جستجو
رویداد ایران > رویداد > سیاسی > تهران توان ترمیم روابط با اسلام‌آباد را دارد

تهران توان ترمیم روابط با اسلام‌آباد را دارد

شامگاه سه‌شنبه دو مقر مهم گروهک جیش‌العدل در خاک پاکستان با موشک و پهپادهای ایران هدف قرار گرفت و منهدم شد. ساعاتی بعد از این حمله، وزارت خارجه پاکستان «نقض حریم هوایی خود را محکوم و کاردار سفارت ایران را احضار کرد». بعدازظهر دیروز چهارشنبه هم وزارت امور خارجه پاکستان اعلام کرد که تصمیم خود برای فراخواندن سفیرش از تهران را به دولت ایران اعلام و سفیر تهران در اسلام‌آباد نیز که به ایران سفر کرده، ممکن است در نتیجه این تحولات به پاکستان بازنگردد.

عبدالرحمن فتح‌الهی: شامگاه سه‌شنبه دو مقر مهم گروهک جیش‌العدل در خاک پاکستان با موشک و پهپادهای ایران هدف قرار گرفت و منهدم شد. ساعاتی بعد از این حمله، وزارت خارجه پاکستان «نقض حریم هوایی خود را محکوم و کاردار سفارت ایران را احضار کرد». بعدازظهر دیروز چهارشنبه هم وزارت امور خارجه پاکستان اعلام کرد که تصمیم خود برای فراخواندن سفیرش از تهران را به دولت ایران اعلام و سفیر تهران در اسلام‌آباد نیز که به ایران سفر کرده، ممکن است در نتیجه این تحولات به پاکستان بازنگردد. در این بیانیه آمده است که «ما این پیام را به دولت ایران منتقل کرده‌ایم. ما همچنین به آنها اطلاع داده‌ایم که پاکستان تصمیم گرفته است سفیر خود از ایران را فرابخواند و سفیر ایران در پاکستان نیز که در‌حال‌حاضر به ایران سفر کرده است، ممکن است فعلا به محل مأموریت خود بازنگردد. ما همچنین تصمیم گرفته‌ایم که همه دیدارهای مقامات عالی‌رتبه را که در‌حال‌حاضر در جریان هستند یا میان پاکستان و ایران برای روزهای آتی برنامه‌ریزی‌ شده بودند، لغو کنیم». وزارت امور خارجه پاکستان، «حملات موشکی علیه مقر گروهک جیش‌‎العدل در منطقه بلوچستان در جنوب غربی پاکستان را منتسب به ایران دانسته و اعلام کرد که این حملات را بی‌دلیل و نقض آشکار استقلال پاکستان می‌داند و همچنین این اقدام را نقض آشکار قوانین بین‌المللی و اهداف و اصول منشور سازمان ملل تلقی می‌کند». اسلام‌آباد همچنین گفت که این «اقدام غیرقانونی، کاملا غیرقابل‌قبول است و هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد». پس از این بیانیه وزارت خارجه ایران اعلام کرد در گفت‌وگوی تلفنی دیروز چهارشنبه حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران، با جلیل عباس جیلانی، وزیر امور خارجه پاکستان، طرفین درباره آخرین وضعیت روابط دوجانبه گفت‌وگو و تبادل‌ نظر کردند. وزیر خارجه ایران در رایزنی تلفنی با همتای پاکستانی خود گفت عملیات ضدتروریستی روز گذشته ایران، علیه یک گروهک تروریستی ایرانی بوده و هیچ‌یک از اتباع پاکستان در این عملیات مورد حمله قرار نگرفته‌اند. امیرعبداللهیان با تأکید بر احترام جمهوری اسلامی ایران به حاکمیت و تمامیت ارضی کشور دوست، برادر و همسایه پاکستان اظهار کرد: حاکمیت و تمامیت ارضی پاکستان به‌شدت مورد توجه ماست. با توجه به آنچه گفته شد، در گفت‌وگویی با محمدابراهیم رحیم‌پور، مناسبات تهران – اسلام‌آباد در شرایط جدید مورد بحث قرار گرفت. به گفته سفیر سابق ایران در اتریش و تحلیلگر ارشد مسائل پاکستان، افغانستان و آسیای میانه، باید جدیت عمل بیشتری برای ترمیم روابط در دستور کار قرار گیرد. معاون پیشین آسیا، اقیانوسیه و مشترک‌المنافع وزیر امور خارجه، سرعت عمل امیرعبداللهیان در تماس تلفنی با همتای پاکستانی‌اش را اقدامی به‌موقع دانست.

