جستجو
رویداد ایران > رویداد > اجتماعی > روستایی عجیب در ایران، معروف به روستای مست و معتادها! + تصاویر

روستایی عجیب در ایران، معروف به روستای مست و معتادها! + تصاویر

گفت: «مبادا اون‌جا بری‌ها!» [گفتم:] «چرا؟ مگه اون‌جا چه خبره؟» [گفت:] «چه خبر می‌خواسی باشه، اون‌جا ده کفریهاس. اونا کافرن، صبح تا شب عرق می‌خورن. هم زنش هم مردش»! هر خانوار دارای یک دستگاه عرق‌سازی است.

گفت: «مبادا اون‌جا بری‌ها!» [گفتم:] «چرا؟ مگه اون‌جا چه خبره؟» [گفت:] «چه خبر می‌خواسی باشه، اون‌جا ده کفریهاس. اونا کافرن، صبح تا شب عرق می‌خورن. هم زنش هم مردش»! هر خانوار دارای یک دستگاه عرق‌سازی است. در نتیجه می‌شود گفت که این روستا حدودا صد دستگاه عرق‌سازی دارد... هر طرف را که نگاه کنی زن و دختر می‌بینی. در این دهکده مردها در اقلیت هستند. بیش از سه‌چهارم مردم را زن‌ها و دخترها تشکیل می‌دهند... به جز پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها باقی افراد روستا سواد خواندن و نوشتن دارند...

به گزارش خبرآنلاین، در فاصله‌ی ۹ کیلومتری کلاردشت روستایی وجود دارد که امروز به واسطه‌ی طبیعت زیبایش مورد توجه گردشگران است. این روستا با جنگل بی‌نظیر و یک زمین وسیع چمن طبیعی چشم هر ببیننده‌ای را به خود خیره می‌کند؛ چمنی که ده هکتار از اراضی این روستا را در بر گرفته و منظره‌ای بی‌نظیر خلق کرده است. اهالی روستای «مَکارود» بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، نهصدوسی نفرند که در قالب ۳۱۳ خانوار زندگی می‌کنند. قومیت آنان طبری و به زبان‌های طبری و کلارستاقی[۱] صحبت می‌کنند. مکارود حدود نیم قرن پیش اما فقط به واسطه‌ی طبیعت زیبایش مورد توجه نبود، روزگاری جالب توجه و البته عجیب داشت؛ بیش از سه‌چهارم اهالی‌اش را زنان تشکیل می‌دادند، به جز افراد کهنسال باقی ساکنان آن سواد خواند و نوشتن داشتند و نکته‌ی عجیب و غریب این‌که: این روستا در آن روزها صد خانوار داشت که روزمرگی‌ای فرای تصور داشتند؛ زن و مرد و پیر و جوان آن از صبح تا شب مثل آب خوردن، شرب خمر می‌کردند؛ آن هم با تولیدات خودشان! در آن حوالی همه این دهکده‌ی کوچک را به عنوان ده لامذهب‌ها می‌شناختند و به دیگران نهیب می‌زدند که یک وقت آن طرفی نروند. «سیما تقوی» خبرنگار خوش‌ذوق سپید و سیاه اما بی‌توجه به این هشدارها، دل به دریا زد و در زمستان ۱۳۵۰ به این روستا سفر کرد تا آن‌چه را شنیده بود از نزدیک ببیند و گزارش درست و حسابی‌ای از آن تهیه کند. این گزارش خواندنی که در مجله‌ی سپید و سیاه به تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۵۰ منتشر شد، به این شرح بود:

با صلوات کمک‌راننده سفر ما شروع شد. اتوبوس روی جاده‌ی یخ‌بسته‌ی شمال با تانی به راه افتاد. اتوبوس حامل ما سرعت لازم را نداشت، احتیاط حکم می‌کرد روی جاده‌ی یخ‌بسته اتوبوس کندتر براند. زنجیری که به چرخ‌ها بسته شده بود یخ‌ها را می‌شکست و هنگامی که جاده سربالایی بود اتوبوس به نفس‌نفس می‌افتاد. همه‌ی مسافران معتقد شده بودند که پس از چند ساعت تاخیر به مقصدشان خواهند رسید.

