برف یکدم بند نمیآید
محمدمعین شرفائی: رمان «برف» نوشته اورهان پاموک در سال ٢٠٠٢ به انتشار رسید و در جوایز مختلفی همچون مدیسی که از معتبرترین جوایز ادبی به حساب میآید، برگزیده شد و بعد از انتشار به زبان انگلیسی در سال ٢٠٠۴ نظر منتقدان دیگر کشورها را به خودش جلب کرد. به اعتقاد بسیاری، مسیر رسیدن به جایزه نوبل ادبی با همین رمان آغاز شد. در ایران رمان «برف» کمتر مورد استقبال مترجمها قرار گرفته است و شاید یکی از علتهای آن ظرافت زبانی و جملهبندیهای منحصری است که در برخی از نقاط رمان، خط روایی را بهاصطلاح میشکند و به لایههای متفاوتی میرود؛ بااینحال ترجمه عارف جمشیدی، ترجمه قابلقبولی است که با رعایت نکات فنی و زبانی توسط نشر نون بهتازگی انتشار یافته است. پاموک در این رمان به دنبال نشاندادن بخشی از تاریخ ترکیه است که معمولا در دیگر رمانهایش این موضوع با شفافیت کمتری نگارش شده؛ برخورد فرهنگ شرق و غرب و بهطور کلی تقابل این دو منظر و بررسی آن در طول تاریخ ترکیه جزء علاقههای ذهن ادبی این نویسنده ترکیهای است. اگر نگاهی به کارنامه نویسنده بیندازیم متوجه میشویم که پاموک بسیار آهسته از سبک و موضوع در رمانهایش جدا میشود و به سراغ اثر بعدیاش میرود. قبل از نگارش رمان «برف»، «نام من سرخ» منتشر میشود و قبلتر «زندگی نو»، بعد از رمان «برف»، «موزه معصومیت» انتشار مییابد. همینطور با پس و پیش کردن آثار پاموک، متوجه میشویم که رمان «برف» حس برجستهبودن نسبت به دیگر آثارش را دارد. همان نوع شخصیت «زندگی نو» در کنار فرمی شبیه به «موزه معصومیت» و با همان کشش و تعلیق «نام من سرخ» در این اثر وجود دارد. رمان «برف» درباره برخورد لائیکها و اسلامگرایان ترک است که نویسنده با روایتی پیرامون عشق قدیمیاش آن را روایت میکند. برف در طول رمان یکدم بند نمیآید؛ از همان ابتدا که شخصیت «کا» پا به شهر کارس میگذارد، برف با چنان قدرتی میبارد که رنگ فضاسازی را برای ما تغییر میدهد. انگار این پوشش برف برای پوشاندن یکسری از اتفاقات تاریخ مذکور ترکیه است. اما برف گاه رنگ عاشقانه و تاریکی به خود میگیرد و گاه حتی حس مرموزبودن. هدف از اشاره به برف و موقعیتی که ایجاد میکند، درواقع اشاره به جزئینگری پاموک دارد. وقتی قصه به آهستگی پیش میرود و ما همراه با «کا» سوار اتوبوس میشویم تا ببینیم این مسیر به کجا ختم میشود، همذاتپنداری خواننده با او آغاز میشود. هرقدر که رمان جلو میرود، موقعیت «کا» غریبتر میشود؛ خصوصا وقتی میفهمد عشق قدیمیاش «ایپک» از همسرش جدا شده و حال با آمدن او انگار دوباره میخواهد این وصلت سر بگیرد. در سوی دیگر این رمان، «کا» که روزنامهنگار است به دنبال خودکشیهای پیدرپی دختران کارس به این شهر سفر کرده و با ورود به این موضوع تبعات متفاوتی برای او رقم میخورد. انگار شهر کارس تبدیل به مجاز مرسل میشود و نمایندهای میشود برای تاریخ ترکیه. این رمان بهنوعی ترکیبی از چند اثر قبلی این نویسنده