 

‌ جناب رحیم‌پور می‌خواهم مصاحبه با شما را از یک بن‌بستی که برای تهران شکل گرفته بود، شروع کنم. در سال‌های گذشته عملیات‌های تروریستی فراوانی در مرزهای شرقی کشور انجام شد که بعدها مشخص شد تمام حمایت‌های لجستیکی و سرزمینی آن از طرف پاکستان انجام شد و با وجود تمام تأکیدات و درخواست‌های مکرر جمهوری اسلامی ایران از پاکستان برای کنترل بیشتر مرزهای مشترک و همچنین تقابل با این گروه‌ها، کماکان شاهد فعالیت تروریستی بوده‌ایم. هم‌زمان با آن حمله شامگاه سه‌شنبه به مواضع جیش‌العدل در خاک پاکستان نشان می‌دهد که واقعا کارد به استخوان ایران رسیده است و تهران مجبور به پاسخ‌گویی بوده است. این در حالی است که به نظر می‌رسد تهران دارد جور بی‌عملی، بی‌مسئولیتی و انفعال اسلام‌آباد را به دوش می‌کشد. حال در این وضعیت شاهد فراخواندن سفیر پاکستان از تهران و تعلیق تمام مناسبات دیپلماتیک دوجانبه هستیم؛ اما از نگاه شما به‌عنوان یک دیپلمات کهنه‌کار که اشراف خوبی به حوزه آسیای میانه و به‌ویژه پاکستان و افغانستان دارید، در چنین شرایطی واقعا ایران باید چه می‌کرد؟ آیا به‌جز مواجهه عملی، راه دیگری برای کنترل مرزها و مقابله با تروریسم وجود داشت؛ در‌حالی‌که اسلام‌آباد جدیتی در تقابل با تروریسم ندارد؟

پاسخ به این سؤال شما نیازمند روشن‌شدن چند نکته است؛ اول اینکه در طول تاریخ همواره مرزهای شرقی کشورمان در مقایسه با مرزهای غربی، مرزهای امن‌تری بوده و شاهد جنگ تمام‌عیاری مانند جنگ ایران و عراق نبوده‌ایم. از طرف دیگر بعد از استقلال پاکستان در ۱۹۴۷ میلادی، این کشور یکی از همسایگان بسیار خوب ایران به‌شمار رفته که به دنبال حفظ مناسبات و ارتقای روابط دوجانبه بوده است و در‌این‌بین تلاش تهران - اسلام‌آباد به‌ویژه بعد از انقلاب همواره بر تنش‌زدایی بوده است. باید بپذیریم که اقتضائاتی نظیر جمعیت بالای ۹۰ درصد مسلمان و همچنین نفوذ بسیار پررنگ فرهنگ و ادبیات ایرانی و فارسی در پاکستان باعث شده بود که روابط دو کشور همواره بر مبنای حسن نیت و ارتقای مناسبات باشد. با این مقدمه می‌خواستم به سؤال شما پاسخ بدهم که متأسفانه با وجود تمام این نکات مثبت، در سال‌های اخیر پاکستان به دلایل مختلف، خواسته یا ناخواسته به سمتی پیش رفت که مرزهای مشترک دو کشور (ایران و پاکستان) عملا به جولانگاه گروه‌های تروریستی و محلی برای صدور ناامنی به داخل کشورمان تبدل شده بود؛ بنابراین من معتقدم که پاکستان اکنون دچار یک «بلاتکلیفی» در مقابله با گروه‌های تروریستی و همچنین کنترل دقیق مرزهای مشترک با ایران است. نکته مهم‌تری که باید به آن اشاره کرد، شرایط دو سال اخیر بعد از روی‌کار‌آمدن طالبان در افغانستان است که تأثیر جدی‌تری روی ناامنی‌های مرزهای شرقی کشور از خاک افغانستان تا خاک پاکستان گذاشته است... .

