پرسش های فرا روی هنر مقاومت
یکی از کارهای هنرمند، پرسش است. پرسشی که موجب اندیشیدن و تامل شود. پرسشی که به خاطر آن، مخاطب مکثی بکند و در آنچه انجام داده و می دهد و یا در مقابل آن قرار گرفته است، بدون شتاب عادت، نگاهی دوباره کند. پرسشی که شاید پاسخ آن، گشودن دنیای تازه و جهان دیگری باشد و شاید موجب خوانش جهان قبلی گردد. خوانش تازه که منجر به تفسیر و فهم جدیدی از آن جهان می شود. هنرمند در این مقام به دنبال حقیقت است و پرسش درباره حقیقت و از حقیقت، مهم ترین وظیفه ذاتی او محسوب می شود. پرسش های طرح شده توسط یک هنرمند، گاه سلاح یک مبارزه می شود، گاه صدای بلند یک اعتراض می گردد و گاه برای ماندگاری یک مقاومت و یک پایداری طرح و ارائه می گردد تا بیان یک نگاه اجتماعی باشد.
با آغاز جریانات مبارزات علیه استعمار در کشورهای مختلف و خروج هنر از چهارچوب های حکومت ها، هنری شکل گرفت که صدای مردم کشورهای استعمار شده بود. صدای مبارزهای مختلف آنان. کشورها با جریان سخت هجوم بیگانگان و جنگ های مختلف قرار گرفتند. اینجا هم هنر معاصر به سراغ مبارزه و ایستادگی کشورها در مقابل جریان ها و لشکرکشی های بیگانه رفت. از دل این دو نوع ایستادگی و تجلی آن در حوزه هنر، هنر مقاومت و پایداری به معنی رایج و متداول امروزه، شناخته شد و هنرمندان محورهای مقاومت در جهان چون فلسطین، آمریکای لاتین، آفریقا و نقاط مختلف آسیا، دست به خلق آثاری زدند که آنها به عنوان شاخص های هنر مقاومت شناخته می شوند.
ایران نیز بعد از انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی و گذراندن جنگ تحمیلی 8 ساله، دارای ظرفیت بزرگی برای روایت هنر مقاومت و پایداری شد. با فاصله گرفتن از تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی و پایان یافتن دوران شکوهمند دفاع مقدس، هنرمندان و نویسندگان مختلف به گونه های مختلف در زنده نگه داشتن روحیه مقاومت و پایداری این دوره ها تلاش هایی انجام دادند که اگر چه راه تا رسیدن به جایگاه مطلوب و متناسب با ایران و هنر ایران و رخدادهای تاریخ معاصر ایران فاصله دارد ولی قابل تحسین و تقدیر است. این نوع نگاه، به بررسی امتداد جنگ و تاثیرات آنها تا به امروز روی آدم های مرتبط با جنگ، را به عنوان موضوعات کار خود انتخاب می کند.
اکنون با لزوم بازگشت به روحیه مقاومت و پایداری و با توجه به نیازهای عمومی و مختلف که هنرمندان باید به آنها بپردازند در حوزه نظری و به دنبال آن در حوزه آفرینش هنری، پرسش های در مقابل هنر مقاومت و پایداری قرار دارد. پرسش هایی که خود می تواند به عنوان چالش های ذهنی مطرح شود و تلاش برای پاسخ به آنها حدود هنر مقاومت و پایداری را مشخص می کند.
