از «گرگینهای» که 400 سال قبل در آلمان اعدام شد چه میدانیم؟
فرادید| پیتر استامپ اعتراف کرده بود که به دنبال ثروت نبوده بلکه میخواسته توانایی تبدیل شدن به یک «گرگینه» را داشته باشد. جنایات تکاندهندهای که او ارتکاب آنها را پذیرفته بود شامل قتلهای متعدد و آدمخواری بود. از 16 نفری که او به قتلشان اعتراف کرده بود، 13 نفر کودک بودند که پسر خودش نیز در میان آنها بود؛ گفته میشد که استامپ مغز پسر خودش را خورده است.
به گزارش فرادید؛ او همچنین اعتراف کرد که با دختر خودش و همچنین با یک سوکوبوس (شیطانی که به شکل زن زیبا ظاهر میشود) رابطۀ جنسی داشته است. در گزارشی از اعدام او آمده است: «از تمام کسانی که تا به حال روی زمین زندگی کردهاند، هیچ کدام با این سگ جهنمی قابل مقایسه نیستند».
طرحی از یک گرگینه در کتابی که در سال 1642 به چاپ رسیده است
اغلب گرگینههای مرد بودند و بیشتر آنها شغل چوپانی داشتند. برایان لِواک، استاد بازنشسته تاریخ در دانشگاه تگزاس میگوید: «گرگها به عنوان جانورانی قوی، خشن و تهاجمی دیده میشدند؛ ویژگیهایی که معمولاً با مردان مرتبط است. در بیشتر روایتهای آن دوره دربارۀ استامپ، این مرد با بستن کمربند پوست گرگی که شیطان به او داده بود، خود را به گرگینه تبدیل کرد. با برداشتن کمربند، استامپ میتوانست به شکل انسان بازگردد». لواک اشاره میکند که طبق باورهای آن دوره گرگینهها همگی از ابزاری برای تغییر شکل خود استفاده میکردند، که نمونهای از جادوگری مردانه است. «همه آنها از نوعی ابزار در جادوی خود استفاده میکردند، مانند استفاده استامپ از یک کمربند جادویی ... در حالی که اشکال مختلف جادوی روستایی که ظاهراً توسط جادوگران زن انجام میشد عمدتاً شامل طلسم، نفرین یا معجونهای مختلف بود».
جزئیات نامعلوم
علیرغم اینکه محاکمۀ استامپ در دورۀ خودش شهرت زیادی پیدا کرد اما شواهد تاریخی به جا مانده از مصیبتی که بر سر استامپ آمد ناچیز است. هیچ متن بازجویی یا سوابق دادگاهی از محاکمه باقی نمانده است. برای به دست آوردن جزئیات در مورد استامپ، مورخان باید به مجموعهای از جزوات و یادداشتها تکیه کنند. طولانیترین جزوه یک متن انگلیسی است که در سال 1590 منتشر شد. این متن 16 صفحهای ادعا میکند که ترجمه یک اثر آلمانی است، اما مورخان سند اصلی را پیدا نکردهاند.
عکسی از ورودی مرکز شهر بدبورگ در سال 1930 میلادی
گناهکار شناختن استامپ به اعترافات بعدی او بستگی دارد که تحت شکنجه و تهدید به شکنجه تضمین شد: «بنابراین او دستگیر شد و مدت کوتاهی پس از آن قرار شد تحت شکنجه قرار بگیرد ... اما از ترس شکنجه، او داوطلبانه تمام زندگی خود را اعتراف کرد». برخی از مورخان بر این باورند که ممکن است استامپ واقعا یک قاتل بوده باشد (حتی یکی فرض کرده است که افسانههای گرگینه از تلاش برای توضیح حضور قاتلان زنجیره ای سرچشمه گرفته است). اما حتی اگر اینطور نبود، احتمالاً هرگونه حمله محلی گرگها به دام یا مردم نیز به او نسبت داده شده است.
یک عامل تاریخی هم ممکن است استامپ را تبدیل به یک قربانی کرده باشد. جنایات ادعایی او مصادف با دورهای بود که به جنگ کلن (1583-1588) معروف بود؛ نبردی که بین جناحهای پروتستان و کاتولیک در جریان بود. مزدوران سرگردان در این دوره منطقه را به وحشت انداخته بودند و جنایات حل نشده میتوانست داستانهای عامیانه شوم یک گرگ را که در جنگلها پرسه میزند ایجاد کند.
اختلافات مذهبی نیز تفسیر احتمالی دیگری از جنایات استامپ ارائه میدهد. تا سال 1589 جناح کاتولیک کنترل منطقه بدبورگ را به دست آورده بود. یک محاکمه بیرحمانه در آن دوره میتوانست پروتستانها را از افکار شورش منصرف کند و ادعای قدرت کاتولیکها را تثبیت کند. استامپ، که گفته میشود به پروتستانتیسم گرویده بود، ممکن است نمونه مناسبی به نظر رسیده باشد.
برخی از محققان احتمال این دیدگاه را میپذیرند، اما لواک آن را درست نمیداند. او میگوید: «استامپ نه به عنوان هشداری به دیگر پروتستانها، بلکه منحصرا به خاطر جنایاتی که به او نسبت داده شده بود تحت تعقیب قرار گرفت».
منبع: faradeed-168977