‌ پس به باور شما روی‌کار‌آمدن مجدد طالبان یک کاتالیزور در اوج‌گیری تروریسم و ناامنی در منطقه بود؟

بله، دقیقا همین‌گونه است و اتفاقا بعد از روی‌کار‌آمدن طالبان شاهد بودیم که این گروه روی طالبان پاکستان هم اثر مخرب خود را داشت و باعث افزایش عملیات‌های تروریستی و ناامنی شد.

‌ با این تفاسیر شما وضعیت مرزهای شرقی کشور، چه مرزهای مشترک با پاکستان و چه مرزهای مشترک با افغانستان را از هم جدا نمی‌دانید؟

به‌هیچ‌عنوان. ببینید موضوع اینجاست که بعد از روی‌کار‌آمدن طالبان وضعیت جدیدی در مرزهای شرقی کشورمان، چه در مرزهای مشترک با پاکستان و چه در مرزهای مشترک با افغانستان شکل گرفته است؛ به‌همین‌دلیل واقعا جمهوری اسلامی ایران باید یک سیاست جدید را برای مناطق شرقی کشورمان ترسیم، تعریف، تبیین و اجرا کند.

‌ و حضرت‌عالی در شرایط کنونی چنین شرایطی را مهیا می‌بینید؟

به نکته خوبی اشاره کردید. متأسفانه بیشتر توجهات سیاست خارجی ما به خاورمیانه از عراق و سوریه گرفته تا لبنان، فلسطین و در کل مناطق عربی به آن‌سو رفته است و به‌همین‌دلیل توجه و تمرکز کمتری روی مناطق شرقی کشور وجود دارد و از همه مهم‌تر متأسفانه نهادهای تصمیم‌گیر با عینک تحولات و ارزیابی‌شان از خاورمیانه عربی به منطقه شرق کشور و تحولات پاکستان و افغانستان نگاه می‌کنند.

‌ با‌این‌حال شما کم‌کاری اسلام‌آباد در کنترل مرزها و تقابل جدی با گروه‌های تروریستی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ببینید، پاکستان در سال‌های اخیر از نظر داخلی وضعیت چندان مناسبی ندارد. از بحران در دولت و مسائل احزاب گرفته تا شرایط امنیتی ناشی از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان و همچنین موضوع اقتصاد و معیشت که همواره در پاکستان وجود داشته است. در ضمن زمانی که طالبان در افغانستان روی کار آمده بود، بسیاری از تحلیل‌ها حکایت از این داشت که شرایط به نفع اسلام‌آباد خواهد بود؛ اما با توجه به وضعیت حال حاضر در‌نهایت دیدیم که چنین نشد. اکنون بحران طالبان افغانستان به داخل خاک پاکستان هم کشیده شده است؛ به‌همین‌دلیل من معتقدم که انتظارات و توقعات ما از پاکستان برای کنترل مرزها و تقابل با جریانات تروریستی باید مبتنی بر واقعیات باشد.