قبل از طرح پرسشها، لازم می دانم تا در کنار نگاه رایج و متداول امروزه که همان مبارزه و مقاومت در مقابل استعمار خارجی، استبداد داخلی و هجوم بیگانگان را مبنای شکل گیری هنر مقاومت می داند و آن را مربوط به تاریخ معاصر و هنر معاصر می داند به نگاه دیگری هم اشاره کنم. نگاهی که با توجه به ریشه و معنای کلمات مقاومت و پایداری، گستره این هنر را از تاریخ معاصر به همه دوران ها می برد و در کنار مقاومت های بیرونی به پایداری و مقاومت های درونی نیز نگاه می کند. این نگاه مبنای مقاومت و پایداری و آفرینش هنری برای آن را به تعبیر دینی تنها در جهاد اصغر نمی داند و عرصه جهاد اکبر را هم در این هنر و هنرمندی در نظر می گیرد. به این ترتیب هنر پایداری، گستره بسیار بزرگی پیدا می کند. منتقدین این نگاه اشتراک لفظی و معنوی پایداری را در ساحت های مختلف باعث آن نمی دانند که هنر مقاومت و پایداری شامل همه این موارد بشود. این منتقدین به خاستگاه هنر مقاومت به معنای امروزی آن و مصادیق شناخته شده در دنیای هنر و نزد هنرمندان، اشاره می کنند.
از سویی امروزه بشر با چالش ها و مسائل بنیادین چون گسترش صلح جهانی، حفظ محیط زیست، تلاش برای زندگی بهتر و رفاه اجتماعی، حقوق شهروندی، گسترش دموکراسی، سبک زندگی، توجه ویژه به زنان و کودکان، حفظ حریم خانواده و رعایت حقوق اقلیت ها روبرو است. مقاومت و پایداری و تبع آن هنر مقاومت و پایداری باید وضعیت خود را با این موارد مشخص کنند و مخاطب بداند که این هنر با این اهداف بشر، موافق است؟ یا مخالفت دارد؟ و یا گزینه ای در کنار این گزینه ها به حساب می آید. مخالفت با این اهداف در نگاه هیچ هنرمند منصف و مردمی چه برسد به هنرمندان مقاومت و پایداری که ریشه در خواست جمعی بشر دارد، مطرود است. برخی معتقد هستند که هنر مقاومت ربطی به این موضوعات ندارد و برخی با استدلال های خودشان، مقاومت و پایداری را راه رسیدن به این اهداف می دانند و بی شک تلاشگران هنری این عرصه ها را از نمونه های هنرمندان مقاومت و پایداری می دانند. با این نگاه هنر مقاومت و پایداری هنری مربوط به تاریخ و یا نهایتا حال بشر نیست بلکه هنری مربوط به همه زمانها تا آینده بشر است. هنری که باید در مقابل خطرات بزرگ زیست مادی و معنوی بشر بایستد و روایتگر ایستادگی بشر برای رسیدن به همه اهداف پاک و خوب و مطهر است. مدعیان این نوع نگاه ذات مقاومت و پایداری را مهم می دانند و اگر این اتفاق افتاد و هنر به بازگو کردن آن پرداخت، هنرمند مقاومت است. جلوه های تازه و متفاوت از مقاومت مانند مقاومت و پایداری جامعه جهانی در مقابل ویروس کرونا، دست این گروه را برای گسترش میدان هنر مقاومت و پایداری از جلوه های متعارف قبلی، باز کرده است.
از سویی هنر مقاومت به همین معنای تاریخ معاصر آن، خود در بستر نوعی از نقد، اعتراض و مبارزه شکل گرفته است. ولی با ارائه آثار متفاوت و متنوع این پرسش ها به وجود آمده که هنر مقاومت با هنر اعتراض و هنر مبارزه چه نسبتی دارد؟ برای تعیین سیاست های حمایتی، کدام در اولویت قرار دارد؟ هنر مقاومت و پایداری با هنر تبعید و مهاجرت چه نسبتی دارد؟ و از سوی دیگر این هنر به شدت روایتگر است. این روایتگری آن را به گونه های از آفرینش که در آن روایت، بیشتر جان دارد، نزدیک تر کرده است. این جا پرسش دیگری طرح می شود که آیا وقتی سخن از اضافه ای مانند مقاومت و پایداری با هنر می کنیم، به مضمون توجه داریم و یا فرم؟ پرسش های دیگری نیز فرار روی هنر مقاومت و پایداری قرار دارد که به امید خدا چنانچه فرصتی بود، به آنها خواهیم پرداخت.