صد دستگاه عرق‌سازی برای صد خانوار!

هوا با آن‌که سرد بود، انسان احساس ناراحتی نمی‌کرد. مناظر قشنگ به آدمی مجال این را نمی‌داد که سرم به سرما بیندیشد. کلبه‌های روستایی، تپه‌های کوچک و بزرگ نظر آدم را کاملا به خود جلب می‌کرد.

آن‌طور که مردم این ده می‌گفتند در حدود صد خانوار ساکن مکارود هستند و هر خانوار دارای یک دستگاه عرق‌سازی است. در نتیجه می‌شود گفت که این روستا حدودا صد دستگاه عرق‌سازی دارد. نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که در مکارود درخت مو خیلی کمیاب است و مردم این دهکده مجبورند از روستاهای مجاور کشمش و انگور خریداری کنند تا بتوانند الکل خود را تامین کنند.

روستای زنانه!

در بدو ورود، این تصور برای انسان پیدا می‌شود که شاید به یک روستای زنانه قدم گذاشته است؛ زیرا هر طرف را که نگاه کنی زن و دختر می‌بینی. در این دهکده مردها در اقلیت هستند. بیش از سه‌چهارم مردم مکارود را زن‌ها و دخترها تشکیل می‌دهند. زن‌ها و دخترهای مکارودی از حیث لباس و قد و قامت شبیه همدیگر هستند. لباس‌های رنگارنگ محلی‌شان تقریبا هم‌شکل می‌باشد.

حقیقتش ما جرات نکردیم از این زن‌ها و مردها درباره‌ی دین‌شان بپرسیم، چون‌که می‌ترسیدیم این سوال ما باعث خشم آن‌ها گردد و عواقبی به بار آورد که حداقلش تهیه نشدن این رپورتاژ است! ولی مردم دهات اطراف می‌گویند مکارودی‌ها «علی‌اللهی» هستند.

جالب این‌که به جز پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها باقی افراد روستای مکارود سواد خواندن و نوشتن دارند. مکارودی‌های با آن‌که شب و روزشان به شرب نوشابه‌های الکلی می‌گذرد،‌ حتی می‌شود مکارود را دهکده‌ای معتاد نامید، با وجود این مردمش خون‌گرم و مهمان‌نوازند.

در بالا نوشتیم که تعداد دخترها و زن‌های این دهکده سه برابر مردها است،‌ یکی از مردهای سالمند مکارود با شوخ‌طبعی خاص خودش به ما گفت: «اگه دو کامیون شوهر خوشگل و جوون بیارن به این روستا باز سر خیلی از دخترها بی‌کلاه می‌مونه... آخه شما نمی‌دونین چقدر دختر دم بخت توی این ده ریخته!»

داماد نباید مست کند!

در مکارود، هنگامی که دختر و پسری با هم عروسی می‌کنند، مردم ده شروع می‌کنند به آشامیدن عرق! پس از آن‌که سرشان خوب گرم شد به رقص و پای‌کوبی می‌پردازند؛ ولی عروس و داماد حق ندارند در شب عروسی باده‌گساری کنند! این رسمی است که از دیرباز میان مردم این روستا رواج دارد.

قالی‌باف‌های عرق‌خور!

زن‌های مکارودی در بافتن قالی مهارت بسزایی دارند. آن‌ها ضمن صرف مشروب به بافت قالی می‌پردازند. قالی‌های این زنان به خارج از کشور هم صادر می‌شود و قیمت متوسط آن در حدود چهارصد تومان می‌باشد.

پس از یک روز اقامت از مکارود خارج شدیم و عزم بازگشت کردیم، در حالی که مردم مکارود در تعجب به سر می‌بردند که چرا میهمانان یک روزه‌شان با مشروب سر و کاری ندارند.

منبع: etemadonline-648330

برچسب ها
نسخه اصل مطلب