‌ بازهم جواب سؤال خودم را نگرفتم. واقعا تهران باید چه می‌کرد؟! چون به نظر می‌رسد که باوجود درخواست‌های مکرر جمهوری اسلامی ایران و سکوت و مماشات، هیچ جدیت عملی از جانب اسلام‌آباد وجود نداشت؟

برای اینکه جواب سؤال خودم را درست‌تر بدهم، باید یک مقایسه‌ای بین حملات موشکی به اقلیم کردستان عراق و پاکستان داشته باشیم. به دلیل عملکرد اربیل و همچنین حضور پررنگ نیروهای آمریکایی و نیز رفتار گروه‌ها و جریانات معاند و معارض ایران، تقریبا پاسخ تهران به هرگونه ناامنی در اقلیم کردستان یک پاسخ پذیرفته شده و در این سال‌ها تهران به فراخور واکنش خود را در اقلیم کردستان عراق داشته است. با‌این‌وجود باز هم دولت عراق که روابط بسیار حسنه و نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران دارد، در حمله اخیر مراتب اعتراض خود را مطرح کرد؛ شکایت خود را به شورای امنیت سازمان ملل فرستاد و از آن طرف سفیر و کاردار ما را در بغداد احضار کرد و سفیر خودش را هم از تهران فراخواند. اما درخصوص پاکستان باید به این نکته اشاره کنیم که اگرچه شرایط اسلام‌آباد متفاوت از بغداد و اقلیم کردستان عراق است اما بپذیریم که وضعیت دولت پاکستان هم وضعیت چندان مناسبی نیست. شرایط به شدت شکننده دولت و همچنین بحران اجتماعی، اقتصادی و امنیتی پاکستان باعث شده که انسجام ملی در این کشور کم‌رنگ شود. این در حالی است که رقیب اصلی پاکستان یعنی هندوستان در‌حال شکوفایی اقتصادی است و از طرف دیگر تمام مناسبات خود را با غربی‌ها و به‌خصوص آمریکایی‌ها ارتقا داده است. از این گفته می‌خواستم به این نتیجه برسم که ما بعد از حوادث تروریستی مانند راسک و به‌خصوص کرمان باید تحرکات دیپلماتیک خود را به شکل جدی‌تر و در سطوح بالاتر و حتی در سطح سران پی می‌گرفتیم که البته من چنین جدیتی را مشاهده نکردم؛ حداقل من در اخبار ندیدم که این جدیت عمل در دستور کار بوده باشد.

این مسئله مشخصا درخصوص پاکستان بروز و ظهور بیشتری دارد. یعنی متأسفانه علی‌رغم بحث‌های مختلف دولت سیزدهم برای تقویت روابط با همسایگان، مناسبات تهران - اسلام‌آباد یک رابطه عادی و در حد سفر وزرای امور خارجه و دیدارهای دوجانبه بود؛ اینکه چرا علی‌رغم نمود بیرونی دولت سیزدهم، تهران تحول شگرفی را در روابط دو کشور ایجاد نکرد، سؤالی است که باید از خود مقامات این دولت پرسید. اما من معتقدم در شرایط کنونی می‌بایست قبل از حمله نظامی ما به خاک پاکستان، به شکل جدی تحرکات دیپلماتیکی را در دستور کار قرار می‌دادیم و جدیت عمل خود را نشان می‌دادیم، کما‌اینکه تهران درخصوص گروه‌های معترض کردی در اقلیم این جدیت عمل را به دولت بغداد و همچنین اقلیم کردستان عراق نشان داد. پس باید قبل از حمله نظامی موشکی و پهپادی، ما بر سر مقابله جدی با گروه‌های تروریستی و کنترل جدی‌تر مرزهای کشور با پاکستانی‌ها اتمام حجت می‌کردیم. بدون شک مذاکره و اقدامات دیپلماتیک مقدم بر اقدامات نظامی است.

‌ نمی‌خواهم جمله پیشین خودم را مدام تکرار کنم، بپذیریم که بارها و بارها تهران این درخواست را از اسلام‌آباد داشته، اما به نظر می‌رسد اصلا پاکستان توجهی به مرزهای شرقی نداشت.

