گفتگو با آزیتا مسجدی اصفهانی
مجموعه داستانی برای پاتقوق های زنانه
آزیتا مسجدی اصفهانی متولد بهار 1348 و دانش آموخته کامپیوتر است او پدری اصفهانی و مادری شیرازی دارد. مجموعه داستان «لابلای بخار» به قلم او و توسط نشر اسپانه، امسال در اختیار علاقمندان قرار گرفت. 13 داستان کوتاه که همگی با موضوع حمام عمومی زنانه نوشته شده است و همین انحصار کتاب در این موضوع، اثر را منحصر بفرد و متمایز کرده است. با هم پاسخ های مسجدی اصفهانی را می خوانیم:
*آزیتا مسجدی اصفهانی را چقدر می شناسید؟
من نمی توانم بگویم که خودم را کامل شناخته ام، اما در لحظه و در هر مواجه یک قدم به جلو می روم در خودشناسی.
*اگر بخواهید خودتان را در یک جمله و یا یک شعر تعریف کنید، آن جمله و یا آن شعر کدام است؟
من در این تاریکی، در گشودم به چمن های قدیم، به طلایی های که به دیوار اساطیر تماشا کردیم. من در این تاریکی، ریشه ها دیدم
*شخصیت شما شبیه کدام یک از قهرمانان داستان های خودتان است؟ یا اصلا شبیهی ندارید؟
برای ساخت هر کدام از شخصت ها و رویدادها زمان گذاشتم و اتفاقا سعی کردم شبیه به خودم نباشند من از دور نظاره گر آنها بودم
*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟
اگر درگیر کار نو و البته نا آشنایی باشم بیشتر وقت و حوزه مطالعه ام را به آن اختصاص می دهم به نتیجه مورد نظر برسم و گرنه در هر زمانی که فرصت و زمان آزاد داشته باشم مطالعه را به کار دیگر ترجیح می دهم که البته این الگو برای شخص من جوابگو هست و ممکن هست برای دیگری الگو و برنامه ی دیگر مطلوب باشد. شده است، گاهی برای به چالش کشیدن خودم و گاهی هم به امید اینکه مورد پسندم قرار گیرد کتابی را هم که مورد پسند نبوده تا آخر خوانده ام. از نگاه من بسته به شرایط و زندگی هر شخص الگوهای مطالعاتی هم می تواند متفاوت باشند، این موردی هست که نمی توان برای آن نسخه پیچید.
*چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟
از کودکی به نوشتن علاقه مند بودم از یاداشت های کوچک شروع کردم، یا حتی به خاطر دارم که گاهی در مدرسه انشاء سال بالایی ها را می نوشتم، گویی همیشه همراه من بوده یا برعکس من همراه نوشتن. به نظر من «ناامید نشدن» اولین و مهم ترین درس نوشتن است.
*حمام و گرمابه در تاریخ فرهنگ و ادبیات ما از ادبیات رسمی تا ادبیات عامه چه جایگاهی داشته است؟در نوشتن مجموعه داستان چقدر به این منابع رجوع کردید؟
حمام از درباز جایگاه مشخص و حتی مهمی در فضای شهری داشته در ایران و دیگر تمدنها داشته از گرمابه های سه هزار ساله ایرانی که محلی برای آیین ها و مراسمها و گردهم آیی مردم تا حمامهای در یونان باستان که مکانی برای مناظره و سخن وری فلاسفه بزرگ دنیا و حتی کتاب خوانی بوده. واقعیتش به منبعی روجوع نکردم بیشتر از شنیده های که از افراد کهنسالی که در گذشته حمام را استفاده کرده اند استفاده کرده ام.
*شما چقدر حمام های عمومی را تجربه کرده اید؟
یکی دوبار در زمان جنگ
*ایده های مجموعه داستان «لابلای بخار» چگونه در ذهن شما شکل گرفت و چه مراحلی را تا نشر طی کرد؟
کاملا اتفاقی، از کنار یک حمام قدیمی و متروکه رد شدم در همان لحظه حس کردم که چقدر این بنا و روزهای پر رونقش که داشته و از هر طبقه نیازمند این مکان بودنده مورد بی مهری قرار گرفته.
*خاطرات شخص شما از حمام و حمام های عمومی زنانه چقدر در کتاب دیده می شود؟
هیچ خاطره از خودم نیست همه زاییده ذهن خودم هست.