و اثر بعدیاش است. راوی این رمان شخصیتی به اسم «اورهان» است. در «موزه معصومیت» هم این اتفاق رخ میدهد و حتی در «نام من سرخ» هم این نوع راوی توسط نویسنده ارائه میشود. از سوی دیگر، در شهر کارس رمان «برف»، قنادیای با عنوان «زندگی نو» وجود دارد و شباهتهایی هم با اتفاقات رمان «زندگی نو» هم دارد که بیشازپیش هویت این اثر (رمان «برف») را مستقل میکند و درعینحال انگار خود این رمان سبب پیدایش «نام من سرخ» یا «زندگی نو» شده است. اورهان پاموک با اشارات تاریخی و گاه حتی نقیضههایی که به تاریخ میزند با استفاده از نمایشنامه و ساختن رویدادهایی منحصر به فضا و زمان، رتبه و جایگاه رمانش را بالا و بالاتر میبرد، حتی اشاره به بخشی از کتاب محبوبش یعنی شاهنامه فردوسی مانند دیگر آثارش گریزی به آن و خصوصا بخش رستم و سهراب داشته که این اشاره حتی فصل مربوطه رمان را به لایه دیگری میبرد و مضمون را کاملا تغییر میدهد. نوع روایت هم از دیگر نقاط قوت این رمان بهشمار میآید. جابهجایی راوی میان «کا» و خود اولشخص بهخوبی سیر روایی پیچیده رمان را حفظ و جذاب میکند. حتی استفادههایی که پاموک از فراداستان میکند، در نوع خودش جالب است؛ برای مثال در صحنهای که «کا» و «ایپک» به قنادی میروند و در آنجا رئیس دانشکده ترور میشود، برای خواننده مهم میشود که مابین قاتل و رئیس دانشکده چه گذشته است و این کار را پاموک با استفاده از یک ضبط صوت به شکل هوشمندانهای برای ما روشن میکند که مخاطب از گفتوگو آن دو نفر آگاه میشود. حتی گاه زمان روایی هم برای شخصیتها تقسیم میشود. اگر فصل قصه را با «کا» ادامه دهیم، نویسنده با قراردادن پاساژها یا گذرهای زمانی، خط روایی را بهاصطلاح تغییر میدهد و آهستهآهسته بعد از ارائه قصه دوباره به شخصیت اصلی یعنی «کا» برمیگردد. حتی این اتفاق بهصورت کلی هم انجام میگیرد؛ مانند فصلی که خود شخصیت «اورهان» ظاهر میشود و قصه را به شکلی از منظر «کا» دور میکند. بازیای زبانی و بهصطلاح بازیگوشانه هم کم در این رمان دیده نمیشود. ازبینبردن تعلیق یکی دیگر از همان نوع تکنیکای است که با بازی زبانی عجین میشود؛ مثلا در میانههای رمان وقتی شخصیت «کا» میان «ایپک» و خواهر ایپک قرار میگیرد، نویسنده فصل را به چند سال بعد میبرد که «اورهان» به آلمان رفته تا وسایل «کا» را که چند سالی است فوت کرده با خودش به ترکیه برگرداند. این نوع از فاصلهگذاری با زبان و از بین بردن تعلیق آمیخته میشود که معمولا در دیگر آثار پاموک این شکل از تکنیک کمتر دیده میشود. بهطورکلی باید گفت رمان «برف»، رمانی است که نهتنها به لحاظ مضمونی بهسختی میان آثار پاموک قرار میگیرد، بلکه دیگر ابعاد فنی و فرمی این رمان آنقدر زیاد است که نویسنده در دیگر آثارش به مقدار بسیار کم از این انواع تکنیک استفاده کرده است و همین نکته سبب شده رمان «برف» محبوبیت ویژهای میان اهالی ادب و بهخصوص طرفداران اورهان پاموک داشته باشد.
منبع: sharghdaily-912717