تحرکات تروریستی در مرزهای شرقی کشور اتفاق تازه‌ای نیست. من در همان زمان که معاون وزیر امور خارجه بودم شاهد اتفاقات مشابهی بودم و حتی در دوره مأموریت من، گروگان‌گیری هم صورت گرفته بود‌ اما تلاش‌های دیپلماتیک ما در وزارت امور خارجه در بخش سیاسی و همچنین به‌کارگیری ظرفیت‌های بومی سبب شده بود که بتوانیم مسئله را تا حدی کنترل کنیم. با این وجود طی یکی دو سال اخیر دیگر این سیاست، نه در وزارت امور خارجه مطرح است و نه دیگر توجهی به ظرفیت‌های بومی منطقه شرق کشور می‌شود. از آن طرف نمی‌خواهم مسئولیت پاکستان را هم نادیده بگیرم. به‌هر‌حال باید پذیرفت که الان اسلام‌آباد کنترل و نظارت دقیقی روی منطقه بلوچستان خود ندارد.

با این‌همه می‌خواستم در کل این را بگویم که وقتی یک برنامه‌ریزی دقیق دیپلماتیک نداشته باشیم، نتیجه آن شرایط کنونی است که برای اولین بار در روابط ایران و پاکستان، اسلام‌آباد یک بیانیه شدیداللحن صادر می‌کند و در ادامه سفیر خود را از تهران فرا‌می‌خواند و اجازه بازگشت سفیر ایران به اسلام‌آباد را هم نمی‌دهد و افزون بر آن تمام دیدارها در سطوح بالا را هم لغو می‌کند. پس اینجا موضوع شرایط کنونی است که باید درست تبیین کنیم؛ اصلا چه شد نهایتا ما به این نقطه رسیدیم؟! به همین دلیل من تأکید می‌کنم باید قبل از تحرکات نظامی و ورود نظامیان باید دستگاه سیاست خارجی و وزارت امور خارجه وارد گود می‌شد، نه اینکه اکنون شرایط به‌جای باریک و حساسی رسیده و وزارت امور خارجه هم مجبور به ترمیم روابط ما با پاکستان باشد. اساسا نباید اجازه می‌دادیم کار به این نقطه برسد.

‌ شما در مقام معاون سابق وزیر امور خارجه و با توجه به سابقه، عقبه و تجربه دیپلماتیک‌تان، روابط تهران - اسلام‌آباد را برگشت‌پذیر تلقی می‌کنید، چون این اتفاق برای اولین بار صورت گرفته و مسیر چندان روشنی پیش‌رو نیست؟

صددرصد روابط برگشت‌پذیر است‌ اما از این به بعد باید روابط ما با کشورهای شرقی و به‌خصوص پاکستان همراه با دقت نظر و دقت عمل بیشتری باشد. باز به بخشی از گفته قبلی خودم باز‌می‌گردم که متأسفانه چون اکنون بیشتر تمرکز و توان وزارت امور خارجه صرف خاورمیانه عربی می‌شود، آن دقت لازم درخصوص برخورد درست در مرزهای شرقی و روابطمان با کشوری مانند پاکستان وجود ندارد. اما بعد از این اتفاق و فراخواندن سفیر اسلام‌آباد از تهران و به عکس، اجازه‌ندادن برای بازگشت سفیر ایران به پاکستان باید تلاش‌های جدی در جهت ترمیم روابط و از آن مهم‌تر، حفظ و ارتقای آن صورت بگیرد. چون روابط دو طرف با اقدام روز سه‌شنبه در حمله به خاک پاکستان به روابطی با مشکل تبدیل شده که البته قابل‌ترمیم است. برای مثال ما دیدیم که بعد از حمله به سفارت آذربایجان در تهران، روابط دو کشور تا مرز قطع کامل مناسبات پیش رفت‌ اما تلاش‌های دیپلماتیک مستمر ما باعث شد که روابط بهبود پیدا کند و اکنون باکو به دنبال بازگشت سفیر خود به تهران است. به همین دلیل تهران ظرفیت لازم برای برگشت‌پذیری مناسبات با پاکستان را هم دارد‌ اما مستلزم صرف انرژی و تلاش‌های بیشتر دیپلماتیک است.

