرد، عزلت میگزید. او از خوردن غلات پرهیز میکرد. برای برخی، این پرهیز به معنای خوردن پوست درختان، برگهای سوزنی کاج، میوههای کاج، دانهها، شاهبلوط یا حتی سنگ و کریستال برای یک دوره هزار یا چند هزار روزه بود.
هیچ زن سوکوشینبوتسو شناختهشدهای وجود ندارد چون زنان در طول تاریخ اجازه ورود به بسیاری از مکانهای مقدس از جمله قله کوههای مقدس را نداشتند. امروزه قوانین تغییر کرده و تعدادی کشیش زن در فرقههای مختلف بودایی در ژاپن وجود دارند.
شاید این سنت به شکل غیرقابل تصوری افراطی به نظر برسد، اما سوکوشینبوتسو بخشی از چارچوب بزرگتری است که شامل سایر اعمال زاهدانهای میشود که نیاز به فعالیت بدنی و استقامت دارند. امروزه، هنوز هم میتوانید در اعمال زاهدانه (مانند راه رفتن روی آتش، بالا رفتن از نردبان شمشیر با پای برهنه و استقامت در سرما) به عنوان یک فرد غیرروحانی شرکت کنید. اعمال مشابهی در تائوئیسم و بودیسم در هند نیز وجود دارد که هر دو بر توسعه تاریخی شوگندو نیز تأثیر گذاشتند. برای بیشتر افراد، شرکت در این مراسم سخت و اغلب دردناک، ذهن و روح را در کانون توجه قرار میدهد.
سوکوشین بوتسو شدن به خاطر منفعت دیگران
قدیمیترین سوکوشینبوتسوی دِوا سانزان، هونمیوکای است که سال ۱۶۸۳ وارد مراقبه عمیق شد. گفته میشود او که در اصل پیشخدمت یک ارباب فئودال بود، به مدرسه یودانو ملحق شد تا برای بهبودی اربابش از یک بیماری مرگبار دعا کند. او برای تبدیل شدن به یک سوکوشینبوتسو، زندگی در انزوا را آغاز کرد و نزدیک به یک دهه برگهای سوزنی کاج میخورد. او با نزدیک شدن به مرگ، وارد یک اتاقک سنگی شد و تا زمان مرگ دعا خواند. ایچیرو هوری، فولکلوریست و محقق خاطرنشان میکند که آرزوی هونمیوکای، رهایی مردم از رنج و بیماری بود.
شناختهشدهترین سوکوشینبوتسوی دِوا سانزان، تِتسومونکای است که سال ۱۸۲۹ سوکوشینبوتسو شد. در حالی که داستان او بسته به منبع کمی متفاوت است، به طور کلی میگویند او دو سامورایی را کشت و به معبدی گریخت و زندگی مرتاضگونهای را آغاز کرد. او به سراسر شمال ژاپن سفر کرد و با کمک دانش خود در مورد گیاهان، راهنمای معنوی و حتی حامی پزشکی مردم بود. مانند داستان هونمیوکای، موضوع داستان تتسومونکای هم نوعدوستی است. در دوره اِدو، بیماری که به چشمها حمله میکرد گسترش یافت و همهگیر شد. به گفته هوری، تتسومونکای ظاهراً یکی از چشمان خود را به عنوان هدیه به خدایان کوه یودانو برای نجات کسانی که از این بیماری رنج میبرند، از کاسه بیرون آورد. تتسومونکای در پیروی از پیشینیان خود، روزه گرفت و وارد مراقبه عمیق شد و پس از آن به بودایی در معبد چورن-جی تبدیل شد.
سوکوشینبوتسوهای بسیار دیگری نیز وجود داشتهاند و بسیاری از داستانهایشان در گذر زمان گم شده است. هر کدام از آنها که ما سوابقشان را داریم به دلایل شخصی و منحصر به فرد تصمیم گرفتند سوکوشینبوتسو شوند. با این حال، این فرآیند معمولاً به دلایل نوعدوستانه انجام میشود، چه به نفع یک فرد، یک روستا یا به طور کلی جامعه.
پس به نظر میرسد منطق سوکوشینبوتسو شدن، صرفاً شخصی نیست، بلکه بیشتر برای چیزی است که فرد میتواند برای دیگران به دست آورد، چه در طول حیات فانی خود و چه در زندگی پس از مرگ به عنوان بودای زنده.
مترجم: زهرا ذوالقدر
منبع: faradeed-172496