*نمونه کار شما از لحاظ انتخاب مکان رویدادهای داستان چه تالیف و چه ترجمه وجود دارد؟
متاسفانه خیر به این شکل که یک مجموعه داستان در فضای حمام و محیطی زنانه باشد.
*از بین 13 داستان کوتاه، کدامیک را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟
همه داستان ها را دوست دارم، اما میان آنها صدیقه مرده شور سوگلی من است. چون دو دنیایی موازی را در کنار هم نشان می دهد.
*قهرمانان شما چقدر در اطراف شما و در شهر دیده می شوند؟
ممکن هست باشند، اما به واسطه ی موقعیت اجتماعی که دارند متاسفانه بسیار کمرنگ هستند.
*در انتخاب موضوعات، چه موضوعاتی را در اولویت قرار می دهید؟
ترجیح بشتر این هست که بتونم باهاش ارتباط بگیرم و البته بکر و ناب هم باشد.
*برای تولید یک اثر ، چقدر و چه پژوهش هایی می کنید؟
بستگی به موضوع انتخابی دارد، بعضی از موضوع ها پژوهش های زیادی لازم دارد که بشتر سعی می کنم از مطالعات میدانی و مصاحبه و مشورت با افراد مرتبط کمک بگیرم.
*شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه می دانید؟ سهم نویسندگان در این بین چقدر است؟
از نگاه من بشتر این در بستر جامعه و به وسیله تشویق و آگاهی که باید انجام بشود تا یک فرد از کودکی کتاب خوانی را محوریت زندگی خود قرار دهد که انجام نمی شود، وگرنه خود به خود نمی توان به افراد یک جامعه ایراد کتاب خوان نبودن را وارد کرد. شاید بهتر هست که نویسنده هم فرزند زمانه اش باشد و بنویسد.
*اگر قرار باشد شما جایزه ای را طراحی کنید، آن جایزه با موضوع خلق اثر است یا نقد؟
ترجیحا به موضوع، بودن همیشه برای من ارزشمندتر تا عمل.
*اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟
نه لزوما در هر اقلیمی فضای داستان لابه لای بخار را می توان متصور شد.
*شیرین ترین و تلخ ترین خاطره شما در دنیای فعالیت های مختلفی فرهنگی و ادبی چه بوده است؟ شده است به فکر نوشتن اثری براساس زندگی و خاطرات خودتان بیفتید؟
اگر در زمینه تالیف کتاب بگویم دو روی یک سکه هست هم تلخ و هم شیرین تا تولد اثر. بله زیاد فکر کرده ام شاید در یکی از این روزهای نه چندان دور.
*یک هنرمند شهرستانی با هنرمند مرکز نشین چه تفاوت هایی دارد؟ خودتان ترجیح می دهید بیشتر مخاطب آثار کدام دسته باشید؟
هیچ فرقی ندارد، مهم اثری هست که خلق می شود در اثرهای فرهنگی مرز جغرافیایی وجود ندارد.
*در انتخاب و مطالعه و پیشنهاد کتاب ها، جنسیت نویسنده هم تاثیری دارد؟ بیوگرافی و اعتقادات او چطور؟
خیر ندارد. اعتقادات بله گاهی تاثیر گذار هست.
*واگر قرار باشد تنها یک پاراگراف از نوشته های خود را انتخاب کنید، آن پاراگراف کدام است و از کدام متن انتخاب شده است؟
عصمت یه قدم برمی¬داره و مکث می¬کنه و به سر در استخر که حالا ازش دور شده نگاه می¬کنه می¬گه: من که ننه هیچ وقت ندیدم تو این استخر چه شکلیه، میگن مثل همون زخینه¬س، می¬رن توش.
پروین برمیگرده و به تابلوی استخر بهار نگاه می کنه و می¬گه: آره مثل خزینه¬س، ولی خیلی بزرگتره. عصمت همینطور که سر برمیگردونه به پروین نگاه می¬کنه و با لب¬های که به لرزه افتاده می¬گه: دلاک هم داره. پروین خنده¬ی معنی داری می¬کنه و میگه: نه ندارن، استخر با حموم فرق داره، دیگه این روزا هیچ جا دلاک نیست.