این را هم نادیده نگیریم که خود پاکستان هم علاقه‌مند به تنش با ایران نیست. به‌هر‌حال باید گفت که اکنون این کشور (پاکستان) تنش مرزی جدی با دو همسایه خود یعنی هندوستان و افغانستان دارد و به همین دلیل بخش عمده‌ای از نیروهای خود را برای کنترل مرزهای مشترک با این دو کشور (افغانستان و هندوستان) گذاشته است و به تبع آن توان لازم برای کنترل مرزهای مشترک با ایران را ندارد. اما این بدان معنا نیست که اسلام‌آباد به دنبال تنش مرزی خودخواسته با ایران هم باشد. در‌عین‌حال اشتراکات فرهنگی و تاریخی که قبل‌تر به آن اشاره کردم مانع از آن خواهد شد که اسلام‌آباد بخواهد روابط خود را با تهران به نقطه بحرانی برساند. باوجود این نکات وقتی در خیلی از مواقع فعالیت‌های ما با هماهنگی‌هایی انجام می‌شود، ما باید این هماهنگی را قبل از حمله به خاک پاکستان با دولت اسلام‌آباد انجام می‌دادیم؛ من نمی‌دانم که آیا نهادهای ذی‌ربط این هماهنگی را قبل از حمله به خاک پاکستان با دولت اسلام‌آباد انجام داده‌اند یا نه‌ اما شدت عمل پاکستان با فراخوان سفیر خود از تهران نشان می‌دهد که احتمالا این هماهنگی از پیش انجام نشده است.

‌ این گزاره تحلیلی را چگونه ارزیابی می‌کنید که ISI (اطلاعات ارتش پاکستان) هم مانند طالبان افغانستان سعی دارد از ظرفیت گروه‌های تروریستی بهره‌برداری کند؟

من نمی‌توانم به ضرس قاطع این گزاره را رد یا تأیید کنم، اما با توجه به شناختی که از پاکستان و ISI دارم، اطلاعات ارتش پاکستان این توان و ظرفیت را برای برقراری روابط با تمام گروه‌های مسلح معارض، حتی گروه‌های معاند با خود دارد. اما در شرایط کنونی هدف از این اقدام احتمالی ISI هم محل بحث است؛ چون تهران دشمنی با پاکستان ندارد و از طرف دیگر وضعیت خود پاکستان نیز چندان مطلوب نیست که بخواهد با استفاده از کارت گروه‌های تروریستی، بحرانی را در روابط با تهران برای خود ایجاد کند.

‌ با این وجود نمی‌توان منکر تأثیر مستقیم آمریکا روی نهادهای نظامی و به‌‌خصوص ارتش پاکستان شد؟

اتفاقا بعد از فروپاشی شوروی، رقیب اصلی پاکستان یعنی هندوستان جدی‌ترین روابط را با ایالات متحده آمریکا دارد و این محل نقد جدی اسلام‌آباد است که چرا واشنگتن این میزان از توان را برای ارتقای روابط با پاکستان ندارد. به همین دلیل من بعید می‌دانم آمریکا بتواند از طریق نفوذ روی نهادهای نظامی و امنیتی پاکستان، بخواهد از کارت گروه‌های تروریستی و معاند با ایران برای مدیریت ناامنی در مرزهای شرقی کشورمان سوء‌استفاده کند.

‌ دوباره می‌خواهم روی تلاش‌های تنش‌زدایانه جمهوری اسلامی ایران در برخی مسائل مشخصا خط لوله صلح گاز تأکید کنم که باوجود کشیده‌شدن این خط لوله تا پشت مرز پاکستان، اسلام‌آباد هیچ‌گاه جدیت عملی برای انتقال انرژی از ایران به داخل پاکستان نداشته است؛ در‌حالی‌که این کشور نیاز مبرمی به سوخت و انرژی دارد که نشان می‌دهد برخی موضوعات مانند تحریم‌ها عملا اجازه نداده است تلاش‌های ایران برای تبدیل مرزهای مشترک دو کشور (ایران و پاکستان) از حالت نظامی و امنیتی به حالت تجاری ناکام بماند.

من این نگاه شما را یک نگاه توهم توطئه می‌دانم‌... .

‌ چطور؟

چون مسئله تنها به آمریکا‌ یا تحریم‌ها باز‌نمی‌گردد. بخشی از این موضوع به تفسیرها و تحلیل‌های داخلی ما هم ارتباط دارد و از طرف دیگر به دلیل همان بحران اقتصادی که در داخل پاکستان وجود دارد و اکنون پررنگ‌تر از هر زمان دیگری است، این کشور هیچ‌گاه ظرفیت لازم برای سرمایه‌گذاری در جهت انتقال خط لوله گازی ایران به خاک پاکستان را نداشته است. جالب‌تر اینجاست که حتی چینی‌ها به‌عنوان یکی از متحدان ایران که برخی از جریان‌های سیاسی هم در داخل کشور سنگ‌شان را به سینه می‌زنند، ‌با وجود چراغ سبز به پاکستان هیچ‌گاه روی خط لوله گازی ایران و انتقال آن به داخل خاک پاکستان و در ادامه انتقال انرژی به داخل خاک چین سرمایه‌گذاری نکردند. به همین دلیل نباید همه مشکلات را در خارج از مرزها ببینیم. واقع مطلب آن است که بخشی از این مشکلات نتیجه عملکرد خود دستگاه‌های اجرائی داخلی ‌است. خود ما هم کم‌کاری‌های جدی در این زمینه داشته‌ایم.

‌ می‌خواهم بپرسم اگر شاهد بی‌توجهی اسلام‌آباد به کنترل دقیق‌تر و جدی‌تر مرزهای مشترک با ایران باشیم و از آن طرف کماکان انفعال و اهمال در مقابله با گروه‌های تروریستی صورت بگیرد، ‌ایران باز هم حمله به خاک این کشور (پاکستان) را در دستور کار قرار خواهد داد و در چنین صورتی، واکنش پاکستان نیز مشابه با واکنش فعلی خواهد بود؟

به‌هیچ‌وجه اسلام‌آباد بر‌نمی‌تابد که به‌راحتی تمامیت ارضی‌اش نادیده گرفته شود. اینجاست که من دوباره به گفته قبلی خودم باز‌می‌گردم که می‌بایست ما ابتدا از طریق تحرکات دیپلماتیک با پاکستانی‌ها، کار را به نتیجه می‌رساندیم. از این به بعد هم برای آنکه شرایط کنونی تکرار نشود، باید تلاش‌های دیپلماتیک به سمت ترمیم مناسبات و ارتقای روابط پیش برود. به نظر من جمهوری اسلامی ایران هم به این موضوع واقف است و از این به بعد به‌جای حمله نظامی، به سمت تحرکات دیپلماتیک پیش خواهد رفت. به همین دلیل سرعت عمل حسین امیرعبداللهیان و وزارت امور خارجه در برقراری روابط و تماس تلفنی با همتای پاکستانی خود را اقدامی شایسته و بجا می‌دانم؛ چون بدون فوت وقت پس از بیانیه اسلام‌آباد، تهران سعی در ترمیم روابط داشت که باید ‌به شکل متناوب و مستمر ادامه پیدا کند.

‌ جناب رحیم‌پور اینجا باید یک تفکیک جدی بین حادثه تروریستی راسک و حمله تروریستی کرمان قائل شویم؛ چون حادثه تروریستی راسک مشخصا از مرز پاکستان انجام شده و حمله کرمان از مرز افغانستان. به همین دلیل قطعا حمله به پاکستان نمی‌تواند ضرورت رسیدگی به مرزهای مشترک با افغانستان را هم کم‌رنگ کند، اما به نظر می‌رسد این اتفاق رخ نمی‌دهد. غیر از این است؟

من می‌خواهم آسیب‌شناسی خود را در قبال روابط‌مان با طالبان عمیق‌تر کنم؛ چون در کل سیاست ایران در قبال طالبان را چندان نمی‌پسندم. این مسئله ربطی به یک مقوله خاص ندارد. در کل روابط تهران با طالبان را چندان نمی‌پسندم؛ چه از زمان روی کار آمدنشان و چه رفت‌و‌آمدهایی که با مقامات طالبان وجود دارد و حتی دادن سفارت به آنها‌... .

‌ البته این روندی بود که از دوره شما در دولت روحانی شروع شد، نه؟

جواب شما را سربسته‌ اما صریح می‌دهم. تصمیمات در قبال طالبان ربطی به دولت روحانی نداشته و ندارد. اما به سؤال قبلی شما بازگردیم. به نظر من هم قطعا به موازات جدیت عمل در قبال مرزهای مشترک با پاکستان، باید به همان اندازه در قبال طالبان و مرزهای مشترک با افغانستان نیز جدی عمل کنیم اما این به معنای برخورد با افغانستان نیست.

‌ به چه دلیل؟

چون طالبان یک دولت قانونی و مشروع نیست. ضمن اینکه طالبان مقبولیت و رسمیت دیپلماتیکی هم در میان کشورهای منطقه و جهان ندارد. به همین دلیل نوع مواجهه با طالبان به‌مراتب پیچیده‌تر از یک دولت قانونی مانند پاکستان و حتی خودمختاری مانند اقلیم کردستان عراق است. به‌هر‌حال این احتمال وجود دارد که با کوچک‌ترین واکنش نظامی از سوی ایران، گروه‌های تروریستی طالبان به سمت مرزهای ایران روانه شوند؛ چون ما با یک دولت قانونی طرف نیستیم. یک حکومت نظامی و امنیتی بر مبنای خوانش قومی و عقیدتی در افغانستان سر کار است که خط قرمزی برای واکنش‌های خود قائل نیست. این به معنای نادیده‌گرفتن تهدیدهای بالقوه و بالفعل طالبان برای امنیت ایران نیست، ولی برای رسیدگی به این موضوع وزارت امور خارجه باید قدرت عمل داشته باشد و در عین حفظ روابط با نهادهای نظامی و امنیتی، توان لازم در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی را هم برای دستگاه دیپلماسی قائل باشیم تا بتواند جریانی مانند طالبان را هم در قبال اعمال خود پاسخ‌گو کند. وقتی در برنامه هفتم توسعه سعی شد برخی نهادها و سازمان انرژی اتمی مستقل از وزارت امور خارجه در حوزه دیپلماسی وارد عمل شوند، چشم‌انداز مناسبی پیش‌رو نبود. البته خوشبختانه با توجه به هشدارهای مکرر کارشناسان و تلاش‌های دیپلمات‌های سابق و نامه‌نگاری‌ها و مصاحبه‌ها، این بند از برنامه هفتم توسعه برچیده شد، اما همچنان باید میزان تصمیم‌سازی و اقدامات مولد وزارت خارجه تقویت شود تا بتوانیم از دستگاه سیاست خارجی انتظار یک عملکرد مثبت و قابل‌قبول را داشته باشیم.

 

منبع: sharghdaily-915121

برچسب ها
نسخه